ورزش از سیاست جدا نیست اما می‌تواند از سیاستمداران جدا باشد

برخلاف آنچه که به عنوان جدا بودن ورزش از سیاست نام برده می‌شود، این گزاره قابل مشاهده عینی نبوده و بر اساس اعمال قدرت کشورها به آن عمل می‌شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، زمانی که بارون پیردوکوپرتن بنیانگذار بازی‌های المپیک در عصر معاصر و همکارانش منشور المپیک را تدوین می‌کردند درمفادی از این منشور هر گونه تبعیض در بازی‌ها نسبت به هر کشور یا هر شخصی به دلایل نژادی و مذهبی و سیاسی را ممنوع دانسته تا کشورها در کنار یکدیگر با آرامش و روحیه جوانمردی، با شعار صلح و دوستی و به دور از هرگونه مسائل سیاسی فعالیت ورزشی داشته باشند. منشوری که به نظر می‌رسد در این سال‌ها تنها نامی از آن به جا مانده و به ورطه فراموشی سپرده شده است. چرا که بر خلاف آنچه که به عنوان جدا بودن ورزش از سیاست از آن نام برده می‌شود، قابل مشاهده عینی و ذهنی نبوده و بر اساس اعمال قدرت کشورها به آن عمل می‌شود.

جنگ و سیاست دو دغدغه منشور المپیک می‌باشد که به رغم آنچه که کوپرتن امید داشت المپیک نتوانست مانع از بروز آن بشود. بطور مثال بازی‌های المپیک درسال‌های 1916- 1940- 1944 به دلیل بروز جنگ جهانی اول و دوم برگزار نشد یا در زمینه سیاست مشاهده شده است که در چندین مورد در بازی‌های المپیک اختلال ایجاد کرده است که از جمله می‌توان به اولین آنها در بازی‌های المپیک تابستانی 1936 اشاره کرد که حزب نازی‌ها از این بازی‌ها به عنوان حربه‌ای تبلیغاتی استفاده کردند. در این بازی‌ها، لوزلانگ با کمکی که به چسی لونز (دونده و پرنده سیاه پوست در مسابقه پرش طول) کرد باعث شد اول شود و خود در جایگاه دوم ایستاد و بدین گونه روح ورزشکاری در بازی‌های المپیک به نمایش گذاشت و جسی لونز بر خلاف تصورات رایج در مورد برتری نژاد سفید که به ویژه از سوی ناسیونال سوسیالیست‌های آلمانی مطرح شد با کسب 4 مدال طلا اوج ورزش سیاهان و جنبش ضدتبعیض نژادی را رقم زد. ماجرای سیاسی دیگری که در مقیاس کوچکتری اتفاق افتاد مربوط به بازی‌های المپیک 1968 مکزیکوسیتی است که دو ورزشکار آمریکایی رشته دو و میدانی بخاطر پیروزی در مسابقات دو 200 متر به نشانه جنبش حمایت از حقوق سیاه پوستان سلام نظامی با مشت‌های گره خورده دادند تا در پاسخ از سوی کمیته ملی المپیک این دو ورزشکار از دهکده بازی‌ها اخراج شوند.

با عنایت به تمامی مواردی که اعلام شد آنچه مشخص است این است همواره ورزش از سیاست جدا نبوده و این شعار بصورت کلیشه‌ای و درپاره‌ای از زمان‌ها اتفاق می‌افتد. این روزها شاهد جنگ میان دو کشور روسیه و اوکراین هستیم که تلفات اجتماعی اقتصادی و انسانی را در بر دارد. صرف نظر از تبعات این جنگ و بدون پیش داوری چیزی که حائز اهمیت است تحریم ورزشکاران و فدراسیون‌های کشور روسیه از سوی کمیته بین المللی المپیک و پارالمپیک و فدراسیون جهانی و غیره هستیم که مشخص نیست براساس چه منطق و منشوری این امور را انجام می‌دهند. مگر نهادهای بین المللی سال‌ها چوب جدا بودن ورزش از سیاست را دردست نگرفته‌اند و بر سر کشورها نمی‌زنند؟ مگر کمیسیون صلح و ورزش کمیته بین المللی المپیک مسئولیت انجام این شعار را ندارد؟

اگر انجام این تحریم‌ها را بر اساس آنچه که جنگ آوری گفته می‌شد بنامیم پس جنگ‌هایی که در حال حاضر در دنیا اتفاق می‌افتد نظیر حمله رژیم اشغالگر قدس به فلسطین، حمله رژیم سعودی به مردم مظلوم یمن، اتفاقاتی که توسط آمریکایی‌ها در افغانستان و عراق رخ می‌دهد را چه باید نامید؟

تفاوت‌های آشکاری وجود دارد در مداخله سیاست در ورزش با مداخله ورزش در سیاست. این دو اصطلاح دو ساخت کاملا ً مجزا اما مترتب بر یکدیگر هستند ولی چیزی که بسیار مهم است این است که ورزش همواره رقم زننده صحنه‌های زیبایی در وادی سیاست بوده است. دخالت‌های محسوس و ارادی و گاه حتی غیر ارادی مانند زمین گذاشتن سلاح‌ها و صلح موقت ستیزه جویان در نقاط مختلف قاره‌ها در بحبوحه جام‌های جهانی و بازی‌های المپیک همیشه مشهود بوده است که باید دید جامعه بزرگ و بین الملل ورزش آیا از این ترفندها به نفع ورزش و صلح و دوستی استفاده می‌کند یا همچنان تحریم‌های سلیقه‌ای مقابل ابر قدرت‌ها ادامه خواهد داشت و کشورها همه روزه سکوت خواهند گرفت.

یادداشت از سید علیرضا محسنی

 

انتهای پیام/

 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط