آیتالله ریشهری و وزارت اطلاعات چگونه مانع از انحراف انقلاب در دهه ۶۰ شدند؟
آیتالله محمدی ریشهری بامداد دومین روز قرن دار فانی را وداع گفت، مردی که در دهه شصت با استقامت بر کشف ابعاد یک پرونده جنایی مانع از انحراف انقلاب شد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، آیتالله محمدی ریشهری بامداد سهشنبه در سن 75سالگی دار فانی را وداع گفت و به دیار باقی شتافت. رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیت بهمناسبت درگذشت این شخصیت انقلابی نوشتند "تنوع عرصههای مجاهدت این عالم ربانی؛ علمی، اخلاقی، انقلابی، سیاسی، اداری که همه با اخلاص و صفا همراه بود، از او شخصیتی کمنظیر پدید آورده بود."
مهمترین فراز از زندگی مرحوم ریشهری را باید دوران تصدی وزارت اطلاعات دانست؛ اگرچه او پیشتر نیز در کشف توطئه جاسوسی افسران حزب توده نقشآفرین بود، اما محوریت وی در ماجرای کشف توطئه باند مهدی هاشمی و رسیدگی به ابعاد مختلف آن پرونده، مانع از انحراف انقلاب از سوی اطرافیان مرحوم منتظری شد.
محمد محمدی نیک معروف به آیتالله ریشهری از اساتید حوزه علمیه و تولیت حرم حضرت عبدالعظیم(س) بود. او که از دانشآموختگان مدرسه حقانی پیش از انقلاب بهشمار میرفت، مانند سایر طلاب این حوزه پس از پیروزی انقلاب جذب دستگاه قضایی شد. اولین مسئولیت وی در این کسوت، ریاست دادگاه انقلاب ارتش بود و از جمله مهمترین پروندههای وی در این دوران، رسیدگی به اتهام جاسوسی برخی سران ارتشی وابسته به حزب توده و جاسوسی آنها برای شوروی بود.
بعد از تأسیس وزارت اطلاعات، ریشهری به این وزارتخانه کوچ کرد و بر کرسی این مسئولیت نشست. دوران مسئولیت وی در وزارت اطلاعات همزمان با پیگیری و کشف توطئه باند مهدی هاشمی معدوم بود.
مهدی هاشمی برادر هادی هاشمی داماد آیتالله منتظری قائممقام وقت رهبری بود. وی پیش از انقلاب گروهی تحت نامِ «هدفیها» را مدیریت میکرد. وی بهلحاظ فکری تحت اندیشههای سید محمدجواد غروی بود، شخصی که تأکید فراوان بر "عقلگرایی افراطی در دین" داشت و در استنباط مسائل شرعی و احکام فقهی فقط سه رکن «کتاب، سنت و عقل» را قبول داشت و اجماع علما را رد میکرد.
تفکرات غروی در واقع انکار بخشی از مسلّمات و مقدّسات شیعی و حتی اسلامی و اطلاق خرافه به آنها بود، از جمله اعتقادات غروی انکار شفاعت اهلبیت(ع)، اطلاق گورپرستی و مردهپرستی به زیارت قبور اهلبیت، انکار وجود شیطان، جن و ابلیس و تفاسیر نمادین از آنها، انکار عوالم غیبی و زیرسؤال بردن عزاداری برای اهلبیت بهخصوص حضرت امام اباعبدالله الحسین(ع) بود.
تفکرات چنین شخصی از سوی امام و آیتالله خویی رد شده بود و امام خمینی در جواب استفتائی در مورد تفکرات وی نوشت: «چنین شخصی منحرف از مذهب اهلبیت است و لازم است مؤمنین از او احتراز کنند و حضور در جماعت و منبر این شخص حرام و در معرض گمراهی است. خداوند مسلمین را از شر این عناصر فاسده حفظ فرماید، والسلام علی من اتبع الهدی» آیتالله خوئی هم شخص مزبور را "از مصادیق واضحه ضالّ و مضلّ" دانست!
با وجود این، رسوخ اندیشههای غروی میان برخی طلاب مانند مهدی هاشمی، موجب شد آنها با مخالفان مرج فکریشان از در ستیز دربیایند. آنان یک بار به حسینیه محل برای تعطیلی آن بهدلیل برپایی مجلس عزای امام حسین(ع) که آن را مصداقی از خرافات میدانستند، حمله کردند.
قتل شیخ قنبرعلی صفرزاده نماینده آیتالله شمسآبادی که عقاید انحرافی غروی را تشریح میکرد و همچنین قتل آیتالله شمسآبادی از جمله جنایات این گروه پیش از پیروزی انقلاب بهشمار میرفت. اگرچه مهدی هاشمی پیش از انقلاب بهاتهام دست داشتن در ترور مرحوم شمسآبادی دستگیر و زندانی شد اما طرفداران وی تلاش کردند دستگیری مهدی هاشمی را توطئه رژیم بدانند و او را در شمار زندانیان سیاسی بهشمار بیاورند.
با پیروزی انقلاب اسلامی، مهدی هاشمی با نفوذ آیتالله منتظری وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. او ابتدا معاون روابط عمومی سپاه و سپس مسئول آن شد. مهدی هاشمی بهدلیل سفارشها و فشارهای آیتالله منتظری و فرزندش به مسئولان ارشد سپاه، توانست وارد شورای فرماندهی سپاه و مسئول واحد نهضتهای آزادیبخش بشود.
جواد منصوری اولین فرمانده سپاه گفته است: «شخص آقای منتظری به من خیلی اصرار کردند که "از وجود مهدی هاشمی در سپاه استفاده کنید."، ما سعی میکردیم طفره برویم. آقای منتظری صراحتاً میگفت "مهدی هاشمی از خیلی از شماها لایقتر است." و خیلی محکم از مهدی هاشمی دفاع میکرد.
آیتالله ریشهری در نشست خبری در دوران وزارت اطلاعات
واحد نهضتهای سپاه در آن دوران اگرچه با هدف کمک به جنبشهای اسلامی تأسیس شده بود اما عملاً در برخی موارد به محلی برای انباشت اسلحه و پول یا میدان دادن به شخصیتهای ناسالم در کشورهای همسایه و دخالت در امور داخلی آنها تبدیل شده بود تا جایی که امام خمینی دستور انحلال واحد نهضتها را صادر میکنند و در اردیبهشت سال 61 با اصلاح اساسنامه سپاه، واحد نهضتهای آزادیبخش منحل شد. اگرچه واحد نهضتها منحل شد اما مسئولیت مهدی هاشمی در آنجا موجب شد وی اقدام به انباشت اسلحه و خانههای تیمی کند و او و همدستانش اسنادی از سپاه را در خانههای تیمی خود نگه دارند.
اولین شخصیتی که نسبت به اتهامات مهدی هاشمی حساس بود و آن را پیگیری کرد، شخصِ آیتالله ریشهری بود. براساس خاطرات وی، او دوبار از امام درباره اتهامات سید مهدی کسب تکلیف میکند؛ یک بار در اوائل سال 65 که اسناد اتهام قتل شمسآبادی و همچنین همکاری مهدی هاشمی را با ساواک میبیند و اسناد را خدمت آقای منتظری میبرد تا وی دست از حمایت مهدی هاشمی بردارد اما آیتالله منتظری نهتنها از دیدن این اسناد متأثر نمیشود بلکه حتی همکاری وی با ساواک را بهدلیل تحت فشار بودن، توجیه میکند اما در مقابل امام خمینی در پاسخ به درخواست ریشهری برای رسیدگی به وی میفرمایند؛ "شما به وظیفه خود عمل کنید!"
بار دوم در شهریور سال 65 و کشف یکی از خانههای تیمی وابسته به اطرافیان مهدی هاشمی رخ داد که بعد از کسب تکلیف از امام و دستور ایشان مبنی بر تخلیه آن خانه، 49 قلم از انواع مواد منفجره، اسلحه، پودر سرطانزا، شناسنامههای جعلی و گذرنامه و... کشف شد.
بعد از این اقدام وی نامهای به امام مینویسد و درباره ادامه رسیدگی به این پرونده چارهجویی میکند و بهخلاف آنچه تصور میکرد، امام پاسخی قاطعانه میدهند: «این پیشنهادها درست نیست، او مجرم است، باید مجازات شود؛ بلکه همه کسانی که در این مورد مرتکب خلاف شدهاند، مثل مهدی هاشمی باید دستگیر شوند.»
مهدی هاشمی معدوم؛ کسی که بهاتهام چندین قتل و همچنین انباشت اسلحه مجرم شناخته و اعدام شد
این قاطعیت امام موجب میشود که مرحوم ریشهری نیز از وظیفه خود کوتاه نیاید و ابعاد مختلف این پرونده را کشف و خنثی کند و حتی از جایگاه آیتالله منتظری که آن زمان قائممقام رهبری بود و در صورت فوت امام در آن روزها مستقیماً در جایگاه شخص اول کشور مینشست نترسد. وی در همین رابطه خاطرهای درباره آن روزها نقل میکند: «آیتالله هاشمی در آن روزها به من میگفتند "امشب که میخوابید، شاید فردا صبح آیتالله منتظری رهبر باشد و با اقداماتی که انجام میدهید ممکن است باعث شود دیگر در مسیر انقلاب جایگاهی نداشته باشی و مجبوری در خارج از کشور زندگی کنی"! البته ایشان این صحبتها را از روی خیرخواهی با من مطرح میکردند. راستش ما فکر آینده خودمان را نمیکردیم و به وظایف شرعی خود فکر میکردیم، پشتوانه اصلی ما امام بعد هم مقام معظم رهبری بودند که از اقدامات ما پشتیبانی میکردند و هیچ حامی دیگری در این جریان نداشتیم.»
با دستگیری مهدی هاشمی و کشف راز قتلهای گروه تحت مدیریت وی و همچنین کشف خانههای تیمی انباشت سلاح، آزمون سختی پیشِروی آیتالله منتظری قرار گرفت؛ وی یا باید از مهدی هاشمی اعلام برائت میکرد و یا آنکه همچنان بر حمایت از او اصرار میورزید اما از آنجا که بیت آیتالله منتظری تحت نفوذ اطرافیان مهدی هاشمی اداره میشد آیتالله منتظری تا زمان اعدام مهدی هاشمی همچنان از وی دفاع میکرد.
اقدام صحیح و بهجای آیتالله ریشهری در پیگیری پرونده مهدی هاشمی مانع از این شد نفوذیهای اطراف آیتالله منتظری با استفاده از جایگاه حقوقی وی بخواهند از انقلاب سوءاستفاده کنند چراکه اگر این پرونده رسیدگی نمیشد و اتهامات مهدی هاشمی در هالهای از ابهام باقی میماند، درصورت به رهبری رسیدن منتظری آینده انقلاب مشخص نبود.
امام خمینی در نامه 6 فروردین سال 68 خود در عزل منتظری از قائممقامی رهبری به همین نکته اشاره میکنند و مینویسند: "ازآنجاکه روشن شده است که شما این کشور و انقلاب عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیّت و مشروعیّت رهبری آیندهی نظام را از دست دادهاید."
انتهای پیام/+