شهید مدافع حرم «معزغلامی»؛ از دلبری برای خدا تا عاشقانه‌‌‌‌های هرروزه حسین +عکس و فیلم

داستان ما، داستان زندگی جوانمردی است که از همان جوانی، «بار خود را بست»؛ حکایت شهید مدافع حرم حسین مغزغلامی که پا در معرکه سوریه گذاشت .

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فرودین، ماهی است که در آن، هم از جانب خداوند می‌آید و هم به سوی خداوند می‌رود، ماهی که لب خانواده را خندان و ماهی که اشک خانواده را سرازیر می‌کند؛ ماهی که سرشار از شادی و عین حال ماهی پر از اضطراب و دلهره؛ دلهره‌ای از جنس دلتنگی. هرچند ایام فروردین ماه با عید باستانی نوروز همراه است و مردم سرمست در شادی و شعف جشن آغاز سال جدید هستند، برخی به دنبال دید و بازدید شب‌های عید، برخی هم در حال تهیه تدارکات یک سفر؛ اما این بار ماجرای این خانواده فرق می‌کند، این بار آنها منتظر یک مسافر هستند، مسافری که قرار است همانگونه که فروردین ماه سال 73 از عالم دیگر آمده، این بار از سوریه بازگردد؛ اما مسافر این خانواده قصد دارد، به گونه‌ای دیگر، سفر خود را تمام کند، قرار است سفری از زمین به آسمان یا از عالم ماده به عالم معنا داشته باشد. روزی در همین ایام عید نوروز از عالم معنا به زمین خاکی پا گذاشت و امروز قرار است فارغ از همه وابستگی‌ها، دل به خدا بسته و پیش حق متعال بازگردد.

آنچنان عاشق شده بود که ذکر شب و روزش شهادت بود، یاد گرفته بود خاکی باشد اما دلبسته به این خاک نه؛ یاد گرفته بود بجنگد اما برای این دنیا نه؛ یاد گرفته بود بایستد اما برای خود نه؛ او درست یاد گرفته بود که در عنفوان جوانی خریداری همچون خدا برای خود پیدا کند، جوانی که حتی 23 سالگی را درک نکرد بود، آنچنان دلبری می‌کند که به آغوش محبوب خود می‌رود و پشت پا به این دنیای فانی می‌زد.

داستان ما، داستان زندگی جوانمردی است که از همان جوانی، «بار خود را بست»؛ حکایت شهید مدافع حرم حسین مغزغلامی که پا در معرکه سوریه گذاشت و اجازه نداد، داعشی‌های وحشی و آدمکش وارد حریم حرم حضرت زینب(س) شوند.

خاطرات زندگی شهید حسین معز غلامی از زبان مادر

* زندگی‌نامه شهید

شهیدمدافع حرم کربلایی حسین معزغلامی در ششم فروردین 1373 در پایگاه شکاری امیدیه متولد می‌‌شود. او در خانواده‌ای به عنوان آخرین فرزند قدم به دنیای خاکی می‌گذارد که پدرش 32 سال سابقه خدمت به این و آب خاک را در نیروی هوایی ارتش دارد و از پیر غلامان و مادحین خاندان عصمت وطهارت(علیهم‌السلام) است.

مادرش به دلیل بیم از دوندگی‌های شناسنامه‌ای و با واسطه یکی از اقوام، به دلیل اصالت همدانی داشتن، شناسنامه وی را از همدان گرفت و به همین دلیل تاریخ تولد سجلی وی 15 فروردین و صادره از همدان ثبت شده است.

حسین از کودکی دلداده خاندان وحی بود. از همان کودکی ارتباطی ناگستنی با مسجد داشته و ارتباط تنگاتنگی با بچه‌ها و امام جماعت مسجد محلشان داشت، وی از پا مبنری‌های آیت‌الله مجهتدی شده بود و از کودکی ارتباطش را با خدا و خانه او محکم کرده بود.

در کنار درس‌های مدرسه به صورت آزاد درس طلبگی و حوزوی هم می‌خواند. او پا جای پدر می‌گذارد و در خادمی خاندان عصمت و طهارت به لباس مداحی این خاندان عزیز مزین می‌شود و ذکر حسین(ع) زمزمه همیشگی لبش می‌شود. او که در کنار درس علم و ادب و اخلاق در درس‌های مدرسه هم جایگاه ممتازی دارد. پس از اخذ دیپلم در کنکور سراسری در رشته تکنسین اتاق عمل پذیرفته شد اما از کودکی نگاهش به آسمان بود، او سبزی بهار  را در لباس سبز پاسداری دید و برای تفسیر آرزوهایش وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد.

او از کودکی نشان داده بود که راهش از بقیه جداست و هدفش با لباس سبز به سرخی شهادت خواهد رسید او راهش را با راه عموی شهیدش هماهنگ می‌کرد. او به بسیج اعتقاد ویژه‌ای داشت به همه دوستانش گفته بود هر چیزی را رها کردید، بسیج را رها نکنید، او حافظ قران بود، در دانشگاه امام حسین در مسابقات حفظ مقام اول را کسب کرده بود، همه قدم‌ها را به مقصد شهادت برمی‌داشت، محکم قدم می‌زد، آسمان زیر نگاهش حس سنگینی داشت. او مرد روزهای خواستن بود اهل معامله با خدا.

در فتنه 88 تازه 15 سالش شده بود وارد معرکه حفظ انقلاب شد تا نگذارد انقلاب به دست نااهلان بیفتند، بدجوری زخمی شد از ناحیه کتف آسیب شدیدی دید او چند باری در پیاده‌روی اربعین وصل شده بود به آسمانیان، همان جا وعده و قرار را گذاشته بود، برات شهادتش را از مولایش حسین(ع) گرفته بود و هوای حرم را در سر داشت تا فدایی حرم شود.

تصاویر پیاده‌روی شهید مدافع حرم حسین معزغلامی در مسیر نجف به کربلا در اربعین حسینی

حسین سه بار به سوریه اعزام شد، سه دوره 60 روزه جهاد کرد و ستاره‌ای شد که در امتداد آسمان دفاع مقدس می‌شود با این ستاره‌ها راه را پیدا کرد.

* نحوه شهادت حسین در استان حماه سوریه

پدر او قبل از فروردین 96 برادر شهید بود. یک رزمنده با 32 سال سابقه رشادت در ارتش سرافراز ایران اسلامی، اما از تاریخ 4 فروردین خدا به این خاندان نشان سرافرازی مدافع حرم را عنایت فرمود؛ دیگر او پدر شهید است او مردی از تبار انفاق گران است که در راه خدا برادر و عمر وفرزند داده است.

خود حسین وقتی در برابر بی‌خبری‌ها وبی‌تابی‌های مادرش قرار می‌گرفت، می‌گفت که نترس من اگر شهید شوم یک ربع بعد از طریق تلگرام با خبر می‌شوی عکس مرا هم می‌زنند می‌نویسند شهید حسین معز غلامی و واقعا همین طور شد و خانواده‌اش از طریق فضای مجازی از شهادتش مطلع شدند. او سه روز قبل مجروح شده بود اما ایستاده و مردانه جنگیده بود تا آرزویش را صید کند او شهادت را به چنگ آورد، درست همان کتفش که سال 88 مجروح شده بود سر آغاز حادثه شهادتش را می‌سراید و 3 تیر به چشم چپ، گونه راست و همان کتفی خورده شد که در فتنه مصدوم شده و وی را به شهادت رساند.به دلیل موقعیت بد حضور وی در سنگلاخ، دندان ها و استخوان پایش نیز هنگام سقوط به زمین شکسته و پیکر وی چند  ساعتی تا برگشت به نیروهای خودی بر زمین مانده بود. او دوروز قبل از سالگرد تولدش به خیل آسمانیان پیوست. هدیه خداوند در هشتم فروردین ماه به خاک سپرده شد و در جوار دوستان شیرمردش در قطعه 50 بهشت زهرای تهران آرام گرفت. در روز تشیع شهید مداحی خودش پخش می‌شود  که حیران می‌شوند خدا چه بی اندازه عزت می‌دهد.

فرازی از وصیت‌نامه شهید

* خاطرات پدر از حسین شهید

اولین نکته‌ای که در زندگی شهید مدافع حرم حسین معز غلامی جلب توجه می‌کند، این نکته است که او مداح اهل بیت(علیهم‌السلام) بود. در بخش‌هایی از مداحی‌های این شهید که از طرف یکی از دوستانش به دستم رسید حرف‌هایی است از جنس ناله یکی از جاماندگان قافله شهدا: نمی‌دونم تا به کی باید آقا بمونم/ رفیقام شهید بشند، ولی من جا بمونم. . . شهید حسین معز غلامی آنقدر در خانه ارباب بی‌کفن را عاجزانه کوفت، تا اینکه قرعه شهادت به نامش افتاد و گوی سبقت را از پدر جانبازش ربود. علی اکبر معز غلامی پدر شهید و این مداح اهل بیت عصمت و طهارت، عاقبت جانش را نیز برای حفظ حریم اهل بیت داد.

مداحی/ نمیدونم تا به کی، باید آقا بمونم  - رضا نریمانی

پدر شهید معزغلامی می‌گوید: من سه فرزند دارم، دو دختر و یک پسر که در راه خدا هدیه‌اش کردم. حسین در 6 فروردین ماه سال 1373 در پایگاه پنجم شکاری امیدیه اهواز به دنیا آمد. اگر بخواهم خصوصیات حسین را در چند جمله خلاصه کنم باید بگویم ایشان تقریباً جزو جوانان استثنائی بود. هم از لحاظ رفتار هم از لحاظ کردار و گفتار. رفتار و کردار حسین در منزل هم نمونه و خاص بود. ایشان ارتباط صمیمانه‌ای با خواهرهایش داشت. احترام زیادی به ما می‌گذاشت. شاید در میان نسل امروزی کم باشند کسانی که از سر ارادت پای پدر و مادر را ببوسند اما حسین از آن دست جوانانی بود که با افتخار این کار را بارها و بارها انجام می‌داد و می‌گفت من برای ثوابش این کار را می‌کنم. وقتی اهل خانه کاری را به حسین می‌سپرد به هر ترتیبی بود آن را به خوبی انجام می‌داد و هیچگاه از زیر بار مسئولیت شانه خالی نمی‌کرد. شاید یکی از مشخص‌ترین ویژگی‌های اخلاقی حسین خواندن نماز اول وقت بود. اصرار زیادی هم داشت که این فریضه الهی در مسجد برگزار شود. اعتقاد داشت حضور جوانان در مساجد باید بیش از همیشه باشد. هر شب جمعه به آستان شاه عبدالعظیم حسنی می‌رفت. هر ماه یک بار زیارت حضرت معصومه را در برنامه خود داشت. در مراسم‌های مذهبی بسیار شرکت می‌کرد و مداح قابلی هم بود. حسین به خواندن و حفظ قرآن کریم بسیار اهتمام داشت. حسین آیات قرآنی را در زندگی خود به کار می‌بست و اصرار به انجام دستورات قرآنی داشت. به نظر من قرآن و عمل به فرامین الهی بود که حسین را به این مرحله از تکامل و عاقبت بخیری رساند و شهادت را نصیبش کرد. پسرم جوانی مؤمن بود که به مسئله حجاب بسیار اهمیت می‌داد. از همان دوران طفولیت زمانی که پسربچه‌ای بیش نبود وقتی یک نامحرم به خانه می‌آمد به خواهرانش می‌گفت حتماً جوراب بپوشید نامحرم به خانه آمده است. اما ما همه اینها را به عنوان شوخی تلقی می‌کردیم. پسرم به حلال و حرام و رزقی که به خانه می‌آمد اهمیت می‌داد.

مرحوم معز غلامی، فرزند شهید خود را یک مداح عنوان می‌کند و می‌گوید: ایشان یک جوان مداح و هیئتی بود. جاذبه خوبی هم داشت و بسیاری از جوانان محل را به دور خودش جمع کرده بود. جوانانی که خانواده‌هایشان می‌گفتند اگر همراهی با حسین نبود شاید آنها به بیراهه می‌رفتند. حسین به عنوان یک عنصر فرهنگی فعال، خیلی‌ها را جذب می‌کرد. فعالیتش در مسجد قمر بنی هاشم متمرکز بود. هر جوانی با ایشان برخورد می‌کرد جذب می‌شد. با جمعی از همین جوانان حلقه‌های صالحین را تشکیل داده بود. با جمعی از دوستان و هم‌محله‌ای‌ها هیئتی به نام منتظران مهدی (عج) تشکیل داد و هیئت موفقی بود. من چند جلسه‌ای رفتم و حال و هوای خالصانه بچه‌ها واقعاً دیدنی بود. حسین در اندک فرصتی که به دست می‌آورد به خانواده شهدای مدافع حرم سرکشی می‌کرد.

وی در خصوص نحوه آشنایی و ورود شهید حسین معز غلامی به سپاه پاسداران اظهار کرد: زمانی که حسین دوران پیش‌دانشگاهی را سپری می‌کرد بارها و بارها به ما گفت که می‌خواهد وارد سپاه شود و در این نهاد مقدس خدمت کند. از آنجایی که عمو‌ها و دایی ایشان سپاهی بودند مکرراً به حسین می‌گفتند که شما باید با تحصیلات بالا وارد سپاه شوید تا بتوانید خدمات بهتر و شایسته‌تری انجام دهید. بعد از اعلام نتایج کنکور، حسین در رشته تکنسینی اتاق عمل پذیرفته شد اما تمایلی به این رشته نداشت. می‌گفت اگر دکترای خودم را هم بگیرم باز هم به سپاه خواهم رفت. در نهایت در دانشگاه امام حسین(ع) پذیرفته شد.

مرحوم معزغلامی درباره چگونگی شنیدن خبردار شدن شهادت حسین گفت: وقتی مادرش از حسین بی‌خبر می‌ماند و ابراز نگرانی می‌کرد و می‌گفت چرا یک روز زود‌تر زنگ نمی‌زنی، حسین می‌گفت: خیالت تخت باشد مادر جان، یک ربع بعد از شهادت من، خبر آن را در تلگرام خواهی دید و عکس من را مشاهده خواهی کرد. تا زمانی که خبری نشده خیالت از حال و روز من راحت و آسوده باشد که من سالم هستم. دقیقاً پیش‌بینی حسین درست از کار در آمد. ما در همدان مهمان بودیم که خبر شهادت حسین در فضای مجازی پیچید و ما متوجه آسمانی شدنش شدیم. گویی حسین سه روز قبل از شهادتش از ناحیه دست مجروح می‌شود اما کار را ادامه می‌دهد. تیر دژخیم دشمن به چشم و پهلوی حسین اصابت می‌کند. حسین در4 فروردین 1396 تنها دو روز مانده به سالروز حیات دنیایی‌اش در حماه به شهادت رسید و حیات اخروی‌اش را آغاز کرد.

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط