تقابل روایت ۴درصدی با روایت مردمی از اقتصاد دانش‌بنیان/ یادداشت


"در عرصه تولید دانش‌بنیان، دولت باید با استفاده از بازوهای عملیاتی و تنظیم‌گری خود، مثل معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری، وزارت صمت و وزارت علوم، به‌گونه‌ای سیاستگذاری کند که دسترسی بنگاه‌های مختلف تولیدی به دانش فراهم شود."

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، میثم حاجی‌قربانی پژوهشگر هسته عدالت‌پژوهی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) در یادداشتی با بررسی شعار سال، نوشت: "دانش‌بنیان شدن اقتصاد وقتی اتفاق می‌افتد که دانش و فناوری در تمام بخش‌های مختلف آن اقتصاد، از حوزه‌های صنعتی گرفته تا عرصه تولیدات کشاورزی و دامی، از صنایع بالادستی گرفته تا صنایع پایین‌دستی و از شرکت‌های بزرگ تولیدی گرفته تا کسب‌وکارهای تولید خُرد مردمی، گسترش یابد."

متن یادداشت به‌شرح زیر است:

رهبر معظم انقلاب سال 1401 را به‌عنوان سال «تولید؛ دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» نام‌گذاری و در این شعار بر دانش‌بنیان بودن تولید اشاره کرده‌اند. یکی از موضوعاتی که در این بین مهم است این است که دسترسی به دانش از سوی بنگاه‌های تولیدی مختلف و توانایی دانش‌بنیان شدن از سوی آن‌ها تا چه‌اندازه امکان‌پذیر است.

در نگاه اول با شنیدن مفهوم تولید دانش‌بنیان، ذهن‌ها به‌سمت حوزه صنعت و شرکت‌های بزرگ اقتصادی متوجه می‌شود. در این نگاه، دانش‌بنیان بودن فقط در فناوری‌های سطوح بالا شناخته می‌شود. کارخانه‌جات بزرگ صنعتی در پی آن هستند با به‌کارگیری دانش و فناوری، تا جای ممکن از هزینه‌های تولید بکاهند، دخالت نیروی انسانی را در فرآیند تولید کاهش دهند و با نوآوری در محصولات، از رقبای خود پیشی بگیرند. با این نگاه، دانش بنیان‌شدن هزینه‌های زیادی دارد و نیازمند سرمایه انسانی و مالی زیادی است.

اگر فناوری پیشران در بوم اصلی صنعت موجود نباشد، باید آن را از جغرافیای دیگری وارد کرد که با فرض امکان خرید تکنولوژی، نیاز به سرمایه فراوان دارد؛ یا باید دانش را بومی‌سازی کرد و فناوری را با استفاده از دانش متخصصین داخلی به دست آورد، این امر هم نیاز به جذب نقدینگی بالایی دارد که با توجه به فرآیندهای معمولاً بلندمدت تولید دانش، دیربازده بودن آن و خطرپذیری بالایی که دارد، هر سرمایه‌گذاری حاضر نیست در این‌گونه بخش‌ها سرمایه‌گذاری کند.

با این نوع نگاه عملاً دانش‌بنیان شدن منحصر در بنگاه‌های تولیدی صنعتی و آن هم فقط در اختیار شرکت‌های بزرگ و کارخانه‌جات با سرمایه کلان باقی می‌ماند، در نتیجه وضعیت نهایی ارتباط بین تولید و دانش در کشور دو صورت مختلف به خود می‌گیرد؛ در یک سر طیف تعداد محدودی از بنگاه‌های اقتصادی صنعتی غول‌پیکری هستند که توانایی دانش‌بنیان‌شدن را دارند و انحصار دانش را نیز در اختیار خود نگه می‌دارند. در آن سر طیف نیز شرکت‌ها و بنگاه‌های کوچک و متوسطی هستند که نه سرمایه این را دارند که تکنولوژی را بخرند و یا حتی تولید کنند و نه اعتباری دارند که از کمک‌های بخش دولتی در این رابطه استفاده کنند.

نکته اینجاست که دانش‌بنیان شدن اقتصاد وقتی اتفاق می‌افتد که دانش و فناوری در تمام بخش‌های مختلف آن اقتصاد، از حوزه‌های صنعتی گرفته تا عرصه تولیدات کشاورزی و دامی، از صنایع بالادستی گرفته تا صنایع پایین‌دستی و از شرکت‌های بزرگ تولیدی گرفته تا کسب‌وکارهای تولید خُرد مردمی، گسترش یابد و همه بتوانند به‌راحتی به دانش مورد نیاز عرصه فعالیت خود دسترسی داشته باشند.

جمع‌بندی آن‌که در عرصه تولید دانش‌بنیان، دولت باید با استفاده از بازوهای عملیاتی و تنظیم‌گری خود، مثل معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری، وزارت صمت و وزارت علوم، به‌گونه‌ای سیاستگذاری کند که دسترسی بنگاه‌های مختلف تولیدی به دانش فراهم شود و فاصله بین شرکت‌های کوچک و بزرگ در راه رسیدن به قله دانش‌بنیان شدن، کاسته شود. همچنان که یک کارخانه بزرگ صنعتی در مرکز کشور می‌تواند به دانش و فناوری روز دسترسی داشته باشد، یک مزرعه در یک روستا نیز توانایی داشته باشد تا کار خود را دانش‌بنیان کند.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط