توصیههای امام علی (ع) درباره «جرایم یقه سفیدان» / در برابر جرایم منسوبان کارگزاران حکومتی چه باید کرد؟
جرایم اقتصادی خواص و اطرافیان کارگزاران حکومتی که امروزه با نام «جرایم یقه سفیدی» شناخته میشود، چیزی نیست که اختصاص به دوران ما داشته باشد و امام علی (ع) در این زمینه توصیههای روشنگرانهای دارند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، "بیش از شش دهه از زمان انتشار اثر مهم و ماندگار «ادوین اچ. ساترلند» تحت عنوان «جرم یقهسفیدی» میگذرد. وی این موضوع را به اعتبار اهمیت آن برای جامعه مدنی آمریکا تشریح کرد و در این مسیر، آغازگر اهتمام دقیق و انجام پژوهشهای جرمشناسانه عمیقی شد که بعدها از سوی جرمشناسان بزرگی دنبال شد.
بر اساس دیدگاه جرمشناسان، «بزهکاران یقه سفید» که اصولاً فاقد وجدان اخلاقیاند، از یک سو، از توان و استعداد بزهکاری بسیار زیادی برخوردارند و از سوی دیگر، میزان سازگاری و قابلیت اجتماعی آنان نیز بالا است. همین امر، مبیّن آسیبهای احتمالی ناشی از حالت خطرناک این بزهکاران خوش سیما است.
بزهکاران یقه سفید، اغلب به طبقات اجتماعی بالا- اعم از سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی- تعلق دارند و با بهرهگیری از قدرت و نفوذ مؤثر خود، به ارتکاب جرایمی همچون کلاهبرداری، اختلاس، ارتشا، جعل، سوء استفاده از کارتهای اعتباری و دیگر جرایم مشابه اقدام میکنند. آنها به لحاظ ظاهر آراسته، وجاهت عمومی و در پناه هوشیاری و مقبولیت اجتماعی، بزهکاران «یقه سفید» نام گرفتهاند.
در نتیجه اقدامات بزهکارانه آنان، گاه تا مدتها آثار شوم و دهشت باری بر ابعاد ساختاری جامعه به ویژه بعد اقتصادی سایه میافکند لذا بررسی و مطالعه جرم یقهسفیدی از دیدگاه جرمشناختی مدتهاست مورد توجه صاحبنظران قرار گرفته است اما حجتالاسلام محمد حسنی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، این مسأله را با رجوع به فرمایشات گهربار امیرمومنان علی (ع) بررسی کرده است که متن کامل آن را در ادامه میخوانیم:
سخن از «جرایم یقه سفیدان» با نام ابداع کننده این اصطلاح یعنی «ساترلند» همراه است و او بود که با تدوین کتابی با این نام، سبب گسترش این طبقه بندی از جرایم به جرایم یقه سفیدی و جرایم یقه آبی گشته است. این طبقهبندی در متون دینی به ویژه در بیان گهربار امیر بیان، امیرالمومنین علی علیهالسلام نیز وجود دارد.
آن حضرت در نامه 53 که منشور کارگزاری در یک جامعه اسلامی است، سیاست جنایی افتراقی در قبال دو طبقه مردم عادی و اشخاص دارای موقعیت بالای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی را متذکر شده است.
گروه نخست؛ افرادی عادی هستند که حضرت از رفتار مجرمانه آنان با لغزش و بیماری اجتماعی یاد کرده و در فرازی از این منشور در برخوردار ساختن مجرمان از عفو و اغماض، میفرماید:
دلت را به بخشودن (خطاهای) مردم، و دوست داشتن آنان و نرمدلی در برابر ایشان موظف بدار و نسبت به آنان همچون جانوری درنده مباش که منتظر فرصت برای خوردن آنها است؛ زیرا که مردم دو گروهاند: یا برادر دینی تواند، یا برابر نوعی تو؛ از ایشان لغزشهایی سر خواهد زد، و علتهایی برای آنان پیش خواهد آمد، و به عمد یا سهو خطاهایی از ایشان صادر خواهد گشت. پس تو از گذشت و بخشش خویش ایشان را چندان بهرهمند ساز که خواستار آنی تا خدا تو را آن- چنان بهرهمند سازد[1].
گروه دوم بطانة و یقه سفیدان هستند که بر اساس کلام حضرت علی علیهالسلام در میان کارگزاران جامعه بهطور طبیعی اشخاصی وجود دارد که از اصحاب سرّ وی محسوب میشوند. این قشر خاص در تصمیمسازی برای کارگزار نقش اساسی دارند. اگر ویژگیهای مثل ثروتاندوزی، خودکامگی و بی انصافی در ارتباط با مردم عادی؛ در وجود آنان رخنه کرده باشد؛ زمینهساز گسترش فساد و جرایم اقتصادی خواهد بود. حضرت در این باره میفرماید:
«ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّةً وَ بِطَانَةً- فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَة[2]»
خواص (خاصة) در کلام حضرت با عبارت «بطانه» تفسیر و تبیین شده است. بطانه از بطن گرفته شده است. بطن به نهان یک شیئ اطلاق میشود و بطانه به معنای آستر لباس است. وقتی که «بطانه» را به شخصی نسبت داده و گفته شود «بطانه الرجل»، در این صورت به فردی اطلاق شده که هم در امور آن شخص ورود مییابد و هم این فرد را در کارهای پنهانی خویش دخالت میدهند[3] یا کسی که آگاهی بر امور پنهانی به وی اختصاص یافته[4] و از اسرار و نهانگاه کارهای آنان آگاهی دارد[5].
در واقع این واژه کنایه و استعاره برای بسیار نزدیک بودن است چراکه آستر لباس یک شخص نزدیکترین چیز برای انسان به شمار میرود. از اینرو وقتی گفته میشود فلانی «بِطانه الوالی» است، کنایه از بسیار نزدیک بودن و اطلاع وی از اسرار کارگزاران است. روشن است وقتی که شخصی از اطرافیان کارگزار قرار میگیرد، بهطور طبیعی از اعتبار و موقعیتهای اجتماعی برخوردار گشته و این وضعیت، مسیر امنی برای ارتکاب جرایمی میگردد که حتی ارتکاب آن برای افراد عادی قابل تصور نیست.
حضرت علی (ع) در این کلام ناب خویش، جرایم و معاصی خواص و اطرافیان والی را متمرکز در مسائل مالی نموده و در این رابطه به مهمترین ویژگیها چون خودکامگی، چپاولگری و نامردمی در روابط اقتصادی با دیگران اشاره میکند. جرایم اقتصادی چنین افرادی با ویژگیهای که به آن اشاره شد همان چیزی است که امروزه جرایم یقه سفیدی به آن اطلاق میشود.
نگاهی اجمالی به سه ویژگی، «استئثار»، «تطاول» و «قلة انصاف» در کلام امام (ع) ما را به تصویری روشن از وضعیت و اوصاف خواص رهنمون میسازد.
قبل از بیان خصوصیات خواص لازم است اشاره شود که در این کلام «فیهم» خبر و ظرف مقدم است یعنی این گونه نیست که همه اطرافیان، چنین ویژگیهایی دارند بلکه هشداری است به کارگزار جامعه اسلامی که در میان اطرافیان و نزدیکان تو چنین افرادی ممکن است وجود داشته باشد.
«استئثار» در لغت چیزى را مخصوص به خود دانستن و دیگرى را از آن بىبهره نمودن است[6] که به گفته برخی شارحان نهج البلاغه[7] کاربرد استئثار در حقوق مالی است.
از این روی کلام تاکید بر این دارد که خواص کارگزار جامعه اسلامی همواره در کمین اختصاص دادن اموال عمومی برای خود هستند به ویژه آن که اگر کارگزار فردی دارای ضعف شخصیت باشد اموال عمومی مورد تاراج و چپاول آنان قرار میگیرد.
«تطاول» در لغت به معنای استطاله بوده و در مورد کسی بهکار برده میشود که گردنش را بالا میگیرد و نسبت به مردم فضیلت ارزش بیشتری در خود میبیند[8] و به تعبیر برخی، تطاول در مورد تکبر به کار میرود[9] که به معنای گردن فرازی و اظهار کردن فضل و برتری نسبت به دیگران است. با توجه به این ویژگیها، خواص و اطرافیان کارگزار در بهرهمندی از منافع مالی حکومت، نه تنها خود را بر مردم عادی مقدم میشمارند بلکه مبتلا به این گمان هستند که این منافع اختصاص به آنان داشته و نباید مردم از این منافع برخوردار گردند.
[1]. نهجالبلاغه، 1414: نامه 53 / 427.
[2] . نهج البلاغة، نامه 53، ص441: «زمامداران را خواص و نزدیکانی است که در وجودشان خصلتهایی چون خودکامگی، چپاولگری و نامردمی در روابط اقتصادی با دیگران هست.
[3] . فراهیدی، العین، ج7، ص440.
[4] . راغب، مفردات الفاظ القرآن، ص130.
[5] .ازهری، تهذیب اللغة، ج13، ص250.
[6] . ابن اثیر، النهایة، ج1، ص22؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن ، ص62.
[7] . خوئی، منهاج البراعة، ج13ع ص62.
[8] . فراهیدی، العین، ج7، ص 451؛ ابن اثیر، تهذیب اللغة، ج14، ص15.
[9] . زبیدی، تاج العروس، ج15، ص445.
انتهای پیام/