"چمدان‌های باز"، نه تشویق به مهاجرت است، نه گلایه از غربت/ چرا سفرنامه ننوشتم؟


نویسنده کتاب "چمدان‌های باز" معتقد است کتابش سفرنامه نیست، چرا که سفرنامه روایت ۲۰ ـ ۱۵روزه است، نه تجربیات سال‌ها زندگی در نیویورک.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سیدمحسن روحانی، وکیل ساکن نیویورک که به‌واسطه‌ حرفه و البته سفرهایش به دور دنیا، در معرض تجربه‌های زیسته‌ مردمانی با ملیت‌های مختلف قرار داشته، دانش‌آموخته‌ کارشناسی ارشد حقوق دانشگاه امام صادق(ع) است. وی تحصیلات خود را در حوزه‌ حقوق تحریم‌های اقتصادی تا مقطع پسادکترا در نیویورک ادامه داده و هم‌اکنون مشغول تدریس و وکالت در ایالت نیویورک در کشور آمریکاست.

روحانی در این سال‌ها همواره دست به قلم بوده و آثار زیادی در حوزه‌ تخصصی حقوق تحریم‌ها از وی به‌زبان انگلیسی به چاپ رسیده است؛ اما چند ماهی است که کتاب تازه‌اش با نام «چمدان‌های باز» راهی بازار نشر شده و در همین مدت کوتاه با استقبال بسیار خوب خوانندگان و منتقدان مواجه شده است.

کتاب «چمدان‌های باز» اولین کتاب روحانی در حوزه‌ ادبیات روایی، توسط انتشارات جام جم به چاپ رسیده است.
به‌بهانه‌ چاپ چهارم کتاب، در ادامه گفت‌و‌گویی با این نویسنده را می‌خوانیم:

تسنیم: ایده‌ کتاب «چمدان‌های باز» چطور شکل گرفت؟

اگر بخواهم در یک کلمه بگویم، از «سفر»! راستش یکی از علاقه‌مندی‌های من سفر به سرزمین‌های مختلف و آشنا شدن با دنیای آدم‌ها فارغ از مرزها است. به‌واسطه‌ سفرها و البته تحصیل کنار دانشجویانی مهاجر از کشورهای مختلف، همیشه مسئله‌ مهاجرت و زندگی ایشان قبل و بعد از هجرت، دغدغه‌ام بوده است.

از همان روزهای نخست سال 2013 که خودم برای ادامه‌ تحصیل ساکن نیویورک شدم و از نزدیک مهاجرت را لمس کردم، نوشتن دیده‌هایم را که بیشتر از همین جنس بود، به‌صورت منظم دنبال کردم، داستان آدم‌های دور از خانه. خیلی وقت‌ها هم به‌دلیل مشغله‌های دانشجویی نوشته‌هایم پراکنده بود اما نهایتاً تصمیم گرفتم بعد از گذشت این چند سال، این روایت‌ها از زندگی مهاجران، هم‌دانشگاهی‌ها، موکل‌ها و همکارانم را مدون کنم.

ـ از کتاب برایمان بگویید.

کتاب در نسخه ابتدایی مشتمل به 100 روایت بود که پس از اخذ نظر نویسندگان و صاحب‌نظران، در نهایت 65 روایت از زندگی مهاجران و ساکنان در کشور آمریکا و خصوصاً نیویورک به انتشارات جام جم سپرده شد.

در چمدان‌های باز سعی کرده‌ام موضوعات را در حوزه‌های متنوعی از اختلافات فرهنگی، مذهبی، آموزشی، اقتصادی و اجتماعی انتخاب کنم تا بتوانم جنبه‌های بیشتری از زندگی این جامعه را روایت کنم. روایت‌ها همگی واقعی و سرگذشت افرادی هستند که در این سال‌ها با آنها هم‌‌خانه، هم‌کلاس، همسفر و البته هم‌کلام شده‌ام، از دادستانی کلمبیایی گرفته تا سرهنگی بازنشسته‌‌ از نپال و حاج‌رضایی از ایران.

ـ بعد از چاپ کتاب و تجربه‌ زندگی به‌عنوان یک مهاجر، مهاجرت را چگونه می‌بینید؟!

واقعیت این است که مهاجرت هم یک سبک زندگی مثل بقیه‌ انتخاب‌های شخصی است. من در کتاب سعی کرده‌ام به مهاجرت از همه‌ زوایا بپردازم. این کتاب اصلاً کتابی درباره‌ غربت و گلایه از آن نیست؛ همان‌طور که تلاشی هم برای تشویق مخاطب به مهاجرت نمی‌کند، در واقع تلاشم این بوده است که نگاهی روشن و همه‌جانبه به موضوع هجرت از وطن داشته باشم و با توجه به بازخوردهایی که از 3 چاپ قبلی کتاب داشتم خوشبختانه به‌نظر می‌رسد چمدان‌های باز در این زمینه موفق بوده است.

ـ از بازخوردها گفتید، با توجه به اینکه این کتاب، تجربه‌ اول شما در حوزه‌ ادبیات است، بازخوردها چگونه بوده است؟

وقتی داشتم کتاب را می‌نوشتم یک بخش بزرگی از ذهنم را کاملاً در اختیار مخاطب قرار داده بودم، یعنی خودم را جای مخاطبی قرار می‌دادم که قرار است کتاب را بخواند. به‌نظرم کتابی خوب نیست که خوب با مخاطب سخن بگوید، کتابی خوب است که مخاطب را خوب بشنود. من، در چمدان‌های باز، هم خودم را جای یک دانش‌آموز دبیرستانی می‌گذاشتم، هم جای یک سرباز، هم یک دانشجو که به‌دنبال تحصیل در خارج از کشورش است، و هم حتی به‌جای پدری که می‌خواهد بعد از بازنشستگی و به‌خاطر فرزندانش مهاجرت کند، سعی می‌کردم در هر مرتبه خوانش کتاب، خودم را جای گروهی از مخاطبان بگذارم و به سؤالاتی که بعد از خواندن هر جمله و پاراگراف در ذهنشان ممکن است پیش بیاید پاسخ دهم.

این روش ویرایش خیلی به غنای متن کمک کرد، هم باعث شد نگاه کتاب جامع‌تر و مخاطبش گسترده‌تر شود و هم اینکه مطالبی را روی کاغذ بیاورم که برای مخاطب خاص خواندنی باشد. حسن دیگر این بازخوانی‌ها این بود که کتاب تقریباً بدون هر نوع غلط ویرایشی چاپ شده است که موجب روان‌بودن اثر شده. خوشبختانه تا اینجا بازخوردی که از خوانندگان داشتم فراتر از انتظارم بوده است و خوشحالم که خوانندگان کتاب را دوست داشتند.

ـ زبان کتاب، یک زبان منحصربه‌فرد است. استفاده از واژه‌های نو، چاشنی طنز بعضی از روایت‌ها، تغییر زاویه‌ دید داستان‌ها همگی از نمونه‌های این تفاوت است، چگونه به این سبک رسیدید؟

جنس کتاب نیاز به همراهی کامل مخاطب داشت و شاید طنز بهترین روشی بود که می‌توانستم به این هدف برسم. طنز چمدان‌های باز، درعین‌حالی که کاملاً محترمانه است، سعی کرده است به توصیفات ظاهری و موقعیت‌های مکانی بیش از سایر کتب مشابه بپردازد، از سوی دیگر به‌دلیل اینکه کتاب شامل روایت‌هایی نسبتاً کوتاه است، بسیار بعید است که خواننده‌ای کتاب را آغاز کند و به‌دلیل طولانی بودن دیالوگ‌ها یا ماجراها، نیمه‌کاره رهایش کند.

این را هم اضافه کنم که مطالعه‌‌ سفرنامه‌ها و روایت‌های افراد از دیده‌هایشان همواره برایم جالب بود، چه به‌زبان فارسی و چه انگلیسی، اما چیزی که کمبودش را در کتب فارسی بیشتر حس می‌کردم، داشتن یک نگاه بدون قضاوت بود، مسئله‌ای که در کتب مشابه غیرفارسی غالباً از آن غفلت می‌شود. چمدان‌های باز صرفاً راوی بوده و هیچ قصدی مبنی بر دیکته کردن نگاهش به مخاطب نداشته است، مخصوصاً که سراسر کتاب و تمامی روایت‌ها مملو از شرایطی است که مخاطب شخصاً می‌تواند خود را جای شخصیت‌ها و البته منِ نویسنده بگذارد و داده‌ها را تحلیل و نهایتاً شخصاً نتیجه‌گیری کند.

ـ تفاوت کتاب شما با سفرنامه چیست؟!

چمدا‌ن‌های باز اصلاً سفرنامه نیست! سفر ابتدا دارد و یک انتهای مشخص. سفر پر است از شگفت‌زده شدن، چه منفی و چه مثبت، دیده‌هایی که امکان عمیق شدن را از نویسنده می‌گیرند. من تا به امروز کتابی مشابه چمدان‌های باز از آمریکا ندیده‌ام. تقریباً تمامی کتبی که با موقعیت جغرافیایی آمریکا به‌زبان فارسی نوشته شده‌اند، حاصل چند هفته یا چند ماه سفر بوده‌اند، نویسنده‌هایشان غالباً در جامعه‌ ایرانی مهمان بوده و از تجربیات ایشان نوشته‌اند، البته چون نویسندگان اغلب اساتید حوزه ادبیات بوده‌اند، زاویه‌ نگاه و البته هدفمندی نوشتارشان کاملاً در کتاب‌هایشان مشهود است.

شاید اصلی‌ترین دلیلی که من کتاب را در سال‌های نخست سکونتم در آمریکا ننوشتم، این بود که قبل از آن، از این شگفت‌زدگی‌ها و قضاوت‌های شخصی‌ام دور شوم و در جامعه هدف کاملاً وارد شوم. به‌نظر من تا زمانی که شخص مهاجر در جامعه‌ مقصد شاغل نشود، نگاهش زاویه‌ خواهد داشت و البته تاریخ انقضای نوشته‌هایش هم زودتر اتفاق می‌افتد. سعی چمدان‌های باز این بود که اثری جامع، مفید و قابل تأمل برای مخاطبی تحصیل‌کرده و البته کتاب‌خوان که ارزش وقت ایشان را داشته باشد فراهم کند.

ـ با توجه به این تجربه، باز هم در سبک ادبیات داستانی می‌نویسید؟

خیلی از افراد مستعدی که در شبکه‌های مجازی می‌نویسند و بسیار خوب هم می‌نویسند، ترجیح می‌دهند که نوشته‌هایشان را کتاب نکنند، شاید چون معمولاً در کوتاه‌مدت، نوشته‌های مجازی بیشتر خوانده می‌شوند و مخاطب هم می‌تواند به‌صورت مستقیم نظرش را به نویسنده ارائه دهد، ولی من به‌عنوان کسی که تجربه‌ هر دو نوع نوشتن را دارم و البته در شبکه‌های مجازی هم مخاطب به‌دلیل موقعیت جغرافیایی موضوعات مورد بحثم، ارتباط مناسبی با نوشته‌ها برقرار کرده‌ است، می‌توانم بر این مطلب صحه بگذارم که نوشتنِ به‌صورت چاپی، هم ماندگار است و هم دارای مخاطب خاص‌تر و البته با تأثیرگذاری به‌مراتب بیشتر،
به همین دلیل بعد از انتشار چمدان‌های باز، تمام تلاشم این بوده است که نوشته‌هایم را برای چاپ جمع‌آوری کنم و در فضای مجازی صرفاً دیده‌های موجزتر را منتشر کنم.

کتاب بعدی‌ام که به‌امید خدا در نمایشگاه کتاب سال آتی عرضه می‌شود، سفرنامه‌ است و در خصوص سفرهایی به کشور‌های آمریکای مرکزی است، سفری که از نیویورک آغاز می‌شود و با گذر از مکزیک، بِلیز، گواتمالا، السالوادور، هندوراس، نیکاراگوئه و کاستاریکا به پاناما می‌رسد. این کتاب به تفاوت‌های فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی این نزدیک‌ترین کشورها به آمریکا با زبانی طنز و البته پردغدغه از این کشورهای مهاجرفرست می‌پردازد.

ـ به‌عنوان آخرین سؤال، برای خوانندگان کتاب، کتابی را برای تهیه از نمایشگاه کتاب معرفی کنید.

من در سال گذشته، یک کتاب واقعاً تاثیرگذار به‌زبان فارسی خوانده‌ام که نویسنده‌اش، استاد ادبیاتی است که سال‌ها با اعتیاد دست‌وپنجه نرم می‌کرده و در نهایت توانسته است بر این بیماری فائق بیاید. روایت این سفر از ظلمت به نور در کتاب ویولن‌زن روی پل اثر استاد خسرو باباخانی توسط انتشارات جام جم به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط