روش اجتهادی مرسوم، برای اکتشاف نظریه اسلامی در حوزههای علوم انسانی سترون است
روش اجتهادی مرسوم، برای اکتشاف نظریه اسلامی در حوزههای علوم انسانی سترون است. این حقیقتی است که امام خمینی(ره)، به عنوان یک مجتهد و نظریهپرداز بزرگ و تاریخساز در عالم اسلام، آن را به صراحت بیان کرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجتالاسلام احمدحسین شریفی، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در یادداشتی که در اختیار تسنیم قرار داده است، روشهای اجتهادی مرسوم را از منظر امام خمینی (ره) بررسی کرده است که متن کامل آن را در ادامه میخوانیم:
روش اجتهادی رایج و مرسوم در مسائل فقهی، ارزشهای بیبدیلی داشته و دارد و به نظر میرسد در طول تاریخ چند صد ساله فقاهت نیز در کشف و استنباط احکام فردی کارآمدی خود را نشان داده است. معالاسف این روش، در بسیاری از حوزهها و قلمروهای علمی مورد نیاز جامعه از کارآیی و کارآمدی لازم برخوردار نیست.
توضیح آنکه این روش، به شکل موجود نمیتواند در حوزه فقه اجتماعی، فقه نظام و فقه حکومت کارآیی داشته باشد. بلکه بر اساس روش اجتهادی مرسوم اساساً چیزی به نام فقه نظام و فقه سیاسی و فقه اجتماعی و فقه تربیتی و فقه مدیریتی بیمعناست. به همین دلیل، بعضاً از فقیهان سنتی شنیده میشود که ما چیزی به نام «فقه نظام» نداریم. آنان درست میگویند زیرا بر اساس روش اجتهادی مرسوم و متعارفی که آموختهاند، «فقه نظام» و «فقه الاجتماع» و امثال آن معنایی ندارد.
به عقیده ما روش اجتهادی مرسوم، برای اکتشاف نظریه اسلامی در حوزههای علوم انسانی سترون است. این حقیقتی است که امام خمینی(ره)، به عنوان یک مجتهد و نظریهپرداز بزرگ و تاریخساز در عالم اسلام، در پایان دهه اول انقلاب آن را به صراحت بیان و دگرگونی و بازنگری در روش اجتهادی را از عالمان دینی مطالبه کرد. ایشان در تاریخ 10 آبان 1367 در نامهای به یکی از اعضای دفتر خود، که بعداً با عنوان «منشور برادری» مشهور شد، میفرماید:
«اجتهاد مصطلح در حوزهها کافى نمیباشد. بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلى در زمینه اجتماعى و سیاسى فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیرى باشد، این فرد در مسائل اجتماعى و حکومتى مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دست گیرد.»
در نامه مشهور به «منشور روحانیت» که خطاب به حوزههای علمیه نوشتند، میفرماید: «روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست.»
در جایی دیگر از همین نامه نیز به نقشآفرینی دو عنصر مهم زمان و مکان در اجتهاد توجه داده و نوشتند: «در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمیدانم. اجتهاد به همان سبک صحیح است ولى این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئلهاى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعاً موضوع جدیدى شده است که قهراً حکم جدیدى میطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد.»
در تاریخ 17 اردیبهشت سال 1368، کمتر از یک ماه پایانی عمر مبارکشان، در پیامی خطاب به شورای مدیریت حوزه علمیه قم، ضمن تأکید بر حفظ ارکان محکم فقه و اصول رایج در حوزهها، نوشتند: «در عین اینکه از اجتهاد «جواهرى» به صورتى محکم و استوار ترویج میشود، از محاسن روشهاى جدید و علوم مورد احتیاج حوزههاى اسلامى استفاده گردد.»
انتهای پیام/