احمد نادمی: "علفزار" مروج قهرمان در سینمای دادگاهی است/ فیلمی که فقه را زیر سؤال نمیبرد
یک منتقد ادبی میگوید که علفزار با فیلمهای دادگاهی اخیر سینمای ما فرق دارد زیرا میخواهد تصمیم متفاوت و شجاعانه یک بازپرس را باوجود فشارهای فراوان نمایش دهد. این فیلم هالیوودی نیست اما قصه را اصولی و متعهدانه تعریف میکند و نتیجه درخشانی میگیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فیلم "علفزار" ساخته کاظم دانشی، این روزها به عنوان فیلمی در ژانر درام و هیجانی در حال اکران است. اما یکی دیگر از گونههایی که میتوان به صورت جدی در نسبت با فیلم عنوان کرد، "دادگاهی" است. قبلاً در گزارشهایی درباره ژانر درام دادگاهی که در سینمای جهان با عنوان LEGAL MOVIES یا LAW MOVIES شناخته میشوند، درباره این گونه سینمایی توضیحاتی را بهطور مفصل ارائه دادیم که در لینکهای زیر قابل رؤیت است.
مسأله اصلی در فیلمهای دادگاهی، عدالت است. در سالهای اخیر فیلمهای زیادی با موضوع دادگاه و قوانین حقوقی و قضایی ساخته شده است. فیلمهایی که رهبر انقلاب، یکبار در خلال صحبتهای خود اشاره کردند که بسیاری از آنها مسائل فقهی و قضایی را زیر سؤال میبرد. اما اینبار فیلمی با حال و هوای دادگاه و اتفاقاً با موضوعاتی تلخ ساخته شده که بهنظر میرسد با جریان فیلمهای دادگاهی سابق فاصله قابل توجهی دارد.
فیلمی که توانست در جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بهترین فیلمنامه و بازیگر نقش مکمل زن شود. علفزار درباره بازپرس دادگاهی است که برای رسیدگی به یک پرونده، با سفارش مقام بالادستی خود روبرو میشود که میخواهد پرونده را بهخاطر ارتباط مجرمانش با یکی از مسئولین مختومه اعلام کند اما او در مقابل این خواسته غیرقانونی مقاومت میکند.
احمد نادمی منقد ادبی و نویسنده، در گفتوگویی به بررسی فیلم پرداخت. نادمی علفزار را فیلمی متفاوت با فیلمهای دادگاهی ما عنوان کرده که در آن شخصیتی اخلاقمدار در مقابل فساد ایستادگی میکند و حاضر نیست شرافت خود را زیر سؤال ببرد.
نادمی در ابتدا بیان کرد: علفزار به عنوان اثر اول کارگردان نوید بخش است و میشود به آینده کارگردان به خاطر فیلم بیحشو و زواید و سرپا امیدوار بود. فیلم درام دادگاهی است که تفاوتهای مشخصی با فیلمهای خیلی معروف این ژانر و سبک دارد. مثلاً اگر به فیلمهای "12 مرد خشمگین"، "کشتن مرغ مقلد" و فیلمهای دیگر این ژانر و همچنین فیلمهای شاخص تاریخ سینما نگاه کنیم، دغدغه فیلمساز این است که چیزی را در دادگاه ثابت کنند. این میتواند گناهکار و یا بیگناه بودن شخص در دادگاه باشد. اما تفاوتی که علفزار با دیگر فیلمهای درام دادگاهی دارد این است که اصولاً به نظر میرسد که از اول فیلم، مخاطب را با نگاه و زاویه دید خاصی حرکت میدهد. در این زاویه دید قرار است که درباره رفتار یک نفر که در حال قضاوت است بررسی صورت بگیرد. اینجا این که چه کسی گناهکار است یا بیگناه، چندان اهمیت ندارد بلکه منش قاضی و قضاوت او است که اهمیت دارد. در واقع تغییرات در رفتار و کردار قاضی از ابتدا تا انتهای فیلم اهمیت دارد. ما از اواسط فیلم تقریباً پرونده را حل شده میبینیم اما مشکل اصلی و گره مهم فیلم به موضوع مشکلات بیرون از پرونده برمیگردد که در آن بازپرس پرونده با بازی پژمان جمشیدی قرار است با آن روبرو شود تا بتواند قضاوت نهایی خود را ارائه کند. فشارها و توصیههایی که به او میشود برای مختومه اعلام کردن پرونده همگی او را تحت شرایط خاص قرار میدهد. این تفاوت عمده علفزار با دیگر فیلمها است.
نویسنده کتاب "شمشیر باستانی شرق" ادامه داد: نکته دیگر اینکه بهنظرم اهمیت زیادی دارد و باز به تفاوتهای فیلم "علفزار" با دیگر فیلمهای درام دادگاهی کشور ما اضافه میکند این است که با اینکه میدانیم چه موضوع تلخ و اتفاق بدی در این پرونده رخ داده است، اما این اتفاق بد و دردناک کام مخاطب را به شدت تلخ و گزنده نمیکند زیرا کارگردان و فیلمنامهنویس میخواستند تا مخاطب را در این فضا محبوس نکنند و موضوع مهم دیگری را برای تماشاگر روایت کنند. برخلاف فیلمهای دادگاهی اخیر که عموماً درگیر خود ماجرای تلخ میشود و بهصورت تندی مخاطبآزاری میکند. اما سازنده "علفزار" خواسته تا رویکرد دیگری داشته باشد. کارگردان قصد داشته تا قصه را کاملاً خوب تعریف کند و قصه فرعی را هم در عرض قصه اصلی تعریف و روایت کند.
این منتقد و داور جوایز ادبی در بخش دیگری عنوان کرد: یکی از نکات جالب درباره فیلمنامه این است که هیچ کدام از قصهها قصه اصلی نیستند. کدام یک از دو قصه اصلی است، ماجرای فسق و فجور خانواده یکی از مقامات شهری یا قصه زن و شوهر معتادی که برای روشن کردن تکلیف بچه به دادگاه میروند؟ یا اصلاً قصه اصلی درباره خود بازپرس است که میخواهد شعبه کاریاش را به جای دیگری بهخاطر مشکلاتش عوض کند؟ نشانهگذاریهای فیلم نشان میدهد که نویسنده دعب دیگری دارد. یکی از مهمترین نشانهها این است که 4 کودک در فیلم وجود دارند. یکی همان کودکی است که اول فیلم کشته میشود و برای امیرحسین شفیعی بازپرس فیلم گره ایجاد میکند. یکی دیگر کودکی است که در ماجرای باغ شاهد جنایتی که رخ داده بوده است. بچه دیگر هم قصه کودکی است که والدینش برای گرفتن شناسنامه آمدهاند و کودک آخر هم کودک خود بازپرس است که ما او را نمیبینیم. هرکدام از آنها مایه مسائل و اتفاقاتی در فیلمند. این کودکان یک معصومیتی را نمایندگی میکنند که مورد هجوم قرار گرفته است. معصومیت کودک و شخصیت او نشان میدهد که میتواند نکبتی که گرفتار یک خانواده شده است را تغییر دهد و همین باعث میشود که رأی و نظر قاضی عوض شد و رأی انسانی بدهد. در حقیقت انسانیت قاضی در نسبت با این معصومیت کودکان که در حال آسیب است باعث میشود او در یک دادگاه اخلاقی درون خود قضاوتی دیگر داشته باشد.
این مترجم ادبیات انگلیسی بیان کرد که ما در فیلم روایت تصمیم گیری یک قاضی را شاهد هستیم. این داستان اصلی فیلم است با این توضیح مهم که نویسنده قصه را متعهدانه جلو برده است تعهد به اصول قصه نویسی و بدور از فدا کردن چیزی برای چیزی دیگر. البته فیلمنامه تنها از نظر اصول قصهنویسی متعهد نیست بلکه از نظر اخلاق و انسانیت نیز تعهد دارد. این فیلم به شدت اخلاق گرا است. با اینکه فیلم روی لبههای ملتهبی قدم برمیدارد و این ظرفیت را داشت تا به سمت فیلمهای رایج دادگاهی سالهای اخیر سینما برود، تلاش کرده تا رویکرد انسانی و اخلاقمدار خود را حفظ کند. "علفزار" میتوانست به یک متلکگویی سیاسی تبدیل شود و مورد پسند یک جناح و تفکر سیاسی خاصی قرار بگیرد. اما این رویکرد را انتخاب نمیکند و ما شاهد رفتاری متفاوت از یک بازپرس در دادگاه هستیم. در حالی که خیلی از وکلا، قاضیان و دیگر شخصیتهای حقوقی فیلمها عموماً شرافت خود را زیرسؤال میبرند اما شفیعی بازپرس "علفزار" روی شرافت خود میایستد.
این شاعر انقلاب اسلامی بیان کرد: فیلم رویکرد هالیوودی ندارد بلکه شخصیت اصلی آن مانند الگوهای دینی ما رفتار میکند که دنبال تکلیفش است نه اینکه حتماً همهچیز را به سرانجام خود برسانند. تکلیف در منطق دینی ما اصالت دارد و میگوید که ملاک و مبنای عمل ما است. دیگر کاری به این نداریم که چه اتفاقی برای ما میافتد. برای همین چه صدا و یا نوشته آخر فیلم که میگوید "حفاظت اطلاعات قوه قضائیه به این پرونده ورود کرده و جلوی فساد را گرفته است"، وجود باشد یا خیر، شفیعی پیروز و قهرمان این پرونده است. در حقیقت پیام فیلم این است که هرکس که عدالت را فدای مصلحت نکرده است پیروز است. دقیقاً شخصیت دیگری که بهنوعی دیگر عدالت و حقیقت را فدا نمیکند عروس خانواده با بازی سارا بهرامی است.
نادمی درباره ارتباط تماشاگر با فیلم و موفقیت آن خاطرنشان ساخت: تماشاچی که امروز این فیلم را تماشا میکند و آن را به فروش خوبی میرساند از فیلمهای دیگر استقبال نمیکند و نکرده است. فیلمهای دادگاهی سالهای اخیر ما از بس روی موارد فقهی و حقوقی چون قصاص مانور دادند و هربار آن را به شکلی ساختند، در نهایت این موضوع دچار ابتذال شد. "علفزار"در نهایت اثری سرپا است که توانسته ایده خود را به خوبی بپروراند و نمایش دهد و بهطور شفاف نخواسته تا با زرق و برق مخاطب را جذب کند. البته فیلم شاهکار نیست و عوامل سازنده فیلم اکثراً موفقند.
او در پایان بیان کرد: اگر فیلم را بدون پیشداوری تماشا کنیم متوجه میشویم که شخصیت امیرحسین مقوم آرمانهای انقلاب است و فیلم در مسیر اپوزیسیون قرار ندارد. اگر ما احترام به انسان را یکی از آرمانهای این انقلاب و نظام بدانیم قطعاً این فیلم در حال پافشاری روی این موضوع است. عدالت یکی از گمشدههای امروز ما است که باید به سوی آن با رفع فساد با شتاب حرکت کنیم.
انتهای پیام/