گسترش ۷۰۰ سالۀ زبان فارسی به قلب اروپا چگونه رقم خورد؟
فرهنگ و تمدن ایرانیان مسلمان، طی هفت سده، از آن سوی اورست تا کرانههای اطلس، حاکم بلامنازع بوده است. پیگیری گسترش و نفوذ زبان فارسی در این سرزمینها، راوی این ماجرای حیرتآور و مکتوم است.
خبرگزاری تسنیم؛ کارگروه «اندیشه اقتصاد»؛ پروندۀ ویژۀ «جهاد سازندگی»
پروندۀ جهاد سازندگی در خبرگزاری تسنیم، پرچمدار و مدعی این معناست که اکناف و ابعاد شکوهمند نهاد و دستگاه جهاد سازندگی، نزد نخبگان و فرهیختگان سرزمین ما خوب فهم نشده است. به همین دلیل است که مخالفان، الگوی کار جهادی را به مدلهایی مانند «کار هیئتی» (چیزی در معنای کار بیقواره و باری به هر جهت) تأویل میکنند، و حتی موافقان جهاد سازندگی نیز آنچنان که از ادغام آن با کشاورزی نیز پیداست، این الگو را به مفاهیمی همچون «خدمات روستایی» یا نهایتاً «فعالیت پرعزم و جدی» فرومیکاهند. حال آنکه از نظر کارگروه جهاد سازندگی در خبرگزاری تسنیم، الگوی مفهومیِ این نهاد، یک الگوی خوشساخت و قابل تکثیر و اساساً مدل نهادی مطمحنظر انقلاب اسلامی است که در منزل سوم از پنج ایستگاه «تمدنسازی اسلامی» (یعنی دولتسازی اسلامی، که در آن «نهادسازی اسلامی» محوریترین فعالیت نخبگان کشور است)، میتواند برای تکثیر در سایر نهادها مدنظر قرار گیرد، مشروط بر اینکه اصول و منطق و مبانی و فلسفۀ نهادی این دستگاه، بهدرستی درک و مدل شود.
با این نگاه، در فترت ادبیات معطوف به چیستی و ابعاد تمدنی انقلاب اسلامی، ناچار شدیم ابعاد تمدن بزرگ ایران اسلامی را نیز در چند شماره توضیح دهیم. در شمارۀ پیشین، نفوذ حیرتآور تمدن ایرانیان مسلمان را تا شرق دور توضیح دادیم. در این بخش، کیفیت و تطوّر گسترش این تمدن را تا قلب اروپا توصیف خواهیم کرد. پیش از آغاز بحث، مروری بر بخشهای پیشین پرونده خالی از لطف نیست.
بیشتر ببینید
- اولین رئیس ناشناخته «جهاد سازندگی»
- «جهادِ» متناقضنما
- پردههای مقدس، بر آفتاب «جهاد»
- نسخه ایرانیِ «حکمروایی خوب»؛ از جهاد سازندگی تا دولت اسلامی
- جیم هـ الف دال؛ الگوی مفهومیِ «دولت اسلامی»
- «جهاد»، بنیانگذار عصر طلایی تمدن ایران
- رونمایی | هزار سال حکمرانی «قند پارسی»؛ از اورست تا وین
- "نامه فارسی" تیمور لنگ به پادشاه فرانسه + تصویر
- جایگاه ائمه اطهار در برکشیدن "تمدن پارسیگوی ایران اسلامی" طی یک هزاره
- بیشترین قلمرو شیعه در تاریخ؛ کجا و در چه زمان؟
- روایت خواندنی از "نهضتهای شیعی در قرن دوم"
- استانی که "11 برابر" سایر استانها "امامزاده" دارد
- نفوذ تاریخی زبان و ادب پارسی در بالکان
- سکۀ رایج زبان فارسی در قلب اروپا، طی «نیم هزاره» !
- چرا تمدن ایران طی یک هزاره در جهان پیشتاز بود؟
- روایت خواندنی حیات 800 ساله زبان فارسی در هندوستان
هندوستان بزرگ، که هشت سده محمل زبان فارسی و تمدن ایران اسلامی بود، توسط انگلستان تجزیه شد، تا هم از قدرتش کاسته شود، و هم قابل کنترل باشد، و هم از هویت و گذشتۀ عریق خود گسسته شود. این سرزمین امروزه حداقل شامل کشورهای هندوستان، پاکستان، بخشهای معتنابهی از چین، برمه، لائوس، بوتان، نپال، تایلند و بنگلادش است.
مقدمهای بر توسعۀ زبان فارسی به آناتولی
بررسی نفوذ زبان فارسی به سرزمینهای غربی ایران نشان میدهد، اگر نفوذ این زبان در مسیر غرب، بیشتر از هندوستان بزرگ نباشد، حتماً کمتر نیست. در سیاهۀ پیشِرو خواهیم دید سرزمینهای غربی ایران، یعنی از آذربایجان بزرگ و کل آناتولی تا مقدونیه و آنسوتر بلغارستان و آلبانی و مجارستان و رومانی و بوسنی و صربستان؛ تا مرزهای ونیز در ایتالیا، و حاشیۀ کیِف در شمال، و حصارها و باروهای شهر وین در قلب اروپا چندصد سال زیر لگام این زبان فرهمند بوده است؛ چه اینکه بر مرکب گسترش قلمرو ترکان سلجوقی به آناتولی و بعدتر عثمانیان به قلب اروپا، قند شیرین پارسی نیز گامبهگام به این سرزمینها توسعه یافت.
مانند آنچه دربارۀ ترکان گورکانی در امپراتوری هندوستان بزرگ و ثروتمند گذشت، زبان دیوانی و شعر و دانش در سراسر حکومت سلاجقه و عثمانیان نیز فارسی بود، با این تفاوت که با حضور عارف بزرگی چون مولانا در قلب آناتولی (قونیه) و گسترش فرهنگ پارسیگویی در این منطقه، به نظر میرسد برخلاف هند، نهتنها سویههای زبان دیوانی و شعر و دانش، که زبان محاوره نیز در بسیاری از موارد فارسی بوده است. عزیز پسر اردشیر استرآبادی (متوفی پس از 800 ق /1379م) از نویسندگان آن روزگار در کتاب «بزم و رزم» تصریح میکند که «جمهور اهالی ممالک روم» در قرن هشتم هجری «به زبان پارسی مایل و راغب بودهاند».[1] این قول درست و دقیق به نظر میرسد. در ادامه دلایل روشنی در این زمینه خواهد آمد.
آغاز و گسترش حکومت سلجوقی
ظهور اولیۀ ترکهای سلجوقی در اوایل قرن پنجم هجری و مقارن زمان و حکومت سامانیان است. درحقیقت این خاندان پیش از کشورگشایی و فتح مناطق غربی خود، ذیل حاکمیت سامانیان، بر نواحیای از خوارزم و ماوراءالنهر حکم میراندند.
این خاندان در ادامه خود را مستقل اعلام کردند و طی حدود سه سده (429 – 707 ق/ 1037 – 1307 م) گسترش سرزمینیشان تا آنجا ادامه یافت که مجموعاً از آنسوی سمرقند ــ در مجاورت حکومت قراختاییان[2]و دریاچۀ خوارزم ــ تا آذربایجان بزرگ، و همچنین کرانههای دریای مدیترانه و دریای سیاه، و نیز از جنوب کرانههای جنوبی خلیج فارس، تا عمان کنونی زیر چتر تسلط بلامنازع این سلسلۀ قدرتمند قرار گرفت. به این ترتیب که پس از اینکه خطبۀ حکومت در سال 429ق بر طغرلبیک[3] خوانده شد، او به سمت جنوب غرب لشگر کشید و در مرحلۀ اول به سال 431 قمری (مقارن 1040میلادی) در نبرد «دندانقان» ــ جایی نزدیک مرو ــ بر تنها سلسلۀ رقیب قابل اعتنا ــ غزنویان ــ چیره شد[4] و حاکمیت خراسان بزرگ را از دست غزنویان بیرون آورده، در نیشابور بر تخت نشست.[5] طغرل، پس از تثبیت حکومتش در خراسان بزرگ، پیشروی به سمت غرب را ادامه داد و کمتر از دو دهه بعد در فاصلۀ سالهای 451–447ق (مقارن حدود 1055میلادی) در بغداد بر آلبویه نیز چیره گشت و این سلسله را برانداخت؛ سپس دختر خلیفۀ عباسی را به همسری گرفت و با این سلسله نیز پیوند خویشاوندی برقرار کرد؛ بعدتر نقاطی از آذربایجان و ارمنستان، و مناطقی بین دو دریاچۀ وان و ارومیه نیز به سرزمینهای تحت حاکمیت سلجوقیان ضمیمه شد.[6] سلاجقه در این زمان به مرزهای ایران اسلامی با مسیحیت در شرق آناتولی رسیده بودند.
اولین شکست مسیحیت
سرحدات مسلمانان و مسیحیان (امپراتوری بیزانس) در این ایام، تقریباً بر مرزهای ایران و ترکیه کنونی منطبق است؛ یعنی سرزمین آناتولی، تقریباً بهطور کامل مسیحینشین است و تحت تسلط امپراتوری روم شرقی قرار دارد. به سال 463 قمری (1071 میلادی) در جنگ «ملازگرد» ــ در شرقیترین نقطۀ ترکیۀ امروزی ــ ترکان سلجوقی، اولین شکست سنگین عالم اسلام به مسیحیت را رقم زدند. این جنگ سرآغاز چیرگی و نفوذ سلجوقیان روم ــ و بالطبع مسلمانان ایرانی و فرهنگ و زبان پارسی ــ بر شبهجزیرۀ آناتولی و رخنۀ همزمانِ این هر سه، به سرزمینهای اروپای شرقیِ آن زمان ــ تا حوالی استانبول ــ است؛ نفوذی که در زمان سلجوقیان تا قسطنطنیه ــ استانبول یا اسلامبول ــ گسترش پیدا کرد.
قلمرو امپراتوری روم شرقی در گستردهترین وضعیت در سال 555 میلادی
(رنگ سفید نشانگر دریاهای مدیترانه، سیاه و سرخ است)
یورش سلاجقه به آناتولی
آلپارسلان سلجوقی، پس از پیروزی در ملازگرد و به اسارت گرفتن امپراتور رومانوس دیوجانوس[7] با شرایطی او را بخشید و روانۀ قسطنطنیهاش کرد؛ اما پس از بازگشت، بیزانسیها امپراتورشان را عزل و محبوس کرده، و اعلام نمودند که مسیح از او روی برتافته است. به این ترتیب قرارهای او با آلپارسلان نیز محترم شمرده نشد. این رویکرد بیزانس موجب شد سلاجقه، از جناحهای گوناگون، بر نواحی گستردهای از آناتولی یورش برند و امپراتوری سلجوقی را در سراسر این شبهجزیره تثبیت کنند. ضمن اینکه منطقۀ حساس و حیثیتیِ فلسطین و بیتالمقدس نیز در سال 480 قمری (1087 م) بهدست سلجوقیان افتاد.[8] این شرایط موجب شد آناتولی، اندکی پس از ملازگرد، بهصورت کامل تحت سیطرۀ سلاجقۀ روم ــ و طبعاً در سایۀ سپهر فرهنگ ایرانی و زبان پارسی ــ قرار گیرد. جنگ ملازگرد نقطۀ عطف تاریخ سیطرۀ طولانی حاکمان پارسیزبان سلجوقی و عثمانی بر آناتولی و بخشهای شرقی اروپا، طی 850 سال بعد از آن (از 1071 تا 1923 م) است.
نقشۀ فتوحات سلاجقه
پس از مرگ آلپارسلان در سال 465 قمری (1072 میلادی) پسرش ملکشاه[9] نیز بیست سال با اقتدار بر نواحی تحت سیطرۀ پدر حکومت کرد. طی دهههای 1170 و 1180 میلادی، امپراتوری روم شرقی هم آناتولی و هم بیتالمقدس را از دست رفته دید اما در عین حال یارای حمله و تعرض به امپراتوری مقتدر سلجوقی را نداشت.
بلافاصله بعد از ملکشاه، امپراتوری روم به طمع بازپسگیری آناتولی و بیتالمقدس، جنگهای صلیبی را کلید زد ــ که فرسایشی شد و دویست سال به درازا کشید. درخلال این جنگها، گرچه بیتالمقدس در همان ابتدا به امپراتور بیزانس بازپسداده شد، اما پهنۀ آناتولی هرگز به دامان مسیحیت بازنگشت، و ترکان سلجوقی و سپس عثمانی ــ که فارسیزبان و قهراً حاملان تمدن ایران اسلامی بودند ــ نهتنها در این منطقه هرگز شکست نخوردند، بلکه سال به سال نفوذ فرهنگی و سیاسی آنان و سرزمینهای تحت قیمومتشان گسترش یافت. کار به اینجا ختم نشد و بعدترها پادشاهان حکومت مقتدر عثمانی، پهنۀ حکمروایی و نفوذ این تمدن را تا قلب اروپا پیش برد و حداقل تا دو سده مسیحیت را مرعوب ساخت و در قلب اروپا عقب نگاه داشت.
بزرگان عهد سلجوقیان روم
از نگاه تمدنی، بستر حکمرانی سلجوقیان پارسیگوی، دورهای شکوهمند از ریشهدواندن فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، از «آستانه»ی قزاقستان تا دروازههای شرقی اروپای فعلی است.
از بزرگترین مشاهیر عصر سلجوقیان، میتوان به اندیشمندانی مانند خواجه نظامالملک طوسی[10]، امام فخر رازی[11]، امام محمد غزالی[12]، ابوالفرج ابنجوزی[13]، شیخ شهید شهابالدّین سهروردی[14]، امامالحرمین جوینی[15]، ابوالفضل بیهقی[16]، سدیدالدین محمد اوفی[17]، خواجه عبدالله انصاری[18]، اسدی طوسی[19]، حکیم ناصر خسرو[20]، عمر خیام[21]، سنایی[22]، جمالالدین و کمالالدین عبدالرزاق اصفهانی[23]، امیرالشعرای معزّی[24]، انوری ابیوردی[25]، خاقانی شروانی[26]، نظامی گنجوی[27]، ظهیرالدین فاریابی[28]، شهرستانی[29] و زمخشری[30] اشاره کرد.
مولانا، قلب تپندۀ تمدن ایران اسلامی در ترکیه
همین بستر تمدنی است که موجب میشود پدر مولانا ــ سلطانالعلمای بلخی ــ در سال 626 قمری (مصادف با حدود 1228 میلادی) به دعوت امیر سلجوقی، علاءالدین کیقباد، به همراه جلالالدین به قونیه ــ در قلب ترکیۀ کنونی ــ کوچ کند.[31] مولانا 70 هزار بیت فارسی را ــ در کنار هزار بیت عربی و تنها احتمالاً 50 بیت ترکی ــ در قلب ترکیه (ی فارسیزبان) سروده است. با این حال مردم ترکیۀ ترکزبان کنونی او را یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی و تمدنی خود میدانند و بهصورت مستمر مراسمهای شکوهمندی ــ با حضور مقامهای عالی سیاسی این کشور ــ جهت پاسداشت مقام ارجمند مولوی برگزار میکنند! مولوی در ترکیه، یک «نماد تمدنی» است، طوریکه در پایان سال 1396 شمسی اردوغان، رئیسجمهور این کشور، در دیدارش با پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیکهای جهان، دو نسخۀ نفیس از مثنوی مولوی به زبانهای ایتالیایی و انگلیسی به وی اهدا کرد.
این نوع مواجهۀ اردوغان با مولانا اتفاقی و مقطعی نیست. وی 10 سال قبل از این نیز در سمت نخستوزیر ترکیه در سخنانی به مناسبت هفتصد و سی و چهارمین سالروز وفات این عارف نامدار، در قونیه گفته بود دولت ترکیه قصد دارد زادگاه مولانا در بلخ افغانستان را بازسازی کند. این همه ارجمندی مولانا نزد مردم ترکیه، نه صرفاً به سبب جایگاه معنوی او، بلکه بهدلیل تأثیرگذاری عمیقش در فرهنگ و تمدن این سرزمین است.
با این وجود باید دقت کرد که مولویِ پارسیسرا برای چه فرهنگی، تأثیرگذار و تمدنساز بوده است؟ آیا زبان شیوای شعر مولوی، برای ترکهایی که او را نمیفهمیدهاند این همه فرهنگساز بوده؟! یا باید بپذیریم که جامعۀ آن زمان آناتولی به مرکزیت قونیه ــ که چندی پایتخت سلجوقیان روم بود ــ آنچنان با زبان فارسی پیوند عریق و عمیقی داشت که از ملای روم چنین تأثیری بپذیرد و تأثیرگذارترین و نفیسترین میراثهای معنوی، و ارزشمندترین گنجینه و متاع صادراتی فرهنگیاش را مثنوی مولانا بداند؟ گفت "تو خود حدیث مفصل بخوان..."
افول سلاجقۀ روم
زمانۀ مثنویسراییِ مولوی، مقارن زمان افول و اضمحلال دولت سلجوقیان است. سلاجقه ــ در نمای کلی و نه فقط در آناتولی ــ از ابتدای قرن ششم بهتدریج رو به زوال گذاشتند. سلجوقیان سوریه تا اوایل سدۀ ششم هجری، حکومت مرکزی سلجوقی ــ به مرکزیت خراسان ــ تا سال 552 قمری (مقارن حدود 1157 م)، سلجوقیان کرمان و عراق و کردستان تا اواخر سدۀ ششم و سرآخر سلجوقیانآسیای کوچک تا اوایل سدۀ هشتم در قلمروهای خود حکمرانی کردند و سپس مضمحل شدند.[32]
سلجوقیان روم در زمان حکمرانی فرزند همان علاءالدین کیقباد ــ یعنی سلطان غیاثالدین کیخسرو سلجوقی ــ در حوالی سال 641 قمری (مقارن 1242 میلادی) از مغولان شکست میخورند، اما با تدبیر مهذبالدین علی ــ وزیر کاردان و ایرانی این پادشاه بیکفایت ــ از شر ایلخانان امان مییابند و حکومت به شرط پرداخت خراج سالیانه در میان خاندان سلجوقیان بازمیماند.[33] این روند رو به زوال ادامه دارد تا نهایتاً در سال 707 قمری (1307 میلادی) خورشید سلاجقۀ روم توسط غازانخان مغول غروب میکند.
پس از این، حکومت آناتولی یکدست نبود و به دست امرای محلی افتاد. یکی از این حکومتهای محلی، در حوالی قونیه، عثمانیان بودند. این شرایط ادامه داشت تا با برکشیده شدن تدریجی عثمانیان، حکومت مقتدری شکل گرفت که از کمی پیش از افول سلاجقه، از 1299 تا 1924 میلادی، طی حدود 625 سال، به گسترش نفوذ تمدن ایران اسلامی تا قلب اروپا کمکهای شایان توجهی کرد.
عثمانی و تاجبخشی به درّ پارسی در قلب اروپا
دوران طولانی 625 سالۀ حکومت عثمانی، از حساسترین مقاطع زمانی در مواجهۀ تمدن ایران اسلامی با غرب بوده است. در این دوره ابتدا عثمانیان بهمرور قدرت میگیرند و با گذر از دروازههای غربی آناتولی، پایتخت امپراتوری روم شرقی را فتح میکنند که تا آن زمان رویدادی بیسابقه بود. سپس با گسترش فتوحاتشان به غرب، طی 80 سال مناطق یونان و بالکان و مجارستان و رومانی و لهستان را درمینوردند و به دروازههای وین در اتریش کنونی میرسند که در آن زمان در اختیار امپراتوری هابسبورگ بوده است. در این شرایط، اروپاییان از سوی مسلمانان تحت شدیدترین فشارها قرار دارند و لذا واکنشهایی را که حدود دویست سال پیش از این آغاز کرده بودند، منسجم کرده، و از چند جبهه به دفاع جانانه از کیان و هستیشان میپردازند. حملۀ مستقیم به عثمانیان بازپسگیری مناطق مرکزی و شرقی اروپا، اتحاد با مغولان و کلیسای نسطوری و هجمه به این تمدن از پشت سر، سرپل گرفتن در هندوستان و گسترش آن به غرب، ایجاد دو دستگی و کمک به روی کار آمدن حکومت صوفیانۀ صفویان و مشغول شدن عثمانیان به این حکومت همگی جزو تمهیدات غرب بوده است.
نمایی کلی از عصر نوزایش اروپا
تقریباً مقارن با شکست سنگین اروپاییان از تمدن ایران اسلامی در قسطنطنیه به سال 1453 میلادی، ماشین چاپ به روش جدید هم توسط یوهانس گوتنبرگ[34] اختراع شد و نوزایش (رنسانس) را شتاب بخشید. درواقع در پی رونق صنعت چاپ در اروپا، انقلاب و نشر علمی فراگیر در اروپا رخ داد، و حلقۀ وصلی شد که نهضت ترجمۀ آثار اسلامی در اروپا را، که دو سده پیشتر آغاز شده بود، به تولید انبوه در حوزۀ علم متصل کند. متعاقب این انقلاب علمی، جنبشهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فکری متعددی در فاصلههای کوتاه رخ مینمود که هر یک در جای خود شایان بررسی است. از مهمترین تحولات این عصر، به حاشیه رانده شدن کلیسا و بعدتر کنار رفتن هر نوع حاکمیتی به نفع انسانگرایی یا به تعبیر درستتر به نفع لیبرالیسم بود.
هفت سال پس از محاصرۀ دوم وین توسط عثمانی در قلب اروپا (1094ق/1683م) ماشین بخار اختراع و سپس در دهههای بعد تکمیل شد، و در نیمۀ قرن هجدهم توسط جیمز وات به کمال رسید، که به جایگزینی ماشین با انسان و اصطلاحاً «انقلاب صنعتی» منجر شد؛ تحول شگرفی که در کنار انقلابهای کشاورزی و الکترونیکی، سه رویداد مهم تاریخ بشر به شمار میروند.
در این زمان دویست سالی هست که صنعت دریانوردی در اروپا رونق دارد و به همین سبب جادههای تجاری در خشکی ــ مانند جاده ابریشم ــ کمرونق شدهاند. همچنین همهچیز ــ حتی نهاد دین ــ در چنبرۀ اقتصاد و اصالت منفعت فرد گرفتار آمده است. در شمارۀ بعدی این پرونده خواهیم دید که پس از این تاریخ شرایط طوری رقم میخورد که در یک روند بطئی، و طی دو سه سده، از تمدن گستردۀ پارسیگویان شرق و غرب، جز رشتههایی ازهمگسیخته، و جزایری پراکنده و بیرمق، چیزی باقی نمیماند.
برکشیده شدن عثمانی
عثمانیان در زمان سلاجقه بهعنوان مرزبان در مرزهای غربی با روم به خدمت گمارده شده بودند. در پی اضمحلال سلاجقه در 552 قمری (مقارن 1307میلادی)، آناتولی دچار هرج و مرج شد و هر گوشهای توسط خاندانی تحت سیطره قرار گفت. در این میان قونیه نصیب آلعثمان شد و عثمان اول[35] به عنوان سرسلسلۀ این پادشاهی بر تختگاه قلمرو محدودش تکیه زد.
آغاز فتوحات در اروپا
حدود نیم قرن بعد یعنی در زمان سلطان مراد یکم[36]، نفوذ عثمانی به اروپا آغاز شد. مراد یکم، توانست ادرنه[37] را فتح کرده و پایتخت عثمانی را به آنجا منتقل نماید. سپس موفق شد مقدونیه، بلغارستان و صربستان را به خاک عثمانی ضمیمه کند و این آغاز یورش عثمانیان به اروپای شرقی بود. طرفه اینکه امپراتور بیزانس از هراس عثمانی، معاهدهای را در حدود سال 764 قمری (1363 م) با مراد یکم منعقد کرد و تمام فتوحات عثمانی در اروپا را به رسمیت شناخت. در نهایت مراد یکم در کوزوو در صربستان کشته شد.
فرزند او، بایزید اول[38]، طی حدود یک دهه بعد، یونان و تتمۀ بلغارستان را نیز به حکومت عثمانی ضمیمه کرد. بایزید در 804 قمری (مقارن 781 شمسی و 1402 میلادی) در آنکارا در جنگی با تیمور لنگ[39]، به اسارت او درآمد و یک سال بعد در 805 قمری (مارس 1403 میلادی) در همان اسارت درگذشت. به این ترتیب پیشروی عثمانی بهسمت قلب اروپا، برای مدت کوتاهی متوقف شد. جالب است که بایزید اول به فارسی سخن میگفته و حتی بنابر قول سعید نفیسی شعر پارسی هم میسروده است. (تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی؛ 1344)
از این گذشته، طرفه اینجا نامهای است که تیمور به زبان پارسی و با مطلع «صد هزار سلام و آرزومندی ازین محّب خود» به پادشاه فرانسه میفرستد و به او بشارت میدهد که «دشمن مشترک» را متوقف کرده است.[40]
پس از بایزید ایلدیریم، 10 سال میان فرزندانش هرج و مرج درگرفت تا یکی از آنها به نام محمد چلبی[41] حاکم شد و توانست بخشهایی از آلبانی را هم به قلمرو عثمانی اضافه کند.
پس از محمد، فرزندش مراد دوم[42] بر تخت پادشاهی نشست. وی فتوحات صربستان را تا دانوب ادامه داد و همچنین بلغارستان را فتح کرد. وی اولین پادشاه عثمانی است که با ونیزیها در شمال ایتالیای کنونی هم وارد جنگ شد.
فتح بیزانس، توسعه به غرب
پس از مرادخان ثانی، نوبت به فرمانروایی فرزند نامدارش، سلطان محمد فاتح[43] رسید. او در سال 857 قمری (1453 م) برای اولین بار در تاریخ قسطنطنیۀ مسیحی، پس از حدود دو ماه محاصره، این شهر شکوهمند را تصرف نمود.
هدف بعدی او قلعۀ استراتژیک «ناندور فهروار»[44] (بلگراد کنونی) بود که دروازۀ جنوب مجارستان به حساب میآمد. سقوط این پایگاه میتوانست راه امپراتوری عثمانی را تا همسایگی وین ــ قلب اروپای مرکزی ــ باز کند، اما خلیفۀ عثمانی در این محل شکست سختی خورد و به استانبول بازگشت. این شکست موجب شد تا حدود 70 سال بعد عثمانیان دست از این منطقه بردارند. به هر صورت فتح امپراتوری بیزانس، نقطۀ عطف این سالهای حکومت عثمانی است.
قلمرو عثمانی در سال وفات محمد فاتح (886 ق /1481 م)
در این سالها نیز زبان شعر و زبان دیوانی سلطان محمد فاتح، زبان پارسی است. او پس از فتح بوسنی عهدنامهای برای کاتولیکهای آن دیار فرستاده و از اعطای آزادی کامل مذهبی حمایت کرده است.
تصویر نامۀ فارسی سلطان محمد فاتح به کاتولیکهای بوسنی
غیر از مراسلات دیوانی، برخی معتقدند او به پارسی آن اندازه مسلط بوده که به این زبان شعر هم میسروده است.[45]
پس از سلطان محمد فاتح، فرزند او که بایزید ثانی[46] نام داشت، فتوحات پدر را پی گرفت و علاوه بر مولداوی در حاشیۀ رود دانوب، هرزگوین، بخشهایی از مجارستان و بنادر مهمی از ایالت ونیز ایتالیا را به سرزمینهای پارسیگوی عثمانی ضمیمه نمود. این تاریخ همزمان با پایهگذاری حکومت فراگیر و مقتدر صفویان در ایران، در قفای امپراتوری عثمانی است.
رضا خسروشاهی، در تحقیقی، بایزید ثانی را نیز دارای اشعاری به زبان فارسی میداند.[47] او با شاعرانی همچون حکیم مولانا قبولی[48] معاشرت کرده و نیز با جامی[49] مشهورترین و مبرزترین شاعر ایرانی آن عصر، مکاتبه نموده و صلههای فراوان و ارزشمندی برای او ارسال کرده است.[50]
بایزید دوم را فرزندش سلیم[51]، طی کودتایی از کار برکنار کرد. وی طرف دیگر جنگ چالدران با صفویان ایران بود و طی تنها هشت سال قلمرو حکومت عثمانیان را به سه برابر گسترش داد. بعد از این هشت سال، شرایط برای یورشی دیگر به قلب اروپا آماده بود، اما اجل سلیم را امان نداد. جالب اینکه برخی او را نیز صاحب دیوان شعر فارسی حاوی دو هزار بیت و با تخلص «سلیمی» میدانند.[52]
قلمرو عثمانی در سال وفات یاووز سلیم (926 ق /1520 م)
پس از یاووز سلیم، فرزندش سلیمان[53] بر تخت نشست، وی 46 سال مقتدرانه حکمرانی کرد و از این جهت در میان عثمانیان رکورددار است. دوران سلطنت او، اوج اقتدار حاکمان عثمانی است. پس از او بهمرور انحطاط عثمانی رقم میخورد. سلیمان، پس از تاجگذاری فوراً حرکت به سمت غرب را آغاز کرد. تا اینجا، صربها، بلغارها، بیزانسیها، و آلبانیاییها مغلوب شده بودند. سلطان سلیمان بلگراد را هم در 927 قمری (1521م) تصرف کرد. سپس شوالیههای جزیرۀ رودس در غرب مدیترانه را بعد از 5 ماه جنگ، بهسختی شکست داد. مجارستان را که دوباره بهدست هابسبورگ افتاده بود بازپسستاند، و در 936 قمری (1529 م) تا محاصرۀ وین پیش رفت، که نهایتاً در فتح این شهر مهم ناکام ماند.
سلیمان قانونی و صفویه سه جنگ علیه یکدیگر ترتیب دادند که هرسه فرسایشی شد و به نتیجۀ قطعی نرسید. این سه جنگ در سالهای 1533، 1547 و 1554 میلادی رخ داد و سرآخر به معاهدۀ صلحی میان سلیمان و شاه طهماسب صفوی ختم شد. به این ترتیب، مشکلات عثمانی با صفویه، حل نشده باقی ماند. همچنین طی این سالها سرزمینهای وسیعی در شمال قارۀ آفریقا به قلمرو عثمانی ضمیمه شد، طرابلس، تونس و الجزایر از آن جملهاند. در این سالها، ناوگان دریایی عثمانی نیز تقریباً حاکم بلامنازع دریاهای مدیترانه، سرخ و حتی خلیج فارس بود. ناپل و سیسیل هم در این سالها از هجمههای او در امان نبود. سلیمان با تخلص «محبی» شعر میسروده و علاوه بر ترکی، دیوانی با 700 بیت فارسی دارد.[54]
سلیمان همچنین ارتباط خانوادگی مستحکمی با اروپاییان شرقی برقرار کرد. از میان چهار همسر او، خرم و گلفام، لهستانی بودند و ماهدوران اصالتی آلبانیایی یا چرکسی داشت. همچنین کارا احمد پاشا که مدتی به سمت وزیر اعظم سلطان سلیمان نائل شده بود، اصالتاً آلبانیاییتبار و همسر دختر سلطان سلیم بود.گذشته از این سلیمان، پزشکی یهودی و متنفذ به نام موسی هامون داشت؛ و نیز میتوان از ابراهیم پاشای پارگایی نام برد که از دوستان دوران کودکی سلیمان و اصالتاً اهل یونان و مسیحی بود؛ وی چندی به صدارت رسید و دست آخر توسط سلیمان کشته شد. این نفوذ مسیحیت و یهود در تختگاه سلسلۀ مقتدر عثمانی و تأثیرات آن در افول این سلسله را نباید از نظر دور داشت.
دوران رکود
تا 120 سال پس از سلیمان، یعنی تا محاصرۀ دوم وین در 1094 قمری (1683 میلادی) گرچه امپراتوری عثمانی از فتوحاتش عقب ننشست، اما آن اندازه نیرومند نبود که توان پیشروی بیش از این و فتح قلب و پایتخت اروپای آن روز ــ وین ــ را داشته باشد. این شرایط ادامه داشت تا زمان سلطان محمد چهارم[55]، که در پی بیش از سه دهه فرمانروایی، یکی از گستردهترین و منسجمترین قلمروهای عثمانی را در اختیار داشت. او پیش از حمله به وین، به روسیه در جبهۀ اوکراین یورش برد. پس از کشته شدن 20 هزار سرباز روس در اوکراین، روسها در معاهدهای موسوم به «باغچهسرای» (این شهر اکنون در 10 کیلومتری پایتخت شبهجزیرۀ کریمه در اوکراین واقع شده) فرمانروایی بر اوکراین را هم به محمد چهارم واگذاشتند. اینجا مرزهای شمالی عثمانی به حوالی کیِف رسیده بود.
دوران افول عثمانی، اروپا برمیخیزد
سلطان محمد عثمانی، پس از فتح اوکراین عزم وین کرد. اروپاییان که هستی و هویتشان در گرو مقاومت بود، علیه عثمانی همقسم شده بودند. پس از دو ماه محاصرۀ این شهر، نبرد وین با مشارکت ائتلاف امپراتوری مقدس روم، مشترکالمنافع لهستانــلیتوانی و اتحاد مقدس، علیه امپراتوری عثمانی به وقوع پیوست. شمار نیروهای عثمانی را در این جنگ 300 هزار نفر ذکر کردهاند. با این حال، طی تنها دو روز، ارتش عثمانی شکست سختی خورد و عقب نشست.
قلمرو عثمانی پیش از محاصرۀ دوم وین (1094 ق /1683 م)
جنگ دوم وین، نقطۀ آغاز عقبنشینی و از هم گسستگی تمدن هزارسالۀ پارسیگویان مسلمان در برابر مسیحیت است. متعاقب این شکست، بهسرعت و طی کمتر از دو دهه، مناطقی همچون بالکان، جنوب مجارستان و ترانسیلوانیا از عثمانی باز پس گرفته شد. فشار آنچنان شدت گرفت که سلطان محمد چهارم، در 1687 میلادی در پی شکستهای مکرر، ناچار شد از سلطنت کناره بگیرد. این زمان دقیقاً مقارن با اختراع ماشین بخار (1690 م) و انقلاب صنعتی در اروپاست.
دیدیم که مقارن همین جنگ وین، وقتی هم خیال اروپا از عثمانیان و جبهۀ مستقیم تا حدودی آسوده شد، و هم اینکه در پی انقلاب صنعتی حرص به «تولید انبوه» نیاز اروپای غربی را به مواد اولیه و بازار مصرف تشدید کرد، جبهۀ جدیدی پشت سر تمدن ایران اسلامی در هندوستان باز شد: انگلیسها فتح گام به گام از درگاه هند را در دستور کار قرار دادند، تا علاوه بر اینکه این سرزمین بارانداز تجاری غرب در آسیا باشد، به سرپل استیلای سیاسی اروپا بر تمام آن تمدن عریق ــ و بلکه بیش از آن ــ تبدیل شود.
در مطلب بعد به ابعاد مختلف بیداری غرب، و هجوم آنها به سوی سه امپراتوری بزرگ پارسیزبان (هند و ایران و عثمانی) خواهیم پرداخت.
[1] - عزیز بن اردشیر استرآبادی، «بزم و رزم» به کوشش محمدفؤاد کوپر یلیزاده، به نقل از مهدی درخشان، 1928
[2] - خاننشین قراخِتایی، قرهخِتایی یا قراختائیان یا قراختاییان (در بنمایههای چینی: 西遼 لیائوی باختری) پادشاهیای وابسته به قوم ختایی بود که میان سالهای 1124 تا 1218 میلادی در آسیای میانه (حوالی قزاقستان و قیرقیزستان کنونی) برپا بود. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.06.21)
[3] - طغرل بیک ابوطالب محمد بن میکائیل (385 – 455 ق/ 993 – 1063 م) پادشاه مقتدر و مؤسس سلسلۀ سلجوقی است. او 26 سال بر قلمرویی مشتمل بر خراسان بزرگ، فلات ایران و سرزمینهای همجوار همچون قفقاز جنوبی، بخشی از آناتولی، عراق، شام و قسمتی از ارمنستان بزرگ حکومت کرد و سرانجام در سن 70 سالگی در طجرشت درگذشت و در ری مدفون شد. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.06.21)
[4] - در این تاریخ، آل بویه در غرب ایران به انتهای حکومتشان (447 ق / 1055 م) نزدیک میشوند؛ همچنین از اضمحلال سامانیان ــ به سال 395 ق / 1004 م ــ در نواحی شرقی ایران، حدود چهار دهه میگذرد؛ در این زمان مقتدرترین رقیب سلاجقه، غزنویان بودند که دولتشان تا سال 583 قمری ــ یعنی حدود 150 سال پس از آغاز فتوحات سلجوقیان در ماوراءالنهر ــ ادامه یافت. در دهههای بعد، قلمرو غزنویان به سمت شرق ــ یعنی افغانستان و هند ــ کشیده شد و سلاجقه، حکومت خود را به سمت غرب گسترش دادند.
[5] - نگاه کنید به: بازورث و دیگران، سلجوقیان، ص77.
[6] - نگاه کنید به: قدیانی، فرهنگ توصیفی تاریخ ایران، ص111 و همچنین: مشکوتی، از سلاجقه تا صفویه، ص7
[7] - رومانوس چهارم با عنوان کامل رومانوس چهارم دیوژن (حدود 1030 تا 1072م) امپراتور بیزانس از 1068 تا 1071 بود.
[8] - نگاه کنید به: قدیانی، فرهنگ توصیفی تاریخ ایران، 111. و همچنین: کوریک، امپراتوری بیزانس، 111. و نیز: امامی خوئی، «نبرد ملازگرد یا خندق دوم دنیای اسلام»، فصلنامه علمی-پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا (س) و همچنین: Chadwick Oman، The Byzantine Empire، 207.
[9] - برخی پادشاهان سلجوقی به فارسی شعر میسرودند، ملکشاه سلجوقی از جمله پادشاهانی است که هم اشعار زیادی از برداشت و هم خود شعر میگفت؛ طغرل سوم ــ آخرین پادشاه این سلسله ــ نیز در همین زمره است. (نگاه کنید به: دبیرینژاد، بدیعالله. صص57–60)
[10] - برای مشاهدۀ توضیحات مربوط به خواجه نظام، به پاورقی بخشهای پیشین همین پرونده مراجعه فرمایید.
[11] - ابوعبدالله محمد بن عمر بن حسین بن حسن تَیْمیِّ بَکْریِّ طبرستانی رازی، معروف به ابنالخطیب، فخرالدین، امام رازی یا امام فخر رازی. فقیه، متکلم، فیلسوف، مفسر و حکیم مسلمان ایرانی (544 – 606 ق/ حدود 1149 – 1209 م) از اهالی ری بود که در هرات مسند استادی داشت. او بر علوم عقلی و علوم نقلی، تاریخ، کلام، فقه، اصول و علوم ادبی عصر خود مسلط بود. فخر رازی فلسفه و کلام را به هم آمیخت و از این نظر، الگوی بسیاری از متکلمان پس از خود بود. پدرش، ضیاءالدین عمر بن حسین رازی آملی نیز خود از بزرگان علم و عرفان بود که از آمل به ری سفر کرده بودند. درس امام فخر در هرات رونق داشته، چنان که شاگردان وی را بیش از 2000 نفر دانستهاند. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.06.22)
[12] - برای مشاهدۀ توضیحات مربوط به امام محمد غزالی، به پاورقی بخشهای پیشین همین پرونده مراجعه فرمایید.
[13] - ابوالفرج جمالالدین عبدالرحمن ابن ابی الحسن علی ابن محمد ابن علی ابن عبدالله ابن حمادی ابن احمد ابن محمد ابن جعفر ابنالجوزی عبدالله ابن قاسم ابن محمد ابن عبدالله ابن عبدالرحمن ابن القاسم ابن محمد ابن ابیبکر صدیق قرشی (510 – 592 ق/ 1116 –حدود 1196 م) از نوادگان خلیفهی اول و فقیه، محدث، متکلم و تاریخنگار مسلمان. (برگرفته از: ویکیپدیا؛ رؤیت: 97.06.22)
[14] - شهاب الدین یحیی بن حبش بن امیرک ابوالفتوح سهروردی، ملقب به شهابالدین، شیخ اشراق، و شیخ شهید (549 – 587 ق/ 1154 – 1191 م) فیلسوف نامدار ایرانی، اهل شهر سهرورد شهرستان خدابنده در استان زنجان است. وی همعصر امام فخر رازی و به لحاظ سلوک علمی یکی از مراجع علمی صدرالمتألهین است. وی را به سبب آراء توحیدیاش، ملحد خوانده و به شهادت رساندند؛ حال آنکه وی از اعاظم موحدان عصر خود بوده است. در سالهای اخیر غلامحسین ابراهیمی دینانی، با انجام پژوهشهایی جامع در آثار سهروردی، نظرات متفاوت و عمیقی دربارۀ آثار و شخصیت او ارائه کرده است.
[15] - عبدالملک بن عبدالله بن یوسف جوینی مشهور به امام الحرمین جوینی (419 – 478 ق/ 1028 – 1085 م) متکلم، دانشمند و فقیه مسلمان، و از مدرسان نامدار مدرسۀ نظامیۀ نیشابور بود.
[16] - ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (370 – 456 ق/ 995 – 1077 م) صاحب کتاب سترگ تاریخ بیهقی که اصالتاً سبزواری بود و در غزنین از دنیا رفت. وی صاحب مقام دیوانی در دربار غزنوی بوده است. بیهقی 22 سال از عمرش را بصورت متمرکز بر نگارش تاریخ بیهقی گذاشت؛ گو اینکه در 19 سال بعد از نگارش ــ تا پایان عمرش ــ نیز مطالبی به این کتاب افزوده است. از 30 مجلد کتاب او تنها 6 جلد باقی مانده است.
نکتۀ جالب اینکه بیهقی برای ایرانیان ناشناخته بود تا اینکه خاورشناس انگلیسی ساکن هند به نام مورلی (Morley)، که در نیمۀ سدهی نوزدهم در هندوستان میزیست این کتاب را یافت. پس از مرگ مورلی، دوست نزدیک او، کاپیتان ویلیام مسولیس (Captain William Massolis)برای نخستین بار در سال 1862 تاریخ بیهقی را در کلکتۀ هند به زیور طبع آراست. داستان حسنک وزیر در این کتاب بسیار مشهور است.
[17] - نورالدین محمد عوفی بخاری، تاریخنگار، زندگینامه نویس، مترجم و ادیب خراسانی که در اواخر سدۀ ششم و اوایل سدۀ هفتم هجری، میزیست. وی از اعقاب عبدالرحمانبن عوف بود و به سدیدالدین یا نورالدین نیز ملقب بود. وی ابتدا در دربار محمد خوارزمشاه فعالیت میکرد، اما متعاقب حملۀ مغول، به حکومت ممالیک دیار سند رفت و در همانجا به تتبع و تحقیق پرداخت. از عوفی آثار ارزشمندی همچون «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» شامل متون ادبی و تاریخی و همچنین «لبابالالباب» در تذکرۀ شعرای پارسیگوی برجا مانده است.
[18] - ابواسماعیل عبدالله بن ابیمنصور محمد (396 – 481 ق/ 1006 – 1088 م) از نوادگان ابوایوب انصاری (صحابی پیامبر اکرم) و از اعاظم صوفیه در هرات چشم به جهان گشود. وی را با عناوینی همچون «پیر هرات»، «پیر انصار»، «خواجه عبدالله انصاری»، «انصاری هروی» میشناسند. خواجه عبدالله بهعنوان یکی از دانشمندان و عارفان برجسته و همچنین جزو نوابغ تاریخ ادبیات خراسان بزرگ در قرن 5 قمری (11 میلادی) شناخته میشود. او همچنین بهعنوان مفسر قرآن، محدث، اهل فن جدل و استاد اخلاق نیز دستی بر آتش داشته است. وی با وجود اینکه استاد برخی علوم اسلامی مانند تفسیر، حدیث، اصول و عقاید بود، با علم کلام و اهل آن مخالف بود و قرآن را یگانه دلیل و مرشد مؤمن میشمرد که میتواند او را به توحید حقیقی رهنمون شود.
عمدۀ شهرت وی بهجهت فن سخنوری، و اشعار و متون نغز و بیمانندش، بخصوص در مدح و ثنای خداوند به زبانهای عربی و فارسی است. مناجاتنامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبتنامه، هفتحصار، رسالۀ دل و جان، رسالۀ واردات، الهینامه و همچنین ترجمۀ املاء طبقاتالصوفیۀ سلمی و تفسیری از قرآن مجید از آثار گرانقدر اوست.
[19] - ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی شاعر و نویسندهی ایرانی قرن پنجم هجری شمسی (390 – 465 ق / 999 – 1074 م) و صاحب کتاب ارجمند «گرشاسپنامه» است. اسدی صاحب اثر ارزشمند «لغت فرس» است؛ این کتاب کهنترین واژهنامۀ فارسی به شمار میرود که در حال حاضر موجود است. وی در سال 465 هجری قمری در تبریز درگذشت و در مقبرهالشعراء این شهر مدفون است.
[20] - ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرِ خسرو (394 – 481 ق / 1004 – 1088 م) در روستای قبادیان بلخ در خراسان بزرگ - واقع در تاجیکستان کنونی - چشم به جهان گشود. وی سفرش به مصر در زمان حکومت فاطمیان به مذهب اسماعیلی گروید. ناصرخسرو بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه، حساب، طب، موسیقی، نجوم و کلام تبحر داشت. وی همچنین در کنار حافظ و رودکی سه شاعر پارسیگوی حافظ کل قرآن است.
ناصر خسرو در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی حرفهی دبیری داشت؛ وی در خراسان اسماعیلیه را تبلیغ میکرد که مورد اقبال مردم قرار نگرفت؛ سپس به دعوت امیر محلی بدخشان افغانستان، به نام امیرعلی بن اسد، به این دیار رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست. ناصر خسرو بین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را با القابی همچون «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل» و غیره یاد میکنند.
[21] - برای مشاهدهی توضیحات مربوط به حکیم عمر خیام، به پاورقی بخشهای پیشین همین پرونده مراجعه فرمایید.
[22] - ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی یا حکیم سنایی (473 – 545 ق / 1080 – 1150 م) در غزنۀ خراسان بزرگ در افغانستان امروزی به دنیا آمد. وی از بزرگترین شاعران قصیدهگو و مثنویسرای زبان پارسی است. شعر ثنایی بر مولانا نیز بسیار مؤثر بوده؛ چنانکه مولوی میسراید:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم
[23] - جمالالدین محمدبن عبدالرزاق اصفهانی یا اسپهانی حکیم و شاعر سدۀ ششم هجری قمری بود. وی پدر کمالالدین اسماعیل اصفهانی است، که بر شعر دورۀ عثمانی تأثیراتی عمیق برجای گذاشته است. نعیمی و خیالی از شعرای دورۀ عثمانی او را بسیار ستودهاند. خیالی شاعر پرآوازه و محبوب دوران عثمانی او را همردیف حافظ میگذارد و میگوید:
دمئن کی شعر همن حافظ و کمالین دیر
اذان اوکومادی میدنیا دان گیدینجه بلال
ترجمه فارسی:
هی نگویید که شعر از آن حافظ بود و کمال
مگر نخواند کسی اذان ز پس مرگ بلال؟
[24] - امیر ابوعبدالله محمد پسر عبدالملک مُعِزّی نیشابوری (439 – 521 ق / 1048 – 1125 م) شاعر خراسانی دربار ملکشاه و سلطان سنجر سلجوقی بود. پدرش عبدالملک برهانی نیز از شاعران دربار آلپارسلان ــ پدر ملکشاه ــ بود که اوایل سلطنت ملکشاه سلجوقی وفات یافت و محمد فرزندش، بهجای او به خدمت سلطان ملکشاه درآمد و تخلص شعری خود معزی را از لقب سلطان که «معزالدین» بود، اقتباس کرد. سدیدالدین عوفی در «لبابالالباب» مینویسد: «سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند وقبولها یافتند چنانکه کس را آن مرتبه میسر نبود، یکی رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزّی در دولت سلطان ملکشاه.»
[25] - اوحدالدّین محمّد ابن محمّد (یا علی بن محمد) انوری (520 – 583 ق / 1126 – 1189 م) معروف به انوری ابیوردی و «حجّةالحق» از جمله شاعران و دانشمندان ایرانی در دوران سلجوقیان است. انوری در دربار سنجر سلجوقی نیز شعر میگفت. «دایرة المعارف بزرگ اسلامی» دربارهی او مینویسد:
"انوری از دانشمندان نامور روزگار خود بهشمار میرود و اشعارش، در بردارندۀ دانشها و معارف آن دوران است. اشارات، تلمیحات، تصویرسازی و مضمونآفرینیهایش، همه از استادی او در منطق، موسیقی، هیئت، ریاضی، علوم طبیعی، نجوم و حکمت حکایت دارد... انوری به ابنسینا اعتقادی تام داشت... وی همچنین کتابی در شرح اشارات ابنسینا با عنوان البشارات فی شرح الاشارات تألیف کرده بود." (انوری، اوحدالدین فارسی، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بازبینیشده در 13 اردیبهشت 1388)
[26] - افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی شَروانی (520 – 595 ق / 1120 – 1190 م) از نامدارترین شاعران ایرانی و به اعتباری بزرگترین قصیدهسرای تاریخ شعر و ادب پارسی بهشمار میآید.
وی اصالتاً اهل «شروان» از توابع کشور آذربایجان کنونی بود و به همراه انبوهی از شعرای نامدار این خطه ــ مانند نظامی، فلکی شروانی، بدر شروانی، قومی گنجهای، ذوالفقار شروانی ــ به زبان فارسی شعر میسروده است. در یک نمونه «نزهتالمجالس» جمالالدین خلیل شروانی (در نیمۀ قرن هفتم هجری که مشتمل بر شرح احوال 300 شاعر پارسیگوی است) پنجاه تن از شعرای گنجه و شَروان و بیلقان و باکو را نام برده و از آنها شعر نقل کردهاست. آرامگاه خاقانی در مقبرةالشعرای تبریز واقع است.
[27] - جمالالدین ابو محمّد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤیَّد، متخلص به نظامی (537 – 608 ق / 1142 – 1211 م) ادیب و شاعر پارسیگوی، که بهعنوان پیشوای داستانسرایی ادب فارسی شناخته شدهاست. آرامگاهش در گنجه قرار دارد. او در علوم روزگار خود دانشمندی زبردست بوده که در آثارش نیز منعکس است. نظامی تمام عمر را در گنجه به تدوین آثارش گذراند و از سوی سلجوقیان آن دیار، عزیز داشته میشد؛ روابط وی نیز با دربار روابطی حسنه بوده، چنان که برخی آثارش را به حاکمان همعصرش تقدیم کرده است. خمسه (شامل مخزنالاسرار، هفت پیکر، خسرو و شیرین، اسکندرنامه و لیلی و مجنون) از آثار گرانقدر اوست. از سرودههای ملیح او بیت زیر است:
همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل
و همچنین بیت گرانقدر زیر نیز از اوست:
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی؟
وی با خاقانی همعصر بوده و سابقۀ دوستی داشته است. در رثای خاقانی میسراید:
به دل بودم که خاقانی دریغا گوی من گردد دریغا زانکه من گشتم دریغا گوی خاقانی
ارجمندی و عزت شعرایی چون نظامی در آن روزگار، عمق نفوذ زبان فارسی در قفقاز و نیز در دربار سلجوقیان روم را نشان میدهد.
[28] - ظهیرالدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی (حدود 550 – 598 ق / 1155 – 1201 م) قصیدهسرا و استادی تحولآفرین در شعر فارسی بوده است.
[29] - تاجالدین ابیالفتح محمد بن عبدالکریم بن ابیبکر احمد الشافعی الشهرستانی (479 – 548 ق / 1086 – 1153 م) از پیشگامان رویکرد علمی به مطالعۀ ادیان است. دربارۀ زندگی و خاندان او آگاهی چندانی در دست نیست. وی در یکی از شهرهای خراسان به نام شهرستان، که اکنون در جمهوری ترکمنستان قرار دارد، به دنیا آمد. شهرستانی ظاهراً گرایشهای شیعۀ اسماعیلی داشته است.
[30] - محمود بن عمر زمخشری خوارزمی با کنیۀ ابوالقاسم (467 – 538 ق / 1075 – 1144 م) مشهور به جارالله زَمَخشَری مفسر و زبانشناس برجسته، ادیب و خطیب فرارودی ایرانی بود. وی بر علوم گوناگون روزگار دانا بود و مؤلفی پُراثر شمرده میشود. او احتمالاً معتزلی مسلک بود و در زمان ملکشاه سلجوقی زندگی میکرد. وی درر روز عرفه سال 538 قمری در گرگانج (در خوارزم و جنوب ازبکستان کنونی) درگذشت.
[31] - نگاه کنید به: خرمشاهی، بهاءالدین، انسانم آرزوست، برگزیده و شرح غزلیات مولانا، تهران، مؤسسۀ انتشارات نگاه، 1386، ص6
[32] - نگاه کنید به: خسروشاهی، رضا: شعر و ادب فارسی در کشورهای همسایه (آسیای صغیر) تا سده دهم هجری. تهران؛ چاپخانه دانشگاه تربیت معلم. مهر ماه 1354، ص10.
[33] - برای اطلاع از شرح این واقعه نگاه کنید به: مهذبالدین و نقش وى در دولت سلاجقه روم؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
[34] - یوهانس گوتنبرگ (حدود 1398 – 1468م) او را اولین مخترع ماشین چاپ و صنعت چاپ در اروپامیدانند؛ اما این صنعت 4 سده قبل از او توسط یک بازرگان چینی به نام بیشنگ استفاده میشده است.
[35] - عثمان یکم یا عثمان بن ارطغرل بن سلیمان شاه معروف به عثمان غازی یا عثمان بی (حدود 656 – 726 ق / 1258 – 1326 م) اولین پادشاه عثمانی در فاصلۀ (698 – 726 ق / 1299 – 1326 م)
[36]- مراد یکم (726 – 791 ق / 1326 – 1389 م) ملقب به مراد خداوندگار یا شهید، پسر بزرگ اورخان اول از نیلوفر یا هلنا ــ دختر فرماندۀ یارحصار ــ بود. وی بین سالهای (حدود 763 – 791 ق / 1362 – 1389 م) امپراتوری عثمانی را در اختیار داشت.
[37] - دومین شهر مهم مسیحیان شرقی در آن زمان در ناحیۀ اروپایی (بعد از بیزانس)، در منتهیالیه غربی بخش اروپایی ترکیهی کنونی.
[38] - سلطان بایزید اول (755 – 805 ق / 1354 – 1403 م) مشهور به ایلدیریم (صاعقه) امپراطور عثمانی از سال 791 تا 805 قمری بود.
[39] - تیمور گورکان (748–783 ه.خ / 771–807 ه.ق / 1336–1405 م.)، معروف به تیمور لنگ، نخستین پادشاه گورکانی (تیموری) و پایهگذار این دودمان شاهی است. فرزندان پارسیگوی او قرنها بر پهنهای وسیع از هندوستان بزرگ تا غرب ایران فرمان میراندند.
[40] - شرح، مستندات و تصویر این نامه بعدتر خواهد آمد.
[41] - سلطان محمد یکم یا چلبی محمد (1389 - 1421 م) از سال 1413 تا1421 میلادی امپراتور عثمانیان بود.
[42] - مراد دوم (806 – 855 ق / 1404 – 1451 م) ششمین خلیفۀ عثمانی که پس از مرگ پدر در 17سالگی به سلطنت رسید.
[43] - سلطان محمد دوم ملقب به محمد فاتح (835 – 886 ق / 1432 – 1481 م) از بزرگترین پادشاهان عثمانی و فاتح و مضمحلکنندۀ امپراتوری روم شرقی است.
[44] - Nándorfehérvár
[45] - Najib Ullah. «Islamic Literature: An Introductory Hisory with Selections». 1963.
[46] - بایزید دوم (851 – 918 ق / 1447 – 1512 م)
[47] - رضا خسروشاهی. «شعر و ادب فارسی در آسیای صغیر تا سدۀ دهم هجری». انتشارات دانشسرای عالی، 1350ش
[48] - از شعرای فارسیسرای سدۀ نهم هجری، که در دربار عثمانی شهرتی وافر داشت.
[49]- خاتمالشعرا نورالدّین عبدالرّحمن بن احمد بن محمد جامی (793 – 871 ش / 1414 – 1492 م)؛ وی نزد پادشاهان عصر خود از عثمانیان و ممالیک مصر و جانشینان الغبیگ، مقامی ارجمند داشت.
[50] - جامی نیز دفتر سوم مثنوی سلسلةالذهب خود را به نام او کرده و در خاتمۀ این دفتر از صلۀ دو هزار «فلوری» طلا که سلطان برای او فرستاده، سپاسگزاری کرده است. همچنین در دیوان سوم جامی «خاتمةالحیات» چند قصیده در مدح بایزید هست. از جمله قصیدهای که در جواب مکتوب منثور سلطان سروده است؛ به این شرح:
جامـی کجـا، عطـای شـه روم از کجـا؟
کاین لطف غیب می رسدش از ره عموم
هـرچنـد بود سخت گریزان دلش ز نقـد
نرمش نمـود کیسـه زر مهر شه، چو موم
در زهـد جو فروشـی او کـاست، لاجـرم
گندم نمای گشت به آفاق از این رسوم...
[51] - سلیم یکم یا سلطان یاوُز سلیم اول (875 – 926 ق / 1470 – 1520 م)
[52] - ریاحی، محمدامین، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران: پاژنگ، 1369 و همچنین:
E. J. W. Gibb. «A History of Ottoman Poetry». 1965.
[53] - سلیمان یکم، یا سلطان سلیمان قانونی، یا سلیمان محتشم (900 – 974 ق / 1494 – 1566 م)
[54] - وی شعر زیر را برای یکی از همسرانش سروده است:
جلـیس خلوتـم وارم حبـیبـم مـاه تـابـانـم انیسم محرمم وارم گـوزللر شاهی سـلطـانـم
حیـاتـم حاصـلم عمـرم شراب کوثرم عادنم بهـارم بـهـجتـم روزم نـگارم ورد خنـــدانـم
نشـاطـم عشـرتم بزمم چـراغم نیرم شمعم تـرنجـی نـار و نارنجـم بنیـم شمـع شبستانم
نباتم شـکرم گنجم جهان ایچینده بیرنجم عزیـزم یوسفم وارم گونول مصریندهکی خانم
ستـانبـولم قـرامـانم دیـار مـلـکـت رومـم بدخـشـانـم و قپـچـاغـم و بغـدادم خـراسانم
ساچی وارم قاشی یاییم گوزو پرفتنه بیمارم اولورسـم بـوینـونا قـانیم مدد هی نامسلمانـم
قاپوندا چونکه مداحم سنی مدح ایدرم دایم ورک پر غم گوزم پر نم محبییم خوش حالم
[55] - محمد چهارم یا آوجی محمد (2 ژانویه 1642–6 ژانویه 1693) که از سال 1648 تا 1687 سلطان امپراتوری عثمانی بود.
انتهای پیام/