چرا ارزیابی محسن رنانی‌ از وضعیت ایران در «کتاب توسعه» غلط است؟

در این یادداشت روشن می‌شود چرا پذیرش پیشنهاد «پویش فکری توسعه»، یک اشتباه استراتژیک است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، دوشنبه‌ همین هفته (10 مرداد‌ماه) «پویش فکری توسعه» از «کتاب توسعه؛ گزارش صفر 1400» رونمایی می‌کند. این کتاب نسخه روزآمد‌شده‌ «کتاب توسعه؛ گزارش مقدماتی 1399» است که سال گذشته منتشر شده بود. در این کتاب نویسندگان با بررسی وضعیت نمره‌ ایران در 124 زیرشاخص توسعه درمقایسه با میانگین جهانی، 40 نقطه‌ قوت، 86 ضعف، 38 فرصت و 83 تهدید را شناسایی کرده‌اند و با محاسبه‌ میانگین همه‌ این نقاط ضعف، قوت، فرصت‌ها و تهدید‌ها در فضای دوبعدی استراتژیک، نقطه‌ نهایی وضعیت کلی کشور در ناحیه‌ سوم محور مختصات افتاده؛ یعنی ناحیه‌ای که کشورها در آن ضعف و تهدیدهای بیشتری نسبت به فرصت و قوت‌ها دارند. بنابراین «استراتژی تدافعی» برای توسعه به ایران پیشنهاد شده است. در این یادداشت روشن می‌شود چرا پذیرش پیشنهاد «پویش فکری توسعه»، یک اشتباه استراتژیک است و اگر کتاب روزآمد‌شده، مشابه نسخه‌ سال پیش باشد باید آن را «سراب توسعه» خواند.

 

معنای استراتژی تدافعی
همان‌طور که در مقدمه ذکر شد، نویسندگان «کتاب توسعه» سیاستگذار را به «استراتژی تدافعی» تشویق می‌کنند. اما این استراتژی به چه معناست!؟ در صفحه‌های 87 و 88 «کتاب توسعه؛ گزارش مقدماتی 1399» تعریف استراتژی‌های «تهاجمی»، «رقابتی»، «تدافعی» و «محافظه‌کارانه» این‌طور آمده است: «در «استراتژی تهاجمی» کشور باید به‌دنبال استفاده از فرصت‌ها و قوت‌های خود باشد و با توجه به مزیت رقابتی‌ای که دارد، به‌صورت تهاجمی برای توسعه برنامه‌ریزی کند. در «استراتژی رقابتی» کشورها بر استفاده از فرصت‌های بیرونی برای پوشش دادن و رفع‌ضعف‌های داخلی تمرکز می‌کنند. در «استراتژی محافظه‌کارانه» بر استفاده از قوت‌ها برای کاهش و دوری از تهدیدها تمرکز می‌شود و در «استراتژی تدافعی» کشورها تنها و تنها به‌دنبال دوری از تهدیدهای بیرونی و رفع ضعف‌های داخلی هستند تا بتوانند بحران‌های داخلی را متوقف کنند و کمتر از آنها آسیب ببینند.» روشن است که با این تعاریف، نویسندگان کتاب معتقدند ایران باید تنها منابع را به مواجهه با ضعف‌ها و تهدید‌ها اختصاص دهد؛ به‌عبارت دیگر نباید انرژی بیشتری روی قوت‌ها و فرصت‌ها بگذارد!


کدام ضعف؟ کدام قوت؟
اکنون سوال اینجاست که دقیقا قوت‌ها و فرصت‌های ما کدام زیرشاخص‌ها هستند که باید کاری به آنها نداشته باشیم و ضعف‌ها و تهدید‌هایمان کدام‌ها هستند که باید انرژی کشور را صرف دوری از تهدید‌ها و رفع ضعف‌ها کنیم!؟ پاسخ نویسندگان کتاب توسعه را می‌توان در جدول 1-7 همین کتاب (صفحه‌ 84) دید. وقتی در این جدول به لیست مهم‌ترین قوت‌ها و فرصت‌ها نگاه می‌کنیم، درکمال تعجب زیرشاخص‌هایی مانند «دسترسی به آموزش پیشرفته»، «دسترسی به آب و بهداشت»، «میزان خدمات عمومی»، «دسترسی مردم به سرپناه» و «تولید ناخالص داخلی سرانه» را می‌بینیم؛ زیرشاخص‌هایی که توصیه‌ نویسندگان کتاب، انرژی نگذاشتن برای بهبود آنهاست. درمقابل درمیان تهدید‌ها و ضعف‌ها مواردی همچون «بهره‌برداری غیرمجاز از آثار دیگران»، «ثبات سیاسی و نبود خشونت و تروریسم»، «مشارکت مالی در ماموریت‌های صلح‌آمیز سازمان ملل متحد» و «وضعیت حقوق بشر و حاکمیت قانون» به چشم می‌خورد که توصیه‌ نویسندگان، صرف انرژی و منابع برای بهبود آنهاست.


بردن کاپ اخلاق!
البته شاید بتوان درمیان ضعف‌ها و تهدید‌ها موارد معدودی را یافت که ضروری است برای بهبود آنها انرژی صرف شود؛ مثلا «میزان بهره‌وری انرژی» یا «رابطه با کشورها‌ی همسایه» و «کنترل فساد» اما این موارد ضرورت پرداختن به «بهداشت»، «آموزش»، «خدمات عمومی» و «تولید ناخالص داخلی سرانه» را نفی نمی‌کنند یا درمقابل، در کتاب توسعه، ایران به کنترل «بهره‌برداری غیرمجاز از آثار دیگران» دعوت شده است. این زیرشاخص همان‌طور که در صفحه‌ 166 کتاب آمده، توسط یک گروه تجاری ایجاد‌شده به‌دست مایکروسافت، براساس برآورد میزان نرم‌افزارهای بدون مجوز نصب‌شده روی رایانه‌های شخصی و... محاسبه می‌شود. در اولویت قراردادن بهبود نمره‌ ایران در چنین شاخصی، قرار است چه کمکی به توسعه‌ کشور بکند!؟ آیا در شرایطی که ایران تحت‌شدیدترین تحریم‌های ظالمانه‌ غرب است، تلاش برای بهبود این زیرشاخص، نوعی خودتحریمی نیست و هزینه‌های تولید (خصوصا در کسب‌و‌کارهای کوچک) را بالا نمی‌برد!؟ به‌نظر می‌رسد «پویش فکری توسعه» نیز مانند دولت پیشین، بیش از آنکه به فکر حل مسائل اقتصاد ایران باشد، به‌دنبال بردن کاپ اخلاق در دهکده‌ جهانی است!

 

3 خطا در تحلیل
از دیگر نتایج منطقی داده‌ها و دستگاه تحلیلی «پویش فکری توسعه»، توصیه به افزایش «مشارکت مالی در ماموریت‌های صلح‌آمیز سازمان ملل متحد» است. این زیرشاخص، یکی از مولفه‌های شاخص صلح است و نویسندگان کتاب در نمودار 10-2 زیرشاخص‌های شاخص صلح ایران را با ایسلند مقایسه کرده‌ و نشان داده‌اند که این کشور در ماموریت‌های صلح‌آمیز سازمان ملل متحد مشارکت مالی بیشتری دارد. کتاب توسعه درحالی چنین توصیه‌ای می‌کند که «تولید ناخالص داخلی سرانه» را به‌دلیل آنکه در این زیرشاخص بالاتر از میانگین جهانی هستیم، قوت و فرصت قلمداد کرده بود و بنا به تعریف، در «استراتژی تدافعی» نباید انرژی کشوری مثل ایران را صرف بهبود آن کرد! بدیهی است این تحلیل و تجویز ایراد دارد. اما ایراد آن کجاست و چرا نویسندگان کتاب به این اشتباهات فاحش دچار شده‌اند!؟ به نظر می‌رسد سه دلیل عمده دارد: «وزن‌دهی غلط به شاخص‌ها»، «اعتماد بیش‌ازحد به کیفیت شاخص‌های 13گانه» و «خطا در ادغام زیرشاخص‌های 124گانه در مدل تحلیل SWOT».
الف) وزن‌دهی غلط: وقتی 124 زیرشاخص که تنها یکی از آنها «تولید ناخالص داخلی سرانه» است، درکنار هم بررسی می‌شوند و موقعیت ایران در صفحه‌ مختصات استراتژیک را تشکیل می‌دهند، درواقع این شاخص کمتر از یک درصد اهمیت خواهد داشت. درحالی که به جرات می‌توان گفت شاخص‌های «تولید ناخالص داخلی سرانه»، «فقر مطلق»، «نابرابری»، «آموزش» و «بهداشت» در تلقی عمومی از توسعه وزن بسیار بیشتری نسبت به دیگر شاخص‌ها دارند. همچنین برخی شاخص‌ها (مانند بهره‌برداری غیرمجاز از آثار دیگران) در محاسبات پویش فکری توسعه، وزن منفی دارند درصورتی که به‌نظر می‌رسد در توسعه‌ ایران اثر مثبت دارند.
ب) کیفیت شاخص‌ها: پیش‌فرض کتاب توسعه این است که نهادهای غربی در تدوین شاخص‌ها و تولید آمارها بی‌طرف و دقیق هستند؛ درحالی که بسیاری از شاخص‌ها از ابزارهای نرم حکمرانی برخی کشورها بر دنیا هستند. به‌طور مثال دومین شاخصی که در کتاب مورد بررسی قرار گرفت، «سهولت انجام کسب‌و‌کار» بود؛ شاخصی که سال میلادی گذشته مشخص شد نمره‌ برخی کشورها (ازجمله چین) در آن دستکاری می‌شد. بنابراین به‌نظر می‌رسد تیم پویش فکری توسعه در نسخه‌ روزآمد کتاب، این شاخص را حذف کرده باشد. اما مساله اینجاست که تا سال گذشته با استناد به همین شاخص، تحلیل و تجویزهایی صورت می‌گرفت. چه‌بسا برخی از دیگر شاخص‌ها نیز یا در محاسبه، از دقت کافی بهره نبرده باشند یا به‌کلی با سوءگیری تهیه شده باشند. شاخص شادی، دیگر مثال معروفی است که اکنون دیگر بر همگان آشکار شده که قابل‌اتکا نیست؛ چراکه به‌طور مثال کشور فنلاند در بسیاری از سال‌ها شادترین کشور معرفی شده است درحالی‌که نرخ خودکشی در این کشور بسیار بالاست. عجیب آنکه نویسندگان کتاب توسعه، خود به این ایرادهای جدی شاخص شادی اشاره کرده‌اند اما بازهم این شاخص را کنار نگذاشته و در محاسبه‌ فراشاخص توسعه از آن استفاده کرده‌اند.
ج)  : SWOT از دیگر ایرادهای مهم منطق کتاب توسعه آن است که زیرشاخص‌های 124گانه را در مدل SWOT ادغام کرده است. اساسا این مدل در تلفیق آن زیرشاخص‌ها معنا و مفهومی ندارد! مثلا چه دلیلی وجود دارد که اگر ایران در شاخص «تولید ناخالص داخلی سرانه» نمره‌ای بیش از میانگین جهانی داشت و اتفاقا در ناحیه‌ سوم محور مختصات قرار گرفت، دیگر نباید به بهبود این شاخص پرداخت؟ یا مثلا کجا منطق حکم می‌کند که اگر در آموزش و بهداشت، از میانگین جهانی بالاتر بودیم، دیگر نباید انرژی بیشتری برای بهبود این موارد صرف کرد؟ در پایین آوردن میانگین جهانی، بسیاری از کشورهای ضعیف و فقیر نیز نقش دارند، چرا ما نباید خود را با میانگین کشورهای توسعه‌یافته مقایسه کنیم و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم؟ همچنین وقتی با مشکلات «وزن‌دهی غلط» و «کیفیت شاخص‌ها» مواجه باشیم، عملا اینکه میانگین چنان شاخص‌هایی کشور را در منطقه‌ تهاجمی می‌اندازند یا تدافعی و...، ارزش و اهمیت خود را از دست می‌دهد.

 

کتاب یا سراب؟
نکته‌ جالب آنکه نویسندگان کتاب احتمالا خود به نقص دستگاه تحلیلی کتاب واقف بودند. به همین دلیل در متن کتاب توضیح نداند که نتیجه‌ منطقی «تعریف استراتژی تدافعی»، نمودار 1-21 کتاب (که جایگاه ایران در منطقه‌ استراتژی تدافعی را نشان می‌دهد) و همچنین جدول 1-7 (که مهم‌ترین نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدهای کشور را توضیح داده) چیست و فقط ذیل تعریف استراتژی تدافعی، مثال‌هایی زده‌اند که چندان تطابقی با واقعیت ایران ندارد. به‌طور مثال گفته‌اند استراتژی تدافعی کشور عمان، عدم‌ورود به نزاع‌های بین‌المللی بوده‌ است اما توضیح نداده‌اند که چرا ایران در جنگ‌های جهانی اول و دوم با اینکه اعلام بی‌‌طرفی کرد باز هم اشغال شد!؟ یا مثلا ادعا می‌کنند که دیگر سیاست عمان در استراتژی تدافعی، عدم دخالت در امور سایر کشورها بود اما توضیح نمی‌دهند اگر ایران برای نابودی داعش در مسائل عراق و سوریه مداخله نمی‌کرد، چه مسائلی مرزهای ایران را تهدید می‌کرد یا دست‌کم وضعیت صادرات غیرنفتی ما به این کشورها (به‌فرض ماندن داعش در حکومت) چه می‌شد!؟ جالب‌تر اینکه نویسندگان توضیح نمی‌دهند که «عدم ورود به نزاع‌های بین‌المللی» و «عدم دخالت در امور داخلی سایر کشورها» در کجای ماتریس SWOT و جدول مهم‌ترین نقاط ضعف و تهدید ما بوده است!؟ بنابراین ورودی‌ها و دستگاه تحلیلی «پویش فکری توسعه» در «کتاب توسعه؛ گزارش مقدماتی 1399» ایرادهای جدی دارد و به همین دلیل نتایج و الزامات منطقی تحلیل نویسندگان در این کتاب، دور از واقعیت و غیرعلمی است و نباید براساس آنها سیاستگذاری را سامان داد. همچنین اگر این ایرادها در «کتاب توسعه؛ گزارش صفر 1400» تکرار شده باشد، آن گزارش را نیز باید «سراب توسعه» نامید؛ چراکه ایران تشنه‌ توسعه را به غلط، به مسیری غیر از تلاش برای «رشد تولید ناخالص داخلی سرانه»، «کاهش فقر مطلق»، «کاهش نابرابری» و «گسترش خدمات عمومی، آموزش و بهداشت» سوق می‌دهد.

 

* دانیال داودی – دانشجوی دکتری توسعه

انتهای پیام/