تحول پارادایمی از جدایی دین از سیاست به نفی دین/ یادداشت مهدویزادگان
مهدویزادگان دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی نوشت: رویکرد خصومتورزی دشمن از جدایی دین از سیاست و شخصیسازی دین به نفی دین تغییر یافته است. دشمن به میدان رزم جنگ نرم اردوکشی کرده است و آتش شبههافکنی را شعلهورتر کرده است.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - حجتالاسلام والمسلمین مهدویزادگان دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی عنوان کرد: ولی فقیه در دیدار اخیرشان با امامان جمعه (5/ 5/ 1401 ) به تفصیل درباره جنگ نرم دشمن در شرایط امروز جامعه بیاناتی را مبذول داشتند. دشمن در این جنگ از قدرت نرم استفاده میکند و آن عبارت از شبههافکنی علیه دین و ایمان مردم است.
دشمن درصدد مناقشه و تولید شبهه در دین و ایمان مردم است. لکن ولیفقیه علت این کار دشمن را صرفاً در دینستیزی و ایمانستیزی نمیداند بلکه علت اصلی چیز دیگری است و آن عبارت از حمایت مردم از انقلاب و نظام اسلامی است: «امروز میدان رزم قدرت نرم است و قدرت نرم دشمن شبههپراکنی است. «شبههپراکنی» یعنی چه؟ یعنی ما یک ملّتی داریم که این ملّت آمدند با اعتقاد و ایمان کامل پای انقلاب ایستادند، جان دادند، زحمت کشیدند، خودشان را به زحمت انداختند، انقلاب را به پیروزی رساندند، بعد هشت سال در یک جنگ تحمیلی ایستادگی کردند، بعد هم در مقابل فتنههایی که تا امروز وجود داشته ایستادهاند» (بیانات ولی فقیه: 5/5/ 1401).
علت دشمنی با جمهوری اسلامی به این خاطر است که نظام اسلامی دنیای استکباری غرب را به چالش کشانده است. آنچنان که با انقلاب و نظام اسلامی خیلی از تابوهای مدرن فرو ریخته است و دیگر، قدرت اثرگذاری بر ذهنیت مردم جهان را ندارد. اساس تمدن غربی بر این فکر استوار است که راه پیشرفت و ترقی در جدایی و تفکیک دین از حوزه عمومی و سیاست است.
دین فقط در زندگی شخصی میتواند حضور داشته باشد تا تمدن شکل بگیرد: «جمهوری اسلامی داعیهی دویست سیصد سالهی غرب را با حضور خودش و وجود خودش باطل کرده. نقطهی مرکزی هویّت تمدّن غربی عبارت است از تفکیک میان دین و پیشرفت؛ این نقطهی مرکزی است: اگر میخواهید پیشرفت کنید، دین را باید کنار بگذارید». جمهوری اسلامی دقیقاً همین اساس هویت تمدن غربی را نشانه رفته است: «این نقطهی اساسی و مرکزی هویّت تمدّن غربی است. جمهوری اسلامی درست نشانه گرفته همین مرکز را و شلّیک کرده و به هدف زده» (بیانات ولی فقیه: 5/5/ 1401).
مقام معظم رهبری موضوع زن مسلمان ایرانی را به عنوان نمونهای از نشانهرویهای جمهوری اسلامی بر نقطه اساسی و مرکزی هویت تمدن غربی، مثال آورده است. نظام اسلامی با الگوی زن محجبه توانسته ذهنیت پوشالی زن غربی را مخدوش سازد. زن در نظریه پیشرفت غربی از سنتها دینی و اخلاقی آزاد و رها تلقی شده است. اگر زن در قید بند حدود شریعت و اخلاق باشد؛ راه پیشرفت مسدود است. در حالی که جمهوری اسلامی با الگوی زن مسلمان چنین پیش فرضی را به چالش کشاند و نشان داد زن ایرانی با فرهنگ اسلامی می تواند در تمامی مراحل و مراتب پیشرفت و ترقی بدون هیچ محدودیتی مشارکت کند.
لذا طبیعی است که دشمن غربی تا این اندازه از نظام اسلامی عصبانی شود: «زنِ باشرف و بااستعداد ایرانی یکی از بزرگترین ضربهها را به تمدّن غرب زده. اینها دلشان پُر است؛ [این کار را] زنها کردند. غیر از مجموع حرکت جمهوری اسلامی، بخصوص زن ایرانی یکی از مهمترین ضربهها را به داعیههای غربی و دروغهای غربی وارد کرده. چطور؟ اینها سالها است ــ دویست سال است ــ که میگویند زن اگر چنانچه از قیود اخلاقی و شرعی و مانند این چیزها رها نشود نمیتواند پیشرفت کند، نمیتواند به مقامات عالی علمی و سیاسی و اجتماعی و غیره برسد».
این بیان ولی فقیه درباره چالش هویت تمدن غربی را میتوان در بیانات گذشته ایشان سراغ گرفت. لکن به نظر میرسد که با وصف این، ولی فقیه به تحلیل جدیدتری از دشمنی غرب با جمهوری اسلامی رسیده است و درصدد بیان آن است. چون ایشان به مساله شبههافکنی در دین از سوی دشمن اشاره کرده است. شکی نیست که عامل اصلی پایداری و تداوم انقلاب و نظام اسلامی بعد مشیت الهی همانا مردم است. دینداری مردم از یک سو و هویت دینی جمهوری اسلامی از سوی دیگر؛ رابطه مستحکم و وثیقی میان این دو برقرار کرده است.
لذا دشمن برای شکست جمهوری اسلامی و چالش گفتمان انقلاب اسلامی به سراغ خود دین رفته است. این کار هم از طریق شبههافکنی در دین میسر است. باید عنصر ایمان و دیانت را در مردم تضعیف کرد تا بنیان جمهوری اسلامی تضعیف شود: «هدف از این شبههپراکنی هم این است که مردم را که نیروهای اصلی کشورند و ایمان مردم را که عامل اصلی در حفظ کشور و حفظ نظام اسلامی است، متزلزل کنند». چون «جمهوری اسلامی با شعار دین وارد میدان شده» است و مردم ایران هم با ایمان و دیندارند.
و این رویکرد جدید دشمن در خصومت ورزی علیه انقلاب و نظام اسلامی است. نگاه ولیفقیه به تهاجم اخیر مخالفین و معاندین به حکم حجاب از همین زاویه است. به عقیده رهبری ستیز با حجاب قبلاً هم سابقه داشته است؛ لکن تهاجم امروز از باب شبههافکنی در دین است. مقصود این است که ایمان مردم سست و تضعیف شود: «این روزها هم مطرح است: مسئلهی زن در جامعهی اسلامی. البتّه از اوّل انقلاب مسئلهی زن را مطرح میکردند؛ ادّعای گزاف میکردند که از زن ایرانی میخواهند حمایت کنند و مانند اینها. باز اخیراً هم به بهانهی حجاب و مانند اینها باز قضیّهی زن را مطرح کردند و همان تلاشهای در واقع ناکام را دوباره دارند تکرار میکنند».
بنابر این، ولی فقیه با تاکید بر مساله شبههافکنی در دین به رویکرد جدید دشمن در به راه انداختن جنگ نرم اشاره کرده است. اما پرسش اساسی در فهم رویکرد جدید است. اگر این رویکرد معلوم نشود؛ بدون شک در هدف گیری علیه تهاجمات دشمن به خطا خواهیم رفت.
دشمن غربی و غربزده، دو واقعیتی را که در گفتار ولی فقیه آمده است، از همان ابتدای وقوع انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی کاملاً وقوف پیدا کرده بود. او فهمیده بود که این انقلاب و نظام دینی است و نیز مردم ایران دیندارند. ایمان دینی در گوشت و خون مردم ایران جریان دارد. مردم با همین ایمان دینی توانستند هشت سال برابر تجاوز صدام حسین مقاومت کند و آب و خاک میهن خود را حفظ کند.
بنابراین، دین مهمترین عامل پیونددهنده میان حکومت ولایی و مردم است. اگر دین در این معادله سیاسی به شکلی کنار رود؛ بالطبع مردم از نظام اسلامی فاصله خواهند گرفت. در نتیجه جمهوری اسلامی اصلیترین پشتوان خود را که حمایت مردمی است، از دست خواهد داد. جریان برانداز و عرفیگرایان بر همین اساس، سرمشق جدایی دین از سیاست یا سیاستزدایی از دین را پیشنهاد کرد. مطابق این سرمشق، به موازات سیاستزدایی از دین و القای ذهنیت جدایی دین از سیاست، مردم از حکمرانی دینی فاصله میگیرند.
چون مردم به پیروی از شعارهای سیاسی دین است که از حکومت ولایت فقیه دفاع میکنند. به نظر میرسد که دشمن و بویژه جریانات برانداز و غربزده در سه دهه اخیر با چنین رویکردی به مصاف با حکومت اسلامی وارد شده بود و حتی در این راه از نوعی اسلام غیر سیاسی نیز پردهبرداری کرد. در واقع، پروژه «اسلام رحمانی» بر پایه همین رویکرد ساخته و پرداخته شد. اسلام رحمانی در روایت روشنفکری و عرفیگرایان از سیاست به دور است. اسلام جدا شده از سیاست است. بیجهت نیست که اسلام رحمانی با چنین تعریفی اسلام سکولار است. عرفیگرایان با پارادایم اسلام رحمانی درصدد سکولارسازی اسلام برآمدند. لکن به نظر میآید که این رویکرد در چند سال اخیر نزد دشمن برانداز از رونق افتاده و سرمشق جدید جایگرین آن شده است.
پروژه سیاستزدایی از دین و شخصیسازی دین در ایران بعد انقلاب عملاً ناموفق بود. علیرغم تلاش گسترده رسانهای عرفیگرایان در القای ذهنیت جدایی دین از سیاست و اسلام سکولار، دین در عرصه جامعه و سیاست حضور پررنگتری پیدا کرده است. دین نه فقط به حاشیه نرفت بلکه بیش از پیش متن را به رنگ خود در آورده است. امروز، اسلام سیاسی قدرت زایدالوصفی پیدا کرده است و نظام استکباری در مقابله با آن، اظهار عجز میکند.
همین امر، نخبگان جریان برانداز را - همان کسانی که پیشتر بر این عقیده بودند که «میتوان اسلام را عرفی کرد» - به رویکرد جدیدی سوق داده است. آنان به این نتیجه رسیدهاند که مساله با ذهنیت جدایی دین از سیاست حل نمیشود. اسلام حتی اگر در حاشیه هم قرار گیرد، متن را تحت تاثیر خود قرار میدهد. چنانکه اسلام در دوران استبداد پهلوی به حاشیه رانده شد ولی تاثیرگذار بود. آنان به این باور نزدیک شدند که اساساً اسلام ذاتاً دین سیاسی است. آموزههای وحیانی و نبوی ذاتاً سیاسی است.
هرگز نمیتوان سیاست را از جوهره اسلام تفکیک کرد. اسلام سیاسی یک روایت از دین نیست بلکه حقیقت اسلام است. به همین خاطر، سرمشق جدایی دین از سیاست برای تضعیف جمهوری اسلامی نتیجه بخش نبوده است. وقتی نتوان سیاست را از اسلام تفکیک کرد، طبعاً دوری مردم دیندار از حکومت اسلامی هم ناممکن است. اکنون جریان برانداز و عرفیگرایان به این نتیجه رسیدهاند که مشکلشان با خود دین اسلام است و نه با روایتی از آن. اسلام سیاسی حقیقت دین است. این نکته ناب را امام خمینی (ره) از همان آغاز نهضت اسلامی برای دوست و دشمن بازگو میکرد ولی کمتر جدی گرفته میشد. از این رو، رویکرد جدید عرفیگرایان و براندازان برای مقابله با حکمرانی دینی در ستیز با دین و دینزدایی از مردم و نه سیاستزدایی از دین، تعریف شده است. تا وقتی مردم ایران دیندار و با ایمان باشند، مقابله با حکومت دینی بینتیجه است.
اما راه مقابله و ستیز با دین از سوی دشمن غربی در شبههافکنی در دین دیده شده است. زیرا شبههافکنی خود دین را نشانه میرود. شبهه در دین تردید میاندازد و ایمان مردم را سست میکند. انسان مُریب کسی است که میکوشد در دین شک و ریب به راه بیاندازد. شبههافکنی دشمن درعرصه جنگ نرم خیلی سختتر و دشوارتر از جنگ سخت است. به همین خاطر، ولیفقیه در رهنمود به امامان جمعه بر جدی گرفتن و سختتر بودن جنگ نرم تاکید ورزیدند: «شبهه را دستِکم نباید گرفت. بودند افرادی که در مقابل نیزه و شمشیر ایستادند، در مقابل شبهه و تردید زمین افتادند، نتوانستند بِایستند؛ دیدیم ما افراد این جوری را. در میدانهای نبرد با قدرت، با شجاعت ایستادگی کردند امّا یک شبههای برایشان پیش آمد، نتوانستند حل کنند، زمین خوردند؛ شبهه این جوری است».
به نظر میرسد، ولیفقیه در دیدار با امامان جمعه درصدد توضیح و تبیین رویکرد جدید دشمنان ملت علیه نظام اسلامی بودند. رویکرد خصومتورزی دشمن از جدایی دین از سیاست و شخصیسازی دین به ضدیت و نفی خود دین تغییر یافته است. دشمن به میدان رزم جنگ نرم اردوکشی کرده است و آتش شبههافکنی را بیش از گذشته شعلهور کرده است. گرچه در گذشته هم با عفاف و حجاب مخالفت میکردند؛ لکن امروز مخالفت با حجاب از باب نفی دین و شریعت اسلامی اهمیت پیدا کرده است. به همین خاطر است که اهمیت حجاب در شرایط امروز خیلی بیشتر از مقولات دیگر است. طبیعی است که نخبگان فرهنگی، علما و فضلای حوزوی و دانشگاهیان متعهد انقلابی در خط مقدم میدان جنگ نرم قرار دارند. اکنون دین اسلام بیش از گذشته توسط آنان تقویت و حمایت میشود. انشاءالله
انتهای پیام/