با من به جای چرب زبانی زلال باش / شاعری از قبیله صائب و بیدل

مجید افشاری معتقد است که شعر سبک هندی بیت محور است و شاید از این روست که در تصنیف‌ها و آوازها خیلی از این نوع سبک استفاده نمی‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مجید افشاری از شاعرانی است که سروده‌های بسیاری در سبک هندی دارد. سبکی که جذابیت‌های فُرمی و محتواییِ بالایی دارد. افشاری در سال‌های گذشته حضور پررنگی هم در عرصه موسیقی داشته و با عضویت در شورای شعر و ترانه دفتر موسیقی در این عرصه فعالیت کرده است. با او هم‌کلام شدیم تا کمی درباره سبک هندی و سروده‌هایش و البته جایگاه تک‌بیت‌های سبک هندی در موسیقی ایران سخن بگوییم.

از ویژگی‌های سبک هندی در شعر برایمان بگویید. مهمترین ویژگیِ این سبکِ شعری چیست؟

سبک هندی را می‌توان از رودکی به اینسو رصد کرد بسا که خاقانی اما از قرن نهم تا سیزدهم چند ویژگی از شاخص‌های این سبک در شعر شده است. فهرست‌وآر می‌توان گفت:

تمثیل، ارسال مثل، حسن تعلیل، اسلوب معادله، تراکم / تزاحم تصویر، معما، استفاده از کلمات روزمره و محاوره‌ای، توسعه ی مضامین تا جزئی‌ترین امور زندگی.

معروف‌ترین و شناخته‌شده‌ترین شاعران سبک هندی کدامند؟

شاعران معروف زیاد دارد پس بهتر است از شاعران محبوبم در این سبک یاد کنم. بابا فغانی، صائب، بیدل، کلیم، طالب، غنی کشمیری و سلیم تهرانی.

می‌دانم که شما هم در این سبک تک‌بیت‌های زیادی سروده‌اید. از کی در این عرصه فعال شدید و چه شد که مشتاق و دلباخته‌ی سبک هندی شدید؟

روزی بیتی از غنی کشمیری خواندم که به شدت روی نگرش و نگارشم تاثیر داشت:

در فکر آشنایی اهل سخن مباش / باید که خویش را به سخن آشنا کنی

البته از سال 1370 تا کنون هم به طور مرتب سروده‌های بیدل، صائب، کلیم، طالب و دیگر شاعران سبک هندی را می‌خواندم. می‌خوانم و هنوز هم کشف‌های شاعرانه‌ی آنان مرا به وجد می‌آورد. از آنجا که برایم عاطفه و تصویر و کشف، شروط شعر نیستند؛ بلکه اصول شعرند، دلباخته‌ی سبک هندی شدم.

کمی درباره‌ی این شروط و اصول شعر برایمان توضیح دهید. این شروط و اصول در سبک هندی چگونه نمود پیدا کرده‌اند.

با مثالی از بیدل، مصداقی پاسخ می‌دهم؛

به پستی نیز معراجی است گر آزاده‌ای بیدل / صدای آب شو ساز ترقی کن تنزل را

عاطفه: در «گر آزاده‌ا‌»ی نمودار است

کشف: در «به پستی نیز معراجی است» نمودار است

تصویر: در دلالت به چکیدن آب .. صرف نظر از کشف شاعرانه پیام بیت این است که تهدید را تبدیل به فرصت کن. جادوی تراکنش‌های صور خیال در ذهن مخاطب سیال می‌ماند و حافظه پذیری این سبک را تضمین می کند . هر چند مخاطب کلمات را فراموش کند کشف شاعرانه را به حافظه می‌سپارد.

آهنگسازان و خوانندگان موسیقی ایرانی در ساز و آوازها و تصنیف‌های‌شان کمتر سراغِ اشعار سبکِ هندی می‌روند. علت این را در چه می‌بینید؟

قطعا برای آواز نمی‌توان تمایزی در سبک‌ها یافت. اما در انتخاب شعر چرا، آن هم به چند دلیل... در سبک هندی صور خیال و تراکم تصویر گاهی به حد افراط می‌رسد. وحدت موضوع و یکدستی محور عمودی شعر، چندان رعایت نمی‌شود و به نوعی شعر، بیت محور است و پراکندگی مضامین، اختلال در اجرای عاطفی با موضوعیت واحد ایجاد می‌کند. که بعضاً مناسب آواز نیست.

در سال‌های اخیر دیده شده که خوانش برخی اشعار در فضای مجازی باب شده و گاهی دیده شده که شعر را می‌خوانند و نامی از شاعر هم برده نمی‌شود. از اشعار شما هم به این شیوه زیاد استفاده شده است. آزاردهنده نیست برایتان؟

چرا آزار دهنده است اما اهمیت نمی‌دهم. غزلی با مطلع

باری سوار گرده‌ی مردم نکرده‌ایم  /خود را به نعمتی گذرا گم نکرده‌ایم؛ با دکلمه‌ی چند بیتی از زنده یا استاد جمشید مشایخی...

بیت: روغن به روی آب ندارد فضیلتی / با من به جای چرب زبانی زلال باش.

یا در دهه‌ی هفتاد این شعرم سر از انجمنی در کانادا در آورده بود...

زندانی می‌خندید

شاید به اسارت خودش

شاید به آزادی من

زندان، کدام سوی میله‌هاست؟!

حسابش را ندارم زیاد است...

با گسترش فضای مجازی سرقت و یا خطا در نام بردن از شاعر به سهو و عمد اجتناب ناپذیر است.

به قول غنی؛

یاران بردند شعر ما را  / افسوس که نام ما نبردند

آیا شعر روزگار معاصر، اقبالی به سبک هندی دارد؟

قطعا دارد و هر کس توانایی تولید مضمون داشته باشد حرفش خریدار دارد. بماند که نیاز به شاهد مثال نیست که بگویم تک بیت‌های ناب شعر فارسی چه افواهی چه مدرسه‌ای نشانگر نفوذ این سبک در دل و جان فارسی زبانان است. به لحاظ کیفیت و کمیت دوستانی که در سبک نو هندی می‌نویسند، زیاد نیستند. دلیلش هم روشن است؛ تولید مضمون و کشف شاعرانه و حسن تعلیل و اسلوب معادله در شعرِ کسی جاری و ساری می‌شود که هم استعداد خدادادی داشته باشد هم پشتکاری صد چندانِ دیگر شاعران در نکته سنجی‌های نگارشی. به حیث توصیف موضوع می‌گویم نه از منظر قیاس؛ اگر شعر نیازمند تخصص باشد که هست، شعر نوهندی نوشتن نیازمند فوق تخصص است؛ آن هم در سه محور زبانمندی، خردورزی و خیال پردازی...

امروز بازارِ کلاس‌های شعر رونق دارد. خودِ شما هم دوره‌های آموزش شعر برگزار می‌کنید. از نظر شما شعر سرودن آموختنی و یاددادنی است؟

شعر فصلی از زندگی است و انسان از کودکی سخن گفتن و راه رفتن را می‌آموزد. عاطفه‌ی  شعر آموختنی نیست. اما بیان عاطفه، آموختنی است. دستور زبان، آیین نگارش آموختنی است.  محور همنشینی کلمات در انتقال بهینه‌ی دریافت‌ها  آموختنی است. نکته دیگر این است که آموزش نباید منجر به مشابه سازی شود. هر چند هنرجویان در آغاز راه سعی بر آن دارند که به سبک و سیاق مدرس بنویسند. به تجربه دریافته‌ام پاسخ بسیاری از پرسش‌های نگارشی و حوزه ی نقد شعر، در کتاب‌ها نیست و کارگاه‌های شعر در جبران این کاستی موثرند.

گویا یکی از کتاب‌های شما هم آماده انتشار است.

خوشبختانه در مدت چهار سال برگزاری دوره‌های آموزش شعر با رصد پرسش‌های کلیدی و تجمیع اندوخته‌های مطالعاتی و تحقیقی‌ام کتابی آماده‌ی چاپ دارم با عنوان خشت اول _ نشر ایهام که خلاصه‌ی جزوه‌های کارگاهی است؛ البته به زبان تخصصی و تحلیلی درباره‌ی شعر.

 سخن پایانی؟

بسنده می‌کنم به این رباعی‌ام که گمان دارم حرف دل بسیاری از مخاطبان ارجمند است:

بی پشت مبادا که در عالم باشی  / می‌خشکی اگر چشمه‌ی زمزم باشی

فردوسی و شاهنامه هم می‌خواهد / با زور نمی‌شود که رستم باشی

در ادامه برخی از تک‌بیت‌های مجید افشاری را می‌خوانید که در سبک هندی سروده است:

روغن به روی آب ندارد فضیلتی / با من به جای چرب زبانی زلال باش

پشت پلک بسته‌ام بیدار مانده نفرتی / مثل آن طفلم که با تهدید خوابم کرده‌اند

دشمن ارادتش به تو از ناتوانی است / دست شکسته را همه بر سینه می‌نهند

پشت مرا جهالت هیزم شکن شکست / با پول میوه‌ام تبرش را خریده بود

به تو دل می‌دهم با عشق اما باز می‌ترسم  / که دست شاخه می‌لرزد پس از بخشیدن میوه

بستن لب از فضیلت نیست گاهی عده‌ای / قفل محکم بر درِ انبار خالی می‌زنند

کی تظاهر می‌کند اهل توّهم را بزرگ / ذره بینی از مگس هرگز نمی سازد عقاب

کورکورانه نکن تقلید رفتار کسی / سایه از تقلید کردن روسیاهی می‌کشد

دلخوش عقلم اگر آگاهی از تقدیر نیست / شست خود را می‌مکد نوزاد وقتی شیر نیست

گفتم از جان رد شوم شاید ببینم روی تو / رد شدم از جان و دیدم پشت سر جا مانده‌ای

آهی برابرت بکشم گریه می‌کنی / جز اشک چشم حاصل دود کباب نیست

کی حقیقت باعث خشنودی ما می‌شود؟ / می‌کشد ابرو به هم هر کس ببیند آفتاب

زمین گیرم ولی بخت بلند نردبان دارم / همیشه پایمال اوج مردم شد کمال من

بی خربداراست در دنیا دل آگاه من / حضرت یوسف به جای آب دارد چاه من

مثل مژگانی که می‌افتد به روی مردمک / دوست از نزدیکی بسیار دشمن می‌شود

در اوج ناتوانی خود اهل عزتم / چون سایه‌ی عقاب که افتاده روی خاک

همیشه بی عیاران ادعای داوری دارند / برای سنجش وزن طلا، آهن ترازو شد

در دل موج جنون فرصت آرامش نیست / آن حبابم که نفس تازه کنم می‌میرم

جنگل خود را اگر پنهان کنی در زیر آب / دشمنان فصل رویش، ارّه ماهی می‌شوند

نیست امید رهایی؟ ناله‌ی زنجیر هست / خواب را از چشم زندانبان خود باید گرفت

چراغ کوچه شدم سنگ کودکان خوردم / شکست حاصل روشنگری شود گاهی

اگر چه لحظه ی پرواز کندی بال هایم را / ببین پروانه دیگر کرم ابریشم نخواهد شد

از شکستن خبری نیست در آیینه‌ی من / سنگ بر آب زدی، موج تبسّم دیدی

زور دشمن کم شد و خوی دریدن کم نشد / می‌کشد سوهان به ناخن گرگ دندان ریخته

بی مقصدی به خستگی ما اضافه کرد / دشواری سفر که به پای پیاده نیست ..

 

ابیات برگرفته از کتاب‌های - سپینود _ از غزل تا ابد_ هُیام _ کابوک _ تک زنگ

----------------------
گفت‌وگو: یاسر یگانه
----------------------

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط