تغییر زودهنگام مدیران، «کانون پرورش فکری» را فلج کرد
نویسنده پیشکسوت حوزه کودک و نوجوان معتقد است که آمدوشدهای متعدد مدیران و تغییرات زودهنگام، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را فلج کرده است. او برای خروج از روزمرگی و یافتن جایگاه سابق، بازگشت به کارهای اصیل را توصیه میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هفته گذشته انجمن نویسندگان کودک و نوجوان با انتشار بیانیهای نسبت به روند فعالیتهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان طی سالهای گذشته اظهار نگرانی کرده و پیشنهاداتی را در جهت حرکت رو به رشد این نهاد فرهنگی مطرح کرده است. انتقاد از شیوه عملکرد کانون طی سالهای اخیر، نکته جدیدی نیست. در این مدت بارها این مسئله از سوی نویسندگان، تصویرگران و فعالان هنری عرصه هنر کودک و نوجوان مطرح شده است. فاصله گرفتن کانون از دوران درخشان خود و از دست دادن پیشقراولی و پیشگامی در حوزههای متعدد مرتبط با کودک و نوجوان، ترجیعبند و وجه اشتراک همه انتقاداتی است که طی سالهای گذشته مطرح شده است.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در دهههای متعدد با انتشار آثار متنوع و خلاق، راهاندازی طرحهای گوناگون و توجه به نیازهای کودک و نوجوان توانسته بود به عنوان یک نهاد مرکزی و اصلی در این حوزه شناخته شود، در این سالها همانند بسیاری دیگر از نهادهای فرهنگی، دچار رکود شده و آنچه از نمای بیرونی آن به چشم میخورد، روزمرگی است.
زهره پریرخ، نویسنده نامآشنای حوزه کودک و نوجوان که بیش از سه دهه در کانون پرورش فکری فعالیت کرده، علت اصلی این رکود را فاصله گرفتن از امور اصیل میداند. او در گفتوگو با تسنیم، از دغدغهها و پیشنهادات خود برای نهادی گفت که همچون «فرزند» آن را میپندارد. مشروح گفتوگوی تسنیم با این نویسنده و فعال حوزه کتاب کودک و نوجوان را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: خانم پریرخ، هفته گذشته انجمن نویسندگان کودک و نوجوان بیانیهای در رابطه با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرد. این بیانیه براساس چه دغدغهای منتشر شد؟
یک پاسخ کلی در ذهنم هست و آن این است که کانون باید روالی را حرکت کند که تجربه کرده و موفق بوده است. ممکن است هر سازمانی روالی را شروع کرده، ادامه داده باشد اما موفق نبوده باشد. من در 30 و چند سالی که در کانون بودم، شاهد دههها و فرصتهای موفقی بودم که در آن به همه بخشهای کانون اعم از سینمایی، تئاتر، کتابخانه، انتشارات و ... اهمیت داده شد؛ آن هم براساس اصل موضوع نه فرعیات. اصل موضوع در کانون، پرورش فکری کودکان و نوجوانان است.
ما فرهنگ و مذهب ویژهای داریم. جامعه ما، جامعهای بدون زمینه فکری و جامعه رهایی نیست. ما جامعهای داریم که ذهنش ساخته و پرداخته تاریخ، فرهنگ و مذهبمان است و سعی میکنیم در حد اعتدال- همانطور که مذهبمان تأکید میکند- این امور را در زندگی کودکانمان جاری و ساری کنیم. مسئله اعتدال در فرهنگ و مذهب مسئله خیلی مهمی است. کانون همواره یک ویژگی خاص داشته و آن اینکه هیچگاه سیاسی نبوده است. کانون غلبه فکری سیاسی در خود نداشته، ولی همه چیز داشته است. در آن دورههایی که کانون همه چیز داشته، هم به مسائل فرهنگی اهمیت داده، هم به مسائل مذهبی و هم به تاریخمان اهمیت داده و بالیده است. این مهمترین موضوعی است که همه مدیرانی که به کانون میآیند، باید به آن توجه کنند.
آمد و شدهای مدیران و طرحهای ناتمام
نکته دیگر آمد و شدهای مدیران متعدد است. چقدر بد است که چنین سازمانی هر دو سه سال یکبار مدیر عوض میکند. تا مدیری بیاید و خط و مشی یک سازمان را درک کند و با آن سازمان بخواهد پیش برود، عوض میشود و مدیر دیگری میآید؛ یعنی هزینه بسیار هنگفتی از حقوق گرفته و تا مسائل عمرانی همه شروع میشود و با تغییر مدیر، معطل میماند و بدون استفاده میشود. نمونهای از آن را میتوانیم در اقدامات عمرانی در کنار کتابخانه مرجع کانون ببینیم؛ کتابخانهای که گفته میشود نمونهاش در خاورمیانه نیست، اما فضای کوچک و تنگی دارد. این یک نقطه تلخ در کتابخانه مرجع کانون است. ما از این تکهها زیاد داریم.
این رفت و آمدهای بسیار سبب میشود که کمکم کانون به شکل یک مرکز فلج در بیاید. 32 سال در کانون خدمت کردم و در این مدت روزهای خوب بسیاری دیدم و متأسفانه شاهد روزهای بد هم بودهام. الآن ما نشانی از آن بخش سینمایی و تئاتر کانون در گذشته نداریم. آن همه نشریه کانون کجاست؟ نشریههایی که منتشر میشد و مخاطب داشت. کتابهای خوبی که در این سالها منتشر میشد، کجاست؟ به چه علت اینها ریزریز با آمد و رفت مدیریتها، مستهلک شدند و از بین رفتند؟ مدیرانی که توجه لازم را نداشتند. خاطرم هست که یکبار برای تعطیلی یکی از این مجلات به پیش یکی از مدیران کانون رفتم و با اشک و آه از تعطیلی آن گفتم. این در حالی است که آثار کانون و کتابها و نشریاتی که برای گروههای مختلف سنی کودک و نوجوان منتشر میشود، میتواند بر جامعه ما اثرگذاری مفیدی داشته باشد. معتقدم اگر یک کتابخانه کانون در هر محلهای دایر باشد، دیگر جرمی رخ نمیدهد و کودکی وارد جرایمی چون اعتیاد و ... نخواهد شد.
*تسنیم: ما در سالهای پیشتر طرحهای موفقی مانند رمان نوجوان را داشتیم که بر رونق و ارائهادبیات بومی تمرکز داشت. جمعی از نویسندگان حوزه ادبیات کودک و نوجوان معتقدند که کانون در سالهای گذشته از پیشگامی در حوزه نشر کودک و نوجوان فاصله گرفته و گاه بیبرنامگی در تولیدات کانون دیده میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
انتشارات کانون در هر دورهای که در آن انسجام فکری وجود داشته و نیروها، همگرا بودند و با یکدیگر همکاری میکردند، مانند هر سازمان و مجموعه دیگری، حرکتی رو به پیشرفت داشت. مانند هر خانهای که اگر نیروهای آن در کنار یکدیگر باشند، آن خانه به سمت جلو حرکت میکند، در غیر این صورت ما با یک از هم پاشیدگی مواجه هستیم.
یکی از نکات اصلی و مهم در حوزه کودک و نوجوان، بحث بودجه است. در کانون هرگاه همگرایی در کنار بودجه لازم بوده، توانسته رشد کند. نکته دیگر این است که بخش بازرگانی باید با بخشهای دیگر هماهنگ باشد. این اتصال خیلی مهم است. انتشارات وقتی این همگرایی را از دست داده و درگیر مسائل ریز و عدم تفاهم شده، این رشد را نداشته است. نمیخواهم از دوره خاصی نام ببرم، دیگر برای همه روشن و واضح است. در هر دورهای افرادی بودند که سعی کردند چراغی روشن نگاه دارند. آن افراد هم که این کار را کردند، لزوماً حمایت شده نبودند. تحرکهای فردی هم در رسیدن به هدف مهم و مؤثر است.
*تسنیم: در بازار کتاب کودک و نوجوان ما با سیر صعودی انتشار کتابهای ترجمهای مواجه هستیم. کتابهایی که بدون ضابطه و قانون خاصی منتشر میشود و در دسترس قرار میگیرد. در چنین فضایی که کارشناسان بسیاری نسبت به رنجوری ادبیات بومی دغدغه دارند، کانون چه کاری میتواند انجام دهد و چه کاری برای ایجاد تعادل و توجه به سمت ادبیات بومیمیتواند ایفا کند و چرا در این سالها نتوانسته آن نقشآفرینی را که از آن انتظار میرفت، اجرا کند؟
این امور دلسوز میخواهد. چاپ کتاب کودک هزینه دارد؛ از متن گرفته تا تصویرگری و ... . یک انتشارات باید به فکر تأمین هزینههایش نیز باشد. اگر انتشارات از جریان کار فرهنگی تنها به سمت جریان کار تجاری کشیده شود و با نگاه یک بنگاه تجاری به کار بپردازد، نتیجه اثربخش نخواهد داشت. توجه به «مسائل تجاری» باید «هماهنگ» با «دلسوزی» در عرصه فرهنگی باشد. من ناشر باید به این فکر کنم که اگر من ایجاد سرمایه میکنم، باید در درجه اول با اثر خوب ایجاد سرمایه کنم، نه اینکه هر چه به دستم رسید، چاپ کنم. به این بیندیشم که آیا این کتاب کپی رایت دارد یا خیر، این کتاب چگونه پسند فرزند کشور من را تغییر میدهد و ... .
اگر قرار است فرزند من نقش مثبتی در جامعه من داشته باشد، باید با فرهنگ، تاریخ و مذهب خودم رشد کند؛ البته کتابهای ترجمه پنجرههایی هستند به سمت جوامع دیگر که باید به این جوامع نگاهی داشته باشیم و از فرهنگ آنها لذت ببریم، ولی نه اینکه بر ما حاکم و چتر سر ما شود. ضرر ترجمه این است که گاه یک زبانی را وارد جامعه ما میکند که شیرین، ورزیده و جاافتاده نیست و جامعه ما را مانند سیل با خود میبرد. خب این زبان شیرین فارسی قرار است به کجا کشیده شود؟ اگر کسی دلسوز باشد، چه در کار ترجمه و چه کار نشر، باید به محتوا و تصویر کتاب توجه کند. تصویر، ذهن انسان را میسازد، ناشر و مترجم باید به این فکر کند که این تصویر چه تأثیری بر کودک من میگذارد؟ آیا حس زیباییشناسی او را رشد میدهد یا اینکه حس او را به سمت توهم پیش میبرد؟
کتابهای ترجمهای و سیلی که جامعه را با خود میبرد
نکته دیگر محتوای کتابهای ترجمه است. اکثر کتابهای ترجمه برای کودکان بالای هشت سال، ناظر بر موضوعات و مشکلات کشور مرجع(کشوری که کتاب به زبان آن ترجمه شده) نیست. خاطرم هست کتابی با عنوان «رامانا و پدرش» منتشر شده بود که معضلات یک خانواده بر اثر بیکاری پدر خانواده را مطرح میکرد. کودک در این کتاب آرزو میکرد که ای کاش در یک فیلم تبلیغاتی بازی میکرد تا میتوانست درآمد خوبی داشته باشد یا انواع مسائل دیگری که در نظر یک بچه دبستانی وجود دارد. در این کتاب و دیگر آثار، به مشکلات یک بچه در زوایای مختلف مثلاً بچه تکفرزند و مشکلات او، مشکلات یک بچه در مدرسه و ... پرداخته میشود. من 90 درصد کتابهای ترجمه شده را خواندهام، در این آثار موضوعات جدی اجتماعی در گوشهگوشه کتابها مطرح شدهاند. ما هم داریم موضوعات اجتماعی آنها را میخوانیم. مشکلات انسانی عام است، اشکالی ندارد و خوب است که با دیگر جوامع هم آشنا شویم، اما پس خودمان چه؟ زبانی که با این ترجمهها میسازیم، چه؟ آیا پرسشی از خودمان داریم که چه اتفاقی را داریم به وجود میآوریم و چه اتفاقی را با چه قیمتی رقم میزنیم؟
بازگشت به کارهای اصیل؛ راه حل کانون برای خروج از روزمرگی
ما درست مانند کارخانهای هستیم که ظرفیت 100 دارد و فکر میکنیم باید تمام این ظرفیت را تولید کنیم؛ ولی فکر نمیکنیم آیا ما بازاری برای این 100 تا داریم؟ و آیا این 100 تا، کالای خوبی هستند؟ به خصوص در حوزه ادبیات کودک که باید بهترینها را به جامعه تقدیم کنیم. ما باید فکر کنیم که داریم کالایی را به جامعه تقدیم میکنیم، نه اینکه کالایی را وارد بازار میکنیم. باید خودمان برای فرهنگ خودمان احترام قائل باشیم. من حس نمیکنم که بخش فرهنگی ما آنقدر که به کمیت فکر میکند، به کیفیت هم فکر کند.
*تسنیم: به عنوان فعال حوزه کودک و نوجوان، از نظر شما مهمترین دغدغهای که کانون باید آن بپردازد، چیست؟
کانون باید به هرچه اصیل است، بپردازد. در این صورت بدون شک موفق میشود. سینما، تئاتر، انتشارات و دیگر بخشهای کانون آدمهای بزرگی را در خود پرورش داده و آنها آثار بزرگی را خلق کردهاند. برگردیم به آثار اصیل کانون. آیا تقسیمبندی بخشهایی که در کانون ساتوری کردیم، کار درستی است؟ به هرچه اصیل است بازگردیم و به اموری بپردازیم که سبب بالیدن جامعه ما میشود. هر زمان و دورهای ویژگی خاص خود را دارد، بازگشتی در کار نیست، اما توجه به تاریخ همیشه ارزشمند است.
انتهای پیام/