شکافهای داخلی در آمریکا و چالشهای جدید جهانی و تاثیر آن بر هدایت صحنه بینالمللی
ریچارد هاس، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در مقالهای با اشاره به بحرانها و چالشهای جدید به وجود آمده در جهان و همچنین شکافهای داخلی در آمریکا بیان میکند که این کشور دیگر مانند گذشته نمیتواند صحنه گردان نظم کنونی باشد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم؛ "ریچارد هاس"، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در مقالهای با عنوان «یک سیاست خارجی برای جهانی بحران زده» در نشریه "فارین افرز" به تشریح نظم جهانی میپردازد و بیان میکند که خطری که امروز وجود دارد، ریشه در افول شدید نظم جهانی است و این افول اکنون با تلاقی تهدیدهای کهنه و نو آن هم در شرایطی که آمریکا در موقعیت مناسبی برای رویارویی با آنها نیست، نگران کننده میشود.
وی در ابتدا به نقل از ولادیمیر لنین که گفته بود "دهههایی است که هیچ تحولی در آن رخ نمیدهد و هفتههایی هست که به اندازه چندین دهه در آن اتفاق رخ میدهد"، بیان میکند که اگر واقعا لنین چنین جمله ای را گفته، باید همچنین بر آن افزود که دهههایی وجود دارد به اندازه چند قرن در آن اتفاق رخ میدهد و اکنون، جهان در گرماگرم چنین دههای قرار دارد.
هاس در ادامه اظهار میکند که کشور روسیه رویای بازآفرینی نیمکره نفوذ خود را در سر دارد و حتی به امپراتوری فکر میکند: «پوتین در پی آن است که برای رسیدن به این هدف، دست به هر کاری بزند و قادر به چنین کاری هم هست چرا که محدودیتهای داخلی دولتش تقریبا کاسته شدهاند.»
وی همچنین از انگیزه کشور چین صحبت کرده و بیان میکند که این کشور نیز در پی سلطه منطقهای و یا حتی جهانی است: «چین تحت حاکمیت "شی جین پینگ"، عزم یک سلطه منطقهای و چه بسا جهانی را دارد و خود را در موقعیتی میبیند که رقابت فزاینده یا حتی رویارویی با ایالات متحده را رهبری کند.»
در این مقاله علاوه بر فعالیت کشورهای دیگر به منظور قدرتیابی در عرصه جهانی و برهم زدن نظم کنونی، به چالشهای دیگری از قبیل بیماریها و تغییرات آبوهوایی میپردازد: «اما در یک نگاه گستردهتر، این همه ی ماجرا نیست. این ریسکهای ژئوپولیتیک در مواجهه با چالشهای پیچیده تازهای قرار دارند که در کانون دوران معاصر قرار گرفتهاند؛ چالشهایی چون تغییرات آبوهوایی و خشکسالی، همه گیری ویروس کرونا و تلاش برای افزایش سلاحهای هستهای. جای شگفتی هم نیست که پیامد این رقابتهای فزاینده، همکاری میان قدرتهای بزرگ در زمینه چالشهای منطقهای و بینالمللی را تقریبا ناممکن کرده است.»
هاس با اشاره به افول سیاست خارجی آمریکا بیان میکند که این کشور با وجود شکافهای داخلی توان کمتری برای هدایت صحنه بینالمللی دارد: « آنچه این تصویر را پیچیدهتر میکند، این واقعیت است که دموکراسی آمریکایی و انسجام سیاسی این کشور در چنان سطحی از ریسک قرار دارد که از میانه قرن نوزدهم به این سو، دیده نشده است. این یک فاکتور مهم است از آن جهت که ایالات متحده، یک کشور در میان بقیه کشورها نیست؛ رهبری آمریکا نقشی کارساز در نظمی دارد که در 75 سال گذشته بر جهان حاکم بوده و امروز هم، این نقش محوری کمرنگ نشده است. با این حال، آمریکایی که دچار شکافهای داخلی است، تمایل و توان کمتری برای هدایت صحنه بینالمللی دارد.»
رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا ادامه میدهد: «این شرایط، یک چرخه شوم را به وجود آورده است: رقابت تشدید شده ژئوپولیتیک، عرصه را بر همکاریای که لازمه مشکلات تازه جهانی است تنگ کرده و با تخریب محیط بینالمللی، باعث تنشهای ژئوپولتیک بیشتر شده و این زمانی رخ میدهد که آمریکا تضعیف شده و تمرکز خود را از دست داده است.»
در این مقاله با اشاره به چالشهای موجود و افزایش سطح تنشها در مناطق مختلف کره خاکی بیان میشود که جهان در خطرناکترین لحظه خود، پس از جنگ دوم قرار دارد و آمریکا به جای آن که به دنبال گسترش دموکراسی در خارج از مرزهای خود باشد، باید به تثبیت نظم جهانی اولویت داده و در داخل کشور به تقویت دموکراسی بپردازد.
هاس با اشاره به بحران اوکراین بیان میکند که سیاستهای کنونی آمریکا مانند گذشته نبوده و بسیاری از گامهای این کشور برای ائتلاف جهانی علیه روسیه شدنی نیستند: «بحران اوکراین نشان داد که هیچ یک از گامهایی که آمریکا در سال 1990 و در پی تهاجم عراق به کویت برای شکلدهی به یک ائتلاف بینالمللی برداشت، امروزه شدنی نیستند و این واقعیت که روسیه در قیاس با عراق سال 1990، یک کشور بسیار نیرومندتر و بانفوذتر است، تنها بخشی از این تفاوت را توضیح میدهد. جنگ اوکراین، به هیچ وجه شباهتی به آن استقبال جهانی از اهداف و نهادهای منظمی نداشت که آمریکا با جنگ خلیج فارس پی افکند.»
وی در ادامه توضیح میدهد که کشور در مقابل برخی کشورها در کنار مسکو قرار گرفته و از تحریمهای جهانی علیه روسیه استقبال نکردند: «به جای آن ائتلاف جهانی، پکن خود را در کنار مسکو قرار داد و بیشتر جهان هم از تحریمهایی که توسط واشنگتن و شرکایش علیه روسیه اعمال شد، حمایت نکردند.»
مقاله هاس در برداشت خود نشان میدهد که با وجود چنین اتفاقاتی دست برتر آمریکا در قدرت جهانی تضعیف میشود: «در یک برداشت میتوان گفت که دست برتر آمریکا در قدرت جهانی، تضعیف میشود، آن هم نه به دلیل افول ایالات متحده بلکه به قول فرید زکریا به دلیل "برآمدنِ بقیه کشورها"؛ یعنی توسعه اقتصادی و نظامی دیگر کشورها و سربرآوردن جهانی که در آن قدرت، پراکندگی بیشتری دارد.»
هاس در ادامه توضیح میدهد که رویارویی آمریکا با روسیه باعث به چشم آمدن ناکامی بیشتر آمریکا در حکمرانی خود شده است: «این است که آمریکا با آنچه در جهان و در خانه، انجام داد و آنچه انجام نداد، بخش بزرگتر میراث پس از جنگ سرد خود را تلف کرده و نتوانست دست برتر خود را به یک نظم پایدار تبدیل کند. این ناکامی، وقتی نوبت به (رویارویی) با روسیه میرسد، بیشتر به چشم میآید.»
وی همچنین ادامه میدهد: «در این رویارویی دوباره میان کرملین و پایتختهای غربی، بحث و جدلهای زیاد و اختلافات عمیقی در این باره است که آمریکا تا چه میزان شایسته سرزنش بوده و چه میزان هم باید پوتین یا فرهنگ سیاسی روسیه به طور عام را مقصر دانست، اما هر عاملی هم که در کار باشد، نمیتوان انکار کرد که 6 دولت آمریکا (در دوران پس از جنگ سرد)، کارنامه قابل ارائهای در برساختن یک رابطه موفق با روسیه نداشتهاند.»
هاس در این مقاله اظهار میکند که روسیه یک تهدید کوتاه مدت برای آمریکا است، اما کشور چین در مقابل یک جالش جدیتر و درازمدت است و میتواند باعث رویارویی مستقیم دو کشور شود: «آنچه روشن است اینکه رهبران چین، ظاهرا این تصور را دارند که پکن برای رفتار تهاجمیاش، هزینه چندانی پرداخت نخواهد کرد چرا که دیگران وابستگی زیادی به صادرات چین و دسترسی به بازارهای این کشور دارند. با این حال، به نظر نمیرسد که بروز یک منازعه میان واشنگتن و پکن، یک احتمال دور باشد.»
رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در آخر این مقاله اظهار میکند که با نزدیک شدن مسکو و پکن، اکنون برخلاف چهل یا پنجاه سال پیش، این آمریکاست که خود را مرد سالخورده این دیپلماسی سه ضلعی میبیند.
انتهای پیام/