چرا سهم بیشتری از تولیدات به سمت تلفیق فرهنگ دینی و ملی نمیرود؟
یکی از نکاتی که در میانِ سریالهای دینی و مذهبی به عنوان آسیب دیده میشود، عدم توجه به تداومِ ساخت سریال در این حوزه است که نمونه بارزِ آن داستان کودکی پیامبر که به حلقه بعدی وصل نمیشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تلویزیون این روزها مراحل تولید سریال «سلمان فارسی» را طی میکند و روزهای آخرِ فیلمبرداری فصل بیزانس، سپری میشود. اما بسیاری به عدم تداوم و جدّی نگرفتن عرصه ساختِ سریالهایی با موضوع مذهبی انتقاد دارند و از صداوسیماییها میخواهند بیش از اینها فیلمنامهها و کارهای دینی و مذهبی را جدی بگیرند که نسل جدید باید از تاریخ مذهبی و تمدن ایرانی خبردار شود.
چرا که بنیان فرهنگی جامعه ما بنیانی دینی است که در تلفیق با فرهنگ ملیمان شاکلههای فرهنگی موجود کشورمان را شکل دادهاند. وقتی ما در واقع وارد بنیان فرهنگی اصلی میشویم و نگاهی به کتابهایی همچون «خدمات متقابل ایران و اسلام» شهید مطهری داریم یعنی در واقع هم ایران به اسلام خدمت کرده و هم اسلام به ایران. وقتی این تحلیل وجود دارد هر دو مکمل و کمککننده به هم و هر دو پیش برنده فرهنگی اصیل و سالم برای جامعه خودشان بوده و هستند.
وقتی به این صورت نگاه میکنیم طبیعی است در هر اثر فرهنگی ما اولویت اولمان گنجاندن یا استنباط شاخصههای فرهنگی باشد. ضمن آنکه بنیان آن از این دو ویژگی مرتبط آمده و نباید تفکیک شود. در واقع باید فرهنگ دینیمان از شاکلههای فرهنگ دینی برخوردار باشد و هر اثر فرهنگیمان را از آن حس ملیمان درک کنیم تا در جانِ مخاطب بنشیند.
اگر چنین چیزی رخ دهد هم سلمان فارسی حسّ مذهبی و ملی میگیرد و هم آن سردار ایرانی «کیان ایرانیمان» میتواند برای ما نشانهای باشد. تلفیق سلمان و کیانِ مختارنامه نوعی پیروی و همراهی و تبعیت شیعی از رهبر، ولی و امام را در پی دارد. در واقع شاکله اصلی فرماندهی و رهبری از شاخصههای دینی است و انرژی حرکتی و پتانسیل حرکتی از درون هویت ملی استخراج شده و به کار میآید.
هر اثرمان اگر با این ویژگیها آمیخته باشد به مرتبه خواهیم رسید که میتوانیم آن را اثر فرهنگی اصیل بنامیم. در آثار دفاع مقدسمان اصل بر اتکای به فرهنگ عاشوراست که از طریق دفاع از مرزهای ملی، اتفاق افتاد. این یعنی در رویدادها و گذر فعالیت در 8 سال دفاع مقدس این ویژگی دوگانه با آن همراه بوده است.
بر مبنای این ویژگی دو گانه اگر موضوعی فراتر از مرزها را در آثارمان پیگیری میکنیم نوعی پیشروی سلمانگونه به درون جامعهای غیر از ایران و هویت ملی متصل به فرهنگ دینی است که الگوهایش را از سلمان و کیان داشتیم؛ شخصیتهایی که اتصال فرهنگی، باوری و اندیشهای با بنیان دینی داشتهاند. اکنون هم اگر حرکتی در آثارمان میکنیم بایستی این استنباط را به مخاطب بدهیم که بحث عرب و عجم نداریم؛ ما بحث مسلمانی، انسانیت و در وهله اول بحث دفاع از مظلوم و مقابله با ظلم را در دستور کار داریم. این ساختار را اگر در آثارمان پیگیری کنیم میتوانیم بگوییم بیشترِ راه را طی کردهایم.
در این ایام سریالی تحت عنوان «باب المراد» از شبکه یک سیما پخش شد که اثری مشترک از چندین کشور است و ما هم در آن سهمی داریم. بنیان دینی داریم که انسان در آن حرمت دارد؛ این شخصیتها و الگوها همچون امام رضا(ع) و امام جواد(ع)، در جایگاه خودشان محترماند؛ شاخصهای انسانی که از شخصیت امام جواد(ع) در درون این سریال به نمایش گذاشته میشود برای آن سرمایهگذار بینالمللی و منطقهای آنقدر جذابیت ایجاد میکند که سرمایهگذاری کند، هنرمند بیاورد و نیروی فرهنگی و فنی بیاورد و از ما هم دعوت کند یک بنیان فرهنگی را تحت سرمایهگذاری چندین کشور به مرحله نمایش بگذاریم.
اینها همان ادامه پیوند فرهنگی است که میتوان پیگیری کرد همه آثار نمایشی و سریالی در تلویزیون و فیلمهای سینمایی باید در مسیری قرار بگیرند که حتی از درونِ آن موضوعی معاصر و به روز، هویت ملی و بنیان دینی درآید.
باید در این مسیر ظرفیتِ محدود فعلی فیلمسازان، نویسندگان و همه دستاندرکاران فرهنگیمان توسعه پیدا کند و بتوانند عناصر فرهنگ دینی و ملی را بیشتر در خودشان جذب کنند. متأسفانه ظرفِ سینما و تلویزیون در برنامهسازی و ساخت آثار فرهنگیسازِ مذهبی به شدت محدود است. آثاری همچون سریال «سلمان فارسی» امثال کارهای شاخص بیگ پروداکشن (لوکیشنهای متعدد) است که چندین سال طول میکشد تا به نهایت برسد. در عین حال میتوانیم چنین مباحثی را در معادلسازی بهتر و بدون بیگ پروداکشن با توجه به فیلمنامه و مفهوم لایههای زیرینِ آن، کار تولید کنیم.
این ظرف محدود تلویزیون و سینما تلفیق بنیان دینی و هویت ملیمان را از خودشان نشان دادهاند که این مسیر باید توسعه پیدا کند. این فضا تقویت شود تا نویسندگان و سازندگان آثار ما به این نکاتِ مهم بیندیشند. در واقع باید در این مسیر از پژوهشگران و عالمان مذهبی به عنوان دستاندکارِ اندیشه باشند؛ باید نسبت به تقویت بنیه فکری این اتفاق، همت و تعامل کنند.
از این کمکاریها و محدود بودنِ ظرفِ آثار سینمایی و تلویزیونی مذهبی میتوان به نمونههایی اشاره کرد که میتوانست تداوم داشته باشد. آثار بسیاری تا الان ساخته شدهاند که میتوان به فیلم سینمایی کودکی پیامبر و مجموعههای منتسب به شخصیتها در سریالهای امام علی(ع)، تنهاترین سردار، ولایت عشق و مختارنامه و سلمان فارسی و شاید موارد دیگری که در این زمینه میآید،این آثار باید تعامل و تداوم بیشتری پیدا کنند و در واقع به تداومِ بیانقطاع توجه داشته باشند.
چرا نباید داستان کودکی پیامبر به حلقه بعدی وصل شود؟ یا آثار دیگر در مدل مختارنامه که هر سال از این سرمایه استفاده میشود؛ میتوانند از آن تعزیهای با یک متن واحد، تدارک ببینند.
در واقع چند سؤال پیش میآید؛ چرا سهم بیشتری از تولیدات به سمت تولیدات تلفیق فرهنگ دینی و ملی نمیرود؟ چرا بیشتر به گونهای برخورد میشود گویی ملیت بر فرهنگ و عناصر دینی اولویت دارد؟ اگر این تلفیقها به تعداد زیادی توسعه بدهیم و ذهنها را درگیر کنیم بلندمدت در جامعهمان کسی نمیگوید به بیرون مرزها چه کار داریم؟ با پاسخ به این سؤالات میتوان به اتفاقات بهتری در این عرصه دست پیدا کرد؛ عرصهای که قابِ جعبه جادو و حتی پرده نقرهای بیش از آن نیازمند است.
اگرچه سریالهای دینی کم و بیش ساخته شدهاند و درباره امام رضا(ع) هم این اتفاق افتاده است. با نگاهی پژوهشگرانهتر میتوان به ابعاد دیگری از زندگی شاخصههای فرهنگی و دینیمان، ائمهمان، پرداخت و آنها را نمایش داد. ساخت سریال در تلویزیون و فیلم در سینماها میتواند در القای مفاهیم قرآنی و مذهبی موفق عمل کرد. اگر درست فیلمنامه و محتوای آثار پیش برود حتماً سریالهای دینی و مذهبی دوباره به زمانِ اوج خودشان بازخواهند گشت.
انتهای پیام/