نیلچیزاده: دنیای امروز «بدن» را به مثابه «کالا» میبیند/ فرهنگ برهنگی یعنی بیهویتی
نیلچی زاده معتقد است نمایش افراد به صورت باحجاب در فیلمها و بیحجاب در فضای مجازی و فضای شخصی خودشان، افراد را دچار خطای احساسی و ادراکی و در حیطه جامعهپذیری دچار اختلال میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ارائه نظرات گوناگون در حوزه عفاف و حجاب در روزهای اخیر، نشان از رویکردها و نظرات متنوعی در این حوزه دارد. عدهای باور دارند که حجاب به عنوان یکی از احکام اجتماعی در اسلام، باید در نظام جمهوری اسلامی ایران که بستر دینی دارد، به عنوان قانون درآمده و اجرا شود. در مقابل، گروهی هم بر این عقیده هستند که دین در حجاب خلاصه نمیشود و میتوان بحث حجاب را جدا از مباحث دینی و بهصورتی کاملاً مستقل در نظر گرفته و برای اجرای عمومی آن در سطح جامعه تعیین تکلیف کرد. خبرگزاری تسنیم در این زمینه گفتگویی با فروغ نیلچی زاده، استاده حوزه و دانشگاه انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
جایگاه حجاب در رویکرد تمدنی و سبک زندگی امروز
جایگاه حجاب و پوشش در رویکرد تمدنی و سبک زندگی امروز ما کجاست؟ با توجه به اینکه حکومت اسلامی باید قوانین و قواعدی را اجرا کند و در عین حال آموزههای اسلامی را تبیین کند، آیا میتوان میان قوانین و احکام اسلامی مانند حجاب، تراز و ارتباط ایجاد کرده و همه مردم را ملزم به اطاعت کرد؟
یکی از مهمترین مسائلی که در دنیای امروز مطرح میشود و بین دنیای مدرن و دنیای معنویتگرا قرار دارد، بحث حیطه تمدنی و تفکری پوشش است که بخشی از سبک زندگی را شامل میشود. در حقیقت ما نمیتوانیم به موضوع حجاب جدای از نگاه تمدنی و سبک زندگی بپردازیم. با نگاه توحیدی، حجاب یک قطعه پارچه روی سر و بدن نیست.
نکته مهم این است که اگر نگاه خود را توحیدی نکنیم، یعنی موضوع مبداء و معاد را واضح و روشن نکنیم، در حیطه هنجاری هم ناموفق خواهیم بود. آن چیزی که در جامعه امروز ما رخ داده و در نهادهای رسمی و غیررسمی، آموزش و پرورش، آموزش عالی، رسانه ملی و حیطه تربیتی خانواده ایجاد اختلال و مشکل میکند، این است که نوع نگاه عمیق توحیدی کمرنگ شده است. در حقیقت خدای یگانهای که انبیاء بزرگی را فرستاده برای اینکه بشریت را در زندگی وارد رویکرد ناب الهی کند، در این حیطه آن شناخته نمیشود و در حقیقت هر کسی برای خود خدایی دارد که یکسری از گناهان را میبخشد، یکسری از گناهان را دیگر گناه نمیداند و حتی بعد از مدتی گناهانی را نشانه جلوهگری و لاکچری زندگی کردن میداند.
مهمترین مسئلهای که داریم این است که جابجایی ارزشها در حال وقوع است. یعنی اگر حجاب را تنها در پوشش سر و بدن در نظر بگیرید، کاملاً نشان میدهد که اصلاً حجاب ناب قرآنی شناختهشده نیست. حجاب پنج دروازه رسمی و علنی دارد، شامل مدیریت بدن، مدیریت نگاه، رفتار، گفتار و مدیریت فکر و ذهن که اینها مدیریتهای اصلی است. اما متأسفانه در نوع تفکر دنیای امروز که بحث دهکده جهانی را مطرح میکند، به طور جدی اتفاقاتی میافتد که قربانی آن نسل جوان و نوجوان ما هستند؛ یعنی آنهایی که معمولاً چیزی را که میبینند، باور میکنند و از قدرت تفکر و تعقل جدی برخوردار نیستند.
با همین رویکرد به خانواده میرسیم؛ یعنی سست شدن پایههای خانواده و کمرنگ شدن نقش و جایگاه مادر و پدر. در اثر نوع ارتباطات عاطفی عمیق درون خانواده، نوجوان و جوان سوق پیدا میکند به سمت اینکه مبداء فکری و مرجع عملیاش دیگران باشند؛ ازجمله فضای مجازی. این حالت افراطی که احیاناً برخی از پدر و مادرها دارند و برخی والدین دچار وادادگی نسبت به فضای مجازی شدهاند، این حالت را تقویت میکند.
نمیتوانید شبکه فیلمهای خانگی و سینما را پر کنید از روابط نابهنجار زن و مرد و بعد از بچههایتان بخواهید که حجاب داشته باشند. امروز قصه ما حجاب نیست، قصه ما حیا و عفاف است. امروز حیامداری بهعنوان یک ارزش، آسیبدیده و زخمی است که اگر احیا نشود، داشتن پوششهای ظاهری میتواند باز همین هیجانات کاذب را ایجاد کرده و در آن بدمد.
وقتی که حجاب را یک لایه پارچه تلقی کنید، برای هر آدم بیهویتی یک چادر میاندازید و فکر میکنید که حجاب ترویج میکنید. اما این هنرپیشه در ایران و خارج از کشور، عکسهای نامناسبی دارد و منتشر میکند و بعد جامعه را درگیر این مسئله میکند که میشود آدم یک جاهایی خود را چادری نشان بدهد اما یک جاهای دیگری عمق گناهان را داشته باشد. این تضادهای هویتی است که فضای فرهنگی را دچار مشکل کرده است.
در حقیقت نمایش افراد به صورت باحجاب در فیلمها و بیحجاب در فضای مجازی و فضای شخصی خودشان، افراد را دچار خطای احساسی و ادراکی میکند و در حیطه جامعهپذیری دچار اختلال میکند. به این صورت اختلال یادگیری اساسی ایجاد میشود.
این کار یعنی مسخره کردن ارزشهای دینی؛ این تمسخر برای یک بزرگسال دانا قابل فهم است اما برای یک نوجوان و جوان نه. در حقیقت در حافظه دیداری گمان میکند همه چادریها اینطور هستند. یعنی فرق بین چادر به سر و چادری را نمیتواند تشخیص بدهد. مشکل این است که آدمهایی که فهم عمیقی از فرهنگ دینی و توحیدی ندارند، متولیان امور فرهنگی جامعه شدهاند و این ضربههای اساسی ماندگار و کشنده را به جامعه میزنند.
نوع پرداخت به حجاب در بستر حکومت دینی
موضوع حجاب در قانون اساسی هم تبیین شده است. با توجه به اینکه بستر حکومت ما اسلامی است، چگونه باید اقبال عمومی نسبت به این موضوع ایجاد کنیم که شاهد رویدادهای اعتراضی به این صورت نباشیم که دستمایه سوءاستفاده مغرضان قرار بگیرد؟
ما باید یکبار دیگر قانون اساسی را نگاه کنیم. در قانون اساسی کشور ما، بالای 98 درصد مردم به قانون اسلام رأی دادند؛ یعنی قانونی شدن اسلام را پذیرفتند. جدای این، این تجویزهای دینی و قانونی برای انسان بودن است نه صرفاً مسلمان بودن. درواقع اینکه حیوانات لباس ندارند و انسانها لباس دارند، یک امر تمدنی است و ربطی به اسلام و غیر اسلام ندارد. یعنی شما در اقصی نقاط جهان بگردید، میبینید که ضوابطی برای پوشش وجود دارد.
در جامعه ما بر اساس قانون اساسی، مبداء و منشاء حجم پوشش، اسلام است. اما فرق بین حیطه هنجاری و حیطه ارزشی است، حیطه هنجاری یعنی شما نمره 10 را بیاوری بس است، یعنی شما حداقلها را رعایت کن نمرهات قبول است. اما حیطه ارزشی، نمره 18، 19، 20 است. نمره الف است. اما در حیطه هنجاری رعایت حداقلهاست.
برخی معتقدند حیطه ارزشی در حیطههای خاص باید مطرح شود. یعنی در شرایطی که فوقالعاده حساس بوده و شامل افراد خاصی میشود. با این وجود، در مورد عفاف و حجاب باید نگاه حداکثری نمره را داشته باشیم یا رعایت حداقل کفایت میکند؟ یعنی باید مردم را الزام به پوشش و حجاب در حد اعلا و حداکثری کنیم؟
وقتی در دوره کرونا میگفتید الزاماً باید ماسک بزنید، به چه حقی به مردم میگفتید؟ حق را از کجا میآوردید؟ از علم و روشهای رایج علمی دنیا. غلط یا درستش اصلاً مهم نیست. همه این را پذیرفته بودند. باید دقت کنیم که جامعه مثل حیطه شخصی نیست. هر رفتار ما در جامعه رفتار جمعی است. نوع پوشش ما طبیعیترین و متعارفترین رفتار اجتماعیمان است. یعنی لباس خانه با جامعه تفاوت دارد. چون جامعه برای خودش آدابی دارد.
اینکه امروز دچار یک نوع واریختگی فرهنگی هستیم، به خاطر هجمه فرهنگی است که از طریق غرب رخ داده که آقا از آن به شبیخون فرهنگی تعبیر میکنند. یعنی شما میبینید که خانمی که چادر سرش است، ناخن قرمز کاشته و به حرم هم آمده است. این بنده خدا دچار یک نوع تناقض فرهنگی است. آن ناخن کاشتن، آن چادر و آن حرم آمدن چندان به هم نمیخورد. یعنی اجزایی که به صورت مجزا ذاتا متعارف هستند را با همدیگر جمع کرده به عنوان یک رفتار فردی تلقی میکند، در صورتی که جمع این اجزا، یک رفتار جمعی غیرمتعارف است.
وقتی شما وارد جامعه میشوید رفتار جمعی است. بحث حجاب یک حد هنجاری دارد حد هنجاری نمره پایین است و حداقل کار است. این برای مسلمان و نامسلمان برای همه مساوی است. این اصلاً ربطی به اسلام ندارد ربط به انسان بودن دارد.
نظر مردمی درباره پرداخت به حجاب بعد از اصلاح عملکرد مسئولان
بعضی مردمی که حجاب را درست رعایت نمیکنند، ابراز میکنند که قانون را اول باید مسئولان اجرا کنند. آنها معتقدند وقتی شاهد اختلاس و دزدی از بیتالمال هستیم، اولویت بالاتری برای مسئولان تعریف شده و نباید برای حجاب به مردم سخت گرفت. چه شده که امروز حجاب به عنوان مسئله اول جمهوری اسلامی مطرح میشود؟ در حالی که عدهای اختلاس را در سطح بالاتری از حجاب میدانند. آیا این دستهبندی درست است؟ چطور میشود این بحث را به درستی تبیین کرد؟
کسی که این حرف را میزند یا خواب است یا خودش را به خواب زده است. از اول انقلاب مسئله حجاب یک مسئله اصلی بوده، درست است که در بدن شما مهمترین عضو بدنتان قلب و مغز است، اما اگر کسی در اثر سوختگی یا جراحت، بخش عمدهای از پوست بدنش از بین برود و دیگر وجود نداشته باشد، حتی اگر اعضا و جوارحش سالم باشد، عفونت تمام بدنش را میگیرد و به احتمال زیاد او میمیرد. چون پوست یک سیستم محافظتی سراسری است. حجاب سنگر اولیه است، مثل پوست روی قالب بدن است که بخشهای مهم را حفاظت میکند. به همین دلیل است که حدود 70 درصد از وصیتنامههای شهدا درباره حجاب است. به نظر شما شهدا آدمهای بیبصیرتی بودند یا با بصیرت؟
اتفاقاً یکی از مسائلی که مطرح میشود همین است که چرا در وصیتنامه شهدا بحث حجاب مطرح میشد. به هر حال اوایل انقلاب و حکومت اسلامی بود و هنوز پدیدههایی مثل آقازادهها در حکومت دیده نمیشد. مردم در سطوح بالاتر گناه و جرم فاحش نمیدیدند.
مگر شهدا فقط برای دوران مقدس هستند؟ مگر شهدای مدافع حرم بحث حجاب را مطرح نکردند؟ چه کسی گفته حجاب فقط برای اول انقلاب بوده؟ وصیتنامه تکتک شهدا را تا همین امروز نگاه کنید. حجاب به عنوان یک راهبرد اساسی است. آن کسی که ظاهربین است و از سر نادانی و جهل حرف میزند، با او حرف چندانی نداریم چون نه حوصله شنیدن دارد و نه حوصله فهمیدن دارد. اما اگر کسی واقعا قصد فهمیدن داشته باشد، نگاه کند به وصیتنامه تمام شهدا و حتی شهدای ده ساله اخیر. اگر حجاب برای اول انقلاب بود باید فقط شهدای دوره دفاع مقدس در مورد حجاب میگفتند.
اگر حجاب بحث اول انقلاب بود، چرا الان دشمن روی حجاب دست گذاشته؟ حجاب مثل کلید برای باز کردن یک در است. آناتول فرانس در کتاب آزادی کشور الجزایر بیان میکند که وقتی حجاب از سر هر یک زن مسلمان الجزایری میافتاد، افقی از استعمار باز میشد.
امروز دنیا دچار برهنگی فرهنگی شده یعنی فرهنگی که بدن را هویت میداند و می خواهد این هویت را به شکلی کالایی عرضه کند، برای اینکه سرمایهداری به همه چیز به مثابه کالا نگاه میکند و می خواهد از همه چیز نفع و سود ببرد. مثل صنعت تجارت عملهای به اصطلاح زیبایی. چون با عملهای جراحی و انواع پروتزها آدمها را به اشکال مصنوعی تبدیل میکنند و حتی در موارد حاد و افراطی آن در خارج از کشور میبینید که برخی خود را به فرم برخی حیوانات هم در میآورند. عریانی جسم امروز، نتیجه عاری بودن از هویت است. معنایش این است که بشریت به اوج تنزل و بدبختی رسیده است. یعنی تلقیاش این است که در این برهنگی که چند کیلو گوشت و پوست است و دیگر چیزی ندارد، همه چیز را ببیند و وقتی برای اندیشیدن نمیگذارد.
این نوع بدبختی یعنی جدایی انسان از انسان بودن، نه فقط از مسلمان بودن. مسلمان بودن یعنی انسان در مداری باشد که در مسیر رشد حقیقی قرار بگیرد تا معنی پیدا کند. معنی حقیقی انسان، خدانمایی است. یعنی بتواند همه زیباییهای الهی را نشان بدهد، نه اینکه خودش را شبیه موجوداتی کند که از نظر فهم و درک و توانمندی مادون انسان هستند.
انتهای پیام/