دو نقد بر کتاب "مارتین لینگز" درباره پیامبر (ص)
مارتین لینگز نویسنده کتاب «محمد (ص) بر پایه کهنترین منابع» در ۸۵ فصل، به زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله بر پایه کهنترین منابع داستانی پرداخته و از زمان انتشارش تا به حال جوایز متعددی را از آن خود کرده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مارتین لینگز یک مسیحی پروتستان بود. او در سال 1909 در انگلستان متولد شد. در اوایل جوانی دست از مسیحیت کشید و به دنبال کشف حقیقت، مطالعه گستردهای در ادیان داشت. طی سالهای 1938 تا 1937 در نتیجه تعامل با مسلمانان، به اسلام علاقهمند شد. او را با گرایش صوفیانه میشناسند و در طول عمر خود به ترویج قرائتی صوفیانه از اسلام پرداخت. مارتین لینگز سراسر عمر خود را صرف معرفی و تحقیق معارف اسلامی (البته با گرایش سنی) به غرب کرد. در یک نگاه کلی، مارتین لینگز برجستهترین سنتگرای انگلیسی، خاورشناس، نویسنده، ویراستار، مترجم، استاد دانشگاه، عربیشناس و شاعری بزرگ بوده است که آثارش تماماً بر رابطه میان خدا و آموزههای دینی، متون مقدس و ادبیات و هنر متمرکز است او تحصیل کرده زبان و ادبیات انگلیسی در آکسفورد بود که سالهای متمادی در موزه بریتانیا مسئولیت حفظ نسخ خطی و کتابهای چاپی شرقی را بر عهده داشت که حاصل آن کتابی چون هنر خط و تذهیب قرآنی است. از آثار وی عبارتند از: الیقین، تصوف چیست؟، دین در خاورمیانه، عارفی از الجزایر و کتاب «محمد بر پایه کهنترین منابع».
نویسنده در این کتاب در 85 فصل، به زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله بر پایه کهنترین منابع داستانی پرداخته و از زمان انتشارش تا به حال جوایز متعددی را از آن خود کرده و انتشار آن به چاپهای بسیاری رسیده است و شمارگان آن در کشورهای انگلیسی زبان از شمار جمعیت مسلمانانشان نیز فزونی یافته است. کتاب مذکور مورد توجه بسیاری از سیاستمداران غربی قرار دارد. طیف وسیعی از نخبگان و خبرگان معروف جهان ظهور این کتاب به زبان انگلیسی را رویدادی فرخنده و پیشرفتی چشمگیر در مباحث مربوط به عرفان، دین شناسی، و تاریخ اسلام قلمداد کردهاند.
این کتاب در کنار نقاط قوتی که دارد، دارای ضعفهایی محتوایی است که متأسفانه ناشی از نگاه یکجانبهگرایانه وی به برخی گزارههای تاریخی است و منشأ آن، گرایش مذهبی وی است؛ این ضعفها شامل موارد ذیل است:
1. به گفتهی محققان و اندیشمندان، گرچه در این کتاب گزارشی نسبتاً جامع از زندگانی پیامبر ارائه داده، اما روش تاریخنگاری وی، با معیارهای پژوهش تاریخی منطبق نیست؛ گزینش بدون منطق، بیتوجهی به تمامی گزارهها و شواهد و تحمیل پیشفرضها بر تاریخ و بیتوجهی به تمامی منابع، از جمله اشکالات روشی بر تاریخنگاری مارتین لینگز است که نتیجهی آن، معرفی چهرهای بیایمان از حضرت ابوطالب علیهالسلام است، در حالی که بررسی تمامی منابع، گزارهها و شواهد بسیاری را مبنی بر ایمان ابوطالب آشکار میکند.
مهمترین دلیلی که قائلان به عدم ایمان ابوطالبی به آن تمسک کردهاند و مارتین لینگر آن را برجسته کرده، واقعهای است که هنگام رحلت ابوطالب رخ داده است. آنها معتقدند پیامبر صلی الله علیه و آله از ابوطالب درخواست کرد که کلمه «لااله الا الله» را بر زبان جاری کند تا مورد شفاعتش قرار گیرد، اما ابوطالب از گفتن این کلمه امتناع کرد. این در حالی است که از یک سو، ابن سعد در ادامه همین بحث، از امیرالمؤمنین چنین نقل میکند: «هنگامی که پدرم ابوطالب رحلت فرمود، رفتم به رسول خدا خبر دادم. آن حضرت به شدت گریست و به من فرمود: خداوند ایشان را مورد غفران و رحمت خودش قرار دهد، برو پدرت را غسل بده کفن کن و به خاک بسپار. یعقوبی نیز همین گزارش را تأیید کرده است.» ضمن آنکه اگر ابوطالب (العیاذ بالله) مشرک از دنیا رفته باشد، چرا پیامبر به علی دستور دهد که ایشان را براساس آموزههای دینی و آداب اسلامی غسل دهد، کفن کند و به خاک بسپارد؟ (بررسی انتقادی روش تاریخنگاری مارتین لینگز، عبدالمحمدی، اسدالله رحیمی)
همچنین بر پایه برخی گزارشها، هنگامی که قریش تمام نیروهای خود را بسیج کرد و قصد کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله کرد، ابوطالب این اشعار را در حمایت از پیامبر و دین ایشان سرود «فرزند برادرم، قریش هرگز به تو دست نخواهند یافت تا روزی که در زیر خاک دفن شوم، دست از یاری تو بر نخواهم داشت؛ آنچه مأموریت داری، آشکار کن و از هیچ چیز نترس و بشارت ده و چشمها را روشن کن. مرا به آیین خود خواندی و میدانم تو راستگو و در دعوت خود امین و درستگاری حقا که دین محمد از بهترین دینهاست». (تاریخ یعقوبی، ص31 و بیهقی ج2، ص 188)
2. ارائه گزارشِ ناقص و ناتمام از برخی رویدادهای مهم تاریخ اسلام مثل حجةالوداع و جریان غدیر از دیگر ضعفهای این کتاب است. او از کل خطبه غدیر به یک فراز مشهور پیامبر اکتفا میکند که فرمود «هرکه من مولای او هستم، علی مولای اوست» که البته به رسم اندیشمندان اهل سنت، «مولا» را به معنای «دوست» معنا میکند. درباره ماجرای سقیفه نیز زمانی که درباره برنامه ابوبکر و عمر درباره تصاحب حکومت سخن میگوید، درباره وضعیت امیرالمؤمنین علیهالسلام اینطور گزارش میدهد که «همان وقت، علی در خانهاش کناره گرفته بود.» اما درباره چرایی گوشهگیری حضرت سخن نمیگوید.
مارتین لینگز در عین حال گزارشهایی از مقام و منزلت امیر مؤمنان علیهالسلام نقل میکند؛ از جمله آنها، ماجرای غنائم جنگی بود که طی آن، امیرالمؤمنین علیهالسلام امر فرمود قبل از تحویل آنها به پیامبر، کسی به آنها دست نزند، اما سپاهیان از این امر مخفیانه سرپیچی کردند و زمانی که حضرت متوجه شد، آنها را مصادره کرد. لینگز این رویداد را اینطور گزارش میدهد [ این امر خشم و انزجار همه سپاهیان را برانگیخت و وقتی پیامبر در این باره شنید گفت: «ای مردم، على را ملامت نکنید؛ او در راه خدا دقیقتر و خشنتر از آن است که کسی او را ملامت کند». با این حال، با این سخن برای آنها کافی نبود و یا تنها تعداد اندکی آن را شنیدند و خشم و نارضایتی ادامه یافت. هنگام بازگشت به مدینه، یکی از سربازان در بین راه با عصبانیت از علی به پیامبر شکایت کرد و رنگ روی پیامبر تغییر کرد. پیامبر گفت: «آیا به مؤمنان از خود آنها نزدیکتر نیستم؟» و وقتی آن مرد جواب مثبت داد پیامبر ادامه داد: «به هر کس من نزدیکترینم، على نزدیکترین است».] (ص83)
انتهایپیام/