۴ راهبرد اساسی در قبال اقدامات خصمانه دشمن
امروزه دشمن حداقل از طریق دو جبهه در جوامع نفوذ میکند که حداقل شامل رسانهها و نفوذ در گلوگاههای حساس نظام میشود. این نفوذ گاه عینی و گاهی شامل بردگی فکری است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مهدی رضا کارشناس فرهنگی و بینالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی طی یادداشتی تقویت جبهه داخل در عرصههایی مثل فضای مجازی و هنر و نیز شناخت "جنگ شناختی" دشمن را راهبردی اساسی در مقابله با جنگ رسانهای غرب دانست.
این یادداشت را در ادامه میخوانید.
برای رسیدن به بصیرت، باید شناخت و توجهمان را در رویارویی با مسائل پیرامون و اطرافمان افزایش دهیم؛ بصیرت یعنی قدرت و توانایی تحلیل صحیح مسئله و نیز تشخیص راه درست از بیراهه، باید بر اساس آموزههای دینی تقویت شود. حداقل تحقق این امر، تقویت ایمان به خدا و تقویت باور به ارزشهای دینی، انسانی و اخلاقی است. بروز هرگونه ضعف در این مسائل سبب میشود به راحتی در دام شیاطین، فتنهگران و تبلیغات زرد رسانههای معاند گرفتار شویم، اما اگر به تقویت باورها بیشتر اهمیت دهیم و با استدلال صحیح بتوانیم پاسخ شبهات و موضوعات سیاسی و اجتماعی را در جامعه به دست آوریم، هرگز گرفتار این دامها نخواهیم شد؛ بنابراین باید با بهرهگیری از تجربیات عینی، عقل و استفاده از بیانات قرآن، آموزههای انبیای الهی و ائمه اطهار علیهم السلام، باورهای خود را تقویت کنیم؛ ضمن آنکه از اصول مسلّم تاریخ بشر و تاریخ ادیان، این مسئله است که اگر افراد از مرزهایی که خداوند برای آنها معین کرده، عبور کنند، خود را در آستانه پرتگاههای عمیق دنیا قرار میدهند و بهزودی در دام شیاطین میافتند؛ خداوند در قالب کتابهای مقدس، به معرفی نمونههایی از اقوام سرکش گذشته و عاقبت آنها میپردازد که هر کدام از آنها جای بس تأمل دارد.
امروزه دشمن حداقل از طریق دو جبهه در جوامع نفوذ میکند که حداقل شامل رسانهها و نفوذ در گلوگاههای حساس نظام میشود. این نفوذ گاه عینی و گاهی شامل بردگی فکری است.
اما رسانهها، قدرتمندترین ابزار در مدیریت افکار عمومیاند. دشمن از طریق این ابزار مدرن به خوبی توانسته با راهاندازی موج رسانهای در جوامع به ویژه جوامع اسلامی، حق را باطل جلوه و یا به تعبیری «جای جلاد و شهید را تغییر دهد.» آنها از طریق رسانهها، همواره به دنبال تغییر جایگاه بین ارزشهای والای انسانی با جایگاه پست دنیوی و یا تقلیل و تضعیف باورهای دینی بودهاند؛ چالشی که زاییدهی "عصر جدید" یا "مدرنیسم" با کوشش صهیونیست جهانی و در قالب انجمنها و پروتکلهای شیطانی است. بر اهل دقت پوشیده نیست که سالهاست یهودیانِ صهیونیست جهت رسیدن به اهداف آرمانی خود که همان تمدن خودساختهشان «از نیل تا فرات» است، در صدد القای نوعی از سبک زندگی هستند که حاصل آن، بیقید و بندی به ارزشهای، ارتباط آزاد جنسی، شهوتگرایی، شهرتطلبی و در مجموع، ترویج فساد در جوامع است؛ امری که با عناوینی همچون "دهکدهی جهانی" یا "نظم نوین جهانی" شناخته میشود؛ در این راستا بهترین بهره را از رسانهها در راستای اهداف شوم خود به کار گرفتند؛ شاید بتوان گفت پس از چند دهه بهرهبرداری از صنعت هالیوود، شبکههای مجازی در این یک دههی اخیر، ابزاری بسیار کاربردی برای جبههی صهیونیستها شناخته میشوند؛ اما سوگوارانه جبهه حق نه ایدهای رسانهای ارائه داده و نه پدافندی غیر عامل در قبال اقدامات خصمانه آنها ایجاد کرده و بلکه گاهی ناخواسته در پازل آنها حرکت کرده است.
جبهه دوم دشمنان، ارتباط با افراد ذینفوذ در کشورهای اسلامی و به طور خاص، کشورمان ایران بوده است؛ به عنوان نمونه یکی از اقدامات دستگاههای جاسوسی غرب در سالهای پر تلاطم سرزمینمان، تشویق برخی افراد صاحبنفوذ به اتخاذ سیاستهای اعتراضی بوده است؛ سناریویی که هدفش، ساماندهی تمام مخالفان رژیم در خارج و داخل ایران با هدف بیثباتسازی نظام سیاسی ایران و در نهایت، براندازی رژیم بوده است. جهتدهی اعتراضات مردمی به اغتشاشات عمومی برای بدنام کردن ایران اسلامی در افکار جهانی در این راستا قابل مطالعه است و این تنها یک برگ و یک سند از توطئهی غربیها در راه بیثباتی ایران از طریق جریان نفوذ است که تاکنون با هوشیاری و بصیرت مردم و یاری خدا ناکام مانده است.
به همین ترتیب، جریان نفوذ با ورود به گلوگاههای حساس نظام اسلامیمان، سعی دارند از درون، جامعه را استحاله کنند و ایرانیان را به جهانیان ملتی عقبافتاده، منفعل، خشکمذهب و وابسته به غرب بنمایانند؛ به عنوان مثال هر ساله در عرصه سینما شاهد تولید فیلمهایی هستیم که محور اصلی محتوای آن، القای ایرانی خشن و عقبافتاده به مخاطبان است؛ چنین فیلمهایی همواره در راستای سیاستهای دشمن و در صف اول گزینش جشنوارههای بینالمللی جای دارند؛ جشنوارههایی که در خدمت سیاستها و پرتکلهای صهیونی قرار دارند.
حال در این راستا نیاز است مسئولان امر و دلسوزان نظام در هر جای دنیا که هستند، راهبردهایی اساسی را اتخاذ کنند:
1. اولین نکته، اقدام به جهاد تبیین در عرصه دشمنشناسی است؛ این امر، یک سیاست کلی است که باید اتخاذ شود. در واقع جهاد بصیرتافزایی در برابر "جنگ شناختیِ" دشمنان، امری ضروری جلوه مینماید. تزلزل خواص و نخبگان جامعه در زمان بحران و امکان مدیریت این افراد از سوی جبهه ضد انقلاب، بایستی به عنوان نقطهی آسیب مورد نظر باشد. وقتی با چنین چالشی مواجهیم، یعنی نتوانستهایم در عرصه "جنگ شناختی" دشمن به توجیه نخبگان خود بپردازیم.
2. باید متولیان و فعالان فضای مجازی، نحوه تحلیل محتوای خود را با شناختی عمیقتر از مسائل پیرامون، مدیریت و جهتدهی کنند. ایجاد و تولید بسترهای فضای مجازی "پلتفرمها"ی مطمئن و پر قدرت داخلی و تشکیل جبههای برای تولید محتواهایی در راستای سبک زندگی ایرانی اسلامی و نیز تولید بازیهای پر کیفیت و مهندسیشده از پیش پا افتادهترین اقدامات هر کشور موفقی است.
3. تقویت هنر در راستای سیاستهای کلی نظام و باورهای شیعی و نیز بازگرداندن حیثیت هنر از دیگر اقدامات است. مدتهاست شاهد فاصلهگیری عرصه هنر از ارزشهای ایرانی اسلامیمان هستیم و به واقع میتوان اذعان داشت هنر در جامعه ما بستری برای فاصلهگیری از سبک زندگی ایرانی اسلامی شده است.
4. در حال حاضر یکی از مأموریتهای دشمن، ایجاد ناامنی در کشور است و از آنجا که تضعیف نیروی مقدس بسیج، سپاه و پلیس در راستای منافع دشمن است، میبایست با قدرت از این نهادهای امنیتی و نظامی حمایت کنیم. شهدا و رزمندگان 8 سال دفاع مقدس بزرگمردانی بودند که توانستند در میدان رزمِ بین حق و باطل با بصیرت راه درست را انتخاب و با شجاعت و معرفت، در برابر اقدامات خصمانه دشمن بایستند و ثمره خون شهدا، امروز همان نظام جمهوری اسلامی است. دشمن با سوء استفاده از نا آگاهی جوانان، این نیروهای ارزشی را چالشی برابر پیشرفت ایران معرفی کردهاند. بازخوانی فرهنگ ایثار و شهادت در عرصههایی مثل آموزش و پرورش و دانشگاهها و از همه مهمتر، تولید آثار هنری به ویژه فیلمها، سریالها و بازیهای رایانهای و موبایلی، میتواند در خنثیسازی نقشههای آنان نقش مؤثری ایفا کند؛ چرا که قدرت نفوذ رسانهای دشمن، مهره اصلی آشوبطلبان است و فضای مجازی و عرصه هنر امروزه 90 درصد از زندگی بشریت را تحت تأثیر قرار داده است.
انتهایپیام/