یادداشت|چنین است آرمان واقعی و واقعیت آرمانی رهبر انقلاب
یک پژوهشگر مسائل سیاسی در یادداشتی به تبیین مطالب بیان شده از سوی رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با جمعی از نخبگان کشور پرداخت.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، محسن سلگی پژوهشگر مسائل سیاسی در یادداشت با اشاره به مطالبی که رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با جمعی از نخبگان کشور بیان کردند، نوشت:
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر(27/7/1401)، دو نظام تحلیلی را از هم تفکیک کردند: «یک نظام تحلیلی معتقد است کار و ایستادگی در مقابل هنجارهای فراگیر جهانی و قدرتهای برخاسته از این هنجارها همچون آمریکا، بیفایده و موجب از بین رفتن است، این افراد کسانی را هم که تحلیل دیگری از واقعیات و جهان دارند، متوهم تصور میکنند.»
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: «اما تحلیل دوم و واقعبینانه بر این اساس است که مجموعه واقعیات را، آن هم نه فقط واقعیات خوب بلکه واقعیات بد را با هم میبیند و بر اساس آن حرکت میکند.»
رهبر انقلاب اسلامی مبتنی بر نگاه فلسفی و عرفانی عمیق، به واقعیت و آرمان ها فکر می کند. آن سان که آرمان را نه صرفاً در بیرون واقعیت و آینده، که در زمان حال و درون واقعیت و به عنوان لایه ای از اکنون و اینجا و «این» نیز می بیند. یعنی آرمان از نگاه ایشان، صرفاً معطوف به «آن» نیست بلکه «این» هم مستعد حرکت به تعالی و بهترشدن است و همین استعداد ذاتی، آرمان موجود در واقعیت است که می توان از آن به عنوان واقعیت بالقوه در واقعیت بالفعل یاد کرد.
از سویی دیگر هر تحقق و وضعیت بالفعلی در صورتی که در اثر تلاش صحیح و الهی انسان به وجود آمده باشد، بالفعلِ آرمانی است و دیگر در حد استعداد نیست. هرچند استعداد هم صرفاً امری پیشینی نیست بلکه می تواند پسینی هم باشد. به دیگر سخن، استحقاق و استعداد، به دست آوردنی نیز هست.
در مبانی فکری و صدرایی رهبر الهی و حکیم انقلاب، هستی و زندگی مبتنی بر سنت های الهی است که از آن تحت عنوان «تکوین» نیز یاد می شود. همچنین همه چیز از شعور و استعداد بهتر شدن برخوردار است و بر این اساس است که می توان و می باید دنیایی بهتر از اکنون و گذشته و از حیث طبیعی- محیطی و انسانی ساخت.
یک هدف بنیادی ادیان الهی این بوده که تکوین و تشریع(مناسبات و قوانین و ارزش های جوامع انسانی) را با هم سازگار کنند. به بیان دیگر، تکوین که جهان واقعیت است با جهان تشریع که جهان ارزشهاست سازگار شود.
در نگاهی عمیق تر، ارزش ها نیز به واقعیت و ضرورت بازمی گردند و از سویی دیگر، ارزش ها متکفل و مسئول تغییر واقعیت و تعالی آن هستند. در عین حال، خالق ارزش ها و کسی که امر اعتباری را ممکن کرده خداوند است و خلاقیت انسانی در طول خالقیت او قرار میگیرد(رد نسبی گرایی و تلازم امر اعتباری با آن).
نکته مهم اینکه رهبر انقلاب تقابل نهادن میان دو نظام تحلیلی در دیدار اخیر نخبگان را در شرایطی عنوان می کنند که برخی تلاش دارند پایان نظام و یا دست کم شکست آن را طرح کنند. برای همین بلافاصله بعد از تفکیک مذکور از پیشرفت های بزرگ کشور(واقعیت) در عین اذعان به برخی ضعف ها سخن می گویند و تصریح می کنند که عقب هستیم اما در عین حال به جلوی قافله پیشرفت(آرمان) نزدیک شده ایم.
دلیل واقعی و عینی دیگر این سخنان، شرایط بین الملل و فشارهای خارجی و حقوق بشری بر ایران و نیز گره زدن مسائلی دروغین چون فروش پهپاد ایرانی به روسیه با برجام است؛ شرایطی که سبب شده تا از سویی عده ای تلاش کنند دوباره سایه جنگ را بر سر کشور بیاندازند و از سویی دیگر، همان عده راه رفع احتمال جنگ را همچنان برجام القا کرده و می کوشند به جای ترساندن دشمن غربی، نظام اسلامی و مردم را بترسانند.
واقعیت آن است که در کنار بزرگ نمایی قدرت غرب، همین عده همواره پیشرفت ایران در زمینه علمی و نظامی را کوچک نمایی کرده اند.
تحقیر توان نظامیِ با عظمت کشورمان- که خود تحقیرکنندگان نیز بعضاً به آن باور نداشته اند- مسأله ای است که همواره این گروه با آن مواجه بوده است؛ معضلی که نه آرمان گرایی است و نه واقع گرایی و واقع بینی بلکه دلالت بر انفعال و ترس و حقارت خود بازیگران طرفدار غرب دارد(بازیگرانی چون جواد ظریف و نفوذی هایی که هنوز در وزارت خارجه هستند!).
البته این گروه در ظاهر خود را واقع گرا می داند اما عمدتاً تلقی خوش بینانه و رمانتیک و فانتزی از روابط بین الملل دارد که مطابق آن، تصور می کند که همگرایی به راحتی از بخشی به بخش دیگر سرریز می شود و سیاست رسمی غرب در پی صلح و بر مدار گفت وگو و دمکراسی است!
یک گروه فانتزی دیگر اما در مقابل آن جریان وجود دارد که تحقق آرمان ها بدون توجه به واقعیت های جهان امروز را در نظر دارد. این جریان نیز برای انقلاب اسلامی و کشور هزینه می تراشد.
متمایز و ممتاز از این دو رویکرد، رهبر حکیم و جامع انقلاب اسلامی به عنوان یک نظریه پرداز و رهبر بی نظیر، آرمان گرایی واقع بینانه را طرح می کنند.
بر اساس این رویکرد صحیح و دقیق است که ایران نمیتواند عمان یا عربستان را نادیده بگیرید؛ به ویژه وقتی آرمان تمدن اسلامی و آزادی قدس را دنبال می کنیم. همچنین سعی می کند تا آذربایجان و ترکیه را در راستای رویکرد تمدن نوین اسلامی ملاحظه و لحاظ کند؛ بی آنکه ذره ای از اقتدار و واقعیت و آرمان خود کوتاه بیاید.
محبوبیت نظام جمهوری اسلامی در میان مردم این کشورها به ویژه به سبب رهبری ایران علیه اسراییل، نشان از اثرگذاری آرمان گرایی واقع بینانه و واقع گرایی عمیق تر نظام اسلامی نسبت به واقع گرایی های خام و منفعل و مرسوم است.
در حقیقت برای آرمانی بزرگ تر و همزمان برای منافع و واقعیت بزرگ تر، نوع مواجهه ایران با کشورهای مذکور و حتی کشوری مثل امارات که حیاط خلوت آمریکا است، متفاوت و مستلزم تأمل دقیق است.
برای توضیح دقیق تر این رویکرد رهبر انقلاب اسلامی- که تداوم رویکرد امام راحل است- مناسب است به گذشته نگاهی بیندازیم.
در دهه اول انقلاب اسلامی جناح چپ -اصلاح طلب امروزی - با امریکاستیزی و استکبار ستیزی تند شناخته می شد. یک مصداق زیاده روی آنها این بود که می گفتند سازمانهای بین المللی محصول استعمار و امپریالیسم هستند و از این رو می بایست از این سازمانها خارج شویم. اما امام راحل که خود قله آرمان گرایی واقع بینانه و دقت و تقوا بود، با این نوع مواجهه مخالفت می کرد.
بدین سان، جریان چپ در آن موقع هم جریانی فانتزی و خیال گرا بوده است. امروز نیز چنین است و مانند همان روزها افراطی گری می کند اما این بار در اغراق درباره غرب و غرق شدن در دربار غرب(همه اصلاح طلبان چنین نیستند).
آن مواجهه، آرمان گرایی بدون واقع بینی بوده است و اکنون اما جریان اصلاحات به واقع نبینی بدون آرمان دچار است. همین گروه در اوایل انقلاب می گفتند ما با همه کشورهای نزدیکی به امریکا قطع رابطه کنیم. مصداق مشهور و برجسته تر این مواجهه خام را در ماجرای سفر رهبر انقلاب در زمان ریاست جمهوری خود( سال1364) می توان دید. ایشان در آن سال یعنی زمانی که رئیس جمهور پاکستان ژنرال ضیاء الحق بود، سفری به این کشور انجام می دهد. روزنامه های چپ آن زمان (عمده روزنامه ها چپ بودند حتی کیهان) با سفر مذکور مخالفت کردند و می گفتند که چرا رئیس جمهور به پاکستان که کشوری وابسته به آمریکا است سفر کرده است.
در حالی که این سفر دستاوردهای تمدنی بزرگی برای ایران و جهان اسلام به همراه داشت و یک الگو و قله تاریخیِ الهام بخش را برای اسلام سیاسی بر جای گذاشت. چنانکه رهبر معظم انقلاب می گویند: «...علىرغم اینکه رسانههاى جهانى مىخواستند چیزى در این باره نگویند، مجبور شدند. در همه رسانههاى جهانى، چند روز اظهار شگفتى از این حادثه عظیم بود. میلیونها انسان در اسلامآباد و در لاهور و دیگر مناطقى که رفتیم، از ما استقبال کردند...»
خبرگزاری فرانسه در مطلبی تحت عنوان «استقبال بیمانند از رئیسجمهوری اسلامی ایران در اسلام آباد» نوشته است: «هزاران مسلمان پاکستانی با فریاد "مرگ بر آمریکا" مقدم رئیسجمهوری اسلامی ایران را به هنگام ورود به اسلامآباد مشتاقانه گرامی داشتند... هزاران استقبال کننده که تعداد زیادی از آنها صدها کیلومتر را با اتوبوس یا اتومبیلهای مزین به تصاویر امام خمینی و دیگر رهبران ایران پیموده بودند کاملا کنترل مراسم را از دست نیروهای انتظامی خارج ساخته بودند و فشار جمعیت به حدی بود که حتی دقایقی اتومبیل حامل ریاست جمهوری اسلامی ایران و ژنرال ضیاءالحق رئیس جمهور پاکستان را متوقف ساخت.»
این خبرگزاری همچنین می نویسد: «بر روی نوارهای قرمز رنگی که دور سر بسیاری از استقبال کنندگان بسته بود نوشته شده بود: گوش به فرمان توایم خمینی، ما آمادهایم برای ایران خون خود را نثار کنیم... یکی از جوانان شیعه در پاسخ به سئوالی در مورد معنای نوار قرمزی که به دور سر بسته است در فاصله بین دو شعار شدید اللحن علیه عراق، آمریکا و شوروی گفت: ما در انتظار فرمان امام خمینی هستیم. ما برای دادن جان خود در راه ایران آمادهایم.»
رهبر انقلاب درباره این سفر می گوید: «من در دوران ریاست جمهوری به پاکستان رفتم. استقبالی که در پاکستان شد، حادثهای عظیم بود... در همان پاکستانی که گفتم – پاکستان زمان ضیاءالحق بود که من رفتم – آمریکاییها و بعضی رژیمهای وابسته به آمریکا در آنجا خرجهای میلیاردی میکردند؛ اما فایدهای نداشت. دو، سه سال بعد از رفتن من، یک رئیس جمهور آمریکا میخواست به پاکستان برود؛ مردم در آن منطقه جنوبی پاکستان تظاهرات کردند و او مجبور شد نرود! این عقبه سیاسی، خاص جمهوری اسلامی است.»
در اثر این سفر یک جنبش ضد آمریکایی در پاکستان را جهان به نظاره نشست که سبب نزدیکی ایران و پاکستان شد و در نهایت ضیاءالحق توسط آمریکا به ترور رسید آن هم با بمب گذاری هواپیمای او و بنابراین، اثر تاریخی رهبر انقلاب در پاکستان برای آمریکا چنان گران و سخت بود که تروری در اوج وحشی گری را به نمایش گذاشت تا به این ترتیب، اسلام سیاسی امامین انقلاب باز هم در برابر تروریسم دولتی و سیاست خشن غرب نمادگذاری شود. اسلام مورد نظر رهبری خود را جمعیت، همدلی و رفتن امت به سوی آرمان می بیند(واقعیت اسلام انقلابی) اما سیاست غربی واقعیت خود را در آرمان ستیزی و مخالفت با ارزشهای انسانی می بیند که با بمب گذاری و نسل کشی و ترور مقامات رسمی دیگر کشورها نمادگذاری شده است.
افزون بر آنچه در سال 64گذشت، در جریان سوریه و قبل از آن در سال 2006 (لبنان) رهبر انقلاب معتقد به پیروزی بود (حفظ بشار اسد و شکست اسراییل) در حالی که جریان اصلاح طلب و حتی مرحوم هاشمی و رییس جمهور وقت ایران، فکر می کردند که بشار اسد سقوط می کند و نباید روی او سرمایه گذاری کرد.
تحلیل مرحوم آیت الله هاشمی و احمدی نژاد از نظر ظاهری و از نظرگاهی ظاهرگرایانه و ابتدایی و روزمره شاید درست بود. اما این تحلیل رهبر انقلاب بود که باطن واقعیت و کل واقعیت را می دید و به جای جهانِ بینی، بر جهان بینی و افق دور مبتنی بود و افق دور را نزدیک می کرد به جای آنکه افق نزدیک را دور و دست نیافتنی کند. ذکر این نکته نیز مهم است که ایشان نه صرفاً بر اساس سنت الهی که مبتنی بر محاسبه دقیق و روی زمین، وعده پیروزی به بشار اسد و نیز حسن نصرالله (در 2006) را دادند. همچنین تشکیل قوه الوطنیه در سوریه و حشد الشعبی در عراق به عنوان امتداد الگوی بسیج مستضعفین ، امتزاج آرمان و واقعیت و مصداقی از دوراندیشی و آینده نگری بود؛ به نحوی که بعد از عدم حضور نظامی ایران نیز این کشورها بتوانند امنیت و هویت خود را با اتکای به خود و نیروی مردم حفظ کنند.
عمیق تر از این ها، رهبر انقلاب واقعیت اصیل و اصلی جهان را خدا می داند و این آن چیزی است که تحلیل بی جان و سودپرست و سودازده لیبرالها جایی ندارد.
ایشان با اشاره به تعقیب حضرت موسی (ع) و یارانش توسط لشکر فرعون، خدا را به عنوان واقعیت و آن چه که صرفاً آرمان نیست بیان می کنند؛ واقعیتی آرمانی و آرمانی واقعی که در رویارویی بنی اسرائیل با لشکریان فرعون و تحقق نصرت الهی و شکست دشمن (سنت الهی) نیز خود را نشان می دهد: «وقتیکه دو گروه یعنی گروه حضرت موسی که جلو میرفتند و گروه فرعون که پشت سر میآمدند، همدیگر را از دور دیدند و اینقدر به هم نزدیک شدند که میتوانستند یکدیگر را ببینند، «قالَ اَصحـٰبُ موسیٰٓ اِنّا لَمُدرَکون» بنیاسرائیل که با موسی بودند، خوفشان برداشت، گفتند که یا موسی! الان به ما میرسند؛ «مُدرَکون» یعنی الان آنها میرسند، ما را میگیرند و قتلعام میکنند. موسی چه جواب داد؟ حضرت موسی در جواب گفت: «قالَ کَلّا»، هرگز چنین چیزی پیش نخواهد آمد؛ چرا؟ «اِنَّ مَعِیَ رَبّی»؛ معیّت این است. پروردگار من با من است.» 1395/9/3 [1]
(نزدیکی لشکر فرعون به یاران حضرت موسی استعاره ای از واقعیتِ دیدنی یا واقعیت نزدیک و دم دستی است) همچنین پیروزی حق در برابر باطل (احقاق حق و ازهاق باطل) وعده الهی(سنت الهی) است: «قرآن صریحاً وعده کرده است که «لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّه». قرآن با زبانهای مختلف گفته است که این حقیقت و این سلسلهی ارزشها در تاریخ بشریت، بر همهی شبهارزشها و ضد ارزشها فائق خواهد آمد. قرآن صریحاً گفته است که «العاقِبَةُ لِلمُتَّقِین» فرجام کار، متعلق به مؤمنان و پرهیزگاران است.» 1370/7/24 [2] و عقبنشینی دشمن و جبهه باطل نیز «سنت الهی» است: «شکی نداریم که پیروزی از آن اسلام است؛ این جبههی کفر با همهی وسعت، با همهی زرقوبرق، با همهی توپوتشری که میزنند، بالاخره در مقابل امت اسلامی و جبههی اسلامی مبارز و مجاهد وادار به عقبنشینی خواهد شد. وَ لَو قاتَلَکُمُ الَّذینَ کَفَروا لَوَلَّوُا الاَدبارَ ثُمَّ لا یَجِدونَ وَلِیًّا وَ لا نَصیرًا؛ این سنت الهی است و تردیدی در این وجود ندارد.» 1395/2/29 [3]
البته رمز پیروزی همانا بر مدار حق بودن است. به بیان دیگر، باید حق باشی تا تحقق و حقانیت پیدا کنی: «با خدا باشید، خدای متعال مگر وامیگذارد بندهای را که با او باشد؟ لاَتخافا اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ و اَری... با خدا که باشیم، برای خدا که باشیم، خدای متعال کمک میکند.» 1392/12/15 [4]
و اما شرط دیگر پیروزی: «ما تلاش کنیم، ما حرکت کنیم، ما راه بیفتیم، ما کار کنیم؛ اگر ما کار کردیم، این سنت الهی است که دشمن باید عقبنشینی کند و عقبنشینی هم میکند.» 1395/2/29 [5] «پیروزی، بدون مجاهدت، بدون حرکت، بدون خطرپذیری، امکان ندارد. خدای متعال وعدهی پیروزی بدون حرکت به هیچ کس نداده است.» 1391/3/29 [6]
این نکته استراتژیک نیز قابل تأکید است که «در جبهه حق، ایمان افراد، یکسان نیست؛ امکان دارد در جبههی حق «پیشمانشده»، «از نفس افتاده» و «دل به مال دنیا» هم وجود داشته باشد که در وعدهی الهی شک کنند. گاهی «یک عدهای میگویند: مگر میشود در مقابل صف بههمپیوستهی دشمنان مسلح به پول و زور و رسانه و اقتصاد و سیاست ایستاد؟ بله، اگر برای خدا پا در میدان گذاشتید و ایستادگی کردید، پیروزی قطعی است.» 1391/10/19 [7]
اینجا و در برابر افراد ترسو یا ترسیده رهبر انقلاب تصریح می کند که: «جمهوری اسلامی با اتّکاء به قدرت الهی و با باور کردن قدرت حضور مردم، از هیچ قدرتی در دنیا هراس ندارد. اگر کسی به تقلید از روحیّههای ضعیف بنیاسرائیل میگوید که «اِنّا لَمُدرَکون» ما هم به تقلید از حضرت موسی عرض میکنیم که «کَلّا اِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدین». 1395/9/3 [8]
مطابق آنچه از نظر گذشت می توان گفت رهبر الهیِ انقلاب اسلامی اوج امتزاج واقعیت و آرمان هم در نظریه سیاسی و هم عمل سیاسی است. ایشان نه صرفاً در عالم ذهن، که در عالم عین آن هم به نحو تاریخی و دوران ساز (مانند ماجرای پاکستان) نشان داده اند که آرمانشان واقعی و واقعیت شان آرمانی است.
1. بیانات در دیدار بسیجیان 1395/9/3
2. بیانات پس از بازدید از ستاد فرماندهی نیروی زمینی سپاه 1370/7/24
3. بیانات در دیدار قاریان و حافظان برتر شرکتکننده در مسابقات بینالمللى قرآن کریم 1395/2/29
4. بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری 1392/12/15
5. بیانات در دیدار قاریان و حافظان برتر شرکتکننده در مسابقات بینالمللى قرآن کریم 1395/2/29
6. بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 1391/3/29
7. بیانات در دیدار مردم قم 1391/10/19
8. بیانات در دیدار بسیجیان 1395/9/3
انتهای پیام/