ابیات شاعران در سوگ "شاهچراغ"| این بار زیارت حرم معنا شد؛ مظلومیت شیعه به خون امضا شد
شاعران آیبنی داغ امروز مردم ایران در سوگ شهدای حادثه تروریستی شاهچراغ شیراز را با ابیاتی سوزناک توصیف کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اتفاقات شب گذشته در حرم حضرت شاهچراغ علیه السلام موجی از ناراحتی و غم را در بین هموطنانمان به راه انداخت و بسیاری از کاربران در فضای مجازی حس و حال غمگین خود از این اتفاق را به اشتراک گذاشتند.
جمعی از شاعران به یاد شهدای این حادثه تروریستی ابیاتی سرودهاند که در زیر تعدادی از آنان منتشر میشود:
محمدمهدی سیار
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
نقاره میزنند... نوای جنون کیست؟
بر سنگفرش صحن حرم خط خون کیست؟
آهنگ دیگریست که نقاره میزند
خون کبوتریست که فواره میزند
هنگامه تقرب حبلالورید شد
آنکس که داشت نذر شهادت شهید شد..
عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند
سرمست عطر یار، هوای جنون کنند
چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد
جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد
گر ابن ملجمی به مرادی رسد چه باک؟
حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک
حاشا که دست تفرقه مسحورمان کند
از گرد آفتاب حرم دورمان کند
همسنگریم و همدم و همراه و همقسم
آری به خون فاطمیون حرم قسم
میلاد عرفانپور
دریغ است در آرزو ماندن ما
خوشا از لب او، فراخواندن ما
بهاری میاید...بهاری میاید
جهان است و اسفند سوزاندن ما
شهابیم و پیغامی از صبح داریم
که شب حرص دارد به تاراندن ما
شکوه حیاتیم و این مُردهماران
ندارند قدرت به میراندن ما
شهادت بده ای شهادت! : «که بودیم؟»
غریبیم و با تو شناساندن ما
برو جوهر از خون بیاور که سخت است
به دنیای امروز فهماندن ما
محمود حبیبی کسبی
این بار زیارت حرم معنا شد
مظلومیت شیعه به خون امضا شد
دشمن میگفت: «سال خون است امسال»
ما باورمان نمیشد و حالا شد
قاسم صرافان
در دینشان، عشق علی شرک است، سوزاندن اطفال، توحیدست
رحمان کجا؟ شیطان بیرحمی است، ربی که وهّابی پرستیدهست
انگار از آیات قرآنش، از آن خدای مثل شیطانش
از سیره و سبک بزرگانش!! جز فتنه و آتش، نفهمیدهست
مفت است پیش مفتیاش جانها، فتوای کشتار مسلمانها
شیخی که رحمت را، ولایت را، از معنی آیات دزدیدهست
سر میبُرد، از هر که سر خم کرد، بر آستان عشقِ وجه الله
سر را ولی مثل سگان هر روز، بر چکمهی ارباب ساییدهست
قرآنِ روی نیزه را خواندهست، سرمستِ تیر حرمله ماندهست
با «هند»، مشروب و جگر خوردهست، با شامیان، تا صبح رقصیدهست
در این جهانی که عمو سامش، دم میزند از صلح، معلوم است
خدمتگزار «لات» هم خود را، خدمتگزار کعبه نامیدهست
هی چنگ میاندازد و انگار با کودکان هم بر سرِ جنگ است
این گرگ اگر وحشیتر از پیش است، یعنی که بیش از پیش ترسیدهست
موجی خروشان از عدن آمد، بوی خوش عشق از یمن آمد
امروز اویسی کز قَرَن آمد، مانند سلمان، سر تراشیدهست
مستضعفان و صالحان بیشک، میراث داران زمین هستند
بگذار این شب بگذرد، فردا از آنِ فرزندان خورشید است
مرضیه عاطفی
تا قلب زائر را تب ِ میخانه ای برداشت
رزق شهادت آمد و پیمانه ای برداشت
حال و هوای پر کشیدن داشت در سجده
از مُهرِ تربت بوسهٔ جانانه ای برداشت
زائر زمین خورد و سلامی داد بر ارباب
فرش حرم را خونِ مظلومانه ای برداشت
شیراز شد لبریز از عطر گل لاله
لبخند را اشک از گلِ ریحانه ای برداشت
رفت و پدر بعدِ نمازش تیرباران شد
داغی سرآسیه ستون از خانه ای برداشت
یک مادر و فرزند عاشقانه جان دادند
پیمانهٔ آماده را دردانه ای برداشت
دست قضا محض تبرک خواستن آمد
از چادری غرقِ به خون پروانه ای برداشت
بر شانه اش دست خدا حس میکند امروز
با هر زبان هر که غمی از شانه ای برداشت
لعنت به هر که بر حماقتها فراخوان داد
لعنت بر آنکه بیرقِ بیگانهای برداشت!
محمود حبیبی کسبی
«خون تو»
ای شهید بیگناه
ای شهید مشهد چراغ
ای شهید آستان شاه نور
ناگهان به یک گلوله و به چند قطره خون
پرکشیدهای به بارگاه نور
خون تو
لالهایست رسته از میان سنگهای صحن
این سرشت توست، سرنوشت توست
این بهشت توست
خون تو
گرچه سرخ بود
از نگاه خصم کوردل ولی
آنقدر نداشت رنگ
تا برای تو
خیل بیوطن تظاهرات بیمحل به پا کنند
در محلهی فرنگ
رنگ خون دلبخواه لشکر سراب
رنگ دیگریست
رنگ سرخ مایلِ به تجزیه
رنگ سرخ مایلِ به ننگ
ای شهیدهای بیگناه
از سکوت این جماعت وطن به مزد
نه به نامتان شعارهای آتشین درست میشود
نه از این همه خبرگزاری دروغ
لحظه لحظه صد خبر به مقصد ترور
پست میشود
خونتان اگر خبر نشد
بر تن تناور وطن تبر نشد
بیثمر نشد
جسم غرق خونتان
روح ما، شکوه ماست
ردّ خونتان
شاهراه ما، پناه ماست
میلاد عرفانپور
سرتاسر عمرتان به تردید گذشت
عمری که به پوشاندن خورشید گذشت
ای جرئت داعش از شما! وایِ شما!
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
انتهای پیام/