"حاج قاسم" به روایت کسی که سالها قبل از او شهید شد!
محسن اسلامزاده از ساخت مستند ""پاییز ۵۰ سالگی" درباره شهید سلیمانی خبر داد. مستندی که بخشهای کمتر دیده شده از زندگی وی در دوران جوانی را نشان میدهد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محسن اسلامزاده مستند جدیدی را آماده حضور در شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت کرده است. مستندی که در مؤسسه اندیشه شهید آوینی و شبکه یک سیما تولید شده و تهیهکننده آن مهدی نقویان است.
تسنیم: در مورد فیلم مستند جدیدی که ساختهاید، بفرمایید.
"پاییز 50 سالگی" مستند جدیدی است که به تازگی ساختهام و متقاضی حضور در شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت شده است. این مستند، روایتی متفاوت از شهید سلیمانی از منظر یکی از افرادی است که سالها زیرنظر ایشان در جنوب شرق کشور کار کرده و او را به خوبی میشناسد.
محمد جمالی از فرماندهان لشکر 41 ثارالله و از همرزمان سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی بوده که سال 1342 در شهر بابک کرمان به دنیا آمده است. البته او سال 1392 در سوریه شهید شده است؛ نکته مهم درباره شهید جمالی این است که به واسطه سالها فعالیت در جنوب شرق کشور و ارتباط مستقیم با حاج قاسم، وی را به خوبی میشناسد. برهمین اساس، مستند "پاییز 50 سالگی" را به روایت او از حاج قاسم اختصاص دادیم. در حقیقت، راوی این مستند خودش نیز در این دنیا نیست ولی ما از زبان او فیلم را روایت می کنیم.
برای ساخت مستند، سعی کردم در مدل روایت و پیدا کردن آدمهای خاص، خلاقیت جدیدی داشته باشم و قصههای مستقیم را از خود آدمهای درگیر با ماجرا پیگیری کنم. همچنین معادل صحبتها و اتفاقاتی که از زبان هر فرد بیان میشود، آرشیو پیدا کردیم یا فضاسازی کردیم.
- ایده شکلگیری ساخت این مستند از کجا شکل گرفت؟
این کار، در ابتدا توسط جناب آقای زین العابدین مدیر وقت شبکه یک در سال 1399 به من پیشنهاد شد. آنها میخواستند که یک مستند درباره شهید سلیمانی در جنوب شرق ساخته شود، اما احساس میکردم که این مستند باید متفاوت با دیگر آثاری باشد که تاکنون ساخته شده است و ایده جدیدتری داشته باشد؛ به همین دلیل زمان تولید آن بیشتر شد. تا اسفندماه سال 1399 به قصه خوبی نرسیده بودم، یکی از دلایل این موضوع هم این بود که تا آن زمان برای فیلمسازی در استان کرمان سختگیری زیادی میشد. دوست داشتم فردی را پیدا کنم که حاج قاسم را از زبان او معرفی کنم و در انتها آن فرد را پیدا کردم. شهید محمد جمالی کسی است که مسئول اطلاعات سیرجان بوده و اطلاعات بسیار خوبی از شهید سلیمانی داشته است.
تصویربرداری این مستند در جنوب کرمان و سیستان و در پاییز 1400 انجام شد؛ در ابتدا یک سفر تحقیقاتی به آن منطقه داشتم و با بسیاری از سوژههایی که اطلاعات ذیقیمت داشتند، آشنا شدم و در نهایت در مهر 1400 تصویربرداری کردیم. قصه اصلی فیلم محدود به اتفاقاتی است که بین حاج قاسم و شهید جمالی رد و بدل شده است؛ همین موضوع باعث شد تا از کلیگویی و قصههای عمومی که از این مناطق نقل میشود دور شویم.
- اشاره کردید که شهید جمالی در سال 1392 در سوریه شهید شده است؛ بنابراین زمان ساخت مستند به ایشان دسترسی نداشتید. چگونه افراد را پیدا کردید و اتفاقات را روایت کردید؟
کتاب "پاییز پنجاه سالگی" به قلم خانم فاطمه بهبودی نوشته شده و روایت همسر شهید محمد جمالی از اوست. وقتی کتاب را خواندم، با وقایعی که بین شهید جمالی و حاج قاسم رخ داده بود، آشنا شدم و آدمهایی که شاهد آن اتفاقات بودهاند را پیدا کردم.
البته میدانستم چه میخواهم؛ در حقیقت قصه من مقطع بین دفاع مقدس و حضور حاج قاسم در نیروی قدس را روایت میکند. فیلم را از قطعنامه 598 آغاز کردم و سپس وارد دورانی میشویم که شهید سلیمانی در جنوب شرق کشور حضور داشته است؛ محمد جمالی یکی از فرماندهان اطلاعاتی حاج قاسم در این منطقه بوده است.
البته تولید این کار به راحتی انجام نشد؛ در ابتدا اجازه فیلمبرداری در استان کرمان را به ما نمیدادند اما با رایزنیهایی که داشتیم، کار انجام شد. همچنین شهرداری کرمان از نظر لجستیکی کمک خیلی زیادی به ما کرد. باید بگویم که ساخت این مستند کار بسیار سختی بود و تقریباً پروسهای یک سال و نیمه را پست سر گذاشتیم.
تاکنون مستندهای زیادی درباره شهید سلیمانی ساخته شده و ابعاد مختلفی از ایشان را نشان داده است، اما به نظرم روایتهای کمتری از ایشان در جنوب شرق و مبارزه با اشرار داشتهایم. معتقدم که هر کس میخواهد کار بینالمللی انجام بدهد، باید چند سالی فضای جنوب شرق کشور را درک کند.
- میخواهم درباره جشنواره سینما حقیقت صحبت کنم. شما از جمله مستندسازانی هستید که در چند سال اخیر تقریباً هر سال حداقل یک فیلم در جشنواره داشتهاید و از این نظر یکی از افراد باسابقه در این جشنواره هستید. یکی از موضوعاتی که همواره مهم بوده و بیتوجهی به آن بعضاً مورد انتقاد مستندسازان قرار گرفته است، موضوع "تنوع ژانر" است. به نظر شما جشنواره سینما حقیقت تا چه اندازه به این موضوع بها داده است؟
معتقدم که جشنواره سینما حقیقت با پیشینهای که دارد، در چند سال اخیر، تبدیل به ویترین سینمای مستند ایران شده است. این موضوع از این نظر حائز اهمیت است که این جشنواره هیئت انتخاب و داوران جدی دارد، به طوری که در بعضی سالها فیلمهای نسبتاً خوبی در رقابت با دیگر آثار جامانده و نمیتوانند به بخش مسابقه راه پیدا کنند. برای مثال فیلم مستند «هیچکس منتظرت نیست» که سال گذشته در جشنواره داشتم، لب مرزی وارد جشنواره شد، اما در دیگر جشنوارهها حضور پیدا کرد و به موفقیتهای خوبی هم رسید.
در مورد تنوع ژانر باید بگویم که هر سال شاهد مستندهای متنوعی در جشنواره هستیم. ممکن است برخی سالها، برخی ژانرها کمرنگ شود، اما سال بعد همان ژانر پررنگ میشود. 5-6 سال پیش، در حق بچه حزبالهیها سختگیریهایی میشد، اما اکنون راحتتر به جشنواره راه پیدا میکنند و مستندهای متنوعی را در ژانرهای مختلف به نمایش میگذارند.
- همواره این موضوع مطرح بوده که خاستگاه سینمای مستند، تلویزیون است؛ با این وجود، چرا برگزاری جشنوارههای تخصصی برای سینمای مستند اهمیت دارد؟
شاید خاستگاه مستند تلویزیون باشد اما این نباید دلیلی باشد که پخش سینمایی فیلمهای مستند را نادیده بگیریم. فراموش نکنید که بسیاری از مستندهایی که توسط مستندسازان شاخص کشور ساخته میشود، در مدیوم سینمایی است و حتماً باید روی پرده دیده شود. از سویی دیگر، مستندسازان شاخص کشور، اولین پخش فیلمهای خود را به سینما حقیقت میآورند و سپس به دیگر جشنوارههای خارجی و حتی تلویزیون میروند. همچنین طی برگزاری جشنواره جمع زیادی از فرهیختگان، منتقدین و اهالی رسانه مستندها را میبینند.
- فکر میکنید اکنون که 15 دوره از جشنواره سینما حقیقت گذشته است، جای چه چیزی در آن خالی است؟
به نظرم جشنواره باید سراغ حمایتهای پسینی از آثار برود. همیشه گفتهایم که سینمای مستند، سینمای پیشرو است و حتماً دیدهاید آثاری که در این بخش از سینما ساخته میشود، بیانگر یک مشکل در جامعه است. بنابراین خیلی خوب است که مستندهای اینچنینی با حمایت جشنواره وارد اکرانهای دانشگاهی و نخبگانی شده تا بتواند راه خودش را دوباره پیدا کند.
- به صورت کلی، چالشهای فعلی سینمای مستند را در چه مواردی میدانید؟
کمبودها در سینمای مستند زیاد است؛ اول از همه نیاز به بودجه بیشتری برای سینمای مستند داریم. فراموش نکنید که سینمای مستند، همواره نماینده خوبی برای سینمای ایران بوده و در مواردی از سینمای داستانی هم جلوتر رفته است. با اینحال، این روزها بسیاری از اهالی انجمنهای کارگردانان، تهیهکنندگان و مستندسازان سینمای ایران، کار بهشان نمیرسد. دلیل این موضوع ریشه در بودجه بسیار کمی دارد که به این بخش اختصاص داده میشود.
برای ساخت یک فیلم سینمایی هزینه چندین میلیاردی میشود، در حالی که با یک دهم یا شاید یک بیستم این رقم میتوان مستندهای خوب فاخر تولید کرد. بنابراین نباید مستندسازی بیکار باشد و یا کار بهش نرسد. ساخت مستندهای بیشتر حتماً برای کشور مفید است.
از سویی دیگر، دقت داشته باشید که سینمای مستند دغدغهمند است و کارگردانان آن پیشینه کار تخصصی و پژوهشگری زیادی دارند. توجه به این بخش از سینما حتما میتواند به حل بحرانهای کشور کمک کند، حتی اگر زبان اعتراضی داشته باشند.
توزیع، چالش دیگری است که پیشروی مستندسازان قرار دارد. نباید مستندهای شاخص تنها به چند جشنواره داخلی و خارجی محدود شوند و باید توزیع مستند را خیلی جدی بگیریم. به نظرم اگر در موضوعاتی نظیر آسیبهای اجتماعی، مدیریت منابع آب، اشتغالزایی و ... مستندهای بیشتری ساخته شود، بازخوردهای بهتری از جامعه میگیریم.
- آیا سینمای مستند از واقعیتهای جامعه فاصله نگرفته است؟
اصلاً!
حتی به نظرم از آنچه حساب میکردند جلوتر است و کار خودش را در محدودیت و غریبانه انجام بدهد. بسیاری از مستندسازان با هزینههای کم دست به خطر میزنند و مشکلات را با ذره بین پیدا میکنند و با کار پژوهشی دقیق من فکر میکنم اگر بهای بیشتری به مستندسازان بدهیم، حتما به نتایج خیلی خوبی میرسیم.
نویسنده: علیرضا رحیمبصیری
انتهای پیام/