قاطعیت امیر کبیر در برخورد با فساد آقازاده‌ها/ پشیمانی ناصرالدین شاه از صدور دستور قتل

خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده‌ بودم به توصیه‌ عمه‌ خود ابقا فرموده‌اید؛ فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلی‌حضرت بدانند اداره‌ امور مملکت به توصیه‌ی عمه و خاله نمی‌‌شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اراک، میرزا محمدتقی‌خان فراهانی متولد هزاوه از توابع شهرستان اراک مشهور به امیرکبیر، نخستین صدراعظم ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار طی 28 مهر 1227 شمسی تا 22 آبان 1230 شمسی بود.

دارالفنون نام مؤسسه‌ای بود که در سال 1230 شمسی به ابتکار میرزا تقی خان امیرکبیر در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار برای آموزش علوم و فنون جدید در تهران تأسیس شد و آن را نخستین دانشگاه مدرن تاریخ ایران می‌دانند.

اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد، هرچند مدت صدارت امیرکبیر بسیار کوتاه و تنها 39 ماه بود، هم‌چنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله کارهای وی به‌شمار می‌آید که البته به دستور امیرکبیر، سیدعلی محمد باب که در قلعه چهریق آذربایجان زندانی بود، در تبریز تیرباران شد که همین امر در همان دوره و پس از شهادتش سبب شد تا فرقه بهاییان و همراهان آنها به شدت به امیرکبیر بتازند.

با این وجود، مخالفان امیرکبیر در دربار احتمال می‌دادند که امیرکبیر بار دیگر مورد عنایت شاه قرار گیرد و به قدرت بازگردد که هیچگاه اینطور نشد و در روز 20 دی ماه 1230 در حمام فین کاشان با قطع رگ دست به شهادت رسید.

همزمان با فرارسیدن ایام شهادت امیرکبیر، خبرگزاری تسنیم استان مرکزی در مصاحبه‌ای تفصیلی با "ایرج احمدی هزاوه" پژوهشگر تاریخی و نویسنده ابعاد مختلف زندگی "امیرکبیر" صدر اعظم محبوب و شهید ایران در دوران قاجار را که منشأ خدمات بسیاری بوده را به بحث و گفت‌و‌گو گذاشته است که در زیر می‌آید:

تسنیم: اجازه بدهید گفت‌و‌گوی خود را از تولد و دوران کودکی امیرکبیر آغاز کنیم و اینکه آیا از آن دوران در هزاوه همچنان بین مردم نقل است؟

امیرکبیر در روستای هزاوه دیده به جهان گشود، پدرش مشهدی قربان یا کربلایی محمدقربان و مادرش فاطمه سلطان دختر استاد شاه محمد هزاوه‌ای است.

امیر دوران کودکی خود را در روستای هزاوه زندگی کرد و تقریبا 8 یا 9 ساله بود که از هزاوه رفت ولی خوشبختانه هستند کسانی که با واسطه خاطراتی از روزهای کودکی امیر در هزاوه را برای ما زنده کرده‌اند و الحمد الله این خاطرات ثبت شده است. او از همان کودکی بچه‌ای باهوش بود و در محل با هم بازی‌های خود هم رفتار خاص داشت و این رفتارهای خاص نشان از روحیه حریت و آزادگی این مرد داشت که در دوران صدارت مردم اعم از خواص و عامه مردم این رفتار را از امیرکبیر دیدند.

پدر امیر آشپز میرزا عیسی قائم مقام که صدرالعظم فتحعلی شاه قاجار بود و در این دوران در تهران به سر می‌برد، بعد از مهاجرت میرزا عیسی قائم مقام به تبریز به عنوان همه کاره عباس میرزا، پدر امیرکبیر هم با میرزا عیسی به تبریز رفت. این دقیقا تاریخی است که پدر امیرکبیر به همراه همه اعضای خانواده به تبریز می‌روند و دوره رشد و نمو میرزا تقی‌خان در تبریز اتفاق می افتد و تحصیلات امیر در تبریز شکل می‌گیرد.

تسنیم: چه چیزی یا چه کسی در این برهه زمانی باعث شناخت امیرکبیر و معرفی وی به عرصه سیاسی و حکمرانی ایران در آن دوران شد؟

در اینجا باید از بزرگمرد دیگری از روستای هزاوه یعنی میرزا ابوالقاسم قائم مقانم فراهانی باید نام برد که ایشان امیر را کشف و کمک کرد تا امیر به مدارج ترقی برسد و رتبه‌های ترقی را پله پله زیر نظر میرزا ابوالقاسم و میرزا عیسی طی کند.

اما عجیب است که میرزا ابوالقاسم از همان کودکی پیش بینی کرد که این بچه و شخصیت در آینده به چه چیزی تبدیل می‌شود و چه کارهای انجام می‌دهد، سندی از میرزا ابوالقاسم وجود دارد که گفته بود " این پسر کارهای بزرگ به روزگار می‌گذارد، باش تا صبح دولتش بدمد".

امیرکبیر منشی‌گری میرزا عیسی قائم مقام را برعهده گرفت و با خط خوش و پر محتوایی که داشت شروع به کار کرد. سپس به عنوان مستوفی نظام آذربایجان مشغول به کار شد، اینکه می‌گویم مدارج ترقی را یکی یکی طی کرد در واقع مربیان و معلمان امیر کبیر دو تا شخصیت به نام میرزاعیسی و میرزا ابوالقاسم بود که هر دو هم سیاست‌مدار، هم ادیب و هم در برخی از جاها حکیم هستند و این شخصیت‌های بزرگ بودند که امیرکبیر را آنطور که خواستند پرورش دادند.

کم کم میرزاتقی خان به عنوان وزیر نظام آذربایجان با درجه سرتیپی ادامه کار می‌دهد، دو سفر به شوروی دارد و با نیکولای تزار روس دیدار دارد و آنجا از کارخانجات اسلحه‌سازی، صنایع غذایی و نساجی و دیگر کارخانجات سن پترزبورگ بازدید می‌کند و به ایران بازمی‌گردد.

دوره‌ای به عنوان نماینده ایران در مذاکرات 4 جانبه ارزنه الروم ترکیه شرکت می‌کند، این مذاکرات بیشتر معطوف به مرزهای غربی ایران از بازرگان فعلی تا دهانه خلیج فارس بود که بحث کشتیرانی ایران در اروند رود، خرمشهر فعلی که عثمانی‌ها به عنوان محمره به خوزستان به آن سوءنظر داشتند مطرح بود.

این مذاکرات در 17 بند بود و 4 سال طول کشید که مذاکرات به سرانجام رسید، نمایندگانی از شوروی و انگلیس بر این مذاکرات نظارت داشتند و بعداز 4 سال که امیر به ایران برگشت نامه‌ای از صدراعظم وقت حاج میرزا آقاسی که برای امیر نوشته بود دریافت کرد که این نامه نشان دهنده تلاش امیر است که سراپا تقدیر از امیر بود که از طرف محمد شاه از امیر تقدیر و تشکر شد و شمشیر مرصعی به او دادند.

تسنیم: روند رسیدن امیرکبیر به صدارت و مسئولیت بالا در دستگاه حاکم قاجار چگونه بود؟ چه چیزی باعث شد تا ناصرالدین شاه برای امیر حکم صدارت صادرکند؟

بعد از بازگشت به ایران امیر به عنوان معلم ناصرالدین میرزا ( ناصرالدین شاه) در تبریز شد، سال 1264 هجر قمری که فوت محمد شاه اتفاق افتاد امیر که در آن زمان هم وزیرنظام آذربایجان است و هم معلم ناصرالدین شاه و هم از خودش بن مایه‌هایی نشان داد که سیاست‌مدار سالم و مصلحی است با ناصرالدین میرزا به سمت تهران حرکت می‌کند.

امیرکبیر از بازار تبریز پول قرض می‌گیرد و 30 هزار تومان برات می‌دهد و هزار نفر سپاهی جمع‌آوری می‌کند و با ناصرالدین شاه به سمت تهران حرکت می‌کنند. در میانه راه تبریز به تهران ناصرالدین شاه دو حکم برای امیر صادر می‌کند؛ حکم نخست این بود که امیرکبیر را به عنوان امیرنظام معرفی می‌کند (امیرنظام امروز به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح است) و حکم دوم این بود که "ما تو را امروز شخص نخست مملکت قرار دادیم و ایران را به تو سپردیم و به هیچ کس چنین اعتمادی نداریم".

در واقع این حکم صدراعظمی امیرکبیر بود، همانطور که ناصرالدین شاه در حکم می‌گوید امیر شخص نخست مملکت ایران می‌شود و ناصرالدین شاه هم به علت شدت علاقه‌ و شناختی که از امیر داشت می‌دانست که مملکت را در دست چه کسی می‌سپارد و تا آخر عمر هم ناصرالدین شاه می‌دانست امیر هیچ‌گاه به ناصرالدین شاه و به ایران خیانت نمی‌کند.

نامه امیرکبیر به "ناصرالدین شاه" قاجار

متن نامه امیر کبیر به ناصرالدین شاه: 

قربانت شوم؛ الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ی همایونی به شکستن لبه‌ی نان مشغولم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده‌بودم به توصیه‌ عمه‌ خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره‌ امور مملکت به توصیه‌ی عمه و خاله نمی‌شود.زیاده جسارت است، تقی.

تسنیم: در این مقطع زمانی امیرکبیر حکم صدارت می‌گیرد اما سوال اینجاست وضعیت ایران در این دوره چگونه است و امیرکبیر میراث‌دار چه وضعیتی در کشور است؟

امیر که از راه رسید مملکتی از دوران 12 ساله پادشاهی محمد شاه و صدرات حاج میرزا آقاسی باقی مانده و هم چیز به هم ریخته، خزانه خالی است و ایران در بحث هرات مشکل داشت. از سویی کشور با مسائلی همچون دخالت‌های شوروی و انگلیس در ایران، شاهزادگانی بی‌عرضه و تصمیم‌گیری حرمسراییِ به جا مانده از شاهان قبلی و مادر شاه که بر اموال کشور و خزانه دست‌اندازی کردند و هرکسی به گوشه‌ای می‌کشید مواجه بود.

همچنین فساد اداری به شدت حاکم بود که این موضوع را در کتاب آدمیت از حسین مکی و کتاب اقبال آشتیانی به وضوح می‌توان پیدا کرد، رشوه‌خواری و سور و سات برپا بود و هیچ کاری در کشور بدون دادن رشوه انجام نمی‌شد. حتی گرفتن یک منصب اداری و دولتی باید حتماً با رشوه انجام می‌شد، امیر در این اوضاع و احوال به صدارت رسید، ناامنی در تهران بیداد می‌کرد و همین بود که امیر بنای کار خود را بر امنیت گذاشت و نظم میرزاتقی خانی به سرعت معروف شد.

 بنابراین امیر به پشتوانه ناصرالدین شاه و به پشتوانه‌ حکمی که دریافت کرد به سرعت کار خود را شروع کرد و کار را به زمان نسپارد تا در دوره‌ای کار را اصلاح کند.

تسنیم: برخی امیرکبیر را یک سیاستمدار می‌دانستند و برخی هم از وی به عنوان یک مصلح یاد می‌کنند، نظر شما چیست؟

این دقیقاً مانند این سؤال است که میرزا ابوالقاسم قائم مقام را باید سیاستمدار بدانیم یا ادیب؟ میرزاابوالقاسم را ادیب سیاستمدار یا سیاستمدار ادیب می‌دانستند و امیرکبیر را هم به همین صورت "مصلح سیاستمدار" یا "سیاستمدار مصلح" باید دانست.

این خیلی مهم است که فرد سیاستمدار یا مصلح باشد که بنده شخصا امیر را بیشتر از اینکه گرایش سیاسی و سیاستمداری داشته باشد مصلح می‌دانم، هرچند اشراف خوبی بر بحث‌های سیاسی و امور کشورداری داشت اما در واقع یک مصلح است چون در بسیاری از جاها افکار خود را فدا نکرد و مصالح سیاسی را دخالت نداد.

تسنیم: اگر امیرکبیر این گرایشات سیاسی را دخالت می‌داد نتیجه‌اش چه بود؟ و در دوران صدارت امیرکبیر چه ویژگی بارزی از خود نشان داد؟

خیلی از نویسندگان معتقدند شاید امیرکبیر می‌توانست با کمی مماشات با ناصرالدین شاه بیشتر از سه سال و یک ماه بر مسند صدرات بنشیند و صدارت طولانی‌تری داشته باشد اما امیر کبیر این کار را نکرد. در واقع همان کودکی که حریت و آزادگی را داشت زمانی که به صدرات می‌رسد حریت و آزادی در افکارش نمایان بود.

تسنیم: اگر بخواهید به عنوان یک تاریخ پژوه از امیرکبیر ویژگی‌هایی را برشمرید، کدام موارد از نظر شما پررنگ‌تر است؟

در تاریخ، نویسندگان حدود 60 الی 70 ویژگی از امیر را برشمردند اما ویژگی‌های شاخص ایشان این بود که به شدت ایران را دوست داشت و در جملات و کلمات خود وقتی نام ایران را می‌برد عشق و علاقه امیرکبیر به کشور و ایران کاملا مشهود و مشخص است.

دوم امیر پاکدست و صادق بود، امیر روزگار خود را خوب می‌شناخت و با مسائل دنیا کاملا آشنا بود، بنابراین با زنده کردن روحیه ملی ایرانیان و بازگرداندن عزت نفس و اعتماد به نفس ایرانیان کار خود را شروع می‌کند.

در نامه‌ای که ناصرالدین شاه در آخرین روزهای عمر خود به مظفرالدین شاه ولیعهد تهران داشته می‌گوید که اگر تجربه الان را داشتم با امیرکبیر طور دیگری معامله می‌کردیم.... بعد از امیر ما خواستیم ازچوب آدم بتراشیم اما نشد تو هم بگرد و نوکر خوبی پیدا کن که بتوانی راحت مملکت داری کنی... یعنی امیر که بود ما راحت بودیم و مملکت را امیر نگه داشت...

 

 

 

تسنیم: در ابتدای بحث درباره دوران آغاز صدارت امیرکبیر به دخالت دو کشور شوروی و انگلیس در آن دوره در امور کشور اشاره کردید، وضعیت برخورد امیرکبیر پس از صدارت خود با این دولت‌ها چگونه است؟

با مرور تاریخ می‌بینیم حتی برخورد امیر با شوروی و انگلیس در آن دوران چه حالتی دارد، شوروی و انگلیسی که در آن زمان ایران را خوار کرده بودند و به قول صدراعظم قبل از امیر، یعنی حاج میرزاآقاسی هرکاری که می‌خواست انجام دهد باید از شوروی و انگلیس اجازه می‌گرفت، طبق اسناد تاریخی زمانی که امیر کبیر به عنوان صدراعظم روی کار می‌آید آقای شیل مکاتبه‌ای با وزیر امور خارجه انگلستان دارد که می‌گوید این با باقی صدراعظم‌ها فرق دارد و نمی‌توان با این شخص کار کرد.

حتی امیر در فتنه‌ای که در تبریز اتفاق افتاد (گاو مقدس انگلیسی) نامه تند و تیزی به سفیر انگلیس می‌نویسد که عالیجناب استیونس جسارت را به این حد رساند و سرکنسول انگلیس چه فعالیت‌های انجام می‌دهد.

امیر حتی با وجود دو ابر قدرت آن زمان، کار خود را با قدرت شروع کرد و به آنها باج نمی‌داد و حتی وقتی کارمند سفارت شوروی در تهران متعرض خانمی می‌شود، امیر کبیر آن فرد را شلاق می‌زند و خودش هم در صحنه شلاق زدن حاضر می‌شود و هیچ واسطه‌ای را نمی‌پذیرد.

تسنیم: به ماجرای گاو مقدس انگلیسی و فتنه انگلیس در تبریز اشاره کردید، ماجرا چه بود و در این جریان واکنش امیرکبیر چگونه بود؟

هرکجا که پای انگلیسی‌ها در میان باشد مطمئن باشید منافع کشور و مردم ایران در خطر است و این چیزی است که در طول تاریخ به اثبات رسیده است هرچند انگلیسی ها به متحدان خود نیز رحم نکرده و به آنها نارو زده‌اند.

"میرزا آقاخان نوری" از کسانی بود که در جریان شهادت امیرکبیر نقش مستقیم داشت، براساس اوراق تاریخی می‌بینیم آقاخان به تعبیر امروزی از انگلیسی‌ها تابعیت انگلیس را گرفته بود اما در جایی نقل هست پولی که انگلیسی‌ها به آقاخان دادند تقلبی بود.

در زمان امیر کبیر، در تبریز گاوی از دست قصابی فرار کرد و به صورت اتفاقی وارد مسجدی شد و وقتی صاحب حیوان وارد مسجد شد براثر سکته درگذشت.مردم گفتند مسجد از این حیوان شفاعت کرده و گاو شد گاو مقدسی که مردم برای زیارتش می‌آمدند.

اما نکته مهم ماجرا سوءاستفاده انگلیسی‌ها از این موضوع بود به طوری که سرکنسول انگلیس در تبریز با دامن زدن به این ماجرا چهل چراغی به مسجد اهدا کرد تا روشنایی آنجا فراهم و مردم بتوانند شب‌ها هم تردد کنند و به زیارت گاو بروند.

در چنین وضعیتی امیرکبیر ناگزیر به واکنش شد، تا جایی که برای آرامش منطقه، نیرو گسیل کرد و در نامه تندی به سفیر انگلیس شدیداً نسبت به این اقدام واکنش و اعتراض نشان داد.

تسنیم: در توضیحات گفتید همزمان با فعالیت امیر کبیر جبهه‌ای علیه وی و اقداماتش به راه افتاد، چرا این اتفاق افتاد و چه کسانی بازیگران این جبهه بودند؟

امیر با شناختی که از روس و انگلیس داشت، دست آنها را از دخالت‌هایی که در کار دولت داشتند کوتاه کرد بنابراین طبیعی است علیه امیر کبیر که در جبهه‌ای که از یکسو با شاهزادگان قاجار و در جبهه‌ای از یکسو با شوروی و انگلیس و در جبهه‌ای از سویی با میرزاآقاخان نوری کسی که برگه تحت الحمایگی(تابعیت) انگلیس را داشت و با مادر شاه هم‌دست بود درگیر شد، به شدت با چالش روبرو شود که در نهایت هم همه این جریانات روندی علیه امیر گشودند.

تسنیم: در دوران کوتاه صدارت امیرکبیر، ایران شاهد چه دستاوردهایی بود؟

امیر در مدت کوتاهی ایران را امن کرد، خزانه را پر کرد، هرات را نگه داشت، روزنامه وقایع اتفاقیه و دارالفنون را تأسیس و سیستم مالیاتی و سیستم اطلاعاتی بسیار قدرتمندی را راه اندازی کرد.

صنایع سماورسازی و شیشه‌ریزی که در ایران اصلاً وجود نداشت در دوران امیرکبیر شکل گرفت، ایرانی که نمی‌توانست فشنگی را بسازد در زمان امیر در همان مدت بسیار کوتاه شروع به توپ‌‌‌سازی کرد و گفتند حتی از ظروف مسی که که در خانه‌ها موجود بود برای توپ سازی استفاده کرد هرچند این موضوع سندیت ندارد اما ایران به تکنولوژی ساخت توپ در زمان امیر رسید.

نامه شخصی امیرکبیر به "ناصرالدین شاه" قاجار در سال 1267 قمری

تسنیم: رابطه امیرکبیر و ناصرالدین شاه چگونه بود؟

امیرکبیر صدراعظمی بود که حتی با ناصرالدین شاه سختگیری می‌کرد و حقوق ناصرالدین شاه را 2 هزار تومان تعیین کرد که در خاطرات ناصرالدین شاه هم موجود است که امروز حقوقم را دریافت کردم و رسید پرداخت کردم، یعنی حتی ناصرالدین شاه رسید حقوق دریافتی خود را پرداخت می‌کرد.

امیر نامه‌ای دارد که می‌گوید گیرم من از دنیا رفتم، آیا نمی‌خواهید شاهی کنید و بروید از ارتش سان(نمایش قدرت) بگیرید، البته ناصرالدین شاهی که جوان و در زمان شهادت امیر حدود 20 سال سن داشت مشخص بود که کاهلی می‌کرد و بیشتر به دنبال خوشگذرانی بود و این بود که امیر را به شدت آزار می‌داد. 

امیر کبیر قصد داشت از این شخص پادشاهی قدرتمند بسازد. به شدت به نادر شاه علاقه داشت و به او تأکید می‌کرد تو سرنوشت نادرشاه را بخوان و از آن عبرت بگیر، چون نادرشاه شخصیتی بود که ایران را به شدت زنده کرد و کسی بود که هند را تصرف کرد و افغانستان را که متعلق به ایران بود را نگهداری و شوروی را بیرون کرد هر چند تمام اقدامات را در مدت کوتاه کوتاهی انجام داد.

تسنیم: وضعیت زندگی و احوال شخصیه امیرکبیر در آن دوران به چه شکل گذشت؟

امیر در دوران صدرات خود با حکم ناصرالدین شاه با خواهر ناصرالدین شاه "عزت الدوله" ازدواج کرد، به طوری که همسر نخست خود که هزاوه‌ای بود و دختر حاج شهباز بود و از وی یک پسر و دو دختر داشت و از همسر دوم خود دو دختر داشت را طلاق داد. بعد از مرگ امیر یکی از دختران امیرکبیر زن مظفرالدین شاه قاجار و دیگری زن مسعود میرزای ظل‌السلطان شدند که هر دو پسران ناصرالدین شاه قاجار هستند.

تسنیم: روزهای غروب صدارت و قدرت امیرکبیر چگونه شکل گرفت؟

متأسفانه دسیسه‎‌ها علیه امیر به جایی رسید که ناصرالدین شاه بعد از حدود 37 ماه از صدارت امیر، علی‌رغم اینکه در نامه‌های ناصرالدین شاه به امیر شدت علاقه ناصرالدین مشخص است، امیرکبیر را عزل کرد.

امیر دوست داشت شخصیت نادرشاه را در درون ناصرالدین شاه زنده کند، در این سه سال کارهای بسیار خوبی انجام شد اما ناصرالدین شاه که میل به خوشگذرانی دارد و از سویی قدرت مادر شاه (مهد اولیا) و میرزا آقاخان نوری و سفارتخانه‌های شوروی و انگلیس به عشق و علاقه شاه به امیرکبیر غالب شد و متأسفانه علی‌رغم اینکه امیر در میان مردم طرفدار زیادی داشت عزل شد.

این را در نظر بگیرید که نقش مردم در آن زمان در عرصه سیاسی صفر بود و هیچ حرکتی از سوی مردم در دفاع از امیر نمی‌توانست انجام بگیرد چراکه قطعاً به جایی نمی‌رسید و به عبارتی روحیه جمعی و اجتماعی ایران هنوز به جایی نرسیده بود که از حقوق خود دفاع کنند، بنابراین امیر از صدرات عزل شد و به عنوان حاکم کاشان روانه کاشان شد.

تسنیم: دوران تبعید و پایان عمر امیرکبیر چگونه شکل گرفت؟

در واقع امیر در 10 آذر 1230 به کاشان تبعید شد و 20 دی همان سال کشته شد. امیر کبیر پس از عزل با کاروانی راهی کاشان شد. همسر شیل، سفیر انگلیس که دوست عزت‌الدوله است می‌گوید من کاروانی که به سمت کاشان حرکت کرد را "کاروان مرگ" دیدم.

عزت‌الدوله در کاشان می‌داند که قرار است به جان امیر سوءقصد شود بنابراین غذاهای امیر را خودش را درست می‌کرد و بیشتر تخم مرغ آب‌پز بود تا غذایی از بیرون به امیر نرسد که مسموم باشد، شاید کمتر از 50 روز در باغ فین کاشان امیر و همراهانش ساکن بودند که حکم قتل امیر صادر می‌شود و توسط حاج علی‌خان مراغه‌ای معروف به حاجب‌الدوله حکم امیر ابلاغ می‌شود.

در اینجا امیر را با فریب به حمام می‌برند که خلعت بدهیم و اینجا بود که بین عزت‌الدوله و امیر فاصله افتاد و آنجا بود که حکم را نشان دادند که حاجب‌الدوله برود و امیر یا همان میرزاتقی‌خان را راحت کند که در این حال امیر می‌گوید می‌خواهم وصیت کنم و همسرم را ببینم اما گفتند فایده‌ای ندارد و تمام درهای حمام را می‌بندند.

تنها اتفاقی که افتاد این بود که به امیر اجازه دادند نوع مرگش را خود انتخاب کند و امیر می‌گوید رگ دستم را بزنید، رگ هر دو دست امیر توسط دلاک زده می شود و یک ساعت طول می‌کشد تا امیر به طور کامل از دنیا برود چراکه شخصیت بسیار قوی و ورزشکاری بود. طبق اسناد تاریخی نقل است که امیر حتی بلند می‌شود و دست خود را داخل خون فرو می‌برد و به در دیوار می‌کشد، حتی آقای حسین مکی می‌گوید امیر کبیر در دیوار حمام شعر نوشت و تا دو سال بعد از مرگ امیر در آنجا باقی بود.

چون فوت امیر طول ‌کشید، یکی از همراهان با لگد زیر کتف امیر می‌زند و امیر با صورت کف حمام می افتد و لنگ حمام را باز می‌کنند و در دهان امیر می‌گذارند و امیر را خفه می‌کنند. این درحالی‌ست که احتمال داشت عزت‌الدوله مطلع شود یا پیک شاه از تهران برسد و دستور عدم اجرای حکم را دهند کما اینکه این اتفاق افتاد و ناصرالدین شاه پشیمان شد و گفت پیکی بفرستید که امیر را نکشند.

تسنیم: سوالی که مطرح می‌شود اینجاست که ناصرالدین شاه که آنطور به امیرکبیر عشق می‌ورزید چطور حکم به قتل امیر می‌دهد؟

مورخان گفته‌اند ناصرالدین شاه حکم امیر را در حالت بیهوشی، خواب و یا مستی امضا کرد چون صبح آن روز پشیمان شد اما این پشیمانی فایده‌ای نداشت و آنها با سرعت امیر را به قتل رسانده بودند.

این درحالیست که در نامه‌های بعدی ناصرالدین شاه مشخص است به امیر ارادت فوق‌العاده زیادی دارد به طوری که در یکی از نامه‌ها به میرزاآقاخان نوری دو سه سال بعد از مرگ امیر که هرات از دست رفته می‌گوید امیر که آمد خزانه خالی بود، پولی وجود نداشت و هرات هم نبود اما امیر خزانه را پر کرد و هرات را نگه داشت و شما از من پول و تفنگ می‌گیرید و هرات را از دست دادید کم مانده خودم در جبهه با انگیسی‌ها بجنگم. یا در نامه‌ای که ناصرالدین شاه در آخرین روزهای عمر خود به مظفرالدین شاه ولیعهد تهران داشته می‌گوید که اگر تجربه الان را داشتم با امیرکبیر طور دیگری معامله می‌کردیم یعنی امیر را نمی‌کشتیم، و گفتند بعد از امیر ما خواستیم ازچوب آدم بتراشیم اما نشد تو هم بگرد و نوکر خوبی پیدا کن که بتوانی راحت مملکت داری کنی، درواقع به حکمرانی خود اهمیت می‌داد و در قید ایران نبود یعنی امیر که بود ما راحت بودیم و مملکت را امیر نگه داشت.

گفت‌و‌گو از مبین جلیلی

انتهای پیام/711/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط