۴ معجزه علوی؛ از زنده کردن مردگان تا مسخ یک مرد

زندگانی پیامبر صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت وحی سرشار از معجزات و کرامات است. به مناسبت میلاد امیرالمؤمنین علیه‌السلام ۴ معجزه از معجزات آن حضرت را می‌خوانید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، زندگانی پیامبرصلی الله علیه و آله و اهل‌بیت وحی سرشار از معجزات و کرامات است. این بزرگواران منطبق بر رویدادهای عصر خویش به اذن‌الله معجزاتی بروز می‌دادند که هر فرد عاقل و پذیرای حق را به تحسین و تعجب وا می‌داشت و بر کوردلی و سخت‌دلیِ منافقان و دشمنان می‌افزود؛ معجزاتی که مردم تا قبل از آن صرفاً در تاریخ انبیای گذشته خوانده بودند، اما اکنون پس از گذشت سال‌ها از عروج آخرین پیامبر یعنی عیسای نبی (ع) به آسمان‌ها، فراتر از آن معجزات را از سوی برترینِ خلفا و برگزیدگان الهی شاهدند.

اما معجزه، از مصدر «اعجاز» به معناى درماندگى، ناتوانى و نیز پایان هر چیز است. اعجاز، به معناى ناتوان کردن یا ناتوان یافتن دیگرى است. بنابراین در اصطلاح، عملی است که از سوی برگزیدگان الهی صادر می‌شود، به گونه‌ای که سایرین از انجام چنین عملی عاجزند. امام صادق علیه‌السلام درباره علت عطای معجزه به انبیا و برگزیدگان الهی فرمود: لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَایُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب‏؛ براى آنکه دلیل بر صدق و راستى گفتار ایشان باشد، و معجزه علامت و نشانه‌‏ای است که خداوند عطا نمی‌فرماید مگر به انبیا و رسل و حجج خود، تا درستى گفتار راستگو و دروغ دروغگو شناخته شود.» (علل الشرائع، ج‏1، ص122) 

در ادامه به مناسبت میلاد امیرالمؤمنین علیه‌السلام 4 معجزه از معجزات آن حضرت را می‌خوانید. 

  یاد دادن قرآن در یک لحظه به یک خیاط  

1.أَنَّ عَلِیّاً ع مَرَّ بِرَجُلٍ‏ یَخِیطُ وَ هُوَ یُغَنِّی فَقَالَ لَهُ یَا شَابُّ لَوْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ لَکَانَ خَیْراً لَکَ فَقَالَ إِنِّی لَا أُحْسِنُهُ وَ لَوَدِدْتُ أَنِّی أُحْسِنُ مِنْهُ شَیْئا فَقَالَ ادْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَتَکَلَّمَ فِی أُذُنِهِ بِشَیْ‏ءٍ خَفِیٍّ فَصَوَّرَ اللَّهُ الْقُرْآنَ کُلَّهُ فِی قَلْبِهِ یَحْفَظُهُ کُلَّه‏.

شیخ رواندی با استناد از رمیله روایت کرده است: روزی با امام علی علیه‌‏السلام از کنار یک خیاطی گذشتیم، آن خیاط آواز می‏‌خواند، امام به او فرمود: ای جوان! اگر قرآن می‌‏خواندی بهتر بود، او عرض کرد: چیزی از آن حفظ نکرده‌‏ام تا آن را بخوانم. حضرت به او فرمود: نزدیک بیا و او نزدیک شد، آن‏گاه در گوشش چیزی فرمود و یک باره به اذن خدای تبارک و تعالی کل قرآن را در وجود آن خیاط نهاد و او در همان لحظه کل قرآن را از بر خواند. (مدینة المعاجز الائمة الإثنى عشر، ج2، ص19)

2. أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص اشْتَکَى وَ کَانَ مَحْمُوماً فَدَخَلْنَا مَعَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَلِمَتْ بِی أُمُّ مِلْدَمٍ فَحَسَرَ عَلِیٌّ یَدَهُ الْیُمْنَى وَ حَسَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَدَهُ الْیُمْنَى فَوَضَعَهَا عَلِیٌّ عَلَى صَدْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَالَ یَا أُمَّ مِلْدَمٍ اخْرُجِی فَإِنَّهُ عَبْدُ اللَّهِ وَ رَسُولُهُ قَالَ فَرَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ اسْتَوَى جَالِساً ثُمَ‏ طَرَحَ‏ عَنْهُ‏ الْإِزَارَ وَ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّ اللَّهَ فَضَّلَکَ بِخِصَالٍ وَ مِمَّا فَضَّلَکَ بِهِ أَنْ جَعَلَ الْأَوْجَاعَ مُطِیعَةً لَکَ فَلَیْسَ مِنْ شَیْ‏ءٍ تَزْجُرُهُ إِلَّا انْزَجَرَ بِإِذْنِ اللَّهِ.

دردها از امام علی علیه‌‏السلاماطاعت کردند

شیخ رواندی با استناد از سعد بن ابی خالد روایت کرده است: روزی پیامبر مریض شد و در خانه ماند، پس ما و امام علی علیه‌‏السلام به عیادتش رفتیم و از ایشان احوال‏پرسی کردیم، پیامبر صلی الله علیه و آله به امام علی علیه‌‏السلام فرمود: ام ملدم (تب) مرا مریض کرده است. امام دست راستش را دراز کرد و دست راست پیامبر را گرفت و فشار داد و پیامبر نیز دست ایشان را فشار داد، آن‏گاه امیرالمؤمنین علیه‌‏السلام دست مبارکش را روی سینۀ رسول خدا گذاشت و فرمود: ای ام ملدم، از ایشان خارج شو، همانا ایشان بنده و فرستادة خداوند است.
راوی می‌‏گوید: یکباره دیدم پیامبر صلی الله علیه و آله نشست و روپوشی را که روی خودش بود کنار زد و فرمود: چه فضیلتی نزد خدا داری و آن فضیلت این است که بیماری‌‏ها گوش به فرمان تو هستند و هیچ‏ چیزی درخواست نمی‏‌کنی مگر اینکه به اذن خداوند آن‏ چیز انجام خواهد شد.
 

3. لقد سألته قریش ـ صلّى اللّه علیه و آله ـ إحیاء میّت کفعل عیسى ـ علیه السلام ـ، فدعانی ثمّ سجّانی ببرده السحاب، ثمّ قال: انطلق یا علیّ مع القوم إلى المقابر، فأحیی لهم بإذن اللّه من یسألونک من آبائهم، و امّهاتهم، و أجدادهم، و عشائرهم، فانطلقت معهم، فدعوت اللّه تبارک و تعالى باسمه الأعظم، فقاموا من قبورهم ینفضون التراب عن رءوسهم بإذن اللّه تعالى، جلّت عظمته.

زنده کردن مردگان

صاحب ثاقب مناقب با استناد از امام علی علیه‌‏السلام روایت کرده است: روزی قبیلۀ قریش از پیامبر صلی الله علیه و آله خواهش کردند که مردگان را برای آنها زنده کند، ایشان مرا صدا زد و عبای خودش را روی دوشم انداخت و فرمود: ای علی، با آنها به قبرستان برو و به اذن خدای تبارک و تعالی مردگان آنها از جمله پدران و مادران و اجداد آها را زنده کن، آن‏گاه من به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را به قبرستان بردم و خدای تبارک و تعالی را با اسم اعظمش خواندم، یک باره به اذن خدای تبارک و تعالی مردگان بلند شدند و خاک‏‌ها را از روی خود پاک کردند. ( مدینة المعاجز الائمة الإثنى عشر، ج 2، ص38)

4. بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُجَهِّزُ أَصْحَابَهُ إِلَى قِتَالِ مُعَاوِیَةَ إِذَا اخْتَصَمَ إِلَیْهِ اثْنَانِ فَلَغَى أَحَدُهُمَا فِی الْکَلَامِ فَقَالَ لَهُ اخْسَأْ یَا کَلْبُ‏ فَعَوَى الرَّجُلُ لِوَقْتِهِ وَ صَارَ کَلْباً فَبُهِتَ مَنْ حَوْلَهُ وَ جَعَلَ الرَّجُلُ یُشِیرُ بِإِصْبَعِهِ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ یَتَضَرَّعُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ وَ حَرَّکَ شَفَتَیْهِ فَإِذَا هُوَ بَشَرٌ سَوِیٌ‏ فَقَامَ إِلَیْهِ بَعْضُ أَصْحَابِهِ وَ قَالَ لَهُ مَا لَکَ تُجَهِّزُ الْعَسْکَرَ وَ لَکَ مِثْلُ هَذِهِ الْقُدْرَةِ فَقَالَ وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ شِئْتُ أَنْ أَضْرِبَ بِرِجْلِی هَذِهِ الْقَصِیرَةَ فِی هَذِهِ الْفَلَوَاتِ حَتَّى أَضْرِبَ صَدْرَ مُعَاوِیَةَ فَأَقْلِبَهُ عَنْ سَرِیرِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَکِنَ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ‏.

مسخ شدن یک مرد به سگ

شیخ برسی با استناد از محمد بن سنان روایت کرده است: روزی امیرالمؤمنین علیه‌‏السلام لشکر خود را مجهز می‏‌کرد، یکباره دو مرد با هم دعوا کردند و یکی از آنها حرف‌‏های ناپسند به زبان آورده پس به خاطر همین امام علی علیه‌‏السلام به او فرمود: ساکت شو ای سگ، یک باره بعد از فرموده امام علی علیه‌‏السلام آن مرد به صورت سگ درآمد و پارس کرد، جماعتی که پیش ایشان بودند تعجب کردند، آن مرد که به صورت سگ درآمده بود با دست خود به امام علی علیه‌‏السلام اشاره می‏‌کرد و از چشمانش اشک می‌‏ریخت و طلب بخشش می‏‌کرد، آن‏گاه امام علی علیه‏‌السلام زیر لب‌‏های مبارک‏ش زمزمه کرد و یکباره آن شخص به حالت قبلی‌‏اش برگشت، بعضی از اصحاب بلند شدند و گفتند به ما دستور می‌‏دهید که لشکر را مجهز کنیم در حالی که دارای این قدرت هستید، ایشان فرمود: قسم به خدایی که نسیم را آفرید و دانه را رویاند اگر می‌‏خواستم با این پاهای کوتاهم در این سرزمین پهناور قدم بزنم آن را آنقدر دراز می‏‌کردم تا وقتی که معاویه را با پایم از تختش می‌‏انداختم؛ ولی بندگان مورد تکریم خدا در گفتار بر او پیشى نمى‌‏گیرند و آنان فقط به فرمان او عمل مى‏‌کنند. (26 و 27 انبیاء)

انتهای‌پیام/
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط