نگاهی به فیلم "چرا گریه نمی‌کنی؟"|  دنیای دیوانۀ دیوانۀ دیوانه

"چرا گریه نمیکنی" برخلاف دیالوگ‌نویسی ساده‌اش، دارای شخصیت‌پردازی پیچیده‌ای است و در زیر متن خود، حاوی نکات و مفاهیم عمیق فلسفی درخصوص انسان و جهان است.

خبرگزاری تسنیم-احسان طهماسبی

علیرضا معتمدی که پیش‌ترها ‌و‌ در جشنواره سی‌و‌ششم‌‌ با فیلم رضا توانسته بود نظر منتقدان و مخاطبان جدی سینما را به خود جلب کند امسال با فیلمی که نشانه‌هایی از نوگرایی دارد و در حال و هوایی متفاوت از اغلب فیلم‌ها است به جشنواره چهل‌ویکم آمده است.

فیلمی که درست برخلاف دیالوگ‌نویسی ساده‌اش، دارای شخصیت‌پردازی پیچیده‌ای است و در زیر متن خود، حاوی نکات و مفاهیم عمیق فلسفی درخصوص انسان و جهان است. چراگریهنمی‌کنی؟ برخلاف بسیاری از فیلم‌هایی که سعی می‌کنند با پیچیده‌نمایی، مخاطب را دچار سردرگمی کنند، با داستانی سرراست و ساده به سراغ زندگی مردی به نام علی شهناز (با بازی علیرضا معتمدی) می‌رود. مردی که پس از مرگ برادر کوچک‌ترش، امید به زندگی را از دست داده است و با وجود غم و اندوه بسیاری که در دل دارد توان گریستن ندارد و دوستانش در تلاش هستند تا به هر شکل ممکن راهی برای گریه کردن و در نتیجه تخلیه روانی او پیدا کنند.

چراگریهنمی‌کنی؟ در نمایشی ساختارشکنانه در وهله اول به قصد ارائه تصویری متفاوت از سبک عجیب زندگی مردی غم‌زده و رنجور و در عین حال از دنیا بریده به سراغ احوالات علی شهناز می‌رود و با واکاوی علت واماندگی او (به روش معمول شرکت در جلسات مشاوره که آن هم از نوع حضوری در فراغ بال و بدون ملاحظه است) سعی می‌کند جهان بیننده را به جهان عجیب و گاه فانتزی علی نزدیک کند و در وهله دوم در رویکردی هنجارشکنانه به شکستن تصویر معمول و منطبق با عرف ارتباطات، گرایش‌های فکری و مذهبی و سبک و شیوه زندگی او بپردازد.

در واقع علاوه بر اینکه بازخورد زندگی علی شهناز در زندگی دوستان و آشنایانش و تأثیر او بر زندگی آنها همچون عمه (هانیه توسلی)، صبا (فرشته حسینی)، مهتاب (باران کوثری) و ... عمیق و بحث‌برانگیز است مجموعه کنش و واکنش رفتارهای او نیز برای مخاطب به‌واسطه نوع نگرش و تفکر نهیلیستی علی می‌تواند عاملی برای پیگیری فیلم تا دقایق پایانی باشد. در واقع پیگیری زندگی علی برای مخاطب، علاوه بر اینکه پتانسیل لازم برای مواجهه با رویکردی همذات‌پندارانه را دارد، از همان دقایق آغازین به جریانی تبدیل می‌شود که دانستن سرانجام غایی شخصیت اصلی برای مخاطب به موضوعی مهم تبدیل شود. از این رو معتمدی توانسته بدون پیش‌بینی تمهیدی پیچیده از منظر محتوایی و ساختاری، مخاطب را در پیاده‌روی عجیب اردستان شهناز، شیوه برخورد عجیب او با دوستان و همسرش، داشتن انگیزه‌ برای شروع مصرف مواد و الکل، دلیل ایجاد پرسش‌های زیاد در مورد جهان و هستی و ... درگیر و همراه کند. هرچند که برخی فرصت‌ها و اتفاقات پیش‌بینی‌شده در فیلم (همانند سکانس شکارگاه) خط ربط کاملاً واضحی با کلیت فیلم ندارد و به نوعی به فیلم الصاق شده‌اند اما فیلم در مسیری که از ابتدای راه بدان پرداخته تا پایان وفادار می‌ماند و موفق می‌شود مخاطب را تا لحظه پایانی با خود همراه کند.

از سویی دیگر، معتمدی در دو سکانس مجزا در اجرایی ساده اما جذاب و دلربا، ادای دینی به سینمای محبوب و موردعلاقه خود می‌کند و بدین شکل تماشاگر جدی و مخاطب سینه‌فیل خود را با فیلم همراه می‌کند. او در سکانس تماشای فیلم در گاوداری با خلق شرایط و جو غالب در پیک‌نیک‌های دورهمی، علاوه بر اینکه به همراهی صبا با خود در زندگی نکبت‌بار (که در پلانی از محل نگهداری گاوها در محلی کثیف به بیننده القا می‌شود) اشاره می‌کند، به خط ربط داستان فیلم گاو (به کارگردانی داریوش مهرجویی) و سکانس حضور عزت‌الله انتظامی (در نقش مش حسن) ورود می‌کند.

 

چراگریهنمی‌کنی؟ با تقیّد به مسیری که از ابتدا بدان پرداخته، در زنجیره تکراری اما غیرکسالت‌باری، به نمایش تلاش علی برای رهایی از سیاه‌چاله‌ای که در آن افتاده می‌پردازد و با دلیلی ساده اما تراژیک، سعی می‌کند مخاطب را در فضایی میان ابر اندوهگینی که علی در آن غرق است و روش‌هایی که او برای رهایی از این ابر جستجو و امتحان می‌کند معلق کند. ابری که در پایان فیلم، در موقعیتی ابزورد و به‌واقع کودکانه در رخدادی غیرقابل پیش‌بینی پیش چشم مخاطب بخار می‌شود و پایانی جذاب و ماندگار را برای فیلم رقم می‌زند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط