مقاله استفان والت در فارن‌پالیسی: "مواردی که پوتین درباره آنها در جنگ اوکراین، اشتباه نکرد"

نظریه‌پرداز و استاد روابط بین‌المللی دانشگاه هاروارد در مقاله‌ای در نشریه فارن‌پالیسی به برشمردن مسائلی پرداخته که «ولادیمیر پوتین»، رئیس‌جمهور روسیه درباره آنها در جنگ اوکراین اشتباه نکرده است.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، استفان والت، نظریه‌پرداز و استاد روابط بین‌المللی دانشگاه هاروارد این مقاله را با بیان کردن ارزیابی‌هایی از جانب پوتین که به باور او اشتباه بوده‌اند آغاز می‌کند. او می‌نویسد: «[پوتین] در موارد زیادی اشتباه کرد: درباره قدرت ارتش خودش، درباره قدرت ملی گرایی اوکراینی‌ها و توانایی ارتش این کشور برای دفاع از سرزمین مادری، درباره همبستگی کشورهای غربی، سرعتی که ناتو و دیگران به کمک اوکراین آمدند و نیز اراده و توانایی کشورهای واردکننده انرژی برای اعمال تحریم بر روسیه و رهاکردن خود از وابستگی به صادرات این کشور.»

او اضافه می‌کند: «شاید هم تمایل چین به حمایت از او را دست بالا گرفت: پکن حجم بالایی از نفت و گاز روسیه را می خرد اما برای پوتین حمایت دیپلماتیک پرسروصدا و کمک های نظامی با ارزش فراهم نکرد. همه اینها را که روی هم بگذاریم، نتیجه اش می شود تصمیمی با پیامدهای منفی برای روسیه که تا دیرزمانی پس از کناررفتن پوتین از قدرت هم پایدار خواهد ماند.»

با این همه، به باور استفان والت، رئیس‌جمهور روسیه در مواردی هم اشتباه نکرده است. او در این خصوص می‌نویسد: «دولت بایدن امیدوار بود که تهدید "تحریم های بی سابقه" پوتین را از تهاجم باز می دارد و سپس امیدوار بود که اعمال این تحریم ها، ماشین جنگی او را به چاله می‌اندازد، به نارضایتی مردمی دامن می زند و او را مجبور می کند که تغییر مسیر دهد. پوتین هم با این اطمینان به جنگ رفت که روسیه می‌تواند از هرگونه تحریمی که اعمال شود، جان سالم به در ببرد و تا به اینجا ثابت شده که برداشت او درست بود. هنوز هم اشتهای کافی برای مواد خام (از جمله انرژی) روسیه وجود دارد تا بتواند اقتصادش را با کاهشی اندک در تولید ناخالص داخلی سرپا نگه دارد. شاید پیامدهای درازمدت تحریم ها شدیدتر باشد اما این برداشت پوتین درست بود که تحریم ها به تنهایی، فعلا نتیجه جنگ را تعیین نمی کند.»

 

در ادامه این یادداشت آمده است: «همچنین پوتین به درستی ارزیابی کرده بود که مردم روسیه هزینه های بالا را تحمل می کنند و پسرفت‌های نظامی هم منجر به سرنگونی او نمی شود. شاید او جنگ را با این امید آغاز کرد که سریع و ارزان خواهد بود اما تصمیم او به ادامه جنگ در پی پسرفت های اولیه- و سرانجام بسیج ذخیره ها، بازتاب این باور او بود که بخش بزرگتر مردم روسیه با تصمیم او همراهی خواهند کرد و او می‌تواند هر مخالفتی را پشت سر گذارد. شاید با معیارهای ما، بسیج نیروهای اضافی، یک کار نمادین بوده باشد اما روسیه توانست به رغم تلفات انسانی سنگین و بدون تضعیف سلطه پوتین بر قدرت، شمار بزرگی نیرو را در جبهه ها حفظ کند. البته که این وضعیت می تواند تغییر کند اما تا به اینجا، برداشت وی در این باره هم درست بوده است.»

«سوم، پوتین فهمید که دیگر کشورها در پی منافع خودشان هستند و او به خاطر کردارهایش با یک محکومیت جهانی روبرو نخواهد شد. از واکنش تند و محکم اروپا، آمریکا و برخی از دیگر کشورها که بگذریم، اعضای اصلی جنوب جهانی و برخی از دیگر کشورهای برجسته همچون عربستان سعودی و اسراییل، اینگونه واکنشی نداشتند. این جنگ به وجهه جهانی روسیه کمکی نکرد اما مخالفت ملموس تر، به زیرمجموعه ای از کشورهای جهان محدود ماند.»

«از همه مهمتر: پوتین دریافت که سرنوشت اوکراین برای روسیه مهمتر است تا برای غرب. لطفا توجه کنید: سرنوشت اوکراین، به اندازه ای که برای اوکراینی ها مهم است، به هیچ وجه برای روسیه اهمیت ندارد. مردم اوکراین در حال فداکاری هایی بی حد و مرز برای دفاع از کشورشان هستند. با اینحال، هنگامی که پای آمادگی برای تحمل هزینه و پذیرش ریسک پیش می آید،  پوتین این امتیاز را بر حامیان اصلی اوکراین دارد نه به این دلیل که رهبران غربی ضعیف، خشک مغز یا هوس گرا باشند بلکه به این دلیل که همسویی سیاسی کشوری همچون اوکراین که در همسایگی روسیه است، همیشه برای مسکو مهمتر است تا برای مردمانی در نقاط دورتر و بویژه برای کسانی که در کشورهای ثروتمند و امن در دیگر سوی اقیانوس اطلس زندگی می کنند.»

استفان والت در ادامه نوشت که این ناقرینگی بنیادین منافع و انگیزه است که موجب شد آمریکا، آلمان و بیشتر دیگر اعضای ناتو، واکنش‌های خود را تا این حد محتاطانه بسنجند و به همین دلیل جو بایدن اعزام نیروهای آمریکایی را منتفی دانست. وی (به درستی) فهمید که چه بسا پوتین فکر کند که سرنوشت اوکراین ارزش گسیل چندصدهزار نیرو برای جنگیدن و احتمالا مردن را دارد اما آمریکایی ها چنین احساسی را درباره اعزام پسران و دختران خود برای مقابله با پوتین ندارند.

اوکراین شاید ارزش ارسال میلیاردها دلار کمک را دارد تا از خود دفاع کند اما آن هدف آنقدر برای ایالات متحده اهمیت نداشت که بخواهد نیروهای خود را در مسیر آسیب قرار دهد تا به ریسک چشمگیری از جنگ هسته ای تن دهد.

طبق تحلیل استفان والت، این وضعیت همچنین توضیح می دهد که چرا اوکراینی‌ها - و پرسروصداترین حامیانشان در غرب- چنین تامل درازی در پیوندزدن سرنوشت کشورشان با اینهمه موضوعات نامربوط داشتند. اگر بنا را بر حرفهایی بگذاریم که غربی ها می زنند، کنترل روسیه بر کریمه یا هر بخشی از دونباس، ضربه ای مرگبار به "نظم بین المللی متکی برقانون" و دعوتی از چین برای گرفتن تایوان، جایزه ای به خودکامگان دیگر نقاط جهان، ناکامی فاجعه بار دمکراسی و نشانه ای است از اینکه باجگیری هسته ای، کار آسانی تلقی شود و اینکه پوتین از آن برای گسیل ارتش خود به سمت کانال انگلیس استفاده خواهد کرد.

او نوشته است: «تندروها در غرب استدلال های مشابهی دارند تا نشان دهند که سرنوشت اوکراین برای ما، همان اهمیتی را دارد که برای روسیه دارد، اما چنین تاکتیک های نادری، حتی در برابر یک موشکافی معمولی هم دوام نمی آورد. روند آینده قرن 21، به اینکه سرانجام مسکو یا کی یف قلمروهایی را که بر سر آن می جنگند در کنترل داشته باشند، وابسته نیست بلکه به این وابسته است که کدام کشورها، فناوری‌های کلیدی را در اختیار خواهند داشت و نیز وابسته به دگرش های آب و هوایی و تحولات سیاسی در بسیاری از دیگر نقاط جهان است.

این نظریه‌پرداز تاکید می‌کند: فهم و پذیرش چنین ناقرینگی ای همچنین توضیح می دهد که چرا تهدیدات هسته ای، تنها کاربردی محدود دارند و چرا هراس از باجگیری هسته ای، نابجاست. همانطور که توماس شلینگ سالها پیش نوشت، مبادله هسته ای چنان چشم انداز هراسناکی است که چانه زنی در سایه سلاح های هسته‌ای به "رقابتی در پذیرش ریسک" تبدیل می شود. هیچکس خواهان استفاده از حتی یک سلاح هسته ای نیست اما آن طرفی که یک موضوع خاص، بیشتر برایش اهمیت دارد، مایل به پذیرش ریسک بیشتر می شود بویژه اگر منافع حیاتی اش در خطر باشد. به همین دلیل نمی توانیم بطور کامل امکان استفاده روسیه از سلاح های هسته ای را منتفی بدانیم اگر کار به جایی برسد که یک شکست فاجعه بار را متحمل شود و این درک است که حد و مرزی را بر میزان فشاری که ما خواهان اعمال آن بر روسیه هستیم، تعیین می کند، بازهم نه به این دلیل که رهبران غربی بی اراده یا ترسو هستند بلکه به این دلیل که آنها خردمند و ملاحظه کارند.»

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط