زبان مادری یا زبان ملی؛ این گسل از چهزمانی آغاز شد؟/ کمرمقشدن حیات زبان مادری زیر سایه تغییر سبک زندگی
یک استاد دانشگاه معتقد است: ما در حوزه زبان مادری و زبان ملی با یک جنگ زبانها مواجهیم که از سوی رسانههای خارجنشین بر تنور آن دمیده میشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ترجیح زبان مادری بر زبان رسمی و بالعکس، موضوع بحثبرانگیز سالهای اخیر در حوزه زبان و فرهنگ بوده است و هرکدام مخالفان و موافقان جدی دارد، میان این مناقشهها، بهنظر میرسد آنچه مورد غفلت از سوی رسانهها و حتی گاه کارشناسان امر واقع شده، نگاه به مشترکات این دو حوزه زبانی است. متأسفانه در سالهای اخیر بیش از آنکه به ظرفیتهای هر کدام از این دو حوزه توجه شود، تلاش شده است مرزهای پررنگتری میان این دو کشیده شود و همین، تنور اختلافات را گرمتر کرده است؛ تنوری که هر از چندگاهی از سوی رسانههای مختلف و عمدتاً خارجنشین گرم و گرمتر میشود.
از جمله این تلاشها میتوان به اخبار شبکه سعودی العربیه اشاره کرد که در چند سال گذشته با محوریت ایجاد شکاف میان زبان مادری و زبان ملی طراحی و پخش شد و همان زمان با واکنشهای مختلفی از سوی اهالی ادب و فرهنگ، بهویژه اساتیدی که خود زبان مادریشان غیرفارسی بود، مواجه شد، از جمله این موارد میتوان به صحبتهای ژاله آموزگار، استاد زبانهای باستانی، اشاره کرد که گفته بود: با اینکه آذربایجانی هستم، خیلی غیرت زبان فارسی دارم؛ چون این پیوندی است که ما را به هم وصل میکند، خیلی خوب ترکی صحبت میکنم، از ادبیات و آهنگ ترکی لذت میبرم، اما همیشه اعتقاد دارم که یک چیز همه ما را به هم وصل میکند و آن «زبان فارسی» است.
اما آنچه بیش از هر چیزی در مقوله زبان مادری مورد توجه رسانههای خارجنشین قرار میگیرد، عدم آموزش به این زبانها در مدارس است، پرسش این است؛ چرا آموزش و پرورش در مدارس برنامهای برای آموزش این زبانها ندارد و همه دانشآموزان، فارغ از اینکه زبان مادریشان چه باشد، باید بهزبان فارسی آموزش ببینند؟ پرسشی که شاید دغدغه ذهنی برخی از ساکنان مناطق دوزبانه نیز باشد.
حلقه وصل زبانهای مختلف
تمدن ایران همواره گهواره و بستری برای رشد و بالندگی زبانها، لهجهها و گویشهای مختلف بوده است؛ ظرفیتی که تاکنون منجر به خلق آثار متعدد ادبی از سوی سخنوران این زبانها و گویشها شده است، با این حال، همیشه و همواره در طول تاریخ ایران آنچه حلقه وصل میان این زبانها، گویشها و لهجهها بوده، زبان فارسی بوده است. تمامی این زبانها و گویشها در طول تاریخ زیر یک پرچم و کل واحد فعالیت کرده و به حیات خود ادامه دادهاند، گذشته از این، بسیاری از زبانهایی که امروزه در ایران به حیات خود ادامه میدهند، بهلحاظ ریشهشناسی واژگان، پیوند محکمی با فارسی دارند و از آن جدا نیستند، در واقع رابطه میان زبان فارسی با دیگر زبانها و گویشها، رابطهای دوسویه و مکمل است؛ مرزی میان آنها وجود نداشته و ندارد.
میانجی بودن زبان فارسی برای امروز و دیروز نیست؛ چنان که نگاهی به تاریخ زبان فارسی در طول تاریخ این امر را تأیید میکند که این زبان نهتنها در ایران، که میان اقوام مختلف در کشورهای گوناگون بهعنوان حلقه وصل مطرح بوده است، چنان که در حدود هشت سده قبل، بهعنوان زبان میانجی میان مردم ایران، هندوستان، پاکستان، افغانستان و... مطرح بوده است؛ یعنی تمام مردمانی که در دایره ایران فرهنگی میزیستهاند.
تقابل میان زبان مادری و زبان ملی از چهزمانی شروع شد؟
ایجاد تقابل و دوگانگی میان زبان فارسی و زبان مادری در مناطق مختلف از زمانی ایجاد شد که بحثهای ملیگرایانه از اوایل قرن اخیر پررنگ شد. با پیش گرفتن سیاستهایی که به سرکوب اقوام مختلف ایرانی انجامید و میتوان نمونههای مشهور آن را در دوره پهلوی دید، احساس رقابت میان زبان فارسی و زبان مادری میان اقوام مختلف ایجاد شد. محمدرضا ترکی، استاد دانشگاه تهران، دراینباره معتقد است: تا پیش از اوایل قرن اخیر و برسرکار آمدن دولتهایی که سیاست سرکوب اقوام ایرانی و نوعی نژادپرستی را در پیش گرفتند، هرگز هیچ فرد ایرانی تعارضی میان این دو زبان احساس نمیکرد و وجود یکی را بهمعنی نفی و حذف دیگری نمیپنداشت.
بهگفته او؛ متأسّفانه از آن روزگار با رواج تعصّبات زبانی و نژادی که امری کاملاً وارداتی بود، این تصوّر در اذهان برخی از مردم پیش آمد که گویا زبان فارسی رقیب زبان مادری و گویش محلّی آنهاست و بهعنوان یک زبان غالب و حاکم قصد از میان برداشتن زبانها و لهجههای بومی را دارد، این احساس خطر متأسّفانه با برخی شواهد و قراین سیاسی و فرهنگی از جانب حاکمیّت، از جمله سیاست سرکوب و بهریشخند گرفتن فرهنگها و زبانها و لهجههای بومی تأیید میشد و تیشه به ریشۀ وحدت ملّی میزد و بیش از هرچیز به زبان فارسی خسارت وارد میکرد.
طی دهههای گذشته تلاش شد با ایجاد رشتههای آموزش زبان مادری در دانشگاهها و انجام تحقیقات متعدد در این زمینه، گسل ایجادشده از گذشته، تا حدودی پر و خلأهای موجود برطرف شود. محمدحسن مقیسه، استاد دانشگاه و پژوهشگر، معتقد است: ما با یک جنگ زبانی مواجه هستیم که رسانهها بهدنبال ایجاد آن میان اقوام مختلف ایران هستند و چون شکل و شمایل این جنگ با جنگهای مرسوم متفاوت است، چندان برای مردم عادی قابل لمس نیست.
گفتوگوی تسنیم با این پژوهشگر را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: آقای مقیسه، سالهاست که رسانههای خارجی بهمناسبت روز مادر، تقابل و دوگانهای را تحت عنوان «زبان مادری» و «زبان ملی» مطرح میکنند، آنها معتقدند که قرار دادن زبان فارسی بهعنوان محور آموزش در سیستم آموزشی ایران، نوعی اجحاف در حق زبانهای مادری است، چقدر این تقابل و دوگانگی را قبول دارید؟
این تقابل با زبان فارسی واقعاً وجود دارد، خاطرم هست که در یکی از سمینارهای دانشگاهی، از اصطلاح «جنگ زبانها» یاد کردم، یکی از دانشجویان عنوان کرد که "این جنگ نیست، بلکه همراهی و همکاری میان زبانهاست؛ هر زبانی فرهنگ خود را عرضه میکند."، اما واقعیت این است که جنگ زبانی وجود دارد و چون مانند جنگهای مرسوم و نظامی عیان نیست و تفاوتهایی با آنها دارد، برای مردم چندان ملموس و آشکار نیست،
این در حالی است که کشورهای صنعتی و بزرگ کنار سرمایهگذاری برای صنعت خود، روی زبانشان نیز هزینه و سرمایهگذاری میکنند. برخی از این کشورها طی سالهای گذشته اهتمام خود را صرف ساده کردن دستور زبان خود کرده و نتیجه هم گرفتهاند. با دیدن این تجربیات به این نتیجه میرسیم که آنها فقط به فکر ارتقای تولیدات خود نیستند، بلکه بهصورت ویژه بر حوزه فرهنگ و زبان نیز متمرکز هستند و فعالیت میکنند.
جنگ زبانها؛ برنامهای برای تضعیف زبان فارسی
مسئله زبان در کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان پررنگتر است و آنها معمولاً مسائل مربوط به زبان را در برخی از کشورها مانند هند، ایران و پاکستان تشدید میکنند؛ این در حالی است که مسئله اهمیت دادن به زبانهای ملی در کشوری مانند هندوستان در سالهای گذشته پررنگتر از هر زمان دیگری شده است. با وجود آنکه زبان انگلیسی زبان اداری و زبان کوچه و بازار مردم هندوستان است، دولت هند به این نتیجه رسیده است که به احیای زبانهای ملی و بومی خود بپردازد؛ چرا که انگلیسی به درد جامعه هند نمیخورد؛ بنابراین برای احیای این امر تمرکز خود را معطوف به نظام آموزشی کرده است تا زبان هندی کمکم جای زبان انگلیسی را بگیرد.
تقابلها در حوزه زبان تشدید شده است، اما کشوری مانند ایران شاهد تقابل بیشتری است و ما شاهد فعالیت رسانهها در این زمینه هستیم، بهعنوان نمونه از تجربیات خودم میگویم، در دانشگاه بارها دیدهام دانشجویانی که از مناطق شمال غربی و شمال شرقی وارد دانشگاه میشوند، روی زبان مادری خود حساسیت بیشتری دارند و احساس میکنند که جمهوری اسلامی با گسترش زبان فارسی در حق زبان مادری آنها اجحاف کرده است و گسترش زبان آنها را محدود میکند، جالب اینکه این حساسیت میان دانشجویانی که در مناطق مرزی سکونت دارند یا در استانهای همجوار با همسایهها هستند، بیشتر دیده میشود؛ چون رسانههای کشورهای همسایه توانستهاند درباره این مسئله حساسیت بیشتری ایجاد کنند و روی مخاطبان خود تأثیر بگذارند؛ بنابراین ما با یک جریان جنگ رسانهای درباره زبان نیز در کشور خود مواجه هستیم.
*تسنیم: جالب اینکه در همین مناطقی که شما اشاره داشتید، بزرگان و اهالی فرهنگ نگاه دیگری دارند، بهعنوان نمونه، در مناطق آذربایجان، شاعرانی مانند شهریار یا اساتید و اهلفنی چون استاد ژاله آموزگار، نگاه متفاوتتری در قیاس با گزارش رسانهها درباره زبان فارسی دارند، در این زمینه میتوان به شعر معروف شهریار و هشدار او در خصوص تغییر خط اشاره کرد.
بله، دقیقاً. نخبگان آذربایجانی کسانی هستند که اینها سالها وقت، زندگی و عمرشان را برای زبان و ادبیات فارسی و گسترش این زبان گذاشتند، از جمله این بزرگان میتوان به دکتر حسن گیوی، آقای دکتر موحد، زندهیاد محمدامین ریاحی، منوچهر مرتضوی و اثر ماندگار ایشان با نام «مکتب حافظ» و... اشاره کرد. دکتر حسن انوری که جدیدترین لغتنامه زبان فارسی را بعد از دهخدا و معین نوشته است، یک آذریزبان است.
در گذشته نیز روال به همین شکل بوده است؛ شاعرانی مانند نظامی گنجوی، شهریار و دیگر بزرگان که شعر استخواندار فارسی دارند نیز زبان مادریشان، آذری بوده است. ما در لایههای نخبگانی مشکلی در این زمینه نداریم، مشکل ما از زمانی به وجود آمده است که رسانههای دشمن متوجه شدهاند میتوانند در حوزه زبان گسلی ایجاد کنند و روی آن سرمایهگذاری و بهرهبرداری کنند، این سرمایهگذاری در سطح جامعه و افرادی صورت گرفته است که عموماً عمق کتابخوانی آنها کم است و از اقشار احساسی جامعه هستند؛ مانند نسل جوان و نوجوان کشور؛ البته ناگفته نماند که اقدامات و اشتباهات برخی از دولتها نیز بهانه را به دست این رسانهها داده است.
*تسنیم: عموماً اینطور مطرح میشود که آنچه سبب شده است زبان مادری کمرنگ شود، برنامه کشور برای آموزش زبان ملی در مدارس و سیستم آموزشی کشور است، این در حالی است که ما در زمینه کمرنگ شدن زبان مادری با عوامل متعدد دیگری نیز مواجه هستیم که نشئتگرفته از سبک زندگی افراد است، بهعنوان نمونه، میان نسل جوان افراد زیادی هستند که از صحبت کردن بهزبان مادری خود احساس خوشایندی ندارند و گاه خجالت میکشند، یا گویشها و لهجههای مختلف در برنامهسازیها گاه مورد تحقیر قرار میگیرد، موضوعاتی از این دست چقدر در کمرنگ شدن زبان مادری نقش مؤثری داشته است؟
به نکته خوبی اشاره کردید، این یکی از دیگر معضلاتی است که ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم، خاطرم هست که یکی از اقوام مجبور بود در یکی از استانهای همجوار تهران ساکن باشد، وقتی فرزند آنها به دنیا آمد، به هر در و دیواری زدند که شناسنامه بچه را در تهران بگیرند، بهشدت هم مراقب بودند که این بچه در این مدتی که ساکن آن استان هستند، لهجه مردم آنجا را نگیرد؛ یا در نمونه دیگری، خاطرم هست قرار بود به خارج از کشور سفر کنیم، اما پروازی پیدا نکردیم؛ بنابراین مجبور شدیم از یکی از استانهای همجوار تهران مسافرت کنیم، در ماشینی که قرار بود ما را به فرودگاه برساند، برنامه صبحگاهی با زبان معیار تهرانی پخش میشد، من به راننده که ساکن آن استان بود، گفتم که "ما میهمان شما هستیم، اگر امکان دارد، برنامه صبحگاهی بهزبان محلی خود شما را بشنویم"؛ او گفت که "این برنامه تولید مرکز استانی است."، این در حالی بود که هم گوینده و هم گزارشگر زبان معیار تهرانی را داشتند، این دو مثال را زدم که بگویم هم مردم و هم دولت باید در جهت حفظ زبانهای مادری قدم بردارند.
تغییر سبک زندگی و کمرمقشدن حیات زبان مادری
متأسفانه اینگونه شده است و برخی از جوانان ما احساس حقارت میکنند که بهزبان مادریشان صحبت کنند، این نگاه خلاف رویه رهبر انقلاب است، رهبر انقلاب در دیدار با یک خانواده آذری در جمع خانواده شهدای مدافع حرم، خطاب به والدین یکی از کودکان گفتند که "در خانه با بچه ترکی صحبت کنید!" چهاشکالی دارد که کودک در محیط خانوادگی و جغرافیای خود زبان مادری را بداند و با آن صحبت کند و کنار آن زبان معیار و ملی را نیز بداند؟!
بنابراین هم مردم و هم دولت باید به این سمت بروند که هم زبانهای محلی را حفظ کنند و هم زبان معیار را. حفظ زبانهای محلی، منطقهای و حتی لهجهها و گویشها تضادی با زبان معیار ندارند و حتی به پویایی زبان ملی نیز کمک میکنند. این زبانها و گویشها همانند جویبارهایی هستند که به یک دریاچه بزرگ میریزند. بسیاری از تکیهکلامها و ضربالمثلها از دیگر زبانها وارد زبان فارسی شدهاند و ما از آنها استفاده میکنیم، مانند «یر به یر شدن» که از ترکی وارد زبان فارسی شده است، نمونههایی از این دست فراوانند.
موضوع دیگری که باید حواسمان جمع باشد این است که هر دوی این حوزهها را میتوان با هم جمع کرد؛ چرا که مغایرتی با هم ندارند. در یکی از دانشگاههای کشور در این زمینه بهخوبی عمل شده است، دانشجویان از شهرهای مختلف که به دانشگاه میآیند، بدون اینکه خجالت بکشند یا از داشتن لهجه احساس حقارت کنند، در کلاس درس خود صحبت میکنند، چرا؟ چون دانشگاه قبل از ورود دانشجویان به کلاسهای درس، برای آنها یک اردوی 10روزه میگذاشت و دانشجویان را از جهات مختلف از جمله گویشهای زبانی توجیه میکرد. اگر همین نمونهها را ما در سطح کشور داشته باشیم، دیگر نوع نگاهها به استفاده از زبان مادری میان نسل جوان تغییر خواهد کرد.
*تسنیم: یکی از پرسشهای متداول در حوزه زبان مادری و زبان ملی این است که چرا زبانهای مادری در سیستم آموزشی ما جایی ندارند، شما موافق این طرح هستید یا مخالف آن؟
مدافع این طرح هستم، دولتها هم در این زمینه تلاشهایی داشتهاند؛ اما باید توجه داشته باشیم که در این رابطه نباید سهلانگاری صورت گیرد که خلاف مصالح ملی ما باشد و منجر به بروز عیوب بزرگتر شود. تقویت زبانهای منطقهای، لهجهها و گویشها را حتماً لازم داریم، ولی باید این کار با برنامهریزی صورت گیرد.
*تسنیم: اشاره کردید که کشورهای صنعتی به زبان ملیشان توجه ویژه دارند، در برخی از کشورهای اروپایی مانند آلمان که حس ملیگرایی پررنگتر است، با وجود آنکه میتوان از زبان انگلیسی در مراودات اجتماعی استفاده کرد، ترجیح مردم آلمان بر استفاده از زبان ملی است، این رویه با آنچه در رسانههای خارجی درباره زبان فارسی و سیستم آموزشی ما مطرح میشود، مغایرت دارد.
این موضوع را چند سالی است که بهعنوان یکی از سوژههای تحقیقاتی مورد بررسی قرار دادهام. بارها گفتهام که همه افرادی که بهزبان مادری خود صحبت میکنند، میتوانند در جغرافیای خود از این زبان بهره برند، اما وقتی به میدان و ساحت ملی وارد میشوند، لازم است که یکرنگی خود را اعلام کنیم و بهزبان ملی صحبت کنیم.
نهادهایی مانند بنیاد سعدی وظیفهای در قبال گسترش زبانهای بومی و منطقهای ندارند، آنها ابتدا زبان فارسی را آموزش میدهند و بعد اگر میان زبانآموزان علاقهمندانی بودند، میتوانند روی زبان منطقهای و محلی نیز کار کنند؛ چون ایران با زبان فارسی شناخته میشود. ما بهعنوان یک کشور باید روی زبان ملی خود کار کنیم، یادمان نرود که تیر مستقیم و نشانه اصلی که دشمن بهدنبال آن است، ریشهکن کردن زبان فارسی است، اگر بخواهد زبان فارسی را از بین ببرد، دیگر زبانها نیز خود به خود تأثیر میپذیرند؛ چرا که با زبان فارسی پیوند دارند.
انتهای پیام/+