مرحوم افروغ به روایت شاگردش؛ او یک خردگرای دینی بود که ایرانیان را خوب می‌شناخت


محمد آقاسی مدیرکل دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌ها سال‌ها شاگرد و همراه مرحوم افروغ بوده است که می‌گوید افروغ یک جامعه‌شناس با تعقل دینی بود که ایرانیان را خوب می‌شناخت.

به گزارش خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم، محمد آقاسی مدیرکل دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی رسانه‌های وزارت ارشاد از جمله افرادی است که ارتباط نزدیکی با مرحوم عماد افروغ داشت. او علاوه بر اینکه دانشجوی دکتر افروغ بود، سال‌ها نیز با وی همکاری، مصابحت و گفتگو داشت.

متن زیر گفته‌های وی در مصاحبه با تسنیم درباره مرحوم افروغ است:

شناخت دکتر افروغ مقداری دشوار است؛ چرا که نوع نگاه ایشان چند لایه بود و تک ساحتی نبود. نگاه ایشان لایه‌های متعددی داشت. زیرین‌ترین لایه یا به عبارتی دیگر هسته اصلی نگاه وی، «دینی» بود. نگاه دینی ایشان نیز مبتنی بر عقل‌گرایی، خردگرایی و تعقل دینی بود.

اگر آن جاهایی که ایشان وارد شدند، ردیابی شود، متوجه این هسته مرکزی خواهیم شد و تعقل دینی ایشان به خوبی دیده می‌شود. من گفتگوها و هم‌نشینی‌های بسیاری با ایشان داشتم. موارد متعددی به خاطر دارم که ایشان نکته‌ای را بیان می‌کردند و من می‌دیدم که این سخن ایشان با یک روایت دینی تطبیق دارد. وقتی این موضوع را به ایشان می‌گفتم، بسیار خوشحال می‌شدند. برای بنده نیز بسیار جالب بود که ایشان در مطالعات و پژوهش‌هایشان به این روایت دینی رسیده‌اند.

مرحوم افروغ ارادت ویژه‌ای به حضرت امیرالمومنین (ع) داشتند و در سال‌های پایانی عمرشان مشغول مطالعه و تالیف کتاب‌هایی درباره نهج البلاغه بودند. در این دوره‌ای هم که به شدت بیمار بودند، بیشتر به حضرت علی (ع) علاقه می‌ورزیدند و با شدت بیشتری مطالعاتشان را انجام می‌دادند. ایشان قبل از اینکه به بیماری مبتلا شوند، کتابی درباره نهج البلاغه منتشر فرمودند که حس و حال‌های این کتاب ارزشمند را شرح داده بودند. به بنده نیز اظهار لطف کرده و شاگردنوازی فرموده و گفته بودند که من مشوق ایشان در انتشار آن کتاب بودم.

مرحوم افروغ از هم‌نشینی با نهج‌البلاغه لذت می‌برد و در سال‌های پایانی حیاتش نگاهش را معطوف کرده بود تا از نهج‌البلاغه بهره گیرد و به دیگران منتقل سازد. در پایان این بخش در یک کلام باید بگویم که مرحوم دکتر افروغ از دین برآمد و بر دین فرود آمد.

 

جامعه ایرانی را می‌شناخت

 

دعوا یا به عبارتی دیگر دعوی جامعه‌شناسی، درک و شناخت واقعیت‌های جامعه است. من چند گفتگوی ویژه با مرحوم افروغ در مورد واقعیت‌های جامعه داشتم.

 

ما برای اینکه بدانیم واقعیت‌‌های جامعه چیست، ملاک‌ها و معیارهایی داریم. یکی از معیارها آن است که آیا پژوهش‌های موجود، گفته‌ها و نظرات را تایید می‌کند. معیار دیگر در رابطه با پیش‌بینی و آینده‌پژوهی است.

من درباره آینده‌پژوهی بحث‌های بسیاری با ایشان داشتم که البته ایشان نقدهای زیادی به این موضوع داشتند، اما با این وجود خیلی از مواردی که دکتر افروغ فرمودند یا پیش‌بینی کردند، پیش آمد.

من حدود 13 سال کنار ایشان بودم و قبل از آن هم کتاب‌های ایشان را می‌خواندم. مرتب می‌دیدم، مطالبی که فرموده‌اند، در حال تحقق یافتن است. بنابراین ایشان جامعه ایرانی را به خوب شناخته بودند.

مرحوم افروغ کتابی با عنوان «هویت ایرانی» دارند که در این کتاب، نگاه تاریخی به جامعه ایران دارند. البته ایشان قبلاً هم این نگاه را داشتند، اما تمامی نظریاتشان درباره جامعه ایران از بُعد تاریخی را در اینجا مجتمع کرده‌اند. دکتر افروغ نسبت به حوزه تاریخ ایران و اندیشه ایرانی مسلط بود.

 

پیوسته در ارتباط با مردم بود

 

یکی از ویژگی‌های مهم شخصیتی دکتر افروغ ارتباط پیوسته با مردم و جامعه بود. من در دوره‌ای که مسئولیت ایسپا (مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران) را داشتم، یکی از مشتریان پر و پا قرص ما، آقای افروغ بود. ایشان پیمایش‌های اجتماعی را موشکافانه و البته با نگاه نقادانه مطالعه و بررسی می‌کردند. در بسیاری از بیانات و آثار نوشتاری‌شان نیز از آن پیمایش‌ها بهره  می‌بردند.

 

علاوه بر این ایشان همواره سعی می‌کرد در میان مردم زندگی کند؛ نه اینکه در بین آن‌ها باشد بلکه با آن‌ها زندگی می‌کرد. در سال‌های پایانی عمرشان هر از چند گاهی به روستایی می‌رفت و با مردم آنجا زندگی می‌کرد.

ضمن اینکه ایشان شبکه بزرگی از دانشجویان خود داشتند که بخشی از آن‌ها طلاب علوم دینی بودند. مرحوم افروغ با دانشجویان ارتباط نزدیکی داشت. بنده یکی از دانشجویان ایشان بودم که بعد ارتباط ما به ارتباط پدری و فرزندی تبدیل شد.

ایشان هفت جلد کتاب با عنوان «فریادهای خاموش، روزنگاشت تنهایی» دارند که ارتباط ایشان با جامعه در این کتاب بسیار مشهود است. ایشان منفذهای علمی خود را برای کسب علم از جامعه همواره باز نگه می‌داشتند.

این نکته را هم در این بخش بگویم که هرچندخیلی‌ها ایشان را جامعه‌شناس می‌دانند، اما ایشان فیلسوف هم بود. مرحوم افروغ وارد فضای فلسفه شد. نگاه فلسفه‌ای که ایشان داشتند وجه انضمامی‌اش پررنگ بود؛ یعنی جامعه را در تفکر فلسفی‌اش به خوبی می‌دید. من ایشان را فیلسوف نوصدرایی می‌دانم که اندیشه‌اش را از صدرا می‌گرفت.

 

طرح مُد و لباسش کارگشا بود

در مقام عمل و نظر نیز باید گفت که دکتر افروغ اندیشمندی بود که پشت میزنشین نبود. من در روزهای آخر که با ایشان تماس می‌گرفتم، می‌دانستم که درد می‌کشد و با بیماری‌اش دست و پنجه نرم می‌کند، اما همچنان مشغول مطالعه، پژوهش و انجام کارهایی بود.

او بین عمل و نظر فاصله نمی‌انداخت و به شدت به عملگرایان بدون نظر و نظریه‌پردازن بدون عمل می‌تاخت و دشمن آن‌ها بود. دکتر افروغ در تمام دوران زندگی‌اش حتی در دوره‌ای که نماینده مجلس بود، حوزه نظر را ترک نکرد و هیچگاه نیز از حوزه عمل جدا نشد. ساحت نظر و ساحت عمل در نزد آقای افروغ یکسان بود.

ایشان در دوره‌ای که رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس بود، طرحی درباره مد و لباس آماده و به تصویب رساندند که اگر آن طرح عملی شده بود، شاید اکنون با چنین وضعیتی در جامعه در رابطه با عفاف و حجاب مواجه نبودیم و این بحث‌ها وجود نداشت.

عاشق امام و رهبری بود

من بارها و بارها و به تواتر از ایشان دیدم که علاقه عجیب و شدید به انقلاب اسلامی داشت. ایشان این را در دو پرتو اسلامیت و جمهوریت می‌دید که درباره اسلامیت، عشق و علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت. به مقام معظم رهبری نیز علاقه فراوانی داشت که خاطرات فراوانی از ایشان در این رابطه دارم؛ البته این علاقه موجب نمی‌شد، که از فضای نقد خارج شود.

در باب جمهوریت نیز ایشان به مردم به معنای واقعی کلمه اعتقاد و علاقه داشت. ایشان همواره گره از کار مردم چه دانشجویان و چه افراد دیگر باز می‌کرد.

 

می‌گفت باید به آرمان‌های انقلاب رسید

جامعه‌شناسی در دنیا تلاش می‌کند تا زندگی بهتری را برای مردم فراهم کند. در عین حال تلاش می‌کند حکمرانی را به وضعیت مطلوب برساند؛ البته تعاریف متعدد و متنوعی برای جامعه‌شناسی مطرح می‌شود، اما آقای افروغ به این جامعه‌شناسی معتقد بود.

او آرمان‌های انقلاب اسلامی را در ظرف جامعه‌شناسی پیگیری کرد و عبارت «نقد درون گفتمانی» که در سال‌های گذشته بسیار رواج یافته است، از سوی دکتر افروغ مطرح شد.

ایشان معتقد بود انقلاب اسلامی مطلوبی است که باید بدان رسید. ایشان بین اهداف انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی فاصله می‌بیند و می‌گویند که جمهوری اسلامی باید به آرمان‌های انقلاب اسلامی برسد و می‌گفت باید مستمر نقد کرد و لحظه‌ای عقب نشست تا به آن آرمان‌ها رسید. ایشان این نگاه انتقادی را تا پایان در مقام نظر و عمل داشتند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط