آقای مهدی نصیری! «عصر حیرت» یا زیاده‌روی در مرده‌خواری؟

یک ایده‌ محوری نصیری در کتاب اسلام و تجدد ناسازگاری کامل تجدد و دین بود؛ او درباره استفاده از مظاهر تجدد می‌گفت که فقط باید به قاعده «اکل میته» (خوردن مرده به وقت اضطرار) عمل کرد. حالا ظاهراً خود او در این زمینه به اسراف و زیاده‌روی عجیبی افتاده است.

گروه اندیشه سیاسی خبرگزاری تسنیم -  کار مهدی نصیری تا آنجا بالا گرفته که میلاد دخانچی که پیش‌تر در جزوه‌ای با عنوان «چپ اسلامی» از نصیری در کنار دیگرانی به عنوان اعضای نزدیک به این عنوان نام برده بود مجبور شد تا با هشداری انتقادی به او، لحن مدیرمسئول سابق کیهان در سخنرانی‌اش در همایش «نجات ایران» به مدیریت محمد‌جواد اکبرین معلوم‌الحال را شبیه لحن رسانه‌های فارسی زبان خارجی در هنگام کنایه به رهبری بداند. دخانچی با نقد ایده‌ی ساده‌لوحانه‌ی جمهوری عرفی(کذا!) نصیری خطاب به او یادآوری کرده است که حتی «معلوم نیست از دل رفراندم و هر گونه تقلای کاملا دموکراتیک دیگری، لزوما جمهوری عرفی شکل بگیرد!». او در جمع‌بندی خود از کنش‌های رادیکال این روزهای مهدی نصیری نوشته: «[این فرم] هر چه هست شبیه کنش امثال نصیری نیست. اصطلاحا این فرم، فرم او نیست.»

اما چیزی که دخانچی به آن اشاره‌ای نکرده است این است که اساساً «فرم» در خصوص شخصی چون مهدی نصیری که روزی استفاده از تکنولوژی به عنوان فرآورده‌ای غربی را من باب «اکل میته»(مرده خوری) و بنا بر ضرورت ناگزیر می‌دانست و الان برای توجیه رفراندوم به "فلسفه‌های سیاسی شبه مدرن" ارجاع می‌دهد، امری بی‌معنا و سالبه‌ی به انتفاء موضوع است.

 

اساساً نصیری را نباید آنقدر جدی گرفت و از چیزی به نام "فرم نصیری" صحبت کرد. او به لحاظ نظری و عملی نشان داده که چندان به فرم خاصی پایبند نیست. نصیری نگران این نیست که «ردّ حداکثری غرب» در روزگاری نه چندان دور با «تایید حداکثری بنیان‌های فلسفی آن» در روزگار اخیر، قابل جمع نیست!

در واقع اگر چنانچه مهدی نصیری دارای "فرم"‌ی بود بایستی از همان منظر تفکیکی‌اش در حوزه کلام و منظر اخباری‌گری‌ در فقه، حداقل متوجه تناقض‌گویی‌های فاحش اخیرش می‌شد.

نصیری به ظاهر طوری نشان می‌دهد که از زمین دین و با دغدغه‌ای دینی موضع می‌گیرد اما در بهترین حالت غافل است و نمی‌داند که سقف دین بر ستون فلسفه‌های شبه‌مدرن زدن را پیشتر و بهتر از او روشنفکران دینی دنبال کردند و نهایتاً با برخورد به دیوار سخت واقعیت پروژه‌شان به شکست انجامید و به قول مصطفی ملکیان پروژه‌ای روی‌هم‌رفته زیان‌بار از آب درآمد که نه توانست مؤمنان راستین را راضی کند و نه مدرن‌های راستین را!

باز اگر نصیری التزامی به فرم داشت و آنقدر جدی بود که بشود او را جدی گرفت باید کمی به این می‌اندیشید که چطور ممکن است فردی که با عقاید بنیادانگارانه‌اش روزگاری در منتهی‌الیه سوپرانقلابی‌ها بود در عرض چند سال به منتهی‌الیه مدرن‌ها برسد و حتی حرف‌هایی بر لبانش جاری شود که دهان ضدانقلاب را به تحسین، مدرن‌ها را به تعجب و حیرت و پست‌مدرن‌ها را به انتقاد از خودش باز کند.

 


علت پریشان‌گویی‌های اخیر نصیری این است که او در جایی نایستاده و بدتر از آن فکر می‌کند کسی که جایی نمی‌ایستد دیگر ضرورتی ندارد که پروای این را داشته باشد که اصطلاحاً زیرش آب برود.

او جایی نایستاده که بخواهد نگران رخنه‌های نظری و عملی کنش‌های اخیرش باشد.

در بهترین حالت فکر می‌کند نیتی مومنانه دارد و برای دین قلم می‌زند اما در واقع و باز در بهترین حالت تنها در حال فرار کردن از ریسک حضور اجتماعی دین در حوزه عمومی و عرصه زندگی است.


واسازی زبان او در خوشبینانه‌‌ترین حالت خبر از یک پروای سایکولوژیک مومنانه می‌دهد اما در واقع به نوعی شبه خوارجی‌گری ختم می‌شود که سوت و کف جریان ضددینی و ضد ملّی را بهمراه دارد.

تصور می‌کند در حال نمایش دادن چهره موجهی از دین است اما در واقع جاده‌صاف‌کن دین‌پیرایی و هضم و هدم امر دینی در امر غیردینی است. و نهایتاً فاقد فرم است و باز در بهترین حالت اگر فرمی دارد، قطعاً فرمش غیردینی و بلکه ضددینی است.

مهدی نصیری روزگاری در کتاب‌ اسلام و تجدد یکی از ایده‌های محوری‌اش ناسازگاری کامل با تجدّد بود. او جمع بین تجدد و دین را ناممکن می‌دانست و درباره‌ی استفاده از مظاهر تجدد در حوزه‌ی دین‌داری می‌گفت که فقط باید مشابه قاعده‌ی «اکل میته» (خوردن مرده) به وقت اضطرار باید عمل کرد.  حالا به نظر می‌رسد نصیری خودش در این  عمل به اکل میته، به اسراف و زیاده‌روی عجیبی افتاده است.

انتهای پیام/