نگاهی به عملیات «پنجه عقاب» آمریکا که در طبس ناکام ماند


فرمانده عملیات پنجه‌ی عقاب که پیش از عملیات گفته بود: " به من تجهیزات بدهید تا ایران را برایتان شخم بزنم" همراه با مردان شکست ناپذیرش در بیابان‌های طبس به جهنمی گرفتار شده بودند که جز مرگ و گداختن در شعله‌های آتش پیش روی خود نمی‌دیدند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، مجموعه 6 جلدی «تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی» یکی از منابع موثق در حوزه تاریخ انقلاب اسلامی است به مناسبت فرارسیدن سالروز عملیات "پنجه عقاب" در طبس نگاهی به جلد دوم این مجموعه داشتیم که به این واقعه می‌پردازد:

از جمله مهمترین اقدامات نظامی دولت ایالات متحده‌ی آمریکا بر ضد ایران، عملیات "پنجه عقاب" در طبس بود که به شکست و ناکامی آن دولت منجر شد. در پنجم اردیبهشت ماه 1359، پس از برگزاری نماز جمعه در دانشگاه تهران ناگهان آقای "محمود مرتضایی فر" از تریبون نماز جمعه اعلام کرد: "طبق خبری که به دست ما رسیده، دیشب آمریکایی‌ها با تعدادی هواپیما و هلیکوپتر در صحرای طبس برای انجام توطئه و نجات گروگانها و ضربه زدن به جمهوری اسلامی وارد شدند. اما لحظاتی بعد طوفان شن آنان را در هم کوبید. هم اکنون جنازه آمریکایی‌ها و بقایای هواپیماها و هلی کوپترها در صحرای طبس پراکنده شده است."

مردم بسیار خوشحال شدند و تکبیر گفتند، زیرا شاهد یکی از معجزات الهی در حمایت از ملت و انقلاب اسلامی بودند. تا پیش از این، آمریکا برای مقابله با انقلاب اسلامی و رهایی از بحران اشغال سفارتش توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، علاوه بر قطع روابط سیاسی و اقتصادی با ایران و تهدیدات لفظی، در پاره‌ای از موارد با حمایت از عراق، اقدامات ایذایی و نظامی بر ضد ایران را آزمایش کرده بود. ولی در این روز تصمیم خود را برای آزاد کردن گروگان‌ها با توسل به زور عملی ساخت.

محسن رفیق دوست یکی از اعضای برجسته‌ی سپاه، خاطره‌ی خود را از چگونگی دریافت خبر حمله‌ی آمریکا به ایران چنین به یاد می‌آورد: "صبح زود بود که خبرهای مبهمی (مبنی) بر اینکه واقعه‌ای در طبس اتفاق افتاده در سپاه پیچید. اما نمی‌دانستیم آن واقعه چیست. تا ساعت هشت و نه صبح برای ما مشخص شد که آمریکایی‌ها به طبس آمده، آنجا مشکلی پیدا کرده و برگشته‌اند، کم کم دانستیم که چند جنازه، دو هلیکوپتر و بعضی از وسایل آنها در منطقه مانده بود. خبرها را پیگیری کردیم و از همان ابتدا در شورای فرماندهی سپاه به این نتیجه رسیدیم که فوراً باید کاری کنیم که اگر آمریکا دوباره بخواهد چنین تصمیمی بگیرد، به هدف خود نرسد."

شرح عملیات

پس از ناکامی آمریکا در آزاد سازی گروگان‌ها با استفاده از روشهای غیر نظامی، شورای امنیت ملی آمریکا به ریاست برژینسکی، طرفدار اقدامات قاطع نظامی بر ضد انقلاب اسلامی بود. برژینسکی در این خصوص یادآوری می‌نماید که روز 11 آوریل 1980/ 22 فروردین 1359، جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، در جلسه‌ی اضطراری شورای امنیت ملی گفت: «به نظرم امکان خلاصی گروگان‌ها بسیار بعید به نظر می‌رسد و ما بایستی حاکمیت خود را اعمال کنیم.» کارتر تأکید کرد: «من می‌خواهم به محض آزاد شدن افرادمان، ایرانی‌ها را تنبیه کنم؛ واقعاً به آنها ضربه بزنم. آن‌ها باید بدانند که نمی‌توانند ما را به بازی بگیرند.» از دیدگاه "مایلز کاپلند" یکی از دست اندرکاران سابق دستگاه اطلاعاتی آمریکا و همکار روزولت در کودتای 28 مرداد 1332 در ایران: «هدف از تهاجم طبس، تنها آزادی گروگان‌ها نبود؛ بلکه کودتا برای سرنگونی رژیم ایران، هدف اصلی این عملیات بوده است.»

 در واقع آمریکا قصد داشت در پوشش نجات گروگان‌ها و با استفاده از نیروی کماندویی و عناصر ضد انقلاب در داخل کشور، به سفارتخانه‌ی آمریکا و وزارت امور خارجه و سپس به مراکز حساس دولتی کشور، به ویژه محل سکونت امام حمله کند تا با سقوط این مراکز، طرح براندازی را عملی کند. 

" یوسف مازندی" که سالیان متمادی نمایندگی خبرگزاری آمریکایی "یونایتد پرس" را در ایران برعهده داشته است؛ در کتاب خود می‌نویسد:"چند ماه پس از افتضاح آمریکا در دشت کویر (طبس)، عده‌ای از ایرانیان نظامی و غیر نظامی که موفق شده بودند از کشور خود بگریزند و به هم میهنان سرگردان خویش (در خارج) بپیوندند، به تدریج آغاز به سخن کردند... آن‌ها می‌گفتند در بیشتر عملیاتی که به واقعه‌ی صحرای طبس منتهی شده بود؛ شرکت داشتند... به گفتهٔ آنان پیاده شدن آمریکایی‌ها در طبس برای نجات گروگانها نبود، بلکه برای انجام یک شورش بود. چون حمله (مستقیم و گسترده‌ی) نظامی آمریکا به ایران در آن زمان به صلاح نبود؛ می‌بایست از درون کشور انفجاری رخ دهد. هواپیماهای سی ـ 130 و هلی کوپترهای آر. اچ.53 برای تهیه‌ی چنین انفجاری در دشت کویر ایران بر زمین نشسته بودند. هدف تحویل تسلیحات فوق مدرن برای یک جنگ چریکی وسیع و سراسری به گروهی از افسران وفادار به شاه بود."

 

شاخص‌ترین تصمیم آمریکا در مورد حمله به ایران و آزادی گروگان‌های آمریکایی، طرح نجات با نام «پنجه‌ی عقاب» از طرف کارتر بود که قرار بود در 4 اردیبهشت 59 (24 آوریل 1980) با استفاده از پیشرفته‌ترین امکانات نظامی این کشور و کمک‌های کشورهای عربی و همسایه‌ی طرفدار آمریکا و گروهی از کماندوهای آمریکایی و عناصر مخالف انقلاب اسلامی به مرحله اجرا در آید. کارتر معتقد بود یک مأموریت نجات موفق، می‌تواند پیروزی او را در انتخابات بعدی تضمین نماید. از این رو دستور انجام عملیات را صادر نمود. در راستای پیاده شدن دستور یاد شده، یک ماه پس از فتح لانه‌ی جاسوسی، نود نفر از کماندوهای آمریکایی، موسوم به «دلتا» به فرماندهی "سرهنگ چارلی بکویث" و "سرگرد میدوز" به ایالت «آریزونا» ی آمریکا که تقریباً شرایط کویری ایران را دارا بود و نیز در محل‌هایی که شبیه سفارت آمریکا ساخته شده بودند؛ اعزام شدند تا آخرین مرحله‌ی تمرین و آموزش خود را در شرایط و موقعیت مشابه ایران بگذرانند. از سوی دیگر، گروه‌های ویژه سرّی نیز که برای پشتیبانی و تدارک وسایل تکمیلی طرح در نظر گرفته شده بودند، مخفیانه وارد ایران شدند و با گروه‌های ضد انقلاب تماس گرفتند. نظامیان آموزش دیده‌ی آمریکایی، در اواخر آذر ماه 1358 عازم کشور مصر شدند و در پایگاهی در نزدیکی قاهره استقرار یافتند.

 محسن رفیق دوست درباره‌ی عوامل نفوذی آمریکا در جریان طبس، گفته است: "عناصر نفوذی آمریکا در داخل و یا اطراف سفارت بودند. خود آمریکایی‌ها هم اظهار کرده بودند که در برنامه‌شان برای آزادی گروگان‌ها، از طبس تا ورامین و از ورامین تا سفارت، همکار ایرانی داشتند." 

برژینسکی درباره‌ی همکاری عوامل ایرانی در مسأله‌ی گروگان‌ها می‌نویسد: " ایالات متحده برای انجام این اقدام نظامی نیاز به همکاری عوامل ایرانی خود در ایران داشت که با سازماندهی ترنر و همکاران او در سازمان سیا فراهم شد. همکاری آن‌ها که شناخت کاملی از لانه جاسوسی داشتند، اطلاعات مهمی از محل دقیق هر کدام از گروگانها، تعداد محافظان و خصوصیات آن‌ها و برنامه روزانه گروگانها و محافظان را در اختیار آمریکا می‌گذارد"عوامل غیر ایرانی هم که قبلاً به عناوین مختلفی نظیر بازرگانی و خبرنگاری به ایران رفت و آمد می‌کردند؛ اطلاعات دقیقی در زمینه‌ی محافظان گروگان‌ها در اختیار دولت آمریکا گذاشته بودند.

" بکویث " که رهبری عملیات را به عهده داشت؛ درباره‌ی روش حمله با صراحت تمام سخن گفته است: "هدف آن بود که به محض ورود به سفارت کسانی را که از شهروندان ما نگهبانی می‌کردند به قتل رسانیم، چون ما برای دستگیری آنها به آنجا نمی‌رفتیم، ما می‌رفتیم تا درست بین دو چشمان آنها را با گلوله هدف بگیریم، و این کار را هم با شدت تمام انجام دهیم."

برژینسکی در مورد طرح این عملیات می‌نویسد:

"طرح عملیات که پس از هفته‌ها بررسی و تحلیل، تهیه شده بود، جمعاً دو روز از 24 تا 26 آوریل 1980(4 تا 6 اردیبهشت 1359) به طول می‌انجامید. در شب اول، هشت هلی کوپتر و سه هواپیمای سی - 130 در عمق خاک ایران در وسط بیابان فرود می‌آمدند. هلی کوپترها پس از سوخت گیری، شبانه به نقطه‌ای در نزدیکی تهران پرواز می‌کردند و تمام روز را در انتظار فرا رسیدن شب در این نقطه توقف می‌نمودند. حمله به سوی سفارت که محل نگاهداری گروگان‌ها بود، در شب دوم با وسایل نقلیه‌ای که قبلاً تدارک شده بود، انجام می‌گرفت و یک گروه جداگانه هم برای نجات "بروس لینکن" کاردار سفارت و دو تن از همکارانش به محل وزارت خارجه‌ی ایران می‌رفتند. برنامه‌ی دقیقی برای ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگان‌ها پیش بینی شده بود و گروگان‌ها پس از رهایی و شاید به همراه چند اسیر از اشغال کنندگان سفارت به استادیومی {امجدیه} که در نزدیکی سفارت قرار داشت، منتقل می‌شدند و به وسیله‌ی هلی کوپتر به یک فرودگاه مجاور پرواز می‌کردند. قرار بود این فرودگاه شبانه به وسیله‌ی یک گروه کماندویی اشغال شود و گروگان‌ها و کماندوها با هواپیماهای مستقر در فرودگاه به پرواز در آیند. تمام مراحل عملیات در تاریکی شب پیش بینی شده بود و با تمرین‌های مکرر برای این عملیات، به وسیله‌ی گروه ورزیده‌ای که داوطلب انجام این مأموریت شده بودند، همه‌ی ما به نتیجه‌ی آن امیدوار بودیم."

 دولت آمریکا در رابطه با چنین مأموریتی، متجاوز از 4 ماه تمام در صحراهای آریزونا تعلیمات پیچیده و فشرده‌ای را به کماندوهای خود داده بود و از پیچیده‌ترین تکنیک‌های نظامی - اعم از تسلیحات نظامی و دفاعی تا صنایع مدرن هواپیمایی - استفاده کرده و بودجه‌ی نامحدودی را برای این عملیات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسی آمریکا وضع جوی ایران، به خصوص در منطقه‌ی فرود در صحرای طبس را کاملاً پیش بینی علمی کرده بود و به این علت که هوای آن شب مهتابی بود؛ ورود هر نوع هوای غیرمطلوب و وقوع طوفان را بعید می‌دانست. 

دولت آمریکا به منظور رعایت اصل غافلگیری در عملیات نظامی، همچنان تظاهر به حل مسالمت آمیز مسئله می‌نمود. برژینسکی و هامیلتون جردن در یادداشت‌های خویش متذکر می‌شوند که در روزهای پیش از آغاز عملیات نجات، مجدداً باب مذاکره‌ی تازه‌ای را با ایرانی‌ها گشودند تا آنها را اغفال کنند و ایرانی‌ها احتمال ندهند که آمریکا قصد اجرای عملیات نظامی را دارد و همزمان به آمریکایی‌های مقیم ایران از راه‌های مختلفی توصیه می‌کردند که ایران را ترک کنند.

سرانجام یک روز پس از این که یک گروه جاسوس از صلیب سرخ بین الملی در ملاقات با گروگان‌ها مشخص کرد که تمام گروگان‌ها در سفارت به سر می‌برند، کارتر در دفتر کارش، کلمه رمز "بروید" را که اعلام کننده‌ی آغاز حمله بود؛ صادر کرد.

 وقتی کارتر مثل مار به خودش می‌پیچید 

عملیات در غروب پنجشنبه، 4 اردیبهشت 59، شروع شد و شش فروند هواپیمای سی - 130 و نود نفر از کماندوهای آمریکایی موسوم به نیروهای دلتا، از قاهره به ناو هواپیمابر نیمیتز در دریای عمان منتقل شدند. نیمه شب پنجشنبه، 4 اردیبهشت ماه، مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن، هواپیماهای مذکور و هشت فروند هلی کوپتر نفربر آر اچ 53 دی، از عرشه‌ی ناو هواپیمابر نیمیتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع کم و با استفاده از نقاط کور رادار، راهی ایران شدند. پس از ورود به حریم ایران اسلامی، یکی از هلی کوپترها در 120 کیلومتری شهر راور کرمان دچار نقص فنی شد و ناگزیر فرود آمد. سرنشینان این هلی کوپتر به هلی کوپتر دیگری منتقل شدند و پس از طی مسافتی، دستگاه هیدرولیک این هلی کوپتر نیز از کار افتاد؛ اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند.

 

در هر صورت، شش فروند هواپیمای سی - 130 و شش فروند هلی کوپتر، در محل مورد نظر واقع در صحرای طبس در تاریکی شب فرود آمدند. در حال سوخت گیری هلی کوپترها برای اجرای مرحله‌ی بعدی عملیات، یکی دیگر از آنها دچار نقص فنی شد. با از کار افتادن این هلی کوپتر، تمام برنامه‌های آمریکایی‌ها به هم خورد؛ زیرا آنها با محاسباتی که انجام داده بودند، برای انجام مرحله‌ی بعدی عملیات، حداقل به شش فروند هلی کوپتر نیاز داشتند. موقعیت به ناو نیمیتز و از آن جا به کاخ سفید گزارش و از رئیس جمهور کسب تکلیف شد. کارتر دستور توقف عملیات و عقب نشینی را صادر کرد؛ اما متجاوزین در چنگال عذاب الهی گرفتار شدند. آن هنگام که آمریکایی‌ها قصد بازگشت داشتند، طوفانی از شن برخاست؛ هواپیماها و هلی کوپترهای آمریکایی در حال برخاستن از زمین دچار مشکل شدند، یک هواپیما و یک فروند هلی کوپتر با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند. بر اثر این حادثه، هشت تن از آمریکایی‌ها در آتش سوختند و پنج فروند هواپیمای سی - 130 نیز از خاک ایران فرار کردند. برژینسکی حالت کارتر را پس از صدور دستور توقف عملیات و عقب نشینی و آتش گرفتن هواپیما و هلی کوپتر آمریکایی چنین توصیف کرده است:

 "وی بعداً سرش را میان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانیه روی میز گذاشت... با شنیدن این خبر، به مانند مار زخمی به خود پیچید و آثار درد و نگرانی بر تمامی صورت او آشکار شد و به اطرافیانش بد و بی راه می‌گفت." 

کارتر بلافاصله پس از انتشار خبر شکست این عملیات، بر صفحه‌ی تلویزیون آمریکا ظاهر شد و گفت:

"در ساعت‌های آخر پریروز من طرح عملیاتی را که با دقت تهیه شده بود و در ایران در دست اجراء بود تا دسته نجات ما برای بیرون آوردن گروگان‌های آمریکایی در آینده آماده شود لغو کردم. نقص فنی در هلیکوپترهای نجات، متوقف کردن طرح مزبور را ضروری ساخته بود. هنگامی که دسته نجات بعد از صدور دستور من مشغول عقب نشینی بود، دو فروند از هواپیمای ما بعد از سوخت گیری در نقطه دور افتاده در حاشیه کویر ایران، روی زمین به هم خوردند."

 سپاس خدا را، به خاطر طوفان شن! 

" بکویث " فرماندهی عملیات پنجه‌ی عقاب، که پیش از مأموریت گفته بود: " به من تجهیزات بدهید تا ایران را برایتان شخم بزنم"، همراه با مردان شکست ناپذیرش در بیابان‌های طبس به جهنمی گرفتار شده بودند که جز مرگ و گداختن در شعله‌های آتش پیش روی خود نمی‌دیدند. "پنجه‌ی عقاب" برای همیشه در طبس دفن گردید. آن‌ها در حالی که که اجساد سوخته شده‌ی یارانشان را پشت سرگذاشته بودند با سرعت محل را ترک کردند. حتی اگر کماندوها موفق می‌شدند به تهران برسند، قدر مسلّم کشتار زیادی از هر دو سو روی می‌داد. به همین خاطر یکی از گروگان‌ها گفته بود: "سپاس خدا را، به خاطر طوفان شن!"

آمریکایی‌ها در ظاهر به بهانه‌ی آزادسازی و نجات گروگان‌ها به ایران آمده بودند و تنها چیزی که پیش بینی نکرده بودند؛ طوفان شنی بود که گریبان آنها را گرفت و آنها را در وسیع‌ترین بیابان، زمین گیر کرد. عملیات طبس در بالاترین سطح و با استفاده از زبده‌ترین کارشناسان و متخصصان جنگی آمریکا طراحی شده بود و به استناد مدارک، قرار بود این عملیات به عنوان ضرب شستی به انقلابیون جوان برای آزاد سازی گروگان‌ها به کار آید و بهانه‌ای برای گسترش نا آرامی‌های داخلی و حرکت‌های تجزیه طلبانه در داخل کشور باشد و حتی بسیاری از تحلیل گران معتقدند که هدف اصلی ماجرایی که منجر به حادثه‌ی طبس شد؛ اقدام به کودتا و باز گرداندن قدرت به خاندان پهلوی بود. این در حالی بود که نیروهای جمهوری اسلامی ایران درخصوص این عملیات هیچگونه آمادگی نداشتند و تا پس از واقعه‌ی طبس از جریان بی اطلاع بودند. با این حال طوفان شن در کویر ایران به عنوان مخفی‌ترین سلاح طبیعی که از چشم کارشناسان آمریکایی پنهان مانده بود، کار خودش را کرد و چریکی‌ترین عملیات نظامی ارتش آمریکا در خاک ایران را خنثی کرد.

بدین ترتیب نقشه‌ی حمله‌ی نظامی آمریکا برای آزاد سازی گروگان‌های سفارت این کشور در تهران با کشته شدن 8 تن و نابودی چند فروند هواپیما و هلی کوپتر در طبس (به فرمان الهی)، نافرجام ماند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط