۳ فراز از رباعی امروز به روایت محمدکاظم کاظمی


محمدکاظم کاظمی در دوره آموزشی شعر آفتابگردان‌ها، به تشریح سه جریان رباعی پس از انقلاب پرداخت و به ویژگی‌های هرکدام اشاره کرد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم، اردوی آموزشی شعر آفتابگردان‌ها با برگزاری کلاسی با عنوان «رباعی امروز» با حضور محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر، برگزار شد. کاظمی در این دوره با بیان اینکه «رباعی‌سرایی امروز سه فراز دارد که من به آنها اشاره کوتاهی خواهم داشت»، نقش شاعران انقلاب مثل قیصر امین‌پور و سیدحسن حسینی را در برجسته شدن رباعی امروز پررنگ دانست داد و ادامه داد: اولین فراز مهم در رباعی امروز متعلق به دهه 60 است. در این دهه گرایش ویژه‌ای به رباعی رایج می‌شود که من اسم این رباعی‌ها را رباعی‌های آفتابی یا خورشیدی گذاشته‌ام؛ رباعیاتی که محور آنها نمادهای رایج شعر اوایل انقلاب بود. معمولا شعرها نمادین گفته می‌شد و مثلا شب نمادی از ظلمت، طاغوت و استکبار و خورشید نمادی از انقلاب و معنویت بود. این روحیه انقلابی و پیوندش با خورشید و بعضی از عناصر مثل نور و روز و... زمینه نوعی خاصی از رباعی را ایجاد کرد که در آن این سلسله از نمادها تکرار می‌شد. پائیز و بهار با هم تقابل پیدا می‌کرد، خورشید و شب با هم و یا کویر با باران به همین شکل. مثلا این رباعی از مرحوم قیصر امین‌پور که برای شهادت شهدا نوشته است:

«ای ناب‌ترین معانی واژه خوب
ای جوشش خون گرم‌تان هرآشوب
کس در سفر کدام منظومه شنید
یک روز کند هزار خورشید غروب؟»

نویسنده «ده شاعر انقلاب» با بیان اینکه این دسته از رباعی‌ها عمدتا در کتاب «رباعی امروز» گردآوری شده‌اند، درباره نحوه تألیف و اهمیت این کتاب افزود: این کتاب در سال66 توسط آقای محمدرضا عبدالملکیان منتشر شد؛ کسی که در عمرش حتی یک رباعی هم نسروده است. خود عبدالملکیان گفته است یکی از دلایلی که من این کتاب را گردآوری کردم، این بود که خودم هیچ‌وقت رباعی ننوشتم و همین باعث می‌شد در داوری رباعی‌ها جانب‌داری نکنم. 

کاظمی کتاب «رباعی امروز» را متعلق به رباعی امروز معرفی نکرد و گفت: یعنی من این کتاب را برای یک رباعی‌سرای امروزی توصیه نمی‌کنم. اگر بخواهید یک گزیده رباعی خوب بخوانید که هم رباعی‌های خوب آن دوره را گزینش کرده باشد و هم نماینده رباعی امروز باشد، کتاب «چاره‌ها» را پیشنهاد می‌کنم که آقای میلاد عرفان‌پور آن را گزینش کرده است. هم کتاب «چاره‌ها» و هم کتاب «گوشه تماشا» که کار آقای سیدعلی میرافضلی است؛ این دو کتاب به خوبی رباعی‌های برجسته معاصر را پیش روی مخاطب قرار می‌دهند. کتاب «رباعی امروز» الآن به تاریخ پیوسته است؛ ولی در آن زمان کتاب ارزشمندی بود. من رباعی‌های خورشیدی کتاب «رباعی امروز» را همان زمان شمرده بودم و جالب اینکه از حدود 290 رباعی، 142 رباعی با تصاویری از جنس شب و خورشید و ستاره و متعلقات آن پیدا کردم. این مضامین در این کتاب وفور دارد که همین نشان می‌دهد رباعی دهه شصت چقدر با این کلمات پیوند خورده است.

محمدکاظم کاظمی شاخصه مهم رباعی‌های دهه 60 را تکیه بر تعابیر محاوره‌ای دانست و ادامه داد: جالب اینکه امروز ما رباعی‌هایی از دهه 60 را به یاد داریم و در حافظه ادبی و جمعی ما به عنوان رباعی فاخر زنده هستند که یا این خصوصیت را ندارند یا خیلی کم با این خصوصیت همراه هستند. شاید یک علتش این باشد که وقتی شاعر از ترکیب محاوره‌ای استفاده می‌کند، مسحور این خصوصیت می‌شود و عملا به فکر هنرنمایی و کارهای ویژه‌تر نمی‌افتد. یک الگو و کلیشه نسبتا ثابت؛ یک تعبیر محاوره‌ای را با عشق یا خورشید همراه می‌کردند و به همین رضایت می‌دادند. این تکنیک به این دلیل که قالب و ساخت تقلیدپذیری دارد، خیلی شگفتی‌آفرین نمی‌شود. یعنی شگفتی‌آفرینی خودش را به مرور از دست می‌دهد.

این پیشکسوت شعر انقلاب شاعران جوان را از تکیه بیش از اندازه به تعابیر محاوره‌ای در رباعی برحذر داشت و اضافه کرد: هر ساخت و کاری که تقلیدپذیر باشد و شاعران بتوانند به راحتی آن را تقلید کنند و بر آن الگو شعرسرایی کنند، نباید خیلی به آن الگو دل بست. معمولا به کاری دل ببندید که نمی‌شود به راحتی آن را تکرار و تقلید کرد. 

این شاعر دلیل کمرنگ شدن رباعی در دهه 70 را اتکاء بیش از حد شاعران به همین تکنیک‌ها دانست و افزود: بعد از این موج رباعی مقداری به ابتذال کشیده شد؛ چنان که همه از این الگو استفاده می‌کردند. به همین خاطر یک مدتی رباعی‌سرایی در دهه هفتاد کمرنگ شد. تا این که بعد بعضی شاعران آمدند و چیز دیگری را جایگزین این کردند و این فصل دیگری در رباعی‌سرایی امروز بود. مضمون‌یابی و کشف؛ این چیزی است که رباعی را وارد فراز دوم خودش کرد. مضمون‌یابی و کشف در شعر بعضی از شاعران مثل بیژن ارژن نسبتا زیاد دیده می‌شود. مثلا جایی که می‌گوید:

«در خواب هم انتظار من پیوسته است
چشمی باز و چشم دیگر بسته است
با پانزده آمدی، مبارک عددی است
زیرا که شبیه گنبد و گلدسته است»

رباعی یک کشف دارد. یا اینکه عقربه‌های ساعت در طول 24 ساعت هیچ‌وقت با هم نمی‌دوند و همیشه حرکتی ناهماهنگ با هم دارند:

«هر لحظه دم از نفاق با هم بزنند
یا حرفی از این سیاق با هم بزنند
یکبار نشد عقربه‌های ساعت
یک دور به اتفاق با هم بزنند»

به گفته کاظمی؛ در شعر ارژن خیلی وقت‌ها این خصوصیت را می‌بینیم. 

«بیچاره‌تر از عالم و آدم هستیم
ماتم‌زده‌ای مثل محرم هستیم
نه گندمی و نه یار گندم‌گونی
ما هم دلمان خوش است آدم هستیم»
ا
ینجا «ما هم دلمان خوش است آدم هستیم» یک تعبیر محاوره‌ای است، اما شاعر به همین تعبیر محاوره‌ای اکتفا نمی‌کند؛ یعنی تکنیک اصلی این رباعی، این تعبیر محاوره‌ای نیست، بلکه پیوند آن با گند و گندم‌گون است. ما می‌توانیم از تعبیرات محاوره‌ای استفاده کنیم و خیلی هم خوب است. من خودم هم خیلی به این کار راغب هستم و در شعر خودم از این تعابیر و ضرب‌المثل‌های محاوره‌ای زیاد استفاده کرده‌ام و عمدتا از همین شاعرانی که این کار را کرده‌اند متأثر هستم؛ مثل احمد عزیزی و علیرضا سپاهی لائین

شاعر «کفران» درباره نقش سپاهی لائین در شعر معاصر و نحوه استفاده او از خصوصیات محاوره‌ای در شعر افزود: سپاهی لائین یکی از پیشگامان استفاده از خصوصیات محاوره‌ای در شعر نسل خودش است. الآن خیلی‌ها نمی‌دانند که این شاعر چقدر بر شاعران اطراف خودش اثرگذار بود، اما خود من استفاده از تعابیر محاوره‌ای در شعر را از علیرضا سپاهی لائین یاد گرفتم. البته سپاهی لائین از من جوان‌تر است. آن زمانی که من در اردوهای آموزش و پرورش تدریس می‌کردم ایشان دانش‌جو بود، ولی از استعدادهای خیره‌کننده بود. سپاهی لائین واقعا شاعر توانایی است و یکی از کسانی است که من واقعا به شعر او باورمند هستم. انتشارات سپیده‌باوران یک سه‌گانه از شعر او چاپ کرده که به همه توصیه می‌کنم آنها را مطالعه کنند.

کاظمی با بیان اینکه کشف و خلاقیت از ویژگی‌های رباعی بعد از دهه 60 است، توصیه کرد که شاعران رباعی‌سرا تنها به کشف رضایت ندهند. او اضافه کرد: کشف کار مهمی است. ولی بعضی وقت‌ها می‌بینیم که شاعر مجذوب این کشف می‌شود. درست است که این یک مرحله بالاتر از استفاده از تعابیر محاوره است، ولی بعضی وقت‌ها شاعر از این کشف و خلاقیت استفاده می‌کند و ما به ازای بیرونی ندارد. یعنی نمی‌توان این را با احوال و حالات شخصی و تجربه‌ها و احساسات خود را منطبق کنید. کشفِ قشنگ و خوبی است ولی در زندگی خیلی به کار تو نمی‌آید.

وی با بیان اینکه یک مشکلی که در مکتب هندی داریم همین است، یادآور شد: یکی از دوستان می‌پرسید تو چقدر با شعر صائب ارتباط داری؟ من گفتم یکی از دلایلی که من خیلی با شعر صائب ارتباط برقرار نکردم این است که شعر او کشف و خلاقیت دارد ولی آن خلاقیت مبتنی بر تجربه‌های عینی و حسی و عاطفی و انسانی نیست. فقط یک مضمون قشنگ ارائه می‌کند که تو از آن مضمون قشنگ حیرت می‌کنی، ولی نمی‌توانی آن را دستمایه بعضی از حالات و خلوت‌های زندگی خودت قرار بدهی. دلیل علاقه من به شعر بیدل تنها به خاطر کشف و مضمون‌یابی نیست، بلکه عمدتا به این دلیل است که شعر او مونس لحظات و تجربه‌ها و احساسات و عواطف شخصی من در لحظات مختلف بوده است. احساس کردم این شعر بیدل در این لحظه روایت‌گر حالات روحی من است. 

او شعرهای خوب و ماندگار را شعرهایی دانست که بیشتر از کشف و مضمون، با احساس و عواطف و درونیات ما همراه می‌شوند. این شاعر ادامه داد: در این شعرها تنها مضمون در کار نیست، بلکه حسی که شاعر در آن لحظه به ما ارائه می‌کند، جوابگوی احساسات ماست. می‌خواهم بگویم بعضی وقت‌ها این مضمون‌سازی‌ها منطبق بر حالات و لحظات و عواطف ما نیست. رباعی را می‌خوانیم، لذت هم می‌بریم، خیلی هم از مضمون آن شگفت‌زده می‌شویم، ولی عملا کاربرد احساسی برای ما پیدا نمی‌کند. ولی بعضی وقت‌ها نه؛ این کشف و مضمون با کاربرد احساسی هم همراه می‌شود و اینجاست که می‌بینیم رباعی بیشتر گل می‌کند. مثل آن جایی که آقای عرفان‌پور می‌گوید:
«عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی
پاییز بهاری است که عاشق شده است»

یا:

«ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند»

هم مضمون قشنگ است، هم مبتنی بر حالاتی در اجتماع است. این که شعر مبتنی بر حالات شخصی یا اجتماعی باشد خیلی مهم است.

شاعر «شمشیر و جغرافیا» شاعران را از اتکاء بیش از اندازه به کشف و مضمون‌یابی برحذر داشت و افزود: به نظرم می‌رسد ما نباید فقط و فقط به این تصور باشیم که با کشف و مضمون‌پردازی‌مان یک رباعی خیره‌کننده گفته‌ایم. اصولا هروقت یکی از شعر ما خیلی حیرت‌زده شد، چندان خوشحال نباشیم. بهتر این است که مردم با احساس ما همسو شوند، تا اینکه از کشف و مضمون ما شگفت‌زده شوند؛ چرا که این رباعی‌ها می‌تواند ماندگاری و جذابیت بیشتری داشته باشد. باید نوعی ترانگی و حس و حال هم در این رباعی‌ها باشد. یک چیزی که شعر را از جذابیت می‌اندازد این است که ترانگی و حال و احوال شعر در قبال مضمون‌سازی او کمرنگ شود. این رباعی شما را شبیه بعضی تک‌بیت‌های مکتب هندی می‌کند که تکنیک اصلی‌شان مدعامثل و اسلوب معادله است. یعنی شما این تکنیک یک لذت لحظه‌ای می‌برید، اما لزوما در لحظات خاص و عواطف و احساسات شخصی شما با شما همراه نیست.

کاظمی فراز سوم رباعی امروز را همراه با تأملات عاطفی و احساسی، تأملاتی درباره زندگی و مرگ، انسان و وضعیتش، شهرنشینی، طبیعت و... دانست و گفت: شاعران در فراز سوم رباعی امروز، رباعی را تأمل‌برانگیزتر و اجتماعی‌تر می‌کنند. در این موج آقای عرفان‌پور نقش ویژه‌ای دارد. در همین دسته می‌توان آقای جلیل صفربیگی را نام برد؛ بعضی از رباعی‌های بیژن ارژن هم همین ویژگی را دارد.

وی ادامه داد: بعضی دوستان هم در سال‌های اخیر کار کردند که من به دلیل اینکه ارتباطم با شعر در سال‌های اخیر کمتر شده، چندان به آنها مسلط نیستم و نمی‌توانم با قطعیت نام ببرم. مثلا آقای ایرج زبردست که از ایشان هم چنین رباعی‌هایی دیده‌ام. اما آن تأملات فکری و اجتماعی که در شعر جلیل صفربیگی یا دیگر شاعران هست، در رباعی اقای زبردست کمتر وجود دارد. مثلا عرفان‌پور یک کتاب به نام «پادشهر» دارد که کلا درباره شهرنشینی است. خب این موضوعی است که نه تنها در رباعی، بلکه در شعر ما غایب بوده است. کتابی به نام «از شرم برادرم»‌ دارد که درباره شهادت و اتفاقات اجتماعی است. آقای صفربیگی هم کتابی به نام «سونات بلوط»‌ دارد که کلا درباره منطقه خودشان و جنگل‌های بلوط است. کتاب دیگری به نام «گاوصندوق بر پشت مورچه کارگر» دارد که درباره فقر و مشکلات اجتماعی است. تنوع مضامین صفربیگی قابل توجه است. اگرچه تمرکز زیاد صفربیگی بر رباعی یک مقداری ایشان را ساده‌انگار کرده:

«آن روز حسین یک‌صدا زینب بود
آیینه غیرت خدا زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب
آن روز تمام کربلا زینب بود»

نویسنده «ده شاعر انقلاب» با بیان اینکه هرچقدر عیار هنرمندی را در رباعی بالا ببریم، رباعی جذاب‌تری داریم، از رباعی سعید بیابانکی مثال زد و گفت: مثلا این رباعی سعید بیابانکی طوری است که آدم را با خودش همراه می‌کند و می‌تواند زمزمه ما باشد:

«آشفته سریم، شانه دوست کجاست
دیوان پر از ترانه دوست کجاست
ی کاش که شاعری در این شهر غریب
می‌گفت به ما که خانه دوست کجاست»

به ویژه این رباعی فوق‌العاده از قیصر امین‌پور که جا دارد آن را بخوانم:

«دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشت
تا صبح درون گوش او پچ پچ کرد
چک چک چک چک چکار با پنجره داشت»
انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط