لاریجانی: فلسفه برای استاد کریم مجتهدی طریقی برای امرار معاش نبود

فلسفه برای ایشان طریقی برای امرار معاش نبود؛ گرچه برای آن کسانی که از فلسفه چنین نیتی داشتند، خیلی عایدشان نشد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، علی لاریجانی در همایش علمی «کریم‌ مجتهدی؛ فیلسوف ایرانی» که در تالار فارابی آن پژوهشگاه در حال برگزاری است، با اشاره به اینکه اگر بخواهم وصف حال دکتر مجتهدی را در یک جمله بگویم، این است که ایشان یک تحفه‌ای در قلمرو فلسفۀ ایران محسوب می‌شوند، گفت: دلیل مهمش این است که ایشان با فلسفه زندگی می‌کند. زمانی هم که تدریس می‌کردند، جدی گرفتنِ فلسفه را کاملاً در ایشان می‌دیدید و با تمام هستی خود تمام مطلب را بیان می‌کردند. فلسفه برای ایشان طریقی برای امرار معاش نبود؛ گرچه برای آن کسانی که از فلسفه چنین نیتی داشتند، خیلی عایدشان نشد. فلسفه برای ایشان وسیلۀ تفنن و تفاخر و کسب وجهه نبود و خود ایشان در یک اثرشان می‌گوید «افرادی پیدا شدند که مدعی فلسفه‌اند و فلسفیدن را از افتخارات خود می‌دانند، اما در واقع نه فقط فاقد هر نوع تفکر هستند، بلکه حتی وجدان اخلاقی ندارند و صرفاً اهل تظاهر و خودنمایی هستند.»

وی افزود: فلسفه از نظر دکتر مجهدی، معرفتی جدی بود که به شیوۀ سقراطی همراه با فضیلت قرار می‌گرفت. مرتبۀ پرسش‌های فلسفی، مرتبۀ تفنن و تظاهر نبود؛ یک شرایط نفسانی مساعدی برای فهم موضوعات فلسفی نیاز است. ممکن است همگان در این امر با ما مشترک نباشند، اما در شخصیت دکتر مجتهدی، این ویژگی مساوقتِ معرفتِ فلسفی، همراه با فضیلت کاملاً تبلور داشت. رفتار فرهنگیِ آراسته، تواضع، متانت و انصاف در قضاوت، بخشی از فضائل ایشان است.

لاریجانی ادامه داد: دکتر مجتهدی بیان می‌کردند که فلسفه، نشان از صلابت و استحکام فرهنگی یک ملت است و فلسفه، عامل و سرّ تحرک و پویایی فرهنگ است. تعبیری در همین مسیر از هگل است که فلسفه فعالیتی آزاد است که به کمک آن، روح یک ملت سعی دارد از حالت طبیعی اولیه خود تعالی یابد؛ لذا فلسفه در مواجهۀ با پرسش‌های بنیادین در عرصه‌های مختلف زندگی اعم از سیاسی، اجتماعیات یا هنر رشد پیدا کرده است.

وی با طرح این مطلب که شاید بتوان گفت دو سنخ مواجهه در عرصه‌های مختلف زندگی داریم، افزود: یک مواجهۀ سطحی و اولیه است که جنبۀ عمومی دارد و بیشتر در راستای رفع نیازهای متعارف بشری مراد آن است و اینها تأثیر ملموس در زندگی برای ارباب سیاست و مکاسب و هنرها دارد و روزی‌رسان‌ هم است. اما مواجهۀ عمیق‌تر در همین عرصه‌ها وجود دارد که در طاقت عالمان این رشته‌ها نیست. اینکه عدالت اجتماعی چیست، آیا عدالت جهانی مفهوم دارد یا خیر، مراد از آزادی چیست، منشأ حقوق طبیعی و فطری چیست و ... اموراتی است که دارای پیچیدگی هستند و فهم عمیق‌تری از زندگی می‌طلبد؛ لذا آقای مجتهدی می‌گوید «فلسفه ذاتاً از آسان‌سازی فکر و دستیابی نتایج زودرس امتناع دارد؛ لذا فلسفه را نمی‌توان از مظاهر نخست فرهنگ انسانی دانست.»

رئیس دورۀ قبل مجلس شورای اسلامی یکی از ویژگی‌های دکتر مجتهدی را پژوهش و کاوش فلسفی دانست و گفت: ایشان گاه می‌فرمود دانشجوی فلسفه هستم. یعنی از نظر ایشان، فلسفه گفت‌وگوی با خود و یا با دیگران است؛ لذا یک شیوۀ سقراطی و دیالکتیکی برای فلسفه قائل هستند. از این جهت یکی از مسائل مهم در زندگی اینگونه فیلسوفان، این است که بازنشستگی متعارف برای آنها موضوعیت ندارد و همیشه در قافلۀ پژوهش، گفت‌وگو و اندیشه هستند. باید توجه کرد که خمودی فلاسفه وقتی رخ می‌دهد که جامعه از گفت‌وگو تهی شود و وجود تکثر افکار از اولویت حدوث گفت‌وگوست؛ به این جهت در نقدی که ارسطو به افلاطونی که تفکری وحدت‌گرایانه به مدینۀ فاضله دارد، وارد می‌کند، می‌گوید ذات مدینه در تکثر آراست و اگر حتی بتوان این افراط را در وحدت فکری جامعه محقق کرد که از نظر ارسطو ممکن نیست و حتی اگر توفیقی هم حاکمان در این وحدت بیابند، عملاً مدینه را تبدیل به دهکده کردند. به تعبیر هگل، انسان ذاتاً موجودی تاریخی و دیالکتیکی است که از سنتز اینکه انسان حیوان است و انسان نفی حیوانیت می‌کند، حرکت انسان و ذات انسان روشن می‌شود.

وی افزود: لذا آقای مجتهدی در درس‌های هگل می‌گوید «غایت‌مندی از نظر هگل این است که انسان بدون چنین تلقی از خود نمی تواند شأنی برای آیندۀ خود داشته باشد؛ انسان به عنوان موجودی که آینده‌نگر است، هم سلب واقعیت از امور جاری می‌کند و هم سعی در تحقق بخشیدن به اموری که واقعیت ندارد. از نظر آقای مجتهدی پویش فلسفی در زندگی یک فیلسوف توقف‌بردار نیست و خود ایشان همین گونه زیست کردند.

به گفته این استاد دانشگاه تهران، یکی از نکاتی که مجتهدی در عموم درس‌ها به آن اشاره می‌کرد این است که خاستگاه تفکر فلسفی باید بررسی شود و شناسنامه‌ای برای هر موضوع فلسفی تدوین کرد. کتاب‌های ایشان هم این طور است وقتی موضوعی را از کانت نقل می‌کند به فیلسوفان دیگر اشاره می‌کند که چطور به این موضوع رسیدند.لاریجانی گفت: یکی از فقرهای آموزشی کشور ما این است که نشان نمی‌دهد خاستگاه‌های فکری هر علم کجاست و اساسا نیاز به یک علم در کجاست. مجتهدی در درس هگل می‌گوید تفکر فلسفی تز ذهن شخص معین که فیلسوف است ترشح می‌کند.

او می‌گوید فکر فیلسوف ابتدا به ساکن نیست و به نظر هگل اشاره می‌کند که ضرورت روزگار به مثابه وضع است و تفکر فیلسوف به مثابه آنتی تز و اگر این تقابل ایجاد نشود نه فرهنگ رشد می‌کند و نه تاریخ پیدایش می‌یابد. باید رابطه دیالکتیکی بین شرایط موجود و مفاهیم مطروحه توسط یک فیلسوف ایجاد کرد.او در پایان بیان کرد: مجتهدی تاثیرات فلاسفه را بر فرهنگ و شرایط سیاسی و اجتماعی زمانه مورد بررسی قرار می‌دهد. بنابراین در درس‌های خودش درباره دکارت و هگل تاکید دارند که اگر شما فلسفه دکارت را به خوبی بشناسید آن وقت فرهنگ غرب را به خوبی می‌شناسید یا اگر دانشجویی فلسفه هگل را نشناسد نمی‌تواند ارزش تفکر را در فلسفه غرب شناسایی کند.

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط