داستانک‌های چند نویسنده جوان با موضوع عفاف و حجاب

تعدادی از اعضای فعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ به مناسبت موضوع مهم عفاف و حجاب، اقدام به نوشتن داستانک‌هایی با موضوع عفاف و حجاب کرده‌اند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، تعدادی از داستان نویس‌ها و اعضای فعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ به مناسبت موضوع مهم عفاف حجاب و هفته‌ای که با عنوان عفاف و حجاب پشت سر گذاشتیم، اقدام به نوشتن داستانک‌هایی با موضوع عفاف و حجاب کرده‌اند. تعدادی از این داستانک‌ها را  در ادامه با هم می‌خوانیم:

«سرباز» به قلم حمیده عاشورنیا

تمام این دوهفته انفرادی را جایی می‌دانست که تنها یک در با آخر دنیا فاصله داشت. هربار کشان کشان می‌بردنش و سوغات این رفت و آمد زخم براق و خیسی بود که بیشتر از دُمل‌های دفعه‌ی قبل می‌سوخت. درِ سلول را که بستند تن نحیف آماس کرده را می‌کشاند گوشه‌ی دیوار و ضعف را ستایش می‌کرد برای بیهوشی مهربانی که نصیبش کرده‌بود؛ تو چه میدانی این سبکی برای کسی که وقتی یادش می‌افتد بیست ناخن برای شکنجه دارد چقدر وحشتناک است. خودش را لب گور ایستاده می‌دید، منتظر دستانی که با شلیک آخر راحتش کند از ناله‌های سوزناک اعماق وجودش. دلش می‌خواست حکمش زود اجرا شود و بدون ترس از صدای قدم‌های پشت در انفرادی.... روی خاک گور آرام و با افتخار پلک ببندد. افتخار به یک نافرمانی مقدس. چشمش را که بستند، یک لحظه یاد چادرِ پشت در حیاط مادرش افتاد.... روزنامه‌های عصر نوشتند" صبح امروز متولی حرم و سه سربازی که از شلیک به معترضین حرم سرپیچی کرده بودند، توسط جوخه‌های ارتش شاهنشاه اعدام شدند."

«منِ نخواستنی!» به قلم هدی وثوق
گفت: «خودت باش.» و روسری را از سر دخترک کشید. کمی آن‌سوتر، دخترکانی مردند؛ چون می‌خواستند باربی باشند.

«چشم‌هایش» به قلم هما ایران پور

زن روسریش را انداخت، مرد حجب نگاهش را.

«خود من» به قلم فاطمه شایان پویا
در جلسه مهمی نشسته بود. همه نگاهش می‌کردند. قبل از ارائه‌‌ مقاله، بیرون رفت. دستمال مرطوب را به لب‌هایش کشید و موها را داخل مقنعه فرستاد. حالا همه خودش را نگاه می‌کردند.

 

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط