شعر عاشورایی باید جان و جهان مخاطب را با فرهنگ و حقیقت عاشورا پیوند زند
رضا اسماعیلی در ویژه برنامه «محرم در ادب پارسی»گفت: «شعر عاشورایی» شعری است «موضعمند»، «مستند»، «معرفت محور» و مبتنی بر آموزههای اصیل دینی، معارف توحیدی و فرهنگ عاشورایی که مخاطب خود جان و جهانش را با فرهنگ و حقیقت عاشورا پیوند میزند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، ویژه برنامه «محرم در ادب پارسی» با حضور جمعی از شاعران و اهالی ادب و هنر حوزه ایران فرهنگی شامگاه جمعه 30 تیر با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علوی تبار در گروه بینالمللی هندیران به صورت مجازی برگزار شد.
رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر ادبی در ابتدای مراسم در ضمن سخنانی به وجه تمایز «شعرعاشورا» و «شعرعاشورایی» پرداخت و با مثال آوردن شعر سیف فرغانی بیان داشت: شعر عاشورایی سیف فرغانی، شعری ماتمی و در جای خود ارجمند و قابل ستایش است. اما بعد از خوانش شعر، تنها چیزی که از مضمون و محتوای آن دریافت می کنیم، دعوت به سوگواری و گریستن بر مصیبت اباعبدالله(ع) است ولاغیر.
اما در خصوص شناخت شخصیت امام عاشورا، این که حسین(ع) که بود؟ چه کرد؟ چه اهدافی داشت؟ و چرا باید برای او عزاداری کنیم؟ این شعر هیچ کمکی به ما نمیکند.
شعر سیف نمونه بارزی از «شعر عاشورا» است. شعری صرفا «موضوع مند»، «توصیفی»، «سوگ مدار»، «حاشیه بنیاد» و غیرمستند(مبتنی بر مقاتل و منابع غیر موثق) و در مواردی «اطلاعات شفاهی» از قیام حسینی که صرفا به دنبال ایجاد شور و تحریک احساسات مخاطبان است. شعری با این حال و هوا، بیشتر مناسب هیئات عزاداری است که توسط مدّاح دم گرفته شود و در جان عزاداران حسینی شور و ولوله برپا کند. در این شعر هیچ ردپایی از آموزههای اصیل عاشورایی که «حماسه»، «عرفان» و شعور و معرفت حسینی است نمیبینید. این شعر به پازلی میماند که قطعه گمشده آن «فرهنگ عاشورایی» است. فرهنگ عاشورایی یعنی «آزادگی»، «حق طلبی»، «ظلمستیزی»، «مظلومنوازی» و «عدالتخواهی» که در این شعر مورد غفلت قرار گرفته است.
اسماعیلی افزود: به این نکته باید توجه داشت که «موضوعمند» بودن یا «موضعمند» بودن یک شعر هیچ ربطی به ارزشهای ادبی آن ندارد. یعنی شعرهایی که با موضوع عاشورا سروده شدهاند، میتوانند از نظر ادبی و برخورداری از مولفههای زیباشناختی(فرم، ساختار، تکنیک، صنعتگری، به کارگیری صنایع لفظی و معنوی و...) در کمال و در شمار فاخرترین آثار آیینی باشند، ولی در روایت محض و تصویرگری صورت عاشورا متوقف مانده باشند. چنان که شعر «سیف فرغانی» نیز بی هیچ تردیدی در شمار آثار فاخر ادب آیینی است.
اسماعیلی در رابطه با «شعر عاشورایی» در پایان عنوان کرد: در یک تعریف ساده میتوان گفت «شعر عاشورایی» شعری است «موضعمند»، «مستند»، «معرفت محور»، «تبیینی، تحلیلی»، و مبتنی بر آموزههای اصیل دینی، معارف توحیدی و فرهنگ عاشورایی. آمیزهای از «سوگ» و «حماسه» و «عرفان» که به مخاطب خود «بصیرت» میدهد و جان و جهانش را با فرهنگ و حقیقت عاشورا پیوند میزند. در «شعر عاشورایی»، شاعر به کربلا و قیام حسینی به چشم یک «واقعه» حماسی، عبرتآموز و بصیرتافزا که مقدمه قیامت و رستاخیز است نگاه میکند. واقعه سترگ و شگفتی که پیش و بیش از گریستن، باید بر آن «نگریست»، از آن عبرت گرفت و از درک و دریافت و بازخوانی پیامهای انسانساز آن بصیرت پیدا کرد.
در این نشست هنرمندان و شاعرانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سید مسعود علوی تبار، مهدی باقرخان، امیر عاملی، نغمه مستشار نظامی ،ارغوان حیدری، فاطمه ناظری، مهسا ایمانی و زیبا فلاحی حضور داشتند.
در اینجا برخی از اشعار قرائت شده در برنامه را با هم مرور میکنیم:
علیرضا قزوه
ای زلف خون فشان توام لیلةالبرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند،ببین صف کشیدهاند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشکهای تشنه وضو میکند، فرات
طوفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را میدهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجو ست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمه حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بی تو چشم بسته و ماتیم و در ممات
....
سیدمسعود علوی تبار
نی عجب باشد که در بحر فنایت تشنهام
تشنگی را تا لب حوض بقایت تشتهام
با فرات و موجهایش تشنگی را کار نیست
تشنه هستم من، به تسنیم لقایت تشنهام
کربلایت جرعه جرعه تشنه از عشق خداست
بر تمام صحنههای کربلایت تشنهام
تشنه سوز مناجات شب دیدار تو
تشنهام، بر جوشش جام دعایت تشنهام
تشنه بیتاب دردم، تشنه درمان تو
تشنه هستم، تشنه، بر درد و دوایت تشنهام
تا ابد در اهتزاز موجهای پرچمت
میروم، تا در هوای داغ هایت تشنهام
....
سید کبری حسینی بلخی
خدا ز عنبر و مشک آفرید جان و تنت را
عجیب نیست که دشمن ربود پیرهنت را
به قتلگاه کشیدی ز خیمهگاه به صد شوق
به روی دست ارادت تو آهوی ختنت را
به نص آیه قران، تو شرح ذبح عظیمی
که روز واقعه دادی تمام ما و منت را
حدیث عشق چه گویم که نیزههای مخالف
به نوک خامه نوشتند مو به مو، بدنت را
فرات تشنه لبهای توست، من چه بگویم
نبی به نام خدا بوسه زد لب و دهنت را
بیا که شیعه پس از قرنهای آتش و آهن
به آب گریه نوشته است دل به دل سخنت را
.....
فاطمه نانی زاد
عاشق شد و جانش همه در تاب و تب آمد
با وصل به دلدار به فصل طرب آمد
در آینهها دید دل شعلهورش را
از خویش برون رفت و سپس در عجب آمد
مضمون بلند غزل صبح چه بشکوه
در محضر خورشید به رسم ادب آمد
افروخت به تاریکی این خیمه ستاره
آن مهر دل افروز که با ماه شب آمد
آیین مسلمانی او داد گواهی
پیوستهٔ این عشق، به اصل و نسب آمد
می رفت به میدان همهٔ جان و جهانش
در بدرقه «لا حول ولا...»ها به لب آمد
جاری شده باز از لب شط عطر شهادت
در کام عطش، داغ به طعم رطب آمد
پیچید به دشت از همه سو نعره این شیر
لشکر به عقب رفت... که ام وهب آمد
....
صبا فیروزی
دل به دریا زد و به میدان رفت
نور چشم حسین(ع) و لیلا بود
صورتش مثل روی ماه نبی
در شجاعت شبیه مولا بود
اهل خیمه همه به ذکر و دعا
غرق خون شد به روی زین افتاد
خم شد از غم، تمام قامت عشق
تا علی اکبرش زمین افتاد
بوسه زد بر رخ علی اکبر
آسمان غرق نور بود و سرور
روی بال فرشتگان بهشت
از زمین و سیاهی اش شد دور...
....
سمانه رحیمی
ای نام تو همسایه دیرینه اشک
جا مانده بغض کهنه ای در سینه اشک
چشم جهان دریا شد از معراج سرخت
تصویر تو گل کرد بر آئینه اشک
ماییم و عمری گریه بر داغ عزایت
ماییم و دست خالی و گنجینه اشک
آنقدر میگِرییم تا بر گونههامان
بنشیند عکس کربلا ، با پینه اشک
سنگینی سوگ تو بر دوش زمین است
هم عصر عاشورا شده پیشینه اشک
نفرین به دستان شقاوت تا همیشه
دردا ! شگفتا ! از دل پر کینه اشک
تا منتقم از راه میآید صبوریم
دلتنگ موعودیم در آدینه اشک
انتهای پیام/