عاقبت گنه‌کارِ مال‌پرستی که بر کشتی نجات امام حسین (ع) سوار نشد

«إبن حرّ» نه از جهت شخصیتی صاحب صفات حسنه بود و نه سابقه خوبی در اسلام و در بین خاندان عترت داشت. با این حال امام حسین علیه‌السلام به طمع هدایتش یکی از یاران را به خیمه‌اش فرستاد، وقتی جواب منفی شنید، خود به خیمه إبن حرّ رفت.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از رفتارهای زیبای امام حسین علیه‌السلام طی حرکت کاروان به‌سوی کربلا، دستگیری کردن از افراد به بهانه‌های مختلف بود. این رفتار امام از یک سو سبب تعجب کاروانیان می‌شد و از دیگر سو سبب برانگیخته شدن حیرت افرادی می‌شد که مورد عنایت حضرت قرار می‌گرفتند. کاروانیان هر اندازه جلوتر می‌رفتند، با این منطق امام حسین علیه‌السلام آشناتر می‌شدند و سعی می‌کردند از این حالت امام نهایت بهره‌برداری را در جهت رشد خود داشته باشند، اما منطق امام، دستگیری از آوارگان دنیا و گمراه‌شدگان در بیابان دنیا و هدایت‌شان به صراط مستقیم خدا بود، همان صراطی که اصل آن در ولایت امیر مؤمنان علیه‌السلام نمود داشت.

یکی از افرادی که مورد عنایت امام قرار گرفت، اما به ایشان اعتنا نکرد، فردی به نام عبیدالله بن حر جُعفی بود؛ همان فردی که پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام اظهار پشیمانی می‌کرد و حسرت خود را با این شعر نمایش می‌داد: فَیا لَکَ حَسرةً ما دُمتَ حَیّا - تَرَدَّدُ بَین صَدری و التَّراقی؛ آه از حسرتی که تا زنده‌ام در میان سینه و گلویم در جریان است. از این جهت ابتدا به سپاه مختار پیوست و با ابراهیم بن مالک اشتر به نبرد ابن‌زیاد رفت. ابراهیم از وجود او ابراز نگرانی کرد، اما مختار گفت: «با او نیکی کن و چشم او را به مال پر کن! او دنیاپرست است.» این گفته مختار نشان‌دهنده هویت اصلی ابن حرّ است، همان خصلتی است که سبب شد خیلی‌ها امام را تنها بگذارند. در نهایت عهدشکنی کرد و دست به قتل و غارت کوفیان و کارگزاران مختار زد و بعد به مصعب بن زبیر علیه قیام مختار پیوست و در نهایت مورد بدبینی مصعب واقع و زندانی شد. عبیدالله پیش از این، پس از قتل عثمان به شام نزد معاویه لعنةالله علیه رفت؛ برخی می‌گویند دعوت او را درباره جنگ برابر امیرالمؤمنین علیه‌السلام اجابت کرد و برخی می‌گویند این دعوت را رد کرد.

بنابراین «إبن حرّ» نه از جهت شخصیتی صاحب صفات حسنه بود و نه سابقه خوبی در اسلام و در بین خاندان عترت داشت. با این حال امام حسین علیه‌السلام به طمع هدایتش یکی از یاران را به خیمه‌اش فرستاد. عبیدالله بن حر بهانه آورد و گفت: «من از کوفه خارج نشده‌ام مگر از ترس اینکه مبادا حسین علیه‌السلام به آنجا بیاید و نتوانم او را یاری کنم.» فرستاده امام برگشت و پاسخ عبیدالله بن حر را به ایشان عرض کرد. سپس خود امام به خیمه عبیدالله رفت. بعد از حمد و ثنای خدا به او فرمود: «ای عبیدالله، تو در گذشته خطای زیادی کردی و خدای متعال تو را به دلیل اعمالت مؤاخذه می‌کند. آیا نمی‌خواهی توبه کنی و گناهان گذشته‌ات را جبران کنی؟ وَ انَّ عَلَیْكَ ذنوباً كَثِیرَةً فَهَلْ لَكَ مِنْ تَوبَةٍ تَمْحُو بِها ذنوبَكَ؟» عبیدالله جواب داد: «چگونه جبران کنم؟» امام فرمود: «تَنْصُرُوا ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّكَ وَ تُقاتِلُ مَعَهُ» یعنی نوه پیامبرت را یاری و در رکاب او جهاد کن. در نهایت دعوت امام را اجابت نکرد. و امام به او فرمود: «از اینجا فرار کن و برو. نه با ما و باش و نه علیه ما؛ زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خدای متعال او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود؛‌ فَوَاللّه لا یَسْمَعُ واعِیَتَنا اَحَدٌ وَلا یَنْصُرُنا اِلاّ اَكَبّهُاللّه فى نارِ جَهَنَّمَ.»

اما این نوع برخورد امام حاوی چند پیام است:

1. وسعت دایره رحمت امام حسین علیه‌السلام عقل‌ها را حیران می‌کند تا آنجا که قصد دارد از یک گمراه هم دستگیری کند.
2. گستره عنصر حب امام حسین علیه‌السلام به قدری وسیع است که علاقه دارند حتی دشمنان خویش را در حیطه خود بیاورند و شفاعت کنند.
3. نصرت اهل بیت علیهم‌السلام به قدری اهمیت دارد که خداوند حاضر است نه تنها تمام گناهان فرد را بیامرزد بلکه او را به بالاترین درجات فضل برساند که نمونه آن را در ماجرای حرّ بن یزید ریاحی خواندیم. او با اینکه در مقابل امام حسین علیه‌السلام صف‌آرایی کرد و سد راه کاروانیان شد، اما همان ندای امام حسین به ابن حرّ: «تَنْصُرُوا ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّكَ وَ تُقاتِلُ مَعَهُ» را اجابت کرد، یعنی وقتی توبه کرد و امام را لحظه‌ای یاری کرد و در رکاب ایشان تا پای جان جهاد کرد، به مقامی دست یافت که خیلی از سالکان خدا در حسرت آن به سر می‌برند.

حال اکنون باید دید مصداق نصرت اهل بیت وحی علیهم‌السلام و مصداق یاری امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه در چه موارد و چه زمینه‌هایی است؟ 

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط