توجه شاعران غیر شیعی افغانستان به شعر آیینی و امام حسین(ع)

سید‌حکیم بینش شاعر افغانستانی می‌گوید:‌ شاعران افغانستانی از میان خانواده­‌های مذهبی برخاسته‌اند، بنابراین طبیعی است که بخشی از اشعارشان را شعر آیینی تشکیل بدهد. حتی کسانی که شیعه نیستند برای امامان شیعه شعر گفته­‌اند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ ویژه برنامه «روایت عاشورا در شعر و ادب پارسی» با حضور جمعی از اهالی فرهنگ داخلی و خارجی شامگاه جمعه 6 مرداد ماه با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران به صورت مجازی برگزار شد.

رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر ادبی به عنوان سخنران این نشست در آغاز مراسم بیان داشت: در «عاشورا سرایی» اصل اول تقید و پای بندی به «ادب توحیدی» است. شعر اصیل آیینی باید در صراط مستقیم توحید و یکتاپرستی گام بردارد و جامعه را به بندگی خدا و ستایش ذات اقدس پروردگار دعوت کند. یکتاپرستی و بندگی شرط اول دین داری است.

وی ادامه داد: اصل مهم دیگری که در عاشورا سرایی باید به آن پایبند بود، رعایت «ادب و آداب عزاداری» است. چنانکه گفته‌اند: «ای تعزیه داران به ادب بنشینید». شعر آیینی(عاشورایی) باید عزت‌مدار باشد. بر جهل بشورد و معرفت‌افزا باشد، نه این که با دمیدن در تنور خرافه و گزافه چشم‌ها را بر حقیقت ببندد و بر رونق بازار جهل کیشان و باطل اندیشان بیفزاید.

اسماعیلی با اشاره به نقل قولی از علیرضا قزوه گفت:‌ قزوه می‌گوید‌: «مولا برای بنای جامعه توحیدی «حُر» می‌خواهد نه «غلام»؛ چنان که او در همان ظهر عاشورا غلامش را که او نیز حُر شده بود آزاد کرد و رفت»، زیرا امام برای آزاد کردن انسان‌ها و احیای مکارم اخلاقی و انسانی قیام کرده بود.

اسماعیلی در رابطه با دقت در گزینش واژگان اشعار عاشورایی ادامه داد: مقرون به صلاح و صواب است که شاعر عاشورایی - تا حد امکان - در گزینش و استخدام واژگان برای خلق و آفرینش یک اثر فاخر عاشورایی به این نکته کلیدی توجه داشته باشد که پای کلمات نامَحرم، حاشیه‌دار، غیر مُوجّه و واژگانی را که دارای بار منفی هستند، به ساحت پاک و مقدس شعر عاشورایی باز نکند؛ چرا که بعضی از واژگان قابلیت و اهلیت راه یافتن به این حریم ملکوتی را ندارند و استخدام و به کارگیری آنها - در معنای ایجابی - فضای شعر عاشورایی را مسموم و آلوده می‌کند. کلماتی که «سوء پیشینه فرهنگی» دارند و برآمده از متن و بطن نظام‌ها و فرهنگ‌های منحط غیر توحیدی، استکباری، سلطنتی، ارباب و رعیتی، بردگی و طاغوتی‌اند و معانی بد و آزار دهنده‌ای را در ذهن مخاطب تداعی می‌کنند. کلماتی که از جنس فرهنگ عاشورایی نیستند و هویت و شناسنامه اسلامی و شیعی ندارند.

وی با بیان اینکه امام حسین (ع) تشنه لبیک بود افزود: خلاصه کردن حماسه بلند کربلا در «عطش» و چشم‌ بستن بر پیام‌های انسان‌ساز و زیبایی‌های متعالی و شگفت این نهضت بزرگ، ستمی بزرگ بر خاندان رسالت است. مگر روایت حضرت زینب(س) از صحنه کربلا را نشنیده‌ایم که فرمود: «ما رایت الا جمیلا».

اسماعیلی در انتها ادامه داد: شاعر عاشورایی باید با رعایت ادب و آداب زبان به مدح و ستایش آل الله (علیهم السلام) باز کند و مَحرم مصائب ابا عبدالله (ع) باشد، نه این که با سرودن غزل – مرثیه‌های عریان و مکشوف و نیشتر زدن بر زخم‌های کربلا، داغ آل الله را تازه کند و بر آبروی خاندان رسالت چوب حراج بزند. ما باید همچون حضرت زینب(س) چشم زیبابین داشته باشیم و در آیینه شعر عاشورایی ظرافت‌ها و زیبایی‌های بی‌بدیل این «مینیاتور الهی» را در پیش چشم جهانیان به تماشا بگذاریم و با پرهیز از سرودن غزل  ـ مرثیه‌های عریان و مکشوف امام را یاری کنیم. شعر عاشورایی نباید تنها به دنبال به تصویر کشیدن و بازسازی صحنه‌هایی چون سرهای برآمده بر نیزه، اجساد افتاده بر خاک، خیمه‌های آتش گرفته، دربدری کاروان اسیران و ... باشد. بلکه باید با شیوه‌های هنرمندانه‌تری عظمت روح سالار شهیدان کربلا را در لحظه پرواز به سوی معشوق ازلی و ابدی با الهام از شعارها و رجزهای عاشورایی به تصویر بکشد.

سید حکیم بینش شاعر افغانستانی نیز در این نشست در رابطه با شعر آیینی افغانستان بیان داشت: در دهه‌های اخیر با ظهور نسل جدید شاعران، چشم اندازهای روشن‌تری پیش روی شعر معاصر افغانستان دید شد؛ شاعرانی مثل محمدکاظم کاظمی و سیدابوطالب مظفری و بسیاری دیگر که امروز نام آوازه­­‌ای در میان فارسی زبانان دارند خوش درخشیدند و خدمات ارزنده‌ای به زبان و ادبیات فارسی کردند.

وی ادامه داد:‌ اگر بخواهیم در مورد شعر آیینی بحث کنیم لازم است بگوییم که شاعران افغانستانی از میان خانواده­‌های مذهبی برخاسته‌اند، بنابراین طبیعی است که بخشی از اشعارشان را شعر آیینی تشکیل بدهد. حتی کسانی که شیعه نیستند برای امامان شیعه شعر گفته­‌اند. مثلا خلیل الله خلیلی شاعر نام‌آور معاصر برای امام رضا(ع) می­‌سراید، نام قهار عاصی را شاید بعضی از دوستان شنیده باشند. او هم از برادران اهل تسنن است. اما این گونه دست توسل به دامان امام علی(ع) می‌زند:«من و ذکر نام تو یا علی که کشانی‌ام به هدایتی / مگر از چشم تو عنایتی برساندم به ولایتی»

وی هم‌چنین درباره امام حسین(ع) می‌­سراید: «تاریخت خون مرد به دامان کربلا/ سجاده شد زمین بیابان کربلا»

بینش ادامه داد: وقتی از شعر آیینی افغانستان بحث می­‌شود معمولا نام‌های بزرگانی مثل علامه سیدکاظم بلبل مشهور به بلبل کابلی و علامه سید اسماعیل بلخی به ذهن می­‌آید. از شخصیتهایی که قصیده های بسیار فاخری دارد علامه بلبل است.  علامه بلخی، بزرگترین شاعر مذهبی سرای افغانستان است. دیوانش پر است از اشعاری که برای بزرگان دینی و بخصوص شخصیتهای کربلا سروده است. اشعار مذهبی بلخی مویه و گریه نیست. او در اشعارش مثل سخنرانی­‌هایش با افکار انقلابی‌اش مردم را بیدار می‌کرد و به مبارزه می­‌طلبید. او به عاشورا نه به حیث یک واقعه که یک دانشسرا و یک آموزشگاه و یک مکتب نگاه می­‌کرد.

این شاعر افغانستانی تصریح کرد:‌ چهره بعدی که می­‌توانیم نام ببریم محمدکاظم کاظمی است. تقریبا همه  اشعارش در راستای فرهنگ دینی است. اگر بخواهیم از اشعار مذهبی وی حرف بزنیم محمد‌کاظم کاظمی برای حضرت خدیجه و حضرت زهرا سلام الله علیهما شعر دارند. شعر معروف شان برای امام حسین و یارانش را شاید بسیاری از دوستان خوانده باشند :« آی دوزخ‌سفران‌! گاه‌ِ دریغ آمده‌است‌/ سر بدزدید که هفتاد و دو تیغ آمده‌است‌»

در نشست عاشورایی گروه بین‌المللی هندیران همچنین از قطعه موسیقی «زلف خون فشان»  با صدای لایق شاه خالف خواننده تاجیکستانی و فرزند دولتمند خالف خواننده شهیر این کشور رونمایی شد. این کار در سبک موسیقی فلک کوهی که ویژه مناطق جنوب تاجیکستان است با غزلی از ترکیب بند با کاروان نیزه ی علیرضا قزوه ساخته شده است.

در این نشست هنرمندان و شاعران همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، سید مسعود علوی تبار، امیر عاملی، محمد علی یوسفی، سید حکیم بینش، نغمه مستشار نظامی، زیبا فلاحی، سارا عبدالهی فر،سارا جلوداریان، صبا فیروزی، زهرا آراسته نیا و مهسا ایمانی حضور داشتند.

 برخی از اشعار عاشورائی خوانده شده در این نشست مجازی به شرح ذیل است:‌

علیرضا قزوه

ای زلف خون فشان توام لیله البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند
پشت سرت تمامی‌ ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشک‌های تشنه وضو می‌‌کند، فرات
طوفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را می‌‌دهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجو ست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بی تو چشم بسته و ماتیم و در ممات

***

عبدالرحیم سعیدی راد

هنوز می چکد از چشم آسمان آتش
زمین و هر چه در آن می کشد فغان آتش
صدای طبل عزا بین کوچه می‌پیچد
دوباره سنج و دهل بسته بر دهان آتش
صدای شیون شمشیر می‌رسد برگوش
میان معرکه برپاست بی‌گمان آتش
فغان و آه بلند است والعطش جاری
به جان خسته دلان بانگ: الامان آتش!
کنار علقمه افتاده دست ساقیِ مست
کنار خیمه ولی، آه، ارغوان، آتش
چقدر شکوه کند رود، با لبی تشنه
چقدر گریه کند مشکِ بی زبان آتش
گلوی کودک شش ماهه ای غزلخوان شد
دمی که تیر، بخون خفت و شد کمان آتش
کسی ندیده چنین رسم میهمانداری
کسی نداده چنین دست میهمان آتش
چه شعله‌ها که به پاهای کودکان پیچید
چه زخمها که چنین می‌زند به جان آتش
چه کرده شمر به گودال قتلگاه مگر
که ناگهان شده دلهای شیعیان آتش
مگر چه آمده بر نعش‌های در گودال
که شعله می‌کشد از عمق استخوان آتش
صدای ناله‌ای از عرش می‌رسد برگوش
رسیده است مگر تا به کهکشان آتش؟
گمان مبر که در آن سرخی غروب و عطش
رسیده است به پایانِ داستان آتش
چه‌ها گذشت بر آن کاروان نیزه و سر
گذشته است گمانم، ز هفت خوان آتش
چه‌ها گذشت به بانوی صبر و بی تابی
دمی که داشت به لب چوب خیزران آتش
بپاست خطبه آتش میان کاخ یزید
تمام شام بلا سوخت از همان آتش

***

نغمه مستشار نظامی

شعله در خیمه دلسوختگان افتاده
آتش داغ عظیم تو به جان افتاده
باغبان بی‌کفن افتاده تماشاگر گل
از غمش ولوله در باغ جنان افتاده
این چه شوریست که می‌جوشد و می‌جوشاند
این چه شوقیست که در جان جهان افتاده
کیست از ناقه به زیر آمده خون می‌گرید؟
کوه صبرست و ازین بار گران افتاده
حسبی‌الله ‎نوشته است بر انگشتری‌اش
این نگینی که به دست دگران افتاده
وا حسیناه !ببین از نفحات نفست
روضه‌خوان مست شده،مرثیه خوان افتاده

***

سیدمسعود علوی‌تبار

نی عجب باشد که در بحر فنایت تشنه‌ام
تشنگی را تا لب حوض بقایت تشنه‌ام
با فرات و موجهایش تشنگی را کار نیست
تشنه هستم من، به تسنیم لقایت تشنه‌ام
کربلایت جرعه جرعه تشنه از عشق خداست
بر تمام صحنه‌های کربلایت تشنه‌ام
تشنهی سوز مناجات شب دیدار تو
تشنه‌ام ، بر جوشش جام دعایت تشنه‌ام
تشنه‌ بی‌تاب دردم، تشنه درمان تو
تشنه هستم، تشنه، بر درد و دوایت تشنه‌ام
تا ابد در اهتزاز موج‌های پرچمت
می‌روم، تا در هوای داغ‌هایت تشنه‌ام

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط