رفیعی: امام سجاد (ع) چرا دست به قیام نزد؟ + صوت

حجت‌الاسلام رفیعی گفت: مبارزۀ امام سجاد علیه‌السلام حکیمانه است نه مسلحانه. جهاد ایشان، جهادی مدبرانه است نه عجولانه.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حجت‌الاسلام رفیعی در آخرین شب مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله و در شب شهادت زین‌العابدین امام سجاد علیهماالسلام که با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی و جمعی از عزادران حسینی در حسینیۀ امام خمینی (ره) همراه بود، گفت: در طول تاریخ ظلمی که به امام سجاد علیه‌السلام شد، گرچه از جنس ظلم کربلا و شهادت در روز عاشورا نبود، اما کمتر از آن ظلم نبود؛ ظلمی که تا امروز در آثار نویسندگان و اهل قلم ملاحظه می‌شود و آن، معرفی امام سجاد به عنوان امام صامت یا ساکت بود؛ حالا یک مقدار قشنگ‌تر خواستند سخن بگویند، گفتند رهبر معنوی و علمی جامعه. امام را از نقش مبارزاتی و نقش جهاد و روحیۀ ظلم‌ستیزی جدا کردند. خود ما هم کم گذاشتیم و در همایش‌ها و سخنان‌مان می‌گوییم امامی که به دعا و ثنا و موعظه پرداخت و از مسائل مبارزاتی و جهاد فاصله گرفت. اینها ظلم بزرگی است.

 

 

وی افزود: اگر سیرۀ امام سجاد را ببینید، یک شیب تند و یک مبارزۀ بسیار با صراحت با آفرینندگان حادثۀ عاشورا دارد و هیچ تعارفی هم ندارد. وقتی وارد مجلس ابن‌زیاد می‌شود، آن نانجیب سؤال می‌کند اسم او کیست. می‌گویند علی بن الحسین. ابن زیاد گفت به من گفته بودند علی بن الحسین در کربلا بود و بعد با جسارت گفت حسین بن علی را خدا کشته است. او قصد داشت تا ماجرای عاشورا را به گردن جبر بیندازد تا عمل خود را توجیه کند. امام با صراحت برخاست و فرمود «أنتم قتلتموه.» شما او را کشتید، کار را گردن جبر نیندازید. درست است که همۀ کارها به اذن خداست، اما خدا خیلی از کارها را مشیت می‌دهد، اما رضایت نمی‌دهد؛ شاءَ و لَم یَرضَ. وقتی ابن زیاد این پاسخ صریح را شنید، گفت او را بکشید. زینب کبری سلام‌الله علیها برخاست و دست جلو گرفت و گفت اجازه نمی‌دهم. امام فرمود سکوت کن، من خودم سخن می‌گویم. خطاب به ابن زیاد فرمود تو نمی‌دانی شهادت روش ما است، سبک زندگی ما است و ما با شهادت مأنوسیم؟ در خطبۀ 156 نهج‌البلاغه می‌خوانیم که امیر مؤمنان به پیامبر صلی ‌الله علیه و آله می‌فرمود من چه زمانی شهید می‌شوم؟ بارها سؤال کرد به گونه‌ای که پیامبر فرمود نزد شما شهادت چگونه است و چقدر صبر داری؟ فرمود لَیسَ هذا مِن مَواطِنَ الصّبر؛ یعنی صبر در سختی است، شهادت سخت نیست؛ و لکِن مِن مَواطِن البُشری وَ الشّکر. شهادت جای بشارت و شکر است.

رفیعی ادامه داد: إن القَتلَ لَنا عادَةً و کرامَتنا الشّهادة. شهادت عادت و کرامت ما خاندان وحی است. حال به امام سجاد علیه‌السلام می‌گوییم غیر مبارزاتی و امام دعا؟! برخورد ایشان در شام و خطبۀ غرای ایشان مقابل یزید را هم بخوانید. شام، شهری است که حدود 20 سال امیرالمؤمنین در آن سبّ شد و مردم را ضد علی بار آوردند. در آنجا می‌ایستد و از فضائل عترت می‌گوید و می‌فرماید ما را به شما بد معرفی کرده‌اند. بعد می‌فرماید ما هفت خصلت و فضیلتی داریم که دیگران ندارند. بعد فرمود ما شخصیت‌هایی درخشان داریم؛ حمزه و جعفر از ماست. بعد شروع به تعریف از امیرالمؤمنین کرد. فرمود شما با چه کسی در افتادید؟ با کسی که دو هجرت کرد، به دو قبله نماز خواند. حال می‌توان امام سجاد را امام صامت دانست؟ این برای دوران اسارت است. ممکن است کسی بگوید این رفتارها به خاطر شدت حزن ایشان در شهادت پدر بزرگوارشان است. آیا در مدینه اینگونه بود؟

وی با اشاره به اینکه امام سجاد علیه‌السلام در سه بعد در مدینه به مبارزه می‌پردازند، گفت: این مبارزات شامل مبارزات علمی، اجتماعی و عاطفی است. پس از شهادت امام حسین علیه‌السلام، بنی امیه جوّ رعب و وحشت در مردم ایجاد کردند و کسی جرأت حرف زدن نداشت. بی‌گناه را گردن می‌زدند. این جوَ مخصوصاً در دوران 20 سالۀ عبدالملک و فرزندانش پررنگ بود. یزید که خیلی نماند و در سال 64 به درک واصل شد. مروان هم چند سال کوتاه حکومت کرد. در این دوران، دوران انحطاط فرهنگی است. بحث غناء، اختلاط و ... در این دوران است. خواننده دعوت کردند تا بخواند. به قدری جمعیت آمد که مجبور شدند به پشت بام بروند. صف از بالا به سر جمعیت ریخت و خواننده زیر آوار مرد. این وضعیت فرهنگی جامعه است. این وصف مدینه‌ای است که روزی صدای قرآن در آن می‌پیچید. از آن سو با انقلاب‌های توابین، مختار و قیام‌های بصره مواجهیم که 11 هزار نفر طی شورش بصره کشته شدند. امام سجاد در این جوّ است. آیا توقع داریم اسلحه دست بگیرد و لشکرکشی کند؟ مبارزۀ امام سجاد حکیمانه است نه مسلحانه. جهاد ایشان، جهادی مدبرانه است نه عجولانه. اگر شمشیر دست می‌گرفت، همین مقدار شیعه هم از بین می‌رفت و فاتحۀ مکتب شیعه خوانده می‌شد. با این حال هیچ گاه از مبارزه دست برنداشت.

رفیعی ادامه داد: امام سجاد علیه‌السلام با کنیزی ازدواج کرد. حجاج به ایشان نامه نوشت چرا با یک فقیر ازدواج کردی؟ امام پاسخ داد «قَد رُفِع بالإسلام الخَسیسة و تَمّم بِهِ النّقیصة؛ یعنی این حرفی که تو می‌زنی، اسلام باطل کرد.» دور تا دور رسول خدا فقرا بودند. بعد فرمود «لؤمُ الجاهلیة». بدی و سرزنش، سرزنش جاهلیت است. نامه را وقتی به عبدالملک دادند، پسرش سلیمان نشسته بود و گفت جواب تندی به تو داده است. گویی امام با عبارت «لُؤم الجاهلیة» می‌گوید خاندان عبدالملک کافر بودند و ریشه در دین نداشتند. عبدالملکی که بسیار خبیث است و هشتاد هزار نفر توسط او و حجاج به قتل رسیده است. کمیل و سعید بن جبیر و قنبر را کشته است، گفت: اینها با چیزهایی بالا می‌روند که ما این چیزها را حساب نمی‌کنیم. «یا بُنَیّ إنّ علی بن الحسین یَرتفع مِن حَیثُ یَتّضع الناس.» ما فقیران را به حساب نمی‌آوریم، اما اینها با اهمیت دادن به این قشر بالا می‌روند.

انتهای‌پیام/ 

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط