وصیت‌‌ شهید عبدالله اسکندری| آخرین حرف های مردی که سرش بالای نیزه رفت

وصیت‌‌ شهید عبدالله اسکندری| آخرین حرف های مردی که سرش بالای نیزه رفت

شهید عبدالله اسکندری می نویسد: خدایا مردم فریب ظاهر من را می خورند خدایا به ظاهر خود خیانت کردم خدایا به محاسن خود خیانت کردم خدایا به موقعیت خود خیانت کردم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، سردار عبدالله اسکندری از سال 58 که لباس سبز پاسداری را به تن کرد تا آخرین لحظه زندگی اش حاضر نشد دست از آرمان و اعتقادش بر دارد. با اینکه بازنشسته شده بود اما با آغاز جنگ سوریه خود را به این سرزمین رساند و بعد از رشادت‌های فراوان سرانجام خرداد سال 93 در حلب در حالی به شهادت رسید که تکفیری‌ها چند ساعت بعد از شهادت سرش را بریده و بالای نیزه بردند. آنچه می‌خوانید وصیت نامه این شهید عزیز است.  

به نام خدا
روز سیزدهم ماه رجب در سال 1384 روز تولد حضرت امیر علیه السلام خداوند توفیق داد که برای اولین بار اعتکاف نصیبم شد. این سه روز می‌شود انسان خود را محاسبه اعمال نماید قبل اینکه محاسبه اعمالمان بکنند بعد از این سه روز باید تحول درون انسان ایجاد شود اگر نشود مثل بنده گناهکار باید امید به خدا داشت نباید نا امید شد ایام البیض یعنی سفیدی خورشیدی –نور رجب یعنی ریزش گناهان.

خدایا یک تحولی در ما ایجاد کن، خدایا نامه اعمال ما را سفید کن، خدایا گناهان را نزد ما زشت قرار بده، خدایا اعمال نیک را نزد ما شیرین قرار بده، خدایا گناهان را نزد ما دور کن، خدایا عبادت را نزد ما نزدیک کن، خدایا پدران ما همسایگان ما دوستان ما نزدیکان ما رفتند ما بیدار نشدیم، خدایا ما را بیدار کن، خدایا ما را از خواب غفلت هوشیار و بیدار کن، همین امروز جنازه حاج قربانعلی را دفن کردیم ولی بیدار نشدیم هنوز غافل هستیم هنوز قلب ما پاک نشده است، هنوز غفلت وجودم را فرا گرفته هنوز ارتباط وصل نشده خدایا گناهان برتنم سنگینی می کند خدایا تنم سنگین شده، خدایا قلبم کدر شده ، خدایا قلبم را صیقل کن، خدایا قلبم را از سیاهی آن پاک کن، خدایا چرا غافل هستم، خدایا چرا خواب رفتم، خدایا چرا ظلمات تنم و قلبم را گرفته، خدایا چرا نور تو ولایت تو محبت تو در وجودم کم رنگ شده، خدایا نور خودت ولایت خودت محبت خودت خوبی‌های خودت، تو را به تمامی خوبان عالم قسم می‌دهم در وجود من گناهکار در قلب من غافل رسوخ ده.

منشور معنوی انقلاب , وصیت شهدا , وصیتنامه شهدا , شهید ,

خدایا مگر خود نگفتی ناامید مباش، مگر خود نگفتی امیدوار باش، مگر خود نگفتی اگر توبه شکستی باز هم بیا، مگر خود نگفتی مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، ما آمدیم اما چگونه آمدیم با کوله بار گناه با کوله بار کبر با کوله بار تکبر با کوله بار مستی دنیا با کوله بار نفس سرکش ،نفسی که از دست خودم در رفته و دیگر نمی توانم آن را هدایت و کنترل کنم.

خدایا کمکم کن خدایا دستم را بگیر خدایا هدایتم کن خدایا به راه راست و صراط مستقیم خود ما را راهنمایی کن خدایا پشیمانم

خدایا دستم از همه جا قطع شده خدایا فقط فقط تو را دارم، خدایا فقط فقط امیدم به توست ،خدایا اگر امیدم به تو نباشد پس به کی امید ببندم
خدایا این امید به تو است که زنده هستم و گرنه باید از روی فکر دق می‌کردم و دیگر زنده نبودم ولی همه به همه به امید تو می آیم و به امید بخشش تو زنده می‌مانم و به امید تو روز را شب و شب را روز می‌گذرانم ، خدایا قلوب مرا پاک کن خدایا قلوب ما را روف و مهربان کن خدایا تمامی زشتیها را در وجود من دفن کن خدایا تمامی خوبی ها را در وجودم زیاد کن.

الهی و ربی من لی غیرک

خدایا زمانی که من را در قبر می گذارند کی به فریاد من می‌رسد؟ همه می روند همه اقوام، دوستان، همسایگان تلاش می‌کنند بلکه زودتر روی قبر من خاک بریزند و بروند. عجله می کنند برای رفتن و من را تنها می‌گذارند. من هستم با اعمال زشت خودم من هستم با آن قبر تاریک و تنگ و نمسار. من هستم با بدی‌هایی که در این دنیا انجام دادم. من هستم با اعمال بدم. من هستم با آن همه گرفتاری. من هستم با آن همه دوست داشتنی. دنیا خدایا تنم در عالم خاکی می رود و روحم را در عالم برزخی می‌رود. خدایا این دنیا عین آن خوابی بود که من بیدار نشدم من غافل بودم من به رفقا به دوستان به آشنایان به خانواده به اقوام دل خوش کرده بودم واز عشق تو بی خبر بودم و از بزرگی تو بی خبر بودم من غافل بودم چرا؟ خدایا من به وحدانیتت، من به بزرگی، من به رئوفیتت، من به وعده‌های تو ایمان داشتم ولی چه کنم که شیطان در وجودم رخنه کرده بود و من را از یاد توغافل می‌کرد خدایا شیطان را از ما دور کن، خدایا غفلت را از ما دور کن، خدایا ما به قیامت تو و روز معاد تو و به پیامبر تو نبوت تو و به امامات امامان تو ایمان داریم خدایا به توحید تو به واحد بودن تو به قدرت تو به مهربانی تو به بزرگی و توانایی تو و به تمام خوبیها ی تو ایمان و اعتقاد داریم شما هم دست ما را بگیر شما هم ما را هدایت کن، شما هم به ما اراده بده که گناه نکنیم خدایا متوسل میشوم به زیارت عاشورا خدایا متوسل میشوم به حضرت زهرا.

خدایا از من آهی از تو نگاهی

خدایا ماه رجب بگذشت و من از خود نگذشتم پس تو از ما بگذر، خدایا موهایم سفید شد محاسنم سفید شد عمری را پشت سرگذاشتم بدنم ضعیف شد چشمانم ضعیف شد توان جسمانیم کم شد ولی بیدار نشدم غافل بودم غفلت سرپایم را فرا گرفته بود چه کنم امیدم به مولایم است تنها و تنها امید به تو دارم‌ای پروردگار جهانیان فقط به بخشندگی به مهربانی تو به بزرگی تو فکر می‌کنم و امیدوار می‌شوم‌ای خدای بزرگ دستم را بگیر رسوایم مکن آبرویم را مریز تو ستارالعیوب هستی تو پوشاننده عیب‌ها هستی.

پس روز محشر هم ستارالعیوب باش

خدایا مردم فریب ظاهر من را می‌خورند خدایا به ظاهر خود خیانت کردم خدایا به محاسن خود خیانت کردم خدایا به موقعیت خود خیانت کردم خدایا به پست و مقام دنیا خیانت کردم خدایا به وجه حقوقی دنیایی خود خیانت کردم خدایا به درجه و سمت دنیای خود خیانت کردم خدایا اگر به تو رویی نیاورم پس کجا بروم و با چه کسی درد و دل کنم ، خدایا پیشانی خود را روی خاک گذاشتن آسان است ولی دل کندن از خاک بسیار دشوار است ، خدایا تو خود میداننی ما بنده سرکش نبودیم اگر گناهی از ما سر می زد از روی غفلت نادانی و بیچارگی بود.

از تو معذرت می خواهم خدایا غفلت من برای من نبود که محبوب خود را خشمگین کنم محبوب خود و مولای خود را ناراحت کنم ، خدایا در روز محشر چگونه به اطراف خود نگاه کنم خدایا مردم چگونه در رابطه با من قضاوت می کنند خدایا شرمسارم خدایا پشیمانم خدایا شرمنده هستم خدایا التماس می کنم از این بنده خاکی گنهکار قبول کن خدایا خود گفتی برگرد خود اگر نمی خواستی مرا بخشایی چرا دعوت کردی چرا در ایام البیض مرا هدایت کردی چرا من را بعنوان غلام خوبانت قبول کردی پس دستم را بگیر تنم از آتش جهنم تو می ترسد وحشت در وجودم فرا گرفته می ترسم عاقبتم چگونه سپری شود خدایا تو همان خدایی هستی که دست ما را گرفتی و ما را هدایت کردی، به جبهه های نور به جایی که بجز از خود گذشتگی ، غیرت صبر و بردباری چیز دیگری حاکم نبود خدایا این نوجوانان و کودکان را می بینم که به عشق تو آمدن اعتکاف روزه گرفتن عبادت می کند خدا مگر اینها هم مثل بنده خاکی حقیر گناهکار هستند؟!

پس چرا بسوی تو می آیند آیا بخاطر این نیست که در قلوب آنها جا داری خدایا به تو قسم می دهم به قلوب پاک این نوجوانان دست مرا هم بگیر خدایا خسته و ناتوان شدم خدایا دلم شکسته و قلبم درد می کند خدایا فشار برویم زیاد شده چه کنم چکار کنم اینها همه و همه به امید تو دل بسته محبوب خوب خوبان ای قدرت مند قدرت مداران ای بزرگترین بزرگها ای مهربانترین مهربانا ای کسی که گفتی از رگ گردن به شما نزدیکتر هستم پس کمک کن پس نگذار خجالت بکشم ای کسی که آسمانها و زمین‌ها و کوه‌ها همه در ید قدرت تو هستند به این بنده گناهکار خودت رحم کن و راهنمایی و هدایت وبه صراطا مستقیم هدایت فرما.

لبیک اللهم لبیک؛ خدایا آمدم بسویت آمدم بسویت

مرا قبول کن در لابه لای خوبان مرا قبول کن خدایا آزادم کن از گرفتاری نفسم خدایا رهایم کن از اسیری نفسم خدایا زمین گیر شدم دستم را بگیر آزادم کن از این عالم خاکی خدایا تحولی دروجودم ایجاد کن خدایا سه روز اعتکاف تغییراتی در وجودم ایجاد کن از خود گذشتگی و از خود دور شدن و به محبوب خود نزدیک شدن را به ما عطا فرما.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران