کارگردان "کت چرمی": در سینمای اجتماعی برخی دنبال نان درآوردن از فقر و فلاکت هستند

حسین میرزامحمدی، کارگردان فیلم سینمایی «کت‌چرمی» می‌گوید که در ساخت این فیلم، کوشیده است قهرمانی را به تصویر بکشد که مخاطب بتواند با آن هم‌ذات‌پنداری کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، ساخت آثار اجتماعی در سینمای ایران طی یک دهه اخیر، روند پرشتاب و روبه رشدی را به خود گرفت. این روند، عمدتاً با ساخت فیلم‌هایی همراه بود که تصویری تیره، مخدوش و مایوس‌کننده از جامعه ایران و مناسبات حاکم بر آن به نمایش می‌گذاشتند. فیلم‌هایی که بسیاری از آنها با سودای حضور در جشنواره‌های خارجی و جلب تحسین این‌گونه جشنواره‌ها ساخته و پرداخته می‌شدند و سازندگانشان در این مسیر، ابایی از قلب واقعیت‌های اجتماعی یا بزرگ‌نمایی آنها نداشتند. نکته دیگر، به شخصیت‌های حاضر در این‌ فیلم‌ها بازمی‌گشت که عمدتاً منفعل، تسلیم، فاقد اراده و عاجز از تغییر شرایط موجود بودند.

فیلم سینمایی«کت چرمی»، نخستین اثر بلند سینمایی حسین میرزامحمدی در جایگاه کارگردان است. اثری  اجتماعی که تلاش می‌کند رویکرد متفاوتی را نسبت به اسلاف سینمای اجتماعی به نمایش بگذارد. «کت‌چرمی» با حضور بازیگرانی چون جواد عزتی، رویا تیموریان، صابر ابر، گلاره عباسی، با پانته‌آ پناهی‌ها، ستاره پسیانی، عباس جمشیدی‌فر و سارا حاتمی، این روزها بر پرده سینماهای سراسر کشور درحال اکران است. فیلمی که به نظر می‌رسد به واسطه جهت‌گیری متفاوت کارگردان در پرداختن به موضوعی اجتماعی، فیلم نامه و ترکیب متناسب بازیگرانش، توانسته فروش خوبی را در گیشه رقم بزند.

کت‌چرمی که از تاریخ 18 خرداد ماه در فهرست اکران سینماهای سراسر کشور قرار گرفته هم اکنون به جذب 286 هزار و 985 نفر مخاطب در 410 سالن سینمایی و 12 هزار رو 423 سانس تاکنون درآمدی معادل 132 میلیارد و 836 میلیون و 672 هزار و 250 ریال را در کارنامه خود از روز آغاز اکران تا زمان تهیه گزارش ثبت کرده و معمولاً نامش در جداول مقایسه‌ای فروش جزو 5 فیلم پرمخاطب هفتگی قرار داشته است. از این رو  به بهانه اکران این فیلم،  با حسین میرزامحمدی، کارگردان «کت‌چرمی» گفت‌و گویی داشتیم که در ادامه می‌خوانیم.

تسنیم: یکی از مفاهیمی که تبلور آن را در کنشگری شخصیت عیسی فرهمند (با بازی جواد عزتی) در جایگاه قهرمان داستان مشاهده می‌کنیم، «مسئولیت اجتماعی» است. مفهومی که شاید این روزها در میان افراد جامعه ما قدری کمرنگ‌ شده است. به نظر می‌رسد که فیلم شما تلاش می‌کند این مسئولیت را به عنوان تکلیفی مهم و موثر به مخاطبان-به مثابه شهروندان جامعه- یادآور شود و به نوعی در این زمینه به آنها تلنگر بزند.

میرزامحمدی: به نظر من، اکنون مخاطب سینمای ما به دنبال جنسی از قهرمان است که وقتی او را روی پرده سینما می‌بیند، بتواند با آن هم‌ذات‌پنداری کند و خود را جای آن قهرمان بگذارد. ما در سینمایمان نوع خاصی از قهرمان‌ها را داریم و داشته‌ایم؛ قهرمان‌هایی که شاید در زندگی عادی و روزمره شبیه شخصیت قیصر بودند. یکی از دوستان خبرنگار در نشستی از من پرسید که آیا شما وامدار سینمای مسعود کیمیایی هستید؟ پاسخ دادم که ایشان برای من قابل احترام‌اند اما من چیزی را از آقای کیمیایی وام نگرفته‌ام.

سینمای ایران با فقر ژانر روبه‌روست

بیشتر بخوانید

 

 

از آنجایی که سینمای ما دچار کمبود و فقر ژانر است، اگر فیلمی تعریفی تکنیکال از قهرمان ارائه دهد، ناخودآگاه با فیلم‌های دیگر قیاس می‌شود. مثل این می‌ماند که بگوییم همه فیلم‌هایی که در ژانر نوآر یا نئونوآر ساخته شده‌اند، شبیه هم هستند. در سینما قواعدی وجود دارد. مثلاً قاعده سفر قهرمان «جوزف کمبل» را داریم که دربرگیرنده مراحلی است که قهرمان طی می‌کند. از سوی دیگر، قواعد تکنیکال ژانر و فرم را داریم. اجازه بدهید مبحث قهرمان و مسئولیت اجتماعی را از این زاویه بررسی کنیم که در سینمای امروز ما، مخاطب دوست دارد قهرمان قصه را به شکلی تصور کند که گویی می‌تواند جای او باشد. اگر بتوانیم چنین تصویری را از قهرمان ارائه دهیم، برای مخاطب، بسیار جذاب خواهد بود؛ چراکه سمپات او شده و می‌تواند با قهرمان، هم‌ذات‌پنداری کند.

مخاطب می‌تواند خود را جای قهرمان «کت‌چرمی» بگذارد

ما در «کت‌چرمی» به صورت عامدانه تلاش کردیم شخصیت‌هایی را در قصه بگذاریم که دارای مسئولیت‌های عجیب و غریب و قدرت‌های ماورایی نباشند؛ بلکه شخصیت‌هایی معمولی و عادی باشند. حتی شخصیت «صالحی» که نماینده تیم امنیتی است هم چندان آدم عجیب و غریب و پرنفوذی نیست. کما اینکه در جایی از فیلم، می‌بینیم که او می‌گوید من با مسئولیت خودم فلانی را آزاد می‌کنم. آدم‌ها در هر جایگاه و کسوتی که هستند و با هر انگیزه‌ای که دارند، تلاش می‌کنند به وظیفه و مسئولیت خود عمل کنند. عیسی یک انگیزه دارد، صالحی انگیزه دیگری دارد و سایر شخصیت‌ها هم به همین ترتیب.

بنابراین بیشتر هدف‌گذاری‌ام این بود قهرمانی بسازم که مخاطب بتواند خودش را در موقعیت او حس کند و با خود بگوید اگر من هم جای او بودم، می‌توانستم چنین کارهایی را انجام دهم، بدون اینکه نیاز باشد آدمی عجیب و غریب و دارای مسئولیتی خاص باشم. فقط کافی است که مخاطب چیزی را حس یا تجربه کرده باشد تا بتواند خود را جای عیسی فرهمند یا هر قهرمان دیگری تصور کند.

تسنیم: «کت‌چرمی» به رغم آنکه فیلمی اجتماعی است، از خصلتی مهم برخوردار است؛ خصلتی که دست‌کم طی یک دهه اخیر، در تولیدات سینمای اجتماعی ایران غایب بوده است. غالب شخصیت‌هایی که ما در آثار متعلق به سینمای اجتماعی ایران به یاد می‌آوریم، کاراکترهایی منفعل و تسلیم‌اند. بدین معنا آنچه به عنوان شرایط بر آنها عارض شده است را محتوم و تغییرناپذیر می‌پندارند و اساساً، قدرت تغییر شرایطی که در آن قرار گرفته‌اند را ندارند. اما در فیلم شما ماجرا بالعکس است و برخلاف جریان غالب سینمای اجتماعی در ایران، با اثری اجتماعی مواجه هستیم که ازقضا قهرمان دارد؛ قهرمانی که منفعل نیست و می‌کوشد شرایط را در جهتی درست، تغییر دهد. این اتفاقی است که شاید در سینمای اجتماعی ما نوعی خرق عادت محسوب شود. کمی در این‌باره صحبت کنید.

بیشتر بخوانید

 

 

میرزامحمدی: اساسا سینما بر اساس کنش و واکنش‌های قهرمان و ضدقهرمان شکل می‌گیرد. ما یک نوع سینما با موضوعات اجتماعی داریم که در ایران با عنوان ژانر اجتماعی باب شده؛ اما در اصل، سینمایی با موضوعات اجتماعی است. این سینما قدری به بی‌راهه رفت. این بی‌راهگی، هم ناشی از عملکرد فیلمسازان بود و هم برآمده از عملکرد سیاستگذاران و تصمیم‌گیران.

من قبلاً هم گفته‌ام که باید دو واژه را از ادبیات سینماگران و مسئولین حذف کنیم. واژه‌‌هایی که باید از ادبیات سینماگران حذف شوند، فلاکت و نکبت هستند و واژه‌ای که باید از ادبیات مسئولین حذف شود، سیاه‌نمایی است. لزوما هر فیلمی که با موضوعات اجتماعی ساخته می‌شود، دغدغه‌ این را ندارد که بخواهد سیاه‌نمایی کند. اساسا سینمای اجتماعی باید یک پالت سایه روشن باشد. اساسا زندگی و زیست روزمره ما هم به همین گونه است.

گاهی با تاریکی و ناامیدی مواجه می‌شویم و در برخی مواقع با امید و روشنایی. اگر دوربین سینماگر بتواند این پالت رنگی را به تصویر بکشد، هم به زوایای روشن و امیدبخش اشاره خواهد کرد و هم به کمبودها و کاستی‌ها.

برخی در سینمای اجتماعی به دنبال نان درآوردن از فقر و فلاکت هستند!

بیشتر بخوانید

 

 

متاسفانه در سینمای اجتماعی ما مسیری به وجود آمد و باب شد که از فقر، مخاطب و نان دربیاید. بله، فقر به معنای حقیقی کلمه وجود دارد و نمی‌توانیم منکر آن شویم. اما اگر بخواهیم از فقر و بدبختی، نان دربیاوریم، ماجرا عوض می‌شود. تو به عنوان فیلمساز، دوربین و روایتت را به جایی می‌بری که بخواهی از آن برای جذب مخاطب، اعم از داخلی و خارجی استفاده کنی. من سینما را در جایی (خارج از کشور) خوانده و کار کرده‌ام که مهد چنین اتفاقاتی بود و کاملاً با این فضا آشنا هستم. می‌توانستم همان‌جا بمانم و به ساخت آثار سینمایی جشنواره‌پسند بپردازم. هیچ‌کس مرا مجبور نکرد که به ایران برگردم و بازگشت، انتخاب شخصی خودم بود. همان‌گونه که شما هم اشاره کردید، شخصیت‌های ما در سینمای اجتماعی کاملاً منفعل‌اند و خود را تسلیم شرایط می‌کنند. هرچه این بدبختی، زجر و تسلیم شدن، بیشتر نشان داده شود، گویی مخاطب بیشتری جذب می‌شود و متاسفانه داریم سلیقه مخاطب را هم به این سو می‌بریم.

فکر می‌کنم شرایط به گونه‌ای شده است که برای جذب مخاطب یا باید کمدی ساخت یا باید تا جایی که ممکن است در فیلم، آه و ناله و زجر نشان داد. هر دو سو رادیکالی شده است. اینکه بخواهی با فاصله از این فضا، فیلم بسازی و قهرمانی را به تصویر بکشی که دارد زیست طبیعی خود را با تمام احساسات و عواطف انسان‌ها مانند درد، رنج، خوشحالی، ناراحتی، خشم و... پشت سر می‌گذارد، قدری سخت است. مخصوصا با توجه به حساسیت‌هایی که روی سینمای اجتماعی در ایران وجود دارد، این سختی بیشتر هم می‌شود.

فکر می‌کنم باید طرفین، انعطاف بیشتری به خرج دهند. در غیر این صورت، سینمای دارای موضوعات اجتماعی رو به زوال می‌رود و اساسا سینمای جدی دچار شکست می‌شود.

 

جشنواره‌های خارجی در مواجهه با سینمای خاورمیانه به دنبال منافع خودشان هستند

ما در سال پیش‌رو با هجمه‌ای از آثار سینمایی مواجه هستیم که اصلاً نمی‌توان پیش‌بینی کرد که آیا در میان آنها فیلم‌ جدی هم وجود دارد یا خیر. فیلم جدی که بخواهد تا حدی مستقل حرف بزند.  اگر این اعتماد و انعطاف به وجود بیاید، می‌توان امیدوار بود که اتفاقات خوبی رقم بخورد. ما برای ساخت «کت‌چرمی» ماه‌ها جلسه داشتیم و کوشیدیم که انعطاف نشان دهیم. دوستان هم نسبتاً همکاری می‌کردند تا در جلسات، گفت‌وگو شکل بگیرد و این اتفاق خوبی بود. من به شدت منتقد سینمای فلاکت هستم. تز دکتری ناتمامی دارم که آن را رها کردم و به ایران بازگشتم. تز من درباره تاثیر جشنواره‌های غربی بر سینمای خاورمیانه و مشخصاً سینمای ایران بود. منکر جشنواره‌های خارجی نیستم و به‌شخصه بارها در این‌گونه رویدادها شرکت کرده‌ام. می‌توان گفت که جشنواره‌های خارجی روی سینمای کوتاه ما تاثیر مثبت داشته‌ و باعث شده‌ است که انگیزه‌ فیلمسازان کوتاه تقویت شود و سطح کیفی آثارشان رشد پیدا کند. اما در سینمای بلند، جشنواره‌های خارجی عمدتا روی موضوع فیلم‌ها تاثیر گذاشته‌‌اند. نوع سیاستگذاری‌ای که در این‌گونه جشنواره‌ها صورت می‌پذیرد، به فراخور هر قاره و کشور، متفاوت است. در ارتباط با سینمای خاورمیانه، جشنواره‌های خارجی مشخصا به دنبال چیزهایی هستند که به نفع خودشان باشد؛ به نفع هدفی باشد که آنها در قبال ایران دنبال می‌کنند و تصویری که دوست دارند از ایران منعکس شود.

 

به‌رغم همه ضعف‌ها و کاستی‌ها باید بتوانیم همین‌جا فیلم بسازیم

فکر می‌کنم به رغم تمام ضعف‌ها و کاستی‌ها، باید بتوانیم این اتفاقات را همین‌جا به تصویر بکشیم، نه در خارج از کشور و برای خوشامد جشنواره‌های خارجی. ما باید بازی را به زمین خودمان بیاوریم و اگر هم قرار است نقدی صورت پذیرد، توسط سینماگرانی مطرح شود که در ایران مشغول فعالیت‌اند، نه آنهایی که در خارج از کشور فیلم می‌سازند. در بسیاری از مواقع، پروپاگاندایی که ما برای این‌گونه فیلم‌ها تدارک می‌بینیم، کمک می‌کند که آنها بیشتر دیده شوند. ما در ایران زندگی می‌کنیم و با قوانین و حد و مرزها آشنا هستیم. قواعد کار کردن در این فضا را پذیرفته‌ایم. سینماگران بسیاری را می‌شناسم که دغدغه این را دارند که حرف بزنند. وظیفه و رسالت سینماگر، حل موضوعات نیست، همین‌که بتواند تلنگری کوچک بزند، کار خود را انجام داده است. اگر نسبت به سینماگر، اعتماد وجود داشته باشد و به او اجازه داده شود که حرفش را بزند، اتفاقات بهتری را شاهد خواهیم بود.

مطمئن هستم آنچه که از فیلم‌نامه کت‌چرمی حذف شد، اگر ساخته می‌شد، مشکلی پیش نمی‌آمد و چه‌بسا تاثیر مثبت آن به مراتب بیش از تاثیر منفی‌اش بود. هسته اولیه کت‌چرمی، چیز دیگری بود که به آنچه اکنون روی پرده می‌بینید، تبدیل شد. فکر می‌کنم اگر همان هسته اولیه را می‌ساختیم هم مشکلی به وجود نمی‌آمد. در اینجا دو رویکرد وجود دارد. رویکرد اول، این است به واقعیتی که وجود دارد، به نحوی اغراق‌آمیز و منفی بپردازیم و بخواهیم این پرداخت منفی و اغراق‌آمیز را به خورد مخاطب بدهیم.

اما رویکرد دوم، این است که واقعیت را نشان دهیم و در عین‌حال، به عنصری که در مقابلش قرار گرفته و قصد مبارزه برای تغییر آن را دارد هم بپردازیم. نیرو و انگیزه‌ای از جنس عیسی فرهمند و عیسی‌ فرهمندهای نوعی در جامعه ما وجود دارند که با چنین پدیده‌هایی رویارو شوند. اگر فضای اعتماد ایجاد شود، سینمای ما پویاتر، دست سینماگران بازتر و انگیزه آنها بیشتر می‌شود.

  ادامه دارد...  

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط