«منتهی»| روایت حسین رفیعی از سفر به کربلا و نقشی جالب در سریال امام حسین(ع)/ آوینی می‌توانست کاری مؤثر درباره اربعین بسازد

حسین رفیعی مجری و بازیگر سینما و تلویزیون در ویژه برنامه «منتهی» روایتی جالب از پیاده‌وری اربعین دارد و معتقد است اگر شهید آوینی بود می‌توانست کاری مؤثر درباره اربعین بسازد.

خبرگزاری تسنیم- مجتبی برزگر: حسین رفیعی را اگر تنها با «فَـ فَـ» نشناسیم، قطعا «فَـ فَـ» جزئی از خاطرات کودکی و نوجوانی بسیاری از ما است. رفیعی متولد سال 1348 در اراک است، به گفته خودش کودکی پر جنب و جوشی داشته و درصدد تجربه هرچیزی بوده، از همین رو او استاد نقاشی است که در تلویزیون مجری‌گری می‌کند، روی استیج می‌رود و در تئاتر، فیلم و سریال بازی می‌کند.

رفیعی در خاطرات سه نسل از مردمی که با تلویزیون بزرگ شده‌اند، حضور داشته و دارد؛ یکی از نکات جالب درباره او این است که بازیگر بود که به تلویزیون آمد و اجرای چند مسابقه تلفنی و بعد رسماً پشت میز اجرا نشست.

حسین رفیعی چندی بعد در قامتِ بازیگر در سریال "محرمانه" شبکه سه سیما بازی کرد. سپس به شبکه نمایش‌خانگی رفت و در سریال کودکانه "نارگیل" ایفای نقش کرد. همچنین در سریال "پلاک13" ایفای نقش کرد.

 

 

اما شاید کمتر در کارنامه او به این نکته توجه شده باشد؛ رفیعی در «سفر به چذابه» جلوی دوربین رسول ملاقلی‌پور قرار گرفته است. همچنین در کار قدیمی و پرطرفدار دهه 70 که «نوید بابا» باشد نیز ایفای نقش می‌کند.

در جریان گفت‌وگو بارها این عبارت را به کار می‌برد که خود را هنوز هم هنرجو می‌داند. به تعبیر «رفیعی» دنیای هنر وسیع و نامحدود است و نیاز به پارتی ندارد، به عنوان مثال فلان بازیگر یا کارگردان بزرگ و مشهور نمی‌تواند فرزند خود را وارد عرصه کاری خود کند مگر اینکه فرزندش استعداد و علاقه کافی داشته باشد.

هنوز هم عاشق کار کودک و نوجوان است و نسبت به این قشر دغدغه بسیاری دارد که در جریان گفت‌وگو درباره‌اش صحبت می‌کند. این روزها مشغول بازی در سریال «فراری» هم هست که به زودی برای پخش از شبکه دو سیما آماده خواهد شد.

اما وقتی وارد موضوع سفر به کربلا و پیاده‌روی اربعین می‌شویم، حال حسین رفیعی که سال‌ها کار کمدی و طنز برای کودکان و نوجوانان انجام داده و چهره او را خندان و همراه با تبسم می‌بینیم، منقلب می‌شود و اشک‌های جاری می شود.

خیلی سعی می‌کند خودش را کنترل کند اما در برخی اوقات بغضِ او می‌شکند. وقتی از او می‌خواهیم واکنشی برای هجمه‌کنندگانی که بارها چهره‌ها را بابت ارادت‌شان به امام حسین(ع) و حضور در پیاده‌روی اربعین مورد حمله قرار داده‌اند داشته باشد؛ از این عبارت استفاده می‌کند که امام حسین(ع) آن‌قدر بزرگ است که امثال ما که باشیم بخواهیم برای او پست و تصویر و ویدئو بگذاریم که کسی به این واسطه ترغیب و تشویق شود.

مشروح گفت‌وگوی حسین رفیعی با ویژه برنامه «منتهی» را در ادامه بخوانید و ببینید:

قرار نیست تا ابد من جلوی تلویزیون باشم و جوان‌ترها باید بیایند دیده شوند

* مخاطبین شما را با «نیم‌رخ»، مسابقه تلفنی و شخصیت فَ فَ به یاد می‌آورند و این روزها بیشتر جلوی مشغول بازیگری و این روزها در سریال «فراری» ایفای نقش می‌کنید که در حال ساخت است. چرا در حوزه اجرا کم‌کارتر از گذشته شدید و بیشتر به بازیگری و رشته مورد علاقه و تحصیل‌تان نقاشی مشغولید. آیا این عوامل باعث شده از اجرا کمی دورتر شوید و اینکه درباره سریال «فراری» هم مقداری برای ما صحبت کنید.

همان‌طور که اشاره کردید این روزها مشغول بازی در سریال «فراری» شبکه دو سیما به کارگردانی امیر داسارگر و تهیه‌کنندگی امیرمهدی پوروزیری هستم. سال گذشته مسابقه‌ «پنج ستاره» را در شبکه تهران داشتم اما اینکه گفتید در حوزه اجرا نسبت به گذشته کمرنگ‌تر شدم شاید به خاطر این باشد که مثل قبل برنامه زنده ساخته نمی‌شود که مرتب در برنامه‌های مختلف باشم.

دلیل، کم‌کاری من و همکارانم نیست، چون دیگر از آن‌طور برنامه‌ها تولید نمی‌شود. دلایل مختلف دیگری هم دارد که به سلیقه مدیران هم برمی‌گردد. بحث بودجه و مالی سازمان صداوسیما هم دخالت دارد. یکی دیگر از مشکلاتی که این روزها شاید گریبان‌گیر رسانه ملّی هم باشد این است که به هر حال مخاطبین امروز با وجود تلفن‌های هوشمند و فضای‌مجازی دسترسی راحت‌تری به تماشای برنامه‌ها و آثار نمایشی جدید دارند.

آن روزها چیزی به نام پلتفرم نبود و از شبکه‌های خانگی متعدد مثل امروز خبری نبود. البته شبکه‌های تلویزیونی هم کمتر بودند. از طرفی آن موقع از تلفن‌های هوشمند خبری نبود که الان 90 درصد کسانی که با تلفن هوشمند زندگی می‌کنند تلویزیون‌شان در جیب‌شان است. شاید یکی از دلایل دیگری که من و برخی از همکارانم کم‌کار شده‌ایم همین نکات باشد.

به هرحال من 30 سال است در صداوسیما کار می‌کنم طبیعی است روزی که به تلویزیون آمدم 25 ساله بودم و امروز پسری 22 ساله دارم. ما و امثال ما باید قبول کنیم که باید میدان را در اختیار جوان‌ترها قرار دهیم. قرار نیست تا ابد من جلوی تلویزیون باشم و جوان‌ترها باید بیایند دیده شوند.  

در همه‌جای دنیا همین است در همه رشته‌های غیرهنری و ورزشی و کارهای دولتی و اقتصادی و ... همین است؛ فقط در صنعت و کارهای صنعتی هست که یکسری مشاغل که کم‌کم منقرض می‌شود و اسمی از آن نیست آنجا هرچه پیشکسوت می‌شوید استادتر می‌شوید.

من هنوز هم خودم را هنرجو می‌دانم/ چاپلین هم نقاش بود بازیگری هم می‌کرد

* نکته جالب در مورد شما و برخی از همکاران‌تان، این است که رشته نقاشی را دنبال کرده‌اند. از سیدجواد رضویان و رضا شفیعی‌جم گرفته تا مهران غفوریان همه نقاشی خواندند و بازیگر خوبی هستند.

بگذارید این‌طور بگویم که من هنوز هم هنرجو هستم. از سال 1360 که قلموی رنگ به دست گرفتم هنرجو شدم. پدر من مرمت کارهای عتیقه را انجام می‌داد من از سال 1356 و 1357 کارگر پدرم شدم کار هنری انجام می‌دادم.

سال‌هایی که هنرستان و دانشگاه بودم خودم را هنرجو می‌دانستم. الان که در تلویزیون و سینما هم هستم هنرجو هستم. زمانی که کنار چهار پیشکسوت کار می‌کنم می‌آموزم. رادیو و دوبله و تئاتر را تجربه کردم و اجرا و بازیگری را هم دوست دارم تجربه کنم و در این عرصه خودم را واقعاً هنرجو می‌دانم.

شما نام چند هنرمند را آوردید که نقاشی خوانده‌اند و بازیگرند؛ من فکر می‌کنم چاپلین هم نقاشی می‌کشید، موسیقی می‌زد، فیلمنامه می‌نوشت، کارگردانی و بازی هم می‌کرد. اصلاً در هنر مرزبندی وجود ندارد.

هر جامعه که به کودک و نوجوانش نبپردازد در آینده دچار مشکل می‌شود

* سال‌ها در حوزه کودک و نوجوان کار کردید؛ انواع مختلف مسابقه چه تلفنی و چه میدانی و برنامه خوبی مثل «نیم‌رخ» را روی آنتن داشتیم اما سؤال اینجاست چرا این کارهای خوب کودک و نوجوان مثلِ گذشته ادامه پیدا نکرد؟

دلیلش را من نمی‌توانم بگویم؛ چون من فقط به عنوان کسی که آن نقش را بازی می‌کرد می‌توانم اظهارنظر کنم. به هر حال مدیران وقت آن زمان این برنامه را تولید کردند و بعد مدیران بعدی تصمیم گرفتند که این برنامه‌ها نباشد. البته زمان ما «اکسیژن» هم برنامه موازی بود که با «نیم‌خ» روی آنتن بود و شهاب حسینی آن را اجرا می‌کرد.

من سال 1373 وارد گروه کودک شدم کاری با نام «نوید بابا» داشتم و برنامه‌های دیگر روز جهانی کودک داشتیم. جلساتی درباره منشور حقوق کودک برگزار می‌کردیم؛ شاید خیلی‌ها ندانند همان موقع به ما می‌گفتند کودکان تا سن 6، 7 سالگی در دنیا اگر تصویرشان در فضای مجازی نشر داده شود جرم است.

به ما می‌آموختند و تأکید می‌کردند که برنامه‌هایی ایجاد کنید بچه‌ها اضطراب نگیرند. خوشبختانه در حوزه کودک تدریس کردم و در این حوزه نفس به نفس بچه‌ها پیش رفته‌ام. از دغدغه‌هایشان باخبرم و بزرگترین ایرادی که الان به خانواده‌ها می‌گیرم این است که دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها را مثلاً با دهه چهلی‌ها، پنجاهی‌ها و شصتی‌ها مقایسه می‌کنند. اصلاً جای مقایسه نیست.  

الان همان دهه شصتی‌ها و هفتادی‌ها که صاحب فرزند شدند می‌گویند یک فرزند و آن هم تمام. چیزهایی که من در زندگی می‌خواستم و نتوانستم به آن برسم را برای همین فرزندم مهیا می‌کنم. این‌ها چیزهایی است که با فرهنگ ما سازگار نیست. بچه‌ها از یک زمانی به بعد دچار افسردگی و ترس از آینده می‌شوند.

خیلی از پدر و مادرهایی هستند در سن بالا بچه‌دار می‌شوند انگیزه کار و تحصیل ندارند چون می‌گویند ما هرچه می‌خواهیم از پدر و مادرمان برای ما می‌ماند. این فضاها متأسفانه خطرناک است. حالا شما می‌گویید برنامه تلویزیون یا اصلاً عرصه‌های مختلف دیگر از اقتصاد، ورزش و سیاست و آموزش تا هنر و فضای اجتماعی؛ هر جامعه‌ای که به کودکان و نوجوانانش نپردازد محکوم به این است که در آینده دچار مشکل شود. ما متأسفانه نوجوانان‌مان را جدّی نمی‌گیریم و آنجایی که باید به آنها اهمیت بدهیم می‌گوییم فعلاً نمی‌توانی و آنجایی که باید بگذاریم بچگی کند این اتفاق نمی‌افتد.

البته که این اتفاقات را بیشتر در شهرهای بزرگ شاهدیم. الان در روستاها، دهستان‌ها و شهرستان‌ها همچنان با همان سبک قدیم پیش می‌روند. پسر درس می‌خواند، کشاورزی می‌کند، کمک پدرش دامپروری هم می‌کند و در خانواده فردی مؤثر است. همان فرد در کنکور هم بدون کلاس‌های کنکور جزو 100 نفر اول است.

هدف‌گذاری در برنامه مهمتر از اجرای آن است

* بعضی از کارشناسان اعتقاد دارند که در حوزه اجرا ما آن اصالت گذشته‌‎مان را از دست دادیم. فارغ از ایده‌پردازی و خلاقیتی که گذشته پررنگ‌تر بود و الان به ندرت اتفاق می‌افتد، در حوزه اجرا هم آن آموزش و پرورش درست را نداریم. شما خودتان را در لا به لای صحبت‌هایتان بارها هنرجو معرفی کردید کسی که هنوز هم به دنبال فراگرفتن است اما الان این طور نیست و از آن اصالت و دقت‌نظر خبری نیست. چرا؟

من در بخش اجرا معتقدم کار رسانه برای همه هست؛ یعنی الان باید جوان‌ها بیایند و آزمون و خطا کنند و من ایرادی در این فرآیند نمی‌بینم. اما باید ببینیم که مضروف‌مان چیست و ما در این ظرف چه چیزی داریم قرار می‌دهیم. آیا ما طرح و برنامه‌ای داریم؟ ملاک‌مان چیست؟ مخاطب پای گیرنده بنشیند چه مفهوم و محتوایی را به او منتقل کنیم.

در طول این سال‌ها به بایدها و نبایدهایی دست پیدا کردم و به یک مخاطب‌شناسی رسیده‌ام. نگاه من نگاه به یک منطقه خاص نیست؛ کل ایران را می‌بینم. مثلاً اگر شما به عنوان مجری یک کلمه اشتباه درباره یک منطقه‌ای بگویید و ندانید آن منطقه کجاست خصوصاً این اتفاق در پخش زنده اتفاق می‌افتد. بنابراین اشکالی ندارد هرکسی که فکر می‌کند می‌تواند جلوی دوربین مدیریت درستی داشته باشد باید بداند برنامه چه می‌گوید و هدفش چیست. هدف‌گذاری در برنامه مهمتر از اجرای آن است. 

افتخار می‌کنم نامم حسین است

* وارد بحث پیاده‌روی اربعین شویم؛ اصلاً چه شد که با پیاده‌روی اربعین آشنا شدید و چه زمانی اولین بار این پیاده‌روی برای شما اتفاق افتاد؟

اول این را بگویم که مشغله اصلاً مهم نیست فراهم بشود دوست دارم کربلا بروم. من این افتخار را دارم که نامم حسین است. می‌دانید فرق عزای امام حسین(ع) با دیگر عزاها چیست؟ وقتی که یک عزیزی از دست می‌دهید گریه می‌کنید و انرژی‌تان را از دست می‌دهید و شاید هم بیمار شوید اما در عزای امام حسین(ع) انرژی می‌گیرید؛ یعنی در واقع اشک هم برای امام حسین(ع) می‌ریزید احساس می‌کنید قدرت گرفتید. پیاده‌روی اربعین هم همین است.

یعنی سال گذشته سعادت این را داشتم در کنار دوستان بودم و به آدم‌ها و اتفاقات نگاه می‌کردم. خدایا این چه انرژی هست که این خانم با یک بچه در بغل و یک بچه کوچک هم در داستان او قرار دارد و با آن آفتاب و گرما، چطور می‌شود این آدم پای پیاده می‌رود. یا شبِ اربعین در بین‌الحرمین به سمت حرم امام حسین(ع) این همه جمعیت را می‌بینید جالب است که یک نفر را نمی‌بینید که در این جمعیت آسیب ببیند.

همه در این جمعیت با هم مهربان‌اند و هوای هم را دارند. همدیگر را حمایت می‌کنند؛ یعنی در واقع کسی کسی را کنار نمی‌زند خودش جلوتر برود. واقعاً اگر کسی یک بار برای زیارت حرم امام حسین(ع) و امیرالمؤمنین برود دیگر نمی‌تواند نرود و واقعاً پاگیر می‌شود.

آنهایی که رفتند می‌دانند آنهایی که نرفتند همین‌جا در برنامه شما از خدا می‌خواهم که نصیبشان شود. ما بچه شیعه هستیم و عشق ائمه در دلمان هست؛ با افتخار هم می‌گویم که اهل‌بیت عصمت و طهارت خصوصاً امام حسین(ع) را عاشقانه دوست دارم. همه آنهایی که مرا می‌شناسند می‌دانند من در دهه محرم در روستای پدری‌ام روستای ابراهیم‌آباد با همان 1500 نفر جمعیت روستا که شاهزاده حسین امامزاده واجب‌التعظیم که از نوادگان امام سجاد(ع) است هر شب مراسم داریم و روز عاشورا هم به لطف دوستان شبکه آفتاب در صداوسیمای مرکز استان مرکزی پخش زنده می‌رویم و مردم در آن افتاب می‌آیند و عاشقانه برای امام حسین(ع) عزاداری می کنند.

این یک افتخاری است که به گردن من افتاده و با افتخار انجام می‌دهم و این سفر اصلاً مشغله‌ نیست شما باید دعوت شوید و بروید. همان‌طور که برای سفر به مشهد مقدس پیش می‌آید؛ من همیشه همسرم می‌گوید برنامه مشهد شد رد نکن! من هم می‌گویم یک درصد فکر کنید مرا به مشهد دعوت کنند بگویم نمی‌آیم.

چه کسانی بایکوت می‌کنند و چند درصدند؟

* بعضی از هنرمندان ما که مثل شما ابراز می‌کنند امام حسین(ع) را دوست دارند و ارادت به اهل‌بیت دارند؛ یکسری عکس‌ها، اظهارنظرها و فیلم‌ها بیرون می‌آید که در پیاده‌روی اربعین شرکت کرده‌اند با هجمه عجیب و غریبی مواجه می‌شوند. یا اصلاً کسانی که کارهای ارزشی می‌کنند و مثل خودتان که الان در یک کار دفاع‌مقدسی کار می‌کنید (فراری)- این نوع هنرمندان همیشه بایکوت می‌شوند. دلیل آن را چه می‌دانید؟

چه کسانی بایکوت می‌کنند، چند درصد هستند و چه کسانی هستند. چه کسانی در فضای مجازی فعال‌اند؟ باز برمی‌گردم به آن 80 درصد جمعیت ایران روستایی‌ها و دهستانی‌ها، آن‌هایی که عاشق اهل‌بیت‌اند، اصلاً فضای مجازی دارند؟ من نقاشم کار نقاشی می‌کنم تابلو می‌کشم. یک تابلو را نقاشی و طراحی می‌کنم به دیوار نصب می‌شود هرکسی نظری می‌دهد.

فقط نباید منتظر تعریف باشید یک نفر هم شاید بگوید این کار اشتباهی است نباید از نقد آدم‌ها ناراحت شوید و از تحسین‌شان مغرور؛ اولاً چرا باید چنین عکس‌ها و فیلم‌هایی در فضای‌مجازی منتشر شود که 4 نفر با آن موافق باشند و مخالف؛ هدف از این نشر چیست؟

من 54 سالم است؛ از زمانی که یادم هست پدرم دستم را می‌گرفت از این هیئت به آن هیئت می‌رفتیم. من عاشق امام حسین(ع) بودم. من در محله نظام‌آباد تهران بزرگ شدم؛ آنهایی که این محله را می‌شناسند می‌دانند خیابان سبلان این ایام چه غوغایی است.

من اصلاً آدم بی‌خطایی نیستم اما عاشق امام حسین(ع) هستم  

از دوران کودکی سنج می‌زدم؛ زنجیر و سینه زدم. می‌دانید بچه هیئتی‌ها و عاشقان امام حسین(ع) از یک ماه مانده به محرم تپش قلب می‌گیرند و حسّ خوبی دارند از اینکه محرم در راه است. من اصلاً آدم بی‌خطایی نیستم اما عاشق امام حسین(ع) هستم.

چرا فکر می‌کنید آدم‌هایی که عاشق امام حسین‌اند یک قشر خاصی‌اند یا آدم‌های به خصوصی‌اند. نه همه آدم‌ها هستند. شما روز عاشورا حتی عزیزان مسیحی و زرتشتی هم پای کار امام حسین‌اند.

فراموش نکنیم که امام حسین(ع) آن‌قدر بزرگ است که ما برایش پست بگذاریم

* به این نکات اشاره کردید اما بسیاری از هنرمندانی که تصاویرشان را منتشر می‌کنند و یا با آنها مصاحبه می‌شود بیشتر برای ترویج است. اما در عین حال برخی از جریان‌ها این‌طور القا می‌کنند که این‌ها تظاهر می‌کنند و اصطلاحاً «شو» بازی می‌کنند. نظرتان در این باره چیست؟

اولاً اینکه نباید دلسرد شوید و همیشه این نقدها وجود دارد. شما در فضای‌مجازی درباره هر آن‌چیزی که پست بگذارید یک تعدادی می‌آیند به شما بی‌ادبی می‌کنند.

به اعتقاد من فضای‌مجازی دست یکسری آدم‌هایی افتاده که در ظاهر و روبرو شمشیر نمی‌زنند و در تاریکی و از پشت شمشیر می‌زنند. یعنی شخصیت مجهولی دارند که در تاریکی یک ناسزا و بی‌ادبی می‌کنند و زمانی که شما جواب بدهید می‌گویند دیدید حال فلانی را گرفتیم.  

اما این نکته را فراموش نکنیم که امام حسین(ع) آن‌قدر بزرگ است که منِ حسین رفیعی اصلاً عددی نیستم که برایش پست بگذارم کسی ترغیب شود یا تشویق؛ چند روز پیش یک عکسی را دیدم یک جوان عراقی مادرش را در به کولش بسته بود و در یک جای گل‌‌آلود از یک ساحلی به سمت کربلا، مادرش را می‌برد. واقعاً از نوکری امام حسین(ع) و نوکری پدر و مادر چیزی زیباتر هست؟

حالا آن آدمی که زیر این پست، ناسزا می‌نویسد یا در حقش ظلم شده و یا آدم مشکل‌داری است. برای آن آدم‌هایی که به دیگران بی‌دلیل فحاشی می‌کنند هم آرزوی آرامش می‌کنم و هم آرزوی شفا. هم آرزو می‌کنم که قلب‌شان آنقدر آرام شود.

همه اینجا یک هدف مشترک دارند/ با علی استادی با هم به پیاده‌روی رفتیم

* عجیب و غریب‌ترین چیزی که در مسیر پیاده‌روی دیدید، چه بود؟

اول اینکه یک‌دستی عجیب و غریبی آنجا وجود دارد؛ فارغ از زبان و ملیت و هرچیزی که هست. همه آدم‌ها به یک سمت حرکت می‌کنند و اینکه یک هدف مشترک دارند خیلی مهم است. جذاب‌ترین حالت‌شان زمانی است که شما به نزدیک ضریح می‌رسید و بی‌اختیار بعضی از آدم‌ها می‌گوید به درِ باغ چند سالگی‌ام رفتم در که باز شد از هجوم حقیقت به خاک افتادم.

من یادم هست اولین بار با علی استادی عزیز همسفر بودیم یادم می‌آید خسته شده بودم علی به من می‌گفت راه بیفت و متوقف نشو! نگاه می‌کردم انرژی که آنجا داشت شاید هیچ‌دنیا من نگرفته باشم. اینجا یاد علی سلیمانی می‌کنم که این نکات را به ما می‌گفت و رفیق مشترک‌مان بود.

برخی اوقات ترس آن را داریم که نتوانیم آن عظمت‌ها را نشان دهیم

* در مورد اربعین مستندهایی ساخته شده اما کاری در خور شأن و تأثیرگذار چه در عرصه سریال‌سازی و چه برنامه‌سازی ساخته نشده است. جالب است مهران رجبی می‌گفت اصلاً نمی‌خواهد درباره پیاده‌روی اربعین اثری ساخته شود همین تلفن همراه را هم بگذارید این پیاده‌روی را ثبت و ضبط کند مردم با دیدنِ این صحنه‌ها حتماً به وجد خواهند آمد. نظر شما در این باره چیست؟

می‌دانید چرا بعضی وقت‌ها اثری درباره رویدادی ساخته نمی‌شود چون ترس در آن وجود دارد که نتوانید آن عظمت را نشان دهید.

شاید اگر شهید آوینی بود می‌توانست کاری تأثیرگذار درباره پیاده‌روی اربعین بسازد

* اگر خودتان بخواهید بسازید از چه زاویه‌ای به این برنامه یا اثر نمایشی می‌پردازید؟

اصلاً زاویه‌ای ندارد می‌خواهم بگویم همان‌طور که آقای رجبی گفتند شاید یک نوع روایت باشد. اما آن کسی که شاید می‌توانست کاری بسازد که عظمت این پیاده‌روی‌ها را نشان بدهد شهید آوینی بود. همان‌طور که روایت‌هایش در مستندهای روایت فتح دیده می‌شود آن کلام اشعارگونه روی این روایت می‌آمد اتفاق خوبی را رقم می‌زد.

من کارم نقاشی است نقاشی چیست؟ شما به عنوان یک نقاش یکسری حقایقی را در طبیعت وجود دارد آنها را به واقعیت تبدیل می‌کنید. این حسّ خوب را هیچ جایی نمی‌توانید منتقل کنید و نمی‌توانید. یعنی اینکه تو زیبایی حرکت ابرها یا باران یا رنگین کمان یا دشت سرسبز و بهار و پاییز و زمستان را نقاشی کنید برای یک لحظه است برای همه لحظه‌ها نیست.

حسین رفیعی چه نقشی در فیلم امام حسین بازی می‌کند؟

* اگر فیلمی درباره امام حسین(ع) ساخته شود دوست دارید چه نقشی بازی کنید؟

من یاد کنم از رسول ملاقلی‌پور که تنها کسی بود می‌خواست همچنین سریالی بسازد. بعد از یک مدتی به همین فکر کرد و گفت نقش‌ها را به چه کسانی بدهم چه کسانی این نقش‌ها را بازی کنند خیلی سخت است. اما اگر اتفاق بیفتد دوست دارم یکی از همان سیاهی لشکرها را بازی کنم.

* وقتی «مختارنامه» ساخته می‌شد دوست نداشتید در این سریال حضور داشته باشید و ایفای نقش کنید؟

حتماً دوست داشتم اما پیشنهادی به من نشد. من کار طنز و کودک کردم شاید دوستانی که در این حوزه کار می‌کنند خیلی این دست بازیگران را جدّی نمی‌گرفتند. البته بعدها یک اتفاقی در ساخت فیلم و سریال‌ها افتاد که گفتند کسی که اجرای برنامه می‌کند دیگر مهره سوخته است و برای نقش‌های خیلی مهم نمی‌توان از او استفاده کرد.

نقش سرباز سیاهی‌لشکری را بازی می‌کنم که اول فیلم هم تیر بخورد

* الان تلفن برمی‌دارند زنگ می‌زنند حسین رفیعی برای بازی در سریال «امام حسین» انتخاب شدی واکنش‌تان چیست؟

این حتماً یک اتفاق مهمی است. اما کماکان من نظر رسول ملاقلی‌پور را دارم بازی کردن بعضی از نقش‌ها یک باری دارد که ترس با خودش به همراه دارد. همان اول گفتم اگر نتوانید آن‌چیزی که هست را بازی کنید نقش‌های منفی هرچه‌قدر آن نقش‌ها را منفی‌تر بازی کنید و یا نقش مثبت هرآنچه که هست. من دوست دارم در میان همان سیاهی لشکرها، سربازی باشم که اول فیلم تیر هم بخورم.   

** در همین حال و احوال پرچم داخل ضریح امام حسین(ع) وارد صحنه برنامه «منتهی» شد و لحظاتی حسین رفیعی مجری و بازیگر سینما و تلویزیون این پرچم را تبرک کرد.

عاقبت بخیری برای جوانان و اخلاق خوب را از امام حسین(ع) می‌خواهم

در همین حال و احوال این سؤال مطرح شد: اگر ارتباط مستقیم با کربلا برقرار شود دوست دارید به امام حسین(ع) چه بگویید؟

من همیشه در ایام محرم شب‌هایی که عزاداری می‌کنم این دعا وِرد زبانم است که ان‌شاءالله امام حسین(ع) خودش کمک کند دو خواسته اساسی از ایشان دارم؛ یکی اینکه جوان‌هایمان عاقبت بخیر شوند، یک تعداد نوجوان و جوان در همین روستای ابراهیم‌آباد داریم. باورتان نمی‌شود 10 شب از 24 ساعت یک ساعت وقت استراحت ندارند موکب می‌زنند، پذیرایی می‌کنند.

آرزویم این است جوان‌ها عاقبت بخیر شوند و این هویت ایرانی اسلامی‌شان چیزی که سینه به سینه به آنها رسیده را حفظ کنند. آرزوی دیگرم این است همه آدم‌های بداخلاقی که فکر می‌کنم با بداخلاقی می‌توانند دیگران را اذیت کنند آرامش و صبر عنایت بفرما؛ به سمتی برویم که اخلاق را ترویج کنیم به همدیگر عشق بدهیم و اشتباهات همدیگر را بپوشانیم.

فرصت بدهیم به آد‌مهایی که اشتباه کردند خودشان را به قول معروف بازسازی کنند و آرزویم این اتفاق بیفتد این دو خواسته را از امام حسین(ع) دارم.

*** در پایان گفت‌وگو قطعه‌ای از سنگِ صحن حضرت عباس(ع) به حسین رفیعی اهداء شد. او پس از دریافت این هدیه گفت: این هدیه‌ها را با ارزش می‌دانم و اتفاقاً خدا را شکر می‌کنم چه شانسی دارم از صحن شریف حضرت عباس(ع) هدیه‌ای به دستم رسید.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط