روایتی نفسگیر از لحظهبه لحظه عملیاتی که منجر به نابودی داعش شد /خودنمایی قدرت فرماندهی حاج قاسم
راوی «بدون مرز» ناگفتههای بسیاری از حضور ده ساله اش در قاره سیاه را بازگو کرده است؛ وی در فرجام بازروایی خاطرات خود از ۴ سال جنگ سخت و نفسگیر با تروریستهای تکفیری از آن سحرگاه هولناک ۱۳ دی در فرودگاه بغداد رازهای فراوانی را برملا ساخته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «اتفاقاتی مثل جنگ کوزوو و زنجیرهای از وقایع دیگر سبب شده بود حاجقاسم تصمیم به محدود کردن مقرها و مؤسسات وابسته به ایران در بوسنی بگیرد. سردار سلیمانی اعتقاد داشت بعضی از این مؤسسات و مراکز فرهنگی، نهتنها کارآیی ندارند، در پارهای موارد، انحرافات سیاسی و اعتقادی هم دارند؛ ضمن آنکه از خرداد 1376 با روی کار آمدنِ دولت اصلاحات، اختلاف نظرها در سیاست خارجی بیشتر نمایان شد؛ که تبعات آن به نمایندگیهای ایران در خارج از کشور هم سرایت کرد؛ طوری که حاجقاسم مجاب شد تغییرات مد نظر خود را هر چه زودتر اعمال کند.
اوایل سال 1378، حاجقاسم دستور داد من و عمار جلسهای با ایشان داشته باشیم.این جلسه برگزار شد و خروجی آن، چیزی نبود جز اینکه من مجدداً به بوسنی برگردم و مسئولیت آنجا را به عهده بگیرم. من هم قبل از آنکه به این مأموریت اعزام بشوم، عدهای از بچههای باتجربه نیرو را شناسایی کردم. میخواستم کارم را با یک تیم قوی و کارآمد شروع کنم.»
اینها تنها بخشی از خاطرات سیدعلیاکبر طباطبایی جانشین فرمانده سپاه قدس در سوریه است، که در کتاب «بدون مرز» نوشته گلعلی بابایی روایت شده و به همت انتشارات خظ مقدم اخیراً روانه بازار نشر شده است.
«بدون مرز» از مجموعه «فرماندهان مقاومت» به چند جهت کتابیحائز اهمیت است، اول اینکه برای نخستینبار یکی از فرماندهان حاضر در سوریه به روایت خاطرات خود پرداخته و از این جهت در حوزه تاریخ شفاهی اثری قابل توجه به شمار میرود، با توجه به اینکه 20 سال از فعالیت کاری راوی، در همراهی با سردار سلیمانی بوده است، قطعاً خاطرات و وقایع مطرح شده از درجه اهمیت بیشتری برخوردار خواهند بود.
نکته دوم حضور گلعلی بابایی در مقام نویسنده است که با توجه به پشتوانه مطالعاتی و تجربه و دانش وی، مخاطب نسبت به روانی و جذابیت روایت و شیوه نگارش مطمئن خواهد بود، نکته سوم نیز بیان حقایق و ناگفتههای بسیار از فعالیت و مظلومیت نیروهای سپاه قدس در عملیاتهای برونمرزی است، موضوعی که تاکنون کمتر گفته شده و البته ضرورت دارد بیشتر نیز بدان پرداخته شود.
گلعلی بابایی در این کتاب، پای صحبتهای سید علیاکبر طباطبائی، جانشین فرماندهی سپاه در سوریه نشسته و خاطرات او را برایمان به رشته تحریر درآورده است. او خاطراتش از کودکی و نوجوانیِ متصل به انقلاب را برایمان میگوید و در ادامه از چگونگی تشکیل سپاه و ورود خود به آن و از عملیاتهای مختلفی که حضور داشته میگوید، اما خاطرات جنگی او به دوران هشت ساله خلاصه نمیشود. او از مأموریتهای متعدد خود به بوسنی و هرزگوین، سرزمین سبز مسلمانان در قلب اروپا و جنگ دهه 90 میلادی و ناگفتههای حضور ده سالهاش در قاره سیاه و برخی کشورهای آنجا نیز سخن گفته و بُعد دیگری از انقلاب اسلامی ایران را پیشروی مخاطب خود نشان میدهد.
اما اصل موضوعی که بیش از نیمی از کتاب «بدون مرز» به آن اختصاص دارد، حضور راوی در سوریه است. سیدعلیاکبر طباطبایی که از فرماندهان سپاه ایران اسلامی است، از جنگ داخلی سوریه و گروههای مختلف آنجا میگوید و از عملیاتهای متعددی که تاکنون آنها را تنها از زبان سربازان حاضر در آنجا شنیدهایم، به همین دلیل این کتاب، یکی از کتابهای مهمی است که در حوزه جنگ سوریه برای اولین بار از زبان یک فرمانده نوشته شده است. همچنین او در «بدون مرز» از تاکتیکها و شیوههای جنگی فرمانده مقتدر سپاه قدس سخن میراند و اینگونه مخاطب را بیش از پیش با تفکرات و دیدگاههای چند بُعدی شهید حاج قاسم سلیمانی آشنا میکند.
خبرگزاری تسنیم به مناسبت انتشار این کتاب با گل علی بابایی گفتوگویی داشته است، این گفتوگو به شرح ذیل است:
*تسنیم: آقای بابایی کتاب «بدون مرز» یکی از کتابهای مهمی است که در حوزه جنگ سوریه برای اولین بار از زبان یک فرمانده نوشته شده است، چه شد که به سراغ این سوژه رفتید؟ نتیجه دغدغه شخصی بود یا انتشارات سفارش کار داد؟
من در مقدمه کتاب چرایی تآلیف کار را تشریح کردم، اردیبهشت ماه سال 1398 برای مصاحبه با یکی از فرماندهان سپاه قدس به سوریه رفته بودم، که به دلیل مشغله کاری آن سوژه جلسات مصاحبه متوقف شده بود و من بلاتکلیف در دمشق پرسه می زدم. در همین گیر و دار هادی شیرازی که مسئولیت کار را بر عهده داشت، پیشنهاد داد به سراغ سیدعلیاکبر طباطبایی برویم و با او صحبت کنیم، من تا پیش از آن ایشان را نمی شناختم،در آن لحظه متوجه شدم که جانشین فرمانده سپاه سوریه است. بدون فوت وقت سراغ سید رفتیم. وقتی موضوع را با آقای طباطبایی مطرح کردیم، گفت که من باید حتمآ از حاج قاسم اجازه بگیرم. ناچار همچنان منتظر ماندم تا سید جواب بدهد. از شانس خوب ما خیلی زود حاجی به سوریه آمد و سید اکبر هم موضوع با سردار در میان گذاشت. در پاسخ حاج قاسم به او گفت: حتماً صحبت کن و خوب هم صحبت کن. ناگفته نماند پیش از آن سردار سلیمانی ماموریت تحلیل نبرد عملیات های سوریه را به آقای طباطبایی سپرده بود، وقتی آقای طباطبایی پرسید: پس این کار را چه کنم، سردار گفته بود، تحلیل نبرد یک کار آکادمیک و دانشگاهی است، اما بیان خاطرات باید برای عامه قابل فهم باشد، پس هم خاطرات خودت را آن طور که عام پسند باشد، بیان کن. کار تحلیل نبرد را هم پیگیر باش. این شد که حاج قاسم اجازه انجام کار را داد. ما هم بلافاصله مصاحبه را شروع کردیم. شاید جالب باشد به شما عرض کنم که اولین جلسه مصاحبه ما در حین رفتن سیداکبر برای مآموریت از دمشق به تدمر و در داخل خودرو انجام گرفت.
* تسنیم: انجام مصاحبهها و رسیدن به دادههای خام چه قدر زمان برد؟ ابتدا خاطرات سوریه را گرفتید یا از دوران کودکی شروع کردید؟
به مشغله زیاد سید اکبر روند انجام مصاحبهها طولانی شد. طوری که من بارها به سوریه سفر کردم و به دلیل وضعیت کاری ایشان به صورتهای مختلف و پراکنده با سید گفتوگوکردم. مثلا: یک روز در دمشق، یک روز در تدمر یک روز در حماء، دفعه بعد در حلب و ...
از دوران کودکی هم شروع کنیم، از سال 1340 که وی بدنیا آمد، دوران تحصیل تا زمان شروع درگیریها و تظاهرات دوران انقلاب طی سالهای 1356 و 1357. پس از آن ورود به سپاه، دفاع از انقلاب در مقابل توطئه های ضد انقلابیون، جنگ تحمیلی صدام علیه مردم ایران،انجام عملیاتهای برون مرزی. پایان جنگ و آغاز حضوردر کشور بوسنی.
در خصوص دوران فعالیت ایشان در بوسنی پیش از آن بچههای سپاه قدس مصاحبههایی گرفته بودند که بنده از همان مصاحبهها استفاده کردم. البته نیاز به مصاحبه های تکمیلی داشت که انجام دادم. بعد از بوسنی ماموریت آفریقا را به مدت8 سال سپری کرده بود، بعد هم حمله آمریکا به عراق پیش آمد و ...
کتاب شامل مطالب قابل توجهی است، اما نکات ارزشمندی که این کتاب دارد، این است که به مخاطب رنج و تلاش نیروهای سپاه قدس را در همه سالهای بعد از انقلاب نشان میدهد و مصداق این گفته رهبر انقلاب که که ما هیچ جا دنبال کشورگشایی نبودیم و نیستیم، اما حضور معنوی داریم. برعکس آمریکا و اقمارش که در کشورهای منطقه پایگاه دارند. اما ما نداریم و...
این واقعیت در این کتاب به خوبی بیان شده است، راوی توضیح میدهد که در بوسنی، آفریقا و عراق و سوریه بچههای سپاه قدس چه زحمت هایی کشیدند، چه ستمهایی دیدند و چه جانفشانیهایی از خود بروز دادند.
20 سال از فعالیت کاری راوی با حاج قاسم همراه بوده و اطلاعات قابل توجهی هم از این دوران در کتاب آمده است.
* تسنیم: با توجه به حساسیت موضوع و اینکه برای نخستینبار یک فرمانده از خاطرات خود در سوریه سخن میگوید، آیا در روایتها با محدودیتی روبرو بودید؟ یا تلاش شد تا روایت شفاف باشد؟
روایت که شفاف است، اما برخی موارد به صلاحدید راوی چندان باز نشد و زیاد درباره آن مانور ندادیم. البته در حد گذرا و مختصر اشاره شده است، به هر حال با محدودیتهایی مواجه بودیم و ناشر محترم از چندین نهاد مرتبط با موضوع مجوز چاپ کتاب را دریافت کرد. همین الان هم اگر کتاب را ببینید، برخی موارد سیاه شدهاند تا خوانده نشود، اینها موارد ممیزی شده دقیقه نودی است.
در خصوص خود حاج قاسم برخی موارد وجود دارد که شاید تاکنون در جایی به آنها اشاره نشده باشد. برای نمونه روزی که حاج قاسم فرمانده سپاه قدس میشود، اقدامات قابل توجهی میکند و تصمیماتی میگیرد که در آن برهه به مذاق برخی خوش نمیآید یا در دوران جنگ بوسنی، تصمیماتی میگیرد که مخالفت هایی به دنبال دارد. درباره این اتفاقات به تفصیل در کتاب صحبت شده است.
همچنین در جنگ سوریه چون راوی خودش فرمانده است، اطلاعات قابل توجهی از رزمندگان حاضر در محور مقاومت ارائه می دهد، به عنوان مثال از لحظه به لحظه آغاز عملیات «صحرا» که منجر به نابودی داعش شد، ما در این کتاب روایت های نفسگیری از لحظه به لحظه هفت ماه جنگ سخت و نابرابر در صحرای ناشناخته شرق سوریه داریم. تازه اینجاست که مخاطب میتواند حاج قاسم واقعی را درک کند، فرماندهی که در یک سرزمین ناشناخته و بسیار ناهموار به لحاظ جغرافیایی عملیاتی را طراحی و فرماندهی میکند که برای به سر انجام رساندن آن بایستی نیروهایی از 6 ملیت را هدایت و فرماندهی کند. نیروهای ایرانی، عراقی، سوری، پاکستانی، افغانستانی و لبنانی. در فرجام همین عملیات سخت است که نابودی داعش اعلام می شود. قدرت فرماندهی حاج قاسم و قدرت هدایت نیرویی ایشان در این عملیات خارق العاده است و در کتاب خودنمایی میکند. این موارد موضوعاتی است که در کتابهای دیگر شاید تاکنون کمتر به آنها پرداخته شده باشد.
همچنین سیدعلیاکبر طباطبایی از جمله نزدیکان حاج قاسم بود که در 72 ساعت پایانی عمر مبارک سردار دلها لحظه به لحظه تا پای هواپیما همراه ایشان بود و خاطرات نابی از این 72 ساعت نیز نقل کرده است.
* تسنیم: درباره بازخوردهای پس از انتشار کتاب بفرمایید؟
پس از انتشار کتاب بازخوردهای زیادی داشتیم، به باور منتقدان این کتاب مهمترین کتاب در مورد سپاه قدس تا امروز است، کتابی که به تآیید و تشویق حاج قاسم سلیمانی نوشته شد.
*تسنیم: آقای بابایی نوشتن از تاریخ دفاع مقدس با توجه به تاکیدات آقا امروز دیگر به یک وظیفه بین نویسندگان و راویان تبدیل شده و این کار را برای نویسندگان آسانتر کرده است، اما درباره محور مقاومت به ویژه در سوریه ما بیشتر با زندگینامهها آن هم از زبان همسران و مادران شهدا روبرو هستیم، به نظر میرسد جای مستندنگاریها و تاریخ شفاهی رزمندگان و فرماندهان سپاه قدس در این زمینه بسیار خالی است، در برهه فعلی چه اندازه ضرورت دارد که ما همانطور که در حوزه دفاع مقدس گامهای بسیار برداشتیم، در حوزه مقاومت نیز ورود بیشتری داشته باشیم؟
برای نوشتن از محور مقاومت و جنگ در سوریه باید راهها هموارتر شود، من به لحاظ اینکه با یک فرمانده مواجه بودم و خاطرات ایشان را گرفتم و از سوی دیگر ناشر نیز ناشر مطرح و شناخته شدهای در این حوزه بود، توانستم با کلی مشقت به نتیجه نهایی برسم، شاید نویسندگان دیگر که این دسترسیها برایشان کمتر است، نتوانند به راحتی در این زمینه ها فعالیت کنند، متآسفانه محدودیتها زیاد است.
در حالی که واقعآ این ضرورت وجود دارد که از حماسه های مدافعان حرم بیشتر سخن بگوییم، اگر نگوییم، بعدها به گونهای دیگر خواهند گفت، ما در دفاع مقدس این ضربه را خوردیم، برخی موارد را نگفتیم بعد دیگران به شیوهای دیگر گفتند، مثل اتفاقی که برای عملیات کربلای چهار رخ داد، یا اینکه چند سال قبل شبکه بیبیسی بر اثر کم کاری ما مستندی ساخت پیرامون شروع جنگ تحمیلی صدام علیه ایران و به نوعی ایران را شروع کننده جنگ معرفی کرد. این امر به دلیل آن است که ما درباره شروع جنگ هنوز درست و حسابی جامعه را اقناع نکردیم، بعد میبینیم بیبیسی با وارونه جلوه دادن حقیقت به شیوهای دیگر و غیرواقعی اهداف خود را اشاعه میدهد، مثل ماجرای شهید فهمیده که خبرنگار بیبی سیتیتر زد خالق شهید فهمیده فوت کرد. در حالیکه واقعیت شهید فهمیده داستان نبود که خالق داشته باشد.
* تسنیم: در پایان جایگاه این کتاب در میان کارنامه حرفهای شما کجاست؟
این را باید کارشناسان نظر بدهند، اما من معتقدم که در این چند سال کتابی با این سوژه شایدکم بوده است، به نظرم «بدون مرز» نقطه عطفی در فعالیت حرفهای بنده در حوزه تاریخ شفاهی به شمار میرود، در زمینه کارنامه عملیاتی پیش از این کتابهای مهمی داشتهام اما در زمینه تاریخ شفاهی این کتاب نقطه عطفی به شمار میرود.
انتهای پیام/