رژیم بحرانزده|۱ ـ نژادپرستی و تبعیض طبقاتی تا عواقب قدرتگیری راستافراطیهای صهیونیست
اعتراضات گسترده به اصلاحات قضایی در سرزمینهای اشغالی زیرساختهایی ادعایی قدرت در حاکمیت رژیم صهیونیستی را بهشدت به چالش کشیده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، پایگاه خبری شبکه الجزیره در مجموعه مقالهای به بررسی موضوع فرسایش توانمندیهای اسرائیل در ابعاد مختلف در نتیجه اعتراضات گسترده ضد این رژیم میپردازد و مینویسد: رژیم اسرائیل که از ساختارهای قدرت نظامی و تکنولوژیک قابل رقابت با برخی کشورهای قدرتمند برخوردار بود، در زمان حاضر با بحرانهای عمیق داخلی در سطح جامعهشناختی و سیاسی مواجه شده است که به تهدید بیسابقهای برای بقای این رژیم تبدیل شده است.
ارائه طرح اصلاحات قضایی از سوی کابینه بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی ویترینی برای به نمایش درآمدن شکافهای سیاسی و دوقطبی موجود در جامعه صهیونیستی و مشخص شدن ماهیت خصمانه ساختارهای تلمودی و سیاسی در سرزمینهای اشغالی بود که به چالش بزرگ ضد ساختار جامعهشناختی رژیم صهیونیستی تبدیل شده و بیثباتی گستردهای را برای این رژیم ایجاد کرده است.
بنابر این گزارش، چالشهای داخلی مذکور به یکی از مهمترین عوامل ضعف رژیم صهیونیستی تبدیل شده و توان این رژیم برای مقابله با چالشهای خارجی را کاهش داده است، علاوه بر اینکه این تنشها باعث بروز مشکلات زیرساختی شده که جامعه اسرائیل و بافت آن را به خطر انداخته و ثبات آن را درگیر کرده است.
نژادپرستی و تقسیمبندیهای طبقاتی
استراتژی «دیگ ذوب» سیاستی بود که «دیوید بن گوریون» نخست وزیر و مؤسس رژیم صهیونیستی با هدف ادغام هویتها و فرهنگهای مختلف جوامع یهودی که به اسرائیل مهاجرت کرده بودند، در پیش گرفت تا شاید بتواند «هویت اسرائیلی واحد» را شکل دهد. تلاش این استراتژی این بود که از تأثیرات تفاوت فرهنگی بین یهودیان که از گوشه و کنار دنیا از غرب تا روسیه و کشورهای عربی و اسلامی به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کرده بودند، بکاهد.
بنگوریون معتقد بود که خدمت نظامی مشترک در ارتش بهترین راهکار برای کاهش تفاوتهای فرهنگی میان شرقیها و غربیها در جامعه صهیونیستی است، وی با وجود این، دستور داد شهرکهای صهیونیستی جداگانهای در اقصی نقاط شمالی و جنوبی فلسطین اشغالی احداث کنند که آنها را به یهودیان شرقی دادند.
ویژگی مهم این شهرکها، سطح پایین خدمات، ضعف زیرساختهای اقتصادی، افول تحصیلات علمی و آکادمیک، افزایش بیکاری و جرم و جنایت بود، این در حالی بود که یهودیان غربی در شهرهای بزرگ و روستاهای موسوم به کیبوتسات زندگی میکردند که زیرساختهای اقتصادی مستحکمی داشتند، همین موضوع باعث بروز شکاف طبقاتی گسترده بین این دو گروه شد.
یهودیان شرقی تا مدتها در انتخابات مختلف به جریانهای میانهرو و چپگرا بهرهبری حزب کار رأی میدادند، اما بعدها رویکرد آنها عوض شد و در اعتراض به چپگراها و میانهروها، حزب لیکود را انتخاب کردند تا به این ترتیب راستگراها برای اولین بار در تاریخ سرزمینهای اشغالی به قدرت برسند.
هزینههای سنگین رویکارآمدن راستگراهای افراطی اسرائیل
جریان تلمودی در سرزمینهای اشغالی به دو گروه اساسی تقسیم میشود؛ اول جریان «ملیگرا» که اصرار زیادی برای ادغام در مؤسسات حکومتی و جامعه صهیونیستی دارد و دوم جریان حریدی که از همان ابتدا تلاش کرده است موضعی انزواطلبانه در پیش بگیرد و وارد مؤسسات حکومتی نشود، این دو گروه به دو ساختار مهم در نظام سیاسی رژیم صهیونیستی تبدیل شدهاند، با وجود این، نتایج جنگ سال 1967 و انتخابات عمومی سال 1977 تغییرات قابلتوجهی را در رویکردهای این دو گروه ایجاد کرد. جنگ سال 1967 و نتایج آن در مورد اشغال کرانه باختری، قدس و نوار غزه باعث شد جریان تلمودی فرصت در اختیار گرفتن روند شهرکسازی در اراضی فلسطین را پیدا کنند و این موضوع تأثیرات قابلتوجهی را در تصمیمات مربوط به مبارزه با ملت فلسطین بهدنبال داشت. در انتخابات 1977 نیز لیکود به این تصمیم رسید که نمیتواند بهتنهایی کابینه اسرائیل را تشکیل دهد، لذا بهدنبال ائتلاف با جریانهای تلمودی ملیگرا و حریدی برآمد. این ائتلاف جریانهای مذکور را از گروههای منزوی و حاشیهای به گروههایی تبدیل کرد که در قلب عرصه سیاسی حضور داشتند و تأثیرات آنها روز به روز در روند تصمیمسازیهای اسرائیل افزایش پیدا کرد.
حضور این جریانها در تصمیمسازیهای رژیم صهیونیستی فرصت رسیدن به راهحل سیاسی درگیری رژیم اسرائیل با ملت فلسطین را کاهش داد و به همین اندازه شکافهای موجود در جامعه اسرائیل را با افزایش مواجه کرد، این روند بهنحوی ادامه پیدا کرد که کابینه کنونی نتانیاهو با ائتلاف تندروترین جریانهای سیاسی و تلمودی یعنی «قدرت یهودی» بهرهبری ایتمار بن گویر وزیر امنیت داخلی اسرائیل و «صهیونیسم دینی» بهرهبری زلئیل اسموتریچ وزیر امور مالی کنونی تشکیل شد.
این دو گروه اخیراً تصمیمات نژادپرستانه زیادی را اتخاذ کردهاند که از جمله آنها میتوان به تصمیم اخیر ایتمار بن گویر در مورد کاهش تعداد افراد ملاقاتکننده با زندانیان فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی اشاره کرد که طبعاً هزینههای سنگینی به رژیم اسرائیل وارد میکند. محافل امنیتی و نظامی اسرائیل معتقدند که این تصمیم منافع اسرائیل را مورد تهدید قرار میدهد و احتمال درگیریهای فراگیر را افزایش میدهد.
از سوی دیگر مشارکت حریدیها در کابینه اسرائیل به خودی خود نقش قابلتوجهی در گسترش شکافهای داخلی در جامعه صهیونیستی ایفا میکند، چرا که این جریان از نفوذ خود بر کاهش قدرت لائیکها در جامعه سوءاستفاده میکند، بهعنوان مثال آنها تلاش دارند حضور زنان در فضای عمومی را محدود کنند و بین زن و مرد در بسیاری از مؤسسات و اماکن تفریحی فاصله بگذارند، علاوه بر اینکه سختگیریها در مورد روز شنبه بهعنوان روز تعطیل در شریعت یهودی نیز افزایش پیدا کرده است.
به این ترتیب میتوان گفت حریدیها به «گربه سیاه» اسرائیل تبدیل شدهاند، چرا که اکثریت قریب به اتفاق آنها خدمت اجباری نظامی را انجام نمیدهند و در بازار سرمایه نیز نقش ندارند، اما در عین حال از اموال عمومی در چهارچوب بیمههای اجتماعی و اعانه برای مؤسسات دینی و اجتماعی و آموزشی خود استفاده میکنند، به این ترتیب هزینههای حضور جریان حریدی در حاکمیت رژیم صهیونیستی روز به روز افزایش پیدا میکند، این در حالی است که تعداد زاد و ولد آنها نیز بسیار بالاست و هر زن حریدی بهطور متوسط 7 فرزند به دنیا میآورد.
فروپاشی ثبات سیاسی
الجزیره در ادامه مقاله خود تأکید کرد که با وجود اینکه نظام سیاسی رژیم صهیونیستی از ابتدای اعلام موجودیت این رژیم با بیثباتی همراه بوده، اما طی 4 سال گذشته بیثباتی در ساختار سیاسی این رژیم نهادینه شده و دورههای متعدد انتخابات بدون رسیدن به نتیجه مشخص در سرزمینهای اشغالی برگزار شده است.
نکته جالبتر اینکه بیثباتی سیاسی در سرزمینهای اشغالی در نتیجه افزایش شکاف ایدئولوژیک بین احزاب سیاسی گسترش پیدا کرده است و احزاب اسرائیل دیگر تقسیمبندی سنتی خود به راستگرا، چپگرا و میانهرو را ندارد، بلکه رویکرد احزاب در کنیست کنونی به راستگرای لیبرال، راست محافظهکار و راست افراطی تبدیل شده است.
بیثباتی در نظام اسرائیل همچنین باعث گسترش فساد و استبداد شده است، گرچه تشکیل کابینه راستگرا در نتیجه انتخابات متوالی در سرزمینهای اشغالی امکانپذیر بود، اما نتانیاهو اصرار داشت ائتلافی را ایجاد کند که بتواند از دادگاهی شدن در پروندههای مهم مربوط به فساد خود فرار کند و این چیزی است که احزاب راستگرای لیبرال آن را برنمیتابند و همین موضوع باعث تجدید انتخابات در سرزمینهای اشغالی میشوند.
بیثباتی سیاسی در اسرائیل همچنین باعث قحط الرجال سیاسی در این رژیم شده است تا جایی که نتانیاهو با وجود اتهامات متوالی، همچنان بهعنوان گزینه اصلی نخستوزیری مطرح میشود و گروههای سیاسی از انتخاب فردی برای جایگزینی وی ناتوان هستند.
گرچه طی سالهای اخیر گرایشهای لیبرالی در جامعه صهیونیستی باعث تقویت رویکردهای فردی و اولویت دادن به آن نسبت به مصالح عمومی رژیم صهیونیستی شده است، اما با طرح اصلاحات قضایی، افکار عمومی که توجه زیادی به مسائل سیاسی از خود نشان نمیدادند؛ وارد عمل شدند و اعتراضات خود را برای چند ده هفته متوالی دنبال کردند. لائیکها نگران این موضوع هستند که اجرای این طرح بتواند رویکردهای تنفرآمیز تلمودی را در جامعه صهیونیستی تقویت کند و مراکز قدرت را در اختیار حریدیها قرار دهد، این در حالی است که آنها هیچ نقشی در خدمت نظامی در ارتش و بازار کار ندارند.
ادامه دارد... .
+