مولفههای بینالمللی و سناریوهای جنگ منطقهای علیه اشغالگران اسرائیلی
مولفههای داخلی و بینالمللی شرایط منطقه را در اوضاع نگران کنندهای از «نه صلح و نه جنگ» نگه داشته و هر لحظه امکان غافلگیریهای بزرگ وجود دارد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، پایگاه خبری المیادین در مقالهای به بررسی احتمالات بروز جنگ منطقهای در سایه مولفههای سیاسی موجود پرداخته و مینویسد با وجود اینکه دنیا درگیر جنگ جهانی سوم که در حال حاضر در سرزمینهای اوکراین دنبال میشود، شده است؛ اما دولتهای بزرگ و جریانهای تاثیرگذار به دنبال ایجاد موازنههای جدید جهانی برای سالهای آینده هستند که میتواند پیامدهای بزرگی در روند حوادث منطقه ما داشته باشد. واقعیتهای جغرافیایی و مسیرهای مواصلاتی زمینی و دریایی نشان میدهد که مشرق عربی و غرب آسیا در آیندهای نزدیک به عنوان عرصه اصلی تغییرات ریشهای در موازنههای بینالمللی خواهند بود.
یکی از نشانههای این روند توجه ویژه دولتهای بزرگ به منطقه مشرق عربی در چهارچوب عبور از جهان تک قطبی است که نمود آن را در حضور غافلگیر کننده چین و موفقیت این کشور در تفاهم بین ایران و عربستان سعودی مشاهده کردیم.
همچنین استقرار جنگندههای پیشرفته آمریکایی یکی دیگر از نمودهای این تحولات است که در عین حال نشان میدهد آمریکا همچنان میخواهد به صورت مستقیم وارد جنگی جدید در منطقه شود.
سفر اخیر بشار اسد رئیس جمهور سوریه و هیئت همراه وی به پکن در ماه جاری که بنا به دعوت رئیس جمهور چین و در چهارچوب مراسم افتتاحیه بازیهای آسیایی صورت گرفت و امضای توافقنامه مشارکت استراتژیک بین دو کشور یکی دیگر از نمودهای این توجه به شمار میرود.
علاوه بر چین، روسیه نیز تلاش دارد موقعیت خود را به عنوان یکی از مولفههای موثر در روند حوادث منطقه حفظ کند تا بتواند همزمان با حضور مستمر و سنتی آمریکا در منطقه، در این تحولات تاثیر خود را ایفا کند.
المیادین در ادامه گزارش خود تاکید کرد که این شاخصهای بینالمللی 3 مولفه سرنوشت ساز را ایجاد میکند که میتواند زمان جنگ منطقهای فراگیر بین محور مقاومت و رژیم صهیونیستی را مشخص نماید.
مولفه اول: اختلال در موازنه قدرت
مقاله مذکور اختلال در موازنه قدرت را به عنوان اولین مولفه از شرایط منطقهای جدید نام برده و مینویسد که وقایع و نحوه تعامل طرفهای منطقهای با این حوادث نشان میدهد تغییر ملموسی در موازنه قدرت منطقهای به وجود آمده که در نتیجه آن رژیم صهیونیستی از سال 2006 از انجام حمله گسترده ضد حزب الله در لبنان برای از بین بردن یا کاستن از قدرت آن خودداری میکند.
در طرف مقابل حزب الله لبنان به طرز بیسابقهای ابزارهای قدرت نظامی خود را تقویت کرده و در حال حاضر موشکهای نقطه زن را در اختیار گرفته و در جدیدترین تحولات فرودگاه نظامی الجبور را در جنوب لبنان و در 20 کیلومتری مرزهای فلسطین اشغالی احداث کرده است.
بن بست رژیم صهیونیستی به این مقدار خلاصه نمیشود، بلکه ارتش اسرائیل حتی از حمله به نوار غزه برای پایان دادن به موجودیت گروههای مقاومت مسلح در فلسطین نیز ناتوان است و در مقابل گروههای فلسطینی زیر نظر اسرائیلیها مانورهای نظامی قابل توجهی را برگزار میکنند. سکوت رژیم صهیونیستی در این شرایط در نتیجه مجموعه محاسبات پیچیده در مورد خسارتهای احتمالی ناشی از آغاز جنگ جدید در منطقه است.
ناگفته پیداست که اسرائیل در چنین شرایطی قدرت عملیات نظامی ضد برنامه هستهای ایران را با وجود تهدیدات مکرری که صادر کرده، ندارد و تقابل خود در این عرصه را به عملیات امنیتی و جاسوسی منحصر کرده تا بتواند جلوی جنگی که امکان پیشبینی نتایج و پایان آن را ندارد، بگیرد.
به نظر میرسد در موازنه قدرت کنونی محور مقاومت احساس قدرت بیشتری میکند و میتواند در چندین عرصه فشار قابل توجهی را به دشمن وارد کرده و از خطوط قرمز سابق دشمن عبور کند، این در حالی است که این محور نیز همچنان استراتژی خود را مبتنی بر عدم ورود به جنگ فراگیر در منطقه قرار داده و اعلام کرده که به دنبال جنگ نیست، اما از ورود به آن [در صورت تحمیل توسط دیگران] ابایی ندارد.
مولفه دوم: مواضع شدید طرفهای ذیربط
جریانهای آزادی بخش عربی و اسلامی در میان مدت امکان اضمحلال رژیم صهیونیستی به عنوان عنصر اساسی استمرار هژمونی غرب برای مانع تراشی در پیشرفت و ثبات منطقه را بعید نمیدانند و همین موضوع در قبال دیگر دولتهای تحت پرچم آمریکا و غرب در منطقه نیز امکان وقوع دارد.
در فلسطین گروههای مقاومت هرگز به دنبال سازش با اسرائیل نیستند، این موضوع از دو منظر قابل بررسی است: اول اینکه رویکردهای اعتقادی آنها چنین اجازهای نمیدهد و نکته دوم در خصوص روند معاهده اوسلو و فریبی است که تشکیلات خودگردان از رژیم صهیونیستی خورده و خسارتهای زیادی برای جنبش آزادی بخش در فلسطین به بار آورده است.
در طرف مقابل رژیم صهیونیستی نیز تمایلی به عقب نشینی از طرح و برنامه خود برای اشغالگری بیشتر در فلسطین اشغالی ندارد و تلاش دارد مانع از انسجام محور مقاومت با محیط منطقهای خود شود. نگاهی به توطئههای اسرائیل برای مهاجرت دادن فلسطینیان کرانه باختری و سرزمینهای اشغالی 1948 و تلاش گسترده برای یهودیسازی قدس و تخریب مسجد الاقصی و تهدید اماکن مقدس اسلامی و مسیحی در سرزمینهای اشغالی در شرایطی دنبال میشود که تشکیلات خودگردان نیز ضمن خیانت به آرمان فلسطین سطح بالایی از همکاریهای امنیتی با رژیم صهیونیستی را دنبال میکند. تمامی این مولفهها نشان میدهد که اوضاع ژئوپلیتیک بین دو طرف در حال و آینده شکننده خواهد بود و خطوط تماس دوجانبه با بیثباتی همراه میشود. در مجموع به نظر میرسد اوضاع آینده منطقه در سایه دو مولفه بالا حامل یکی از این دو سناریو باشد.
- یا سازشی بزرگ صورت میگیرد؛ چرا که منطقه طی دو یا سه سال گذشته شاهد سازشهای مقطعی بوده که بیشتر شبیه به مسکّنی برای به تعویق انداختن انفجار بزرگ است.
- سناریوی دوم درگیری منطقهای است که میتواند شکل و موازنههای آینده منطقه را مشخص کرده و این سناریو بیش از پیش به واقعیت نزدیک است.
مولفه سوم: عامل بین المللی
مولفه اول و دوم منطقه را به سمت جنگ فراگیر سوق میدهد، اما عامل سوم نقش بازدارندگی در این معادله در هم تنیده ایفا میکند، در مجموع امکان نادیده گرفتن تاثیر بالای سیاستگذاریهای آمریکا و استراتژی مقطعی این کشور در جلوگیری از انفجار اوضاع در منطقه وجود ندارد. این استراتژی در حال حاضر در چندین عرصه خود را نشان میدهد که از جمله آن میتوان به تلاش برای پایان دادن به درگیری بین گروههای مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی در سال 2021 و تلاش برای امضای توافقنامه ترسیم مرزهای دریایی بین دولت لبنان و رژیم اسرائیل در سال 2022 اشاره کرد. دولت آمریکا همچنین طی این سالها در برابر فشارهای گسترده اسرائیل مبنی بر حمله نظامی به ایران نیز ایستادگی کرده است.
در این رابطه البته نباید حضور منطقهای روسیه را نیز نادیده گرفت، چرا که این کشور نیز در حال حاضر به دنبال ایجاد انفجار در منطقه نیست و نمیخواهد به صورت مستقیم وارد درگیریهای عربی و اسلامی- اسرائیلی شود. این رفتار خود را در نادیده گرفتن مستمر حملات هوایی رژیم صهیونیستی و اراضی سوریه نشان میدهد.
حضور روزافزون چین در منطقه نیز در حالی دنبال میشود که پکن اولویت خود را در آرام کردن اوضاع با هدف ایجاد محیط امن جهت سرمایهگذاریهای تجاری و پیشبرد پروژه راهبردی «کمربند و راه» قرار داده است. به این ترتیب مولفه شرایط بینالملل در سایه بازیگری این سه طرف گرچه در شرایطی قرار ندارد که بتواند سازشهای بزرگ را در منطقه رقم بزند، اما اوضاع منطقه را همچنان به صورت شکننده آرام نگه میدارد، بدون اینکه ثبات و آرامش دائمی در منطقه شکل بگیرد.
تحولات داخلی سرزمینهای اشغالی
برخی اعتقاد دارند طبقه سیاسی که در حال حاضر حاکمیت رژیم صهیونیستی را در اختیار گرفته و از شهرک نشینان و صهیونیستهای تندرو تشکیل شده، عامل دیگری برای کشاندن منطقه به سمت جنگ است. به نظر میرسد حماقت برخی از این عناصر به اندازه ای است که میتواند باعث بروز درگیری در منطقه شود، اما این نکته را نباید نادیده گرفت که رژیم اشغالگر همچنان تحت حاکمیت موسسات قدرتمندی نظیر ارتش و سرویسهای اطلاعاتی این رژیم است که ارزیابیها و توصیههای خود را بر اساس واقعیتهای میدانی ارائه میکنند. علاوه بر اینکه نباید تاثیر سیاست گذاری آمریکا در تصمیم گیریهای رژیم صهیونیستی را نیز نادیده گرفت.
نتیجه گیری
منطقه عربی و اسلامی از سال 1922 در شرایطی از بیثباتی به سر میبرد که دیوید فرومکین از آن با تعبیر «صلح بعد از صلح» نام برده است. از آن زمان تاکنون منطقه همواره درگیر جنگهای مختلف بوده و مانند بمب ساعتی عمل میکند که هر لحظه که شرایط مناسبی شکل بگیرد، قابلیت انفجار را دارد. در مجموع شرایط منطقه در حال حاضر به گونهای نیست که بتواند از این اوضاع خارج شود، مگر اینکه اسرائیل به عنوان یکی از مهمترین عوامل ادامه بیثباتی در منطقه و نماینده موجودیت استعماری غرب در آن با اضمحلال روبرو شود.
المیادین در پایان این مقاله تاکید میکند که ایجاد شرایط سازشهای بزرگ بینالمللی در تنظیم دنیای بعد از تک قطبی قطعاً بر اوضاع منطقه تاثیرگذار خواهد بود، البته این سازشها هنوز در کوتاه مدت قابل دسترسی نیست و مسیر پیچیده و مملو از غافلگیریها برای رسیدن به آن وجود دارد که ممکن است هر لحظه شرایط تازهای را برای منطقه رقم بزند.
انتهای پیام/