سرودههای شاعران برای مردم غزه؛ هرچند که هر لحظه شدی بمباران، باران حماسه دمادم هستی
جمعی از شاعران در پی حمله شب گذشته ارتش اسرائیل به نوار غزه تازهترین سرودههای خود را به مردم مظلوم فلسطین تقدیم کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در پس حمله شب گذشته ارتش اسرائیل به نوار غزه، جمعی از شاعران در تازهترین سرودههای خود با مردم مظلوم غزه ابراز همدردی کردند.برخی از این سرودههابه شرح ذیل است:
سیدمهدی بنیهاشمی:
قلبم ز وجود عاجزم دلگیر است
از دست مترسکی که بیتاثیر است
این بیستمین شب است که در غزه
لالایی کودکان صدای تیر است
***
رسول شریفی:
آواره و زخم خورده، تنها غزه
بیدار نشسته رو به فردا غزه
از موشک و بمبها هراسش هرگز
محکم ایستاده روی پاها غزه
***
عاطفه جوشقانیان:
هو النور
«پِلی استیشنش تمام شده، میرود سمت پاکت آجیل»
..قصه کودکی فلسطینیست، اگر آنجا نبود اسراییل
بازی هفت سنگ او جنگ است، کم نبینید سنگهایش را
فیل را در میآورد از پا یادتان رفته قصه سجیل؟
پدرش تشنه تشنه جان داده، او که ده بار امتحان داده
باز سرمشق آب بابا را، به معلم نمیدهد تحویل
آی فرعونیان به حکم خدا کودک قصه زنده میماند
باز تاریخ تازه خواهد شد، باز موسی و رد شدن از نیل..
میشکوفد دوباره زیتون ها، به بهار و به انتظار قسم
میرسد فصل دیگری از راه میشود داستان ما تکمیل
***
زهرا آراستهنیا:
به غزه خونین پیروز
آرام نشو، تو قلب عالم هستی
از پا منشین که گام محکم هستی
هرچند که هر لحظه شدی بمباران
باران حماسه ی دمادم هستی
این معنی ماندن پر از شوکت توست
در سایه نخل خویش، میثم هستی
آرامش پرخواب زمین، پیشکشش!
تو ایدهی بیداری مبرم هستی
سرخی تو شد راهنما در پرچم
تو رویش صبح و شام با هم هستی
من اشک شدم خشم شدم دور از تو
نه! دور چرا؟! تو در کنارم هستی
هرکس که کنارت نبود حیوان است
امروز تویی که مرز آدم هستی
***
سیده فرشته حسینی:
برای این شب که طاقتمان را سر آورده ...
در این دشت خون و در اوج تهاجم
خدایا ببین غزه را در تلاطم
خداوند موسی، خدای محمد
خدای رسولان، خداوند مردم
ندیدیم از قوم خونریز صهیون
بغیر از عداوت، بغیر از تخاصم
چنان جور بالا گرفته است اینک
که هر ظلم دیگر در آن میشود گم
ببین مادری را که در خاطرش نیست
نشسته است در سوگ فرزند چندم؟
ببین کودکی را که از تیر و ترکش
به درگاهت آورده دست تظلم
به فرمانت ای کاش نیل حوادث
برای فلسطین شود بی تلاطم
به فرمانت ای کاش از خاک خونین
دوباره برویند زیتون و گندم
به فرمانت ای کاش عیسای دیگر
به گهواره میکرد با ما تکلم
خدایا بگو کی میآید سپیده
بگو تا کجا دارد این شب تداوم
بگو فصل خوب بهاران می آید
در این شهر خشکیده باران می آید
انتهای پیام/