۱۰ شهید نوجوان که در جنگ تحمیلی به شهرت رسیدند+عکس و فیلم

10 شهید نوجوان که در جنگ تحمیلی به شهرت رسیدند+عکس و فیلم

دشمن بعثی خیلی تلاش کرد از چهره رزمندگان نوجوان، یک جنگ روانی و رسانه ای علیه ایران بسازد و صدام مدعی می‌شد که جمهوری اسلامی کودکان را به زور به جبهه می‌فرستد تا با ما بجنگند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نوجوانان بسیاری طی هشت سال دفاع مقدس راهی جبهه شدند و در این مسیر یا جانباز شدند و یا به شهادت رسیدند و برخی نیز به اسارت دشمن درآمدند. دشمن بعثی خیلی تلاش کرد از چهره رزمندگان نوجوان یک جنگ روانی و رسانه ای علیه ایران بسازد و صدام مدعی می شد که جمهوری اسلامی کودکان را به زور به جبهه می فرستد تا با ما بجنگند. برای اثبات ادعای خود یک مانور رسانه ای هم با اسرای کم سن و سال ایرانی ترتیب داد اما هرچه او بیشتر تلاش می کرد تا با این روش به جبهه اسلام ضربه بزند کمتر موفق می شد. در واقع بعد از مدتی همین مسئله از نقاط قوت رزمندگان ایرانی محسوب می شد. جبهه هایی که نوجوانان کم سن و سال را نه با اجبار بلکه با بصیرت و خودآگاهی به سوی خود فرامی خواند.

نوجوانان زیادی گاهی کلاس درس خود را برای اعزام به جبهه رها می کردند. رضایت نامه های جعلی والدین می ساختند. برخی دست در تاریخ تولد شناسنامه هایشان میبردند تا سنشان را بیشتر نشان دهند و برخی با التماس و اشک ریختن برای اعزام تلاش می کردند. و به هر روشی متوسل می شدند تا سن کمشان مانعی برای جنگیدنشان نشود. هیچ کدام از این رفتارها هیجانی نبود آنان آگاهانه راهی جبهه شدند و به شهادت رسیدند. این موضوع را می توان از محتوای وصیتنامه ها و نوشته هایی که از آنان به جامانده است فهمید. تأمل و تعمق در نوشته ها و سخنانشان روح بزرگشان را بهتر توصیف می کند.

هشتم آبان همزمان سالگرد شهادت شهید فهمیده به نام نوجوان نامگذاری شد تا بهترین نوجوانان این مرز و بوم را بشناسیم. برخی از شهدای نوجوان که اکثرا در 13 سالگی به شهادت رسیدند بخاطر لحظات خاطره انگیزی که در ذهن مردم ساخته اند بیش از سایر شهدا مشهور شده و در ذهن ها مانده اند. 10 تن از این شهدا را بیش از پیش به خاطر آورده و بشناسیم:

شهید محمد حسین فهمیده

شهید فهمیده مشهورترین شهید نوجوان دفاع مقدس است همان شهیدی که نام روز نوجوان بر سالروز شهادت او نامگذاری شد. او یک دانش آموز 13 ساله بود که به شهادت رسید. محمد حسین فهمیده، فرزند محمدتقی در سال 1346 در خانواده‌ای مذهبی در محله پامنار شهر قم چشم به جهان گشود. او دوران کودکی را همراه سایر فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وی نیز سه سال بعد از شهادت محمد حسین، شهید شد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادری مهربان، سپری کرد. فهمیده 12 ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد. خود را به کردستان رساند، ولی به دلیل کمی سن، برادران کمیته او را باز می‌گردانند و درصدد برمی آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگر از شهرستان خارج نشود. در همان روزهای نخست جنگ تحمیلی، محمد حسین تصمیم می‌گیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثی بجنگد.

شهید فهمیده که در عزم خود راسخ بود، خود را به شهرهای جنوب کشور می رساند و هرچه تلاش می‌کند که همراه گروهی که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود ، موفق نمی‌شود. تا با گروهی از دانشجویان انقلابی دانشکده افسری برخورد کرده و به نزد فرمانده آنان می‌رود و از او می‌خواهد که وی را با خود ببرند. فرمانده امتناع می‌کند، اما شهید فهمیده ، آن قدر اصرار می‌کند تا فرمانده را متقاعد می‌کند که برای یک هفته او را همراه خود به خرمشهر ببرد.

او به اتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس، در یک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقی‌ها به خرمشهر محاصره می‌شوند. محمد رضا شمس، دوست و هم سنگر حسین زخمی می‌شود و حسین با سختی و زحمت زیاد او را به پشت خط می‌رساند و به سنگر خود بر می‌گردد و می‌بیند که تانک‌های عراقی به طرف رزمندگان اسلام هجوم آورده و در صدد محاصره آن ها هستند. حسین در حالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک‌ها حرکت می‌کند. تیری به پای او می‌خورد و از ناحیه پا مجروح می‌شود.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

با این وجود خود را به تانک پیشرو می‌رساند و آن را منفجر می‌کند و خود نیز تکه تکه می‌شود. افراد دشمن گمان می‌کنند که حمله‌ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته است، جملگی روحیه خود را می‌بازند و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می‌شود و نیروهای کمکی هم می‌رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاک سازی می‌کنند.

صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامه‌های خود اعلام می‌کند که نوجوانی 13 ساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته آن را منفجر کرده و خود نیز به شهادت رسیده است. امام قدس سره در پیامی جملات معروف خود را پیرامون او می‌فرمایند: «رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگ تر است، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید

شهید بهنام محمدی

بهنام محمدی هم نوجوان مدافع خرمشهر کسی بود که در نخستین روزهای جنگ به شهادت رسید. او هم به عنوان یک نوجوان 13 ساله در همان روزهای نخست کارهای بزرگی انجام داد. بهنام محمدی در تاریخ 12 بهمن ماه 1345 در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. در مقاومت خرمشهر به همراه سایر مدافعین حضور اثرگذاری داشت. بهنام می‌رفت شناسایی. گاهی گیر عراقی‌ها می‌افتاد. چند بار گفته بود: «دنبال مامانم می‌گردم، گمش کردم.» عراقی‌ها فکر نمی‌کردند بچه 13 ساله برود شناسایی؛ رهایش می‌کردند. یک‌بار رفته بود شناسایی، عراقی‌ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند. وقتی بر می‌گشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچ‌چیز نمی‌گفت فقط به بچه‌ها اشاره می‌کرد عراقی‌ها کجا هستند و بچه‌ها راه می‌افتادند.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه 7 عراقی را اسیر کرده بود. شهر دست عراقی‌ها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا می‌شد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت می‌کردند. خودش را خاکی می‌کرد. موهایش را آشفته می‌کرد و گریه‌کنان می‌گشت خانه‌هایی را که پر از عراقی بود به‌خاطر می‌سپرد. عراقی‌ها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه می‌رفت داخل خانه‌ها پیش عراقی‌ها می‌نشست مثل کرولال‌ها از غفلت عراقی‌ها استفاده می‌کرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمی‌داشت.

خمپاره‌ها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچه‌ها متوجه شدند که بهنام گوشه‌ای افتاده است و از سر و سینه‌اش خون می‌جوشید. پیراهن آبی بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، در 28 مهر 1359 پر کشید.

شهید مهرداد عزیزالهی

شهید مهرداد عزیز اللهی نوجوان کم سن و سالی است که با یک مصاحبه تلویزیونی معروف شد. او در این مصاحبه با تواضع فراوان حرف های شگفت آوری میزند آن هم لابلای همرزمان بزرگسالش. دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال 1346 در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد . تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد . شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال 1364، در عملیات کربلای 4 در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

خانواده «عزیز اللهی» 6 پسر داشته که 4 نفر از آنها در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده‌اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی است. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز استمهرداد روحیه شادی داشت و بچه نترس و شجاعی بود. او همچنین کاراته باز خوبی هم بود. یک بار یک مین گوجه‌ای خنثی شده را از جبهه به خانه آورده بود! برخلاف آنچه برخی می‌پندارند، او چند سال در جبهه‌ها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در کار غواصی هم ماهر بوده است.

آن فیلم مصاحبه معروف مهرداد، مربوط به اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی(ره) هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را می‌بینند و بازوی او را بوسه می‌زنند و او هم دست امام را می‌بوسدمهرداد به امام می‌گوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا می‌خوانند و به او می‌دهند. خیلی‌ها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند…»

 

.

 

در سال 1364 در عملیات کربلای 4 در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید می‌شود و تا 3 سال از پیکر او خبری به دست نمی‌آید. بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده آوردند.

شهید علیرضا محمودی پارسا

شهید علیرضا محمودی پارسا، در سال 1348 متولد شد و در سن 13 سالگی، سال 1361 به شهادت رسید. او عکس معروفی دارد که چندی قبل از شهادتش گرفته شده است و گویای معصومیت اوست.عکس نوجوان رزمنده‌ای است که اسلحه‌اش را به آغوش کشیده و کنار «شنی» تانک، آرام خوابیده ‌است. این شهید نوجوان یک توبه نامه معروف هم دارد که متن آن از دل پاک و زلالش خبر می دهد.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شهید پارسا داوطلبانه پنج بار در جبهه کردستان حضور یافت. در روز 26 دی ماه سال 61 عازم جبهه اندیمشک شد و از آنجا به منطقه عملیاتی «فکه» رفت. در روز 27 بهمن ماه در عملیات والفجر مقدماتی در منطقه فکه بر اثر اصابت ترکش گلوله خمپاره از ناحیه شکم و سینه به شدت مجروح شد. نیروهای امدادی او را به بیمارستان آیت‌الله کاشانی در اصفهان منتقل کردند. توانست دو روز با درد و رنج بجنگد اما سرانجام روز 29 بهمن‌ ماه سال 61 به شهادت رسید.

علیرضا محمودی پارسا یک بار هم در عملیات «مسلم‌ابن عقیل» مجروح شد و در بیمارستان به علت جراحت شدید از ناحیه صورت و گلو بستری بود و به محض بهبودی مجددا به جبهه رفت. مادرش در همین رابطه روایت کرده است: «زمانی که به بیمارستان رسیدیم. دیدیم یکی صدا می‌زند مامان، مامان. برگشتم به طرف صدا . از شدت جراحت ابتدا صورتش را نشناختم ولی از صدایش فهمیدم فرزندم است. با اینکه اوضاع و احوالش مناسب نبود و پزشک هم وسیله‌ای شبیه سوتک به گلویش وصل کرده بود تا بتواند راحت نفس بکشد، گفت: تو را به خدا بگذارید من برگردم به جبهه. من باید برگردم. بابا را راضی کنید اجازه بدهد من به جبهه برگردم

او یک نامه معروف به همکلاسی های خود هم دارد که در آن دوستانش را نصیحت کرده بود. بخشی از آن در ادامه می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران عزیز و همکلاسی‌های خوبم سلام عرض می‌کنم و امیدوارم که حال همگی‌تان خوب باشد و تحت توجهات مولایمان امام زمان با تمام قوا در راه استقرار یافتن هر چه بیشتر حاکمیت حزب‌الله بکوشید.

برادران خوبم من امروز بسیار خوشبخت و خوشحال هستم که خود را در جایی می‌بینم که شاید لیاقتش را ندارم. جایی که مملو است از جوانان عاشق، عاشق الله، عاشقانی از پیرمرد و جوان و کوچک و بزرگ که در راه فداکاری برای اسلام، از همه چیز خود گذشته‌اند و برای خدمت به اسلام در این‌جا گرد آمده‌اند و بهترین سرمایه‌ زندگی‌شان یعنی جانشان را در کف گرفته‌اند و حاضرند بدون هیچ چشمداشتی آن را در راه خدای خود فدا نمایند.

برادران عزیزم! من هر چه که بگویم اینجا چه خبر است باز هم کم گفته‌ام چون واقعیت امر این است که در تعریف جبهه و احوالات آن، هر زبانی کوتاه و هر قلمی عاجز است و هر چه من بگویم باز هم نخواهم توانست قطره‌ای کوچک از این دریای بزرگ معرفت و عشق را برای شما توضیح بدهم و با کمال اطمینان مجبورم اعتراف کنم که برادران اگر می‌خواهید بفهمید در جبهه چه خبر است فقط باید خودتان در جبهه حضور یابید تا این مسئله مهم را درک کنید.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شهید ناصر رازی

شهید ناصر رازی نیز یکی دیگر از شهدای نوجوان است. این شهید 12 ساله جزء کم سن و سال ترین شهدای دفاع مقدس است. شهید ناصر رازی فرزند محمد، متولد هشتم آذرماه سال 1349 در بندرگناوه واقع در استان بوشهر است. در دامن مادری مهربان و دلسوز و پدری زحمتکش پرورش یافت و دوران تحصیلات خود را تا سال چهارم دبستان ادامه داد چون علاقه زیادی به امام و انقلاب داشت با وجود اینکه ایشان سن کمی داشت به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت.

او در سن 12 سالگی در 17 مهر ماه سال 1361 بر اثر اصابت ترکش به شکم در جوانرود به شهادت رسید. پیکر مطهر این شهید نوجوان در بهشت صادق بوشهر به خاک سپرده شده استدر بخشی از وصیت نامه او آمده است: «ای کسانیکه پشت جبهه‌ها را تقویت می‌کنید، امام را فراموش نکنید. به رهنمودهای او گوش کنید. قلب امام را نرنجانید که خداوند سبحان شما را نخواهد بخشید.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شهید حسن محمدرحیمی‌ها

شهید محمدرحیمی‌ها 15 ساله بود که شهید شد. حسن محمدرحیمی‌ها در یکم دی ماه 1347 در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش اسدالله، کارگری می‌کرد و مادرش سکینه نام داشت. دانش‌آموز اول متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند ماه سال 1362 در جزیره مجنون عراق وقتی فقط 15 سال داشت، به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و 13 سال بعد از شهادتش، سال 1375 پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

بخشی از وصیت نامه شهید حسن محمدرحیمی‌ها:

«پدر و مادر بزرگوارم! وقتی می‌خواستم به اینجا بیایم، دلم برای شما می‌سوخت؛ ولی چه کنم که موقعیتِ زمانه اقتضا می‌کند که جوانان به جبهه‌ها بروند و بجنگند، تا رستگار شوند. به امت شهیدپرور بگویید که اگر جنگ ادامه یافت، از رفتن بچه‌هایشان به جبهه‌ها جلوگیری نکنند و مانع آن‌ها نشوند و بگذارند تا آن‌ها هدفشان را دنبال کنند. همیشه دعاگوی امام باشید و مبادا او را -چون مردم کوفه- تنها بگذارید؛ همین طور دعاگوی سلامتی تمام یاران باوفایش باشید؛ کمک به رزمندگان را از هر لحاظ فراموش نکنید؛ سنگرها را خالی نگذارید؛ مسجد، مدرسه، نماز جمعه و جبهه‌ها را فراموش نکنید؛ مبادا با ضد انقلابیون نشست و برخاست کنید و هر کس هم ضد انقلاب حرف زد، توی دهانش بزنید و خاموشش کنید؛ مادران و پدران شهدا را دلداری دهید...و ای مادر عزیزم که چهره رئوف و مهربانت از دیدگانم نارفتنی است، امیدوارم با شهادت من هیچ گونه خللی در اراده آهنینت وارد نشود. ای کاش من هزار جان می داشتم و در راه اسلام عزیزم می‌دادم.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شهید صادق صادق زاده

صادق صادق زاده نصرآبادی در سال 1349 در مشگین شهر متولد شد. او در سال 1364 وقتی فقط 15 ساله بود در فاو به شهادت رسید. نوجوانی که شهادت خود را پیش بینی کرده بود. عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشگین‌شهر بود. سال‌ها در کنار دوستان خود از برنامه‌های کانون بهره برد، در این میان به کتاب علاقه‌ ویژه نشان می‌داد. در کنار فعالیت‌های کانون در پایگاه مقاومت فعال بود و همین باعث شد تصمیم بگیرد در سن نوجوانی به برادر بزرگش در جبهه‌های حق علیه باطل بپیوندد.

مادرش می‌گوید: «جبهه را دوست داشت آن روزها برادرش هم در جبهه بود. خانه‌ ما محل رفت و آمد رزمنده‌ها بود. از جمله شهید بنی‌هاشم به خانه‌ ما رفت و آمد داشت. تقاضا می‌کرد به جبهه برود. ولی چون برادرش در جبهه بود، موافقت نمی‌کردیم. یک روز گفت خواب دیده‌ام در خواب کسی به من گفت به زودی از دنیا خواهم رفت و ادامه داد: «اگر نگذارید به جبهه بروم و همین‌جا از دنیا رفتم چه جوابی خواهید داد؟!» برای همین پدرش اجازه داد به جبهه اعزام شود. خودش می‌دانست شهید خواهد شد، می‌گفت: «باید بروم، سید مرا به جبهه دعوت کرده.» دوستانش بعدها می‌گفتند، صادق می‌گفت امروز هم گذشت و شهید نشدم. به دوستانش گفته بود 25 روز بعد، شهید خواهد شد. همین طور هم شد

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شهید حسین کیانی نیا

اولین بار که به جبهه رفت 13 سال بیشتر نداشت. وقتی از او پرسیدند چرا می‌خواهی به جبهه بروی، گفته بود: «ما باید به جبهه برویم و از میهن خود دفاع کنیم، زیرا وظیفه‌ هر ایرانی است که نباید بگذارد جبهه‌ها خالی بمانند.» و در جواب اینکه تو با این سن و سال کمی که به جبهه می‌روی کشته می‌شوی؛ گفت: «من که از علی اصغر و علی اکبر بهتر نیستم...» می‌گفتند آرزو داشت پس از پایان جنگ اگر از جبهه بازگشت به تحصیلات خود ادامه دهد تا "معلم" شود.

مهمترین بخش وصیتنامه‌اش هم ارتباط با علاقه‌اش به معلمی داشت. در این فراز وصیتش نوشته است: «روی سخنم با نوجوانان و جوانان است که در هر حال همه اوقات خود را به فراغت نگذرانند. خصوصاً این دانش آموزان درس خواندن را همراه با تزکیه نفس پیش ببرید، چراکه درس خواندن بدون تزکیه به درد نمی‌خورد باید که از بنده گناهکار درس عبرت بگیرید.» سرانجام این دلاورمرد کوچک در 16 مهرماه 1363 در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش، در 15 سالگی به درجه‌ رفیع شهادت نائل آمد.

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شهید بهمن بیگ زاده

بهمن هم یک نوجوان شهید 13 ساله است شهیدی که 32 سال گمنام بود. شهید بهمن بیگ زاده سوم آذر ماه 1349 چشم به جهان گشود. پدرش امرالله، کارگر و مادرش زینب، خانه دار بود. تا کلاس چهارم ابتدایی درس خواند و پس از آن به عنوان بسیجی در سن 13 سالگی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل رفت و در هفتم اسفند ماه سال 1362 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون در عملیات خیبر در حالی که 13 سال و سه ماه و چهار روز سن داشت، شربت شهادت را نوشید ولی اثری از پیکر این شهید به دست خانواده‌اش نرسید. شهید نوجوان آبیکی که او را می‌توان «شهید فهمیده آبیک» نامید، کم‌سن و سال‌ترین شهید استان قزوین و شهرستان آبیک است. پیکر این شهید بزرگوار پس از 32 سال دوری و چشم‌انتظاری به آغوش پدر و مادر پیرش و به شهر آبیک وطن خود بازگشت و در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.

پدر شهید می‌گوید: «در طی این 32 سال در مراسم تشییع پیکر شهدا شرکت می‌کردم و زمانی که سر بریده و تن پاره‌پاره شهدا را مشاهده می‌کردم دلم آرامش می‌یافت و با خود می‌گفتم تنها فرزند من نیست که در راه دین رفته است و فرزندان هزاران نفر این راه پرافتخار را رفته‌اند و به مرور زمان از ناراحتی من کاسته شد. شب عملیات خیبر خواب دیدم کودک کوچکی در آغوشم است که خون‌آلود است احساس کردم که بهمن من است.» مادر شهید می‌گوید: «پسرم همیشه در نامه‌هایش می‌نوشت یا زیارت یا شهادت که شهادت نصیبش شد و در پیشگاه الهی به مقام والایی دست یافت و زمانی که متوجه شدم پسرم در تفحص شناسایی شده و باز می‌گردد بارها خدا را شکر کردم که از چشم‌انتظاری مرا درآورد

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

شهید یعقوبعلی داغی

شهید یعقوبعلی داغی در 19 تیرماه 1351 به دنیا آمد.پدرش محمد حنیفه کشاورز بود. دانش آموز سال سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. در 25 دی ماه 1365 در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. شهید یعقوبعلی داغی در سن 15 سالگی و در عملیات «کربلای 5» آسمانی شد. پیکر مطهر این شهید نوجوان در گلزار شهدای آق تپه در کبودر آهنگ از توابع استان همدان به خاک سپرده شده است.

در بخشی از وصیت نامه او آمده است « و اما ای دانش آموزان و نور چشمان امام امت شماها به فرموده امام عزیزتان آینده ساز اسلام و این مملکت اسلامی هستید، شما باید آن چنان درس بخوانید و به مراتب بالاتر برسید که چشم آینده مملکت اسلامی به شما دوخته شده است و شما با درس خواندن خودتان ضربه محکمی به شرق و غرب جنایتکار می زنید.

نشود که خدای ناکرده فکرهای شیطانی در شما نفوذ کند و شما را به انحراف بکشاند. وظیفه شما از همه این ملت اسلامی سنگین تر است چون که شماها آینده ساز این مملکت هستید. در خاتمه من از همه شما می خواهم که پشتیبان امام باشید و جنگ را تا رفع فتنه از تمام عالم ادامه دهید .خداوند این خون ناقابل مرا که اول به رضای تو و دوم برای حفظ اسلام و کشور اسلامی ریخته می شود از من بپذیر.»

دفاع مقدس , شهدای دفاع مقدس ,

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران