رهبر انقلاب چگونه در ایرانشهر نقشه‌های ساواک را نقش بر آب کردند؟

رهبر انقلاب چگونه در ایرانشهر نقشه‌های ساواک را نقش بر آب کردند؟

رحیم مخدومی نویسنده کتاب «آقای ایرانشهر» می‌‌گوید: دوران تبعید رهبر انقلاب به ایرانشهر نقطه عطفی در تاریخ بود. رژیم با هدف منازعات مذهبی و انزوا رهبری را به ایرانشهر تبعید کرد،‌ اما ایشان نقشه‌هایشان را نقش بر آب کردند.

رحیم مخدومی نویسنده کتاب «آقای ایرانشهر»، روایتی از خاطرات حضور حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در دوران تبعید به ایرانشهر در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم به اشاره به این کتاب گفت:‌ مخدومی با بیان این مطلب که کتاب در قالب سفرنامه‌ نوشته شده است،‌ گفت: پیش از اینکه بنده روایت کنم، یک محقق بنام سید‌مهدی حسینی تمام راویان این موضوع تبعید را پیدا کرده و گفت‌وگوهایی انجام داده است‌، این گفت‌وگوها به عنوان اولین منبع مطالعه من محسوب شد،‌ بعد تحقیقات میدانی را شروع کردم و به ایرانشهر و زاهدان سفر کردم،‌ کتبی که در این زمینه چاپ شده بود، مطالعه کردم از جمله مهمترین منابع کتاب «خون دلی که لعل شد» بود.

وی ادامه داد: ماجرای تبعید رهبر انقلاب به ایرانشهر یکی از نقاط عطف تاریخ انقلاب ماست، از این جهت که موضوع تبعید یکی از اتفاقات بسیار حائز اهمیت و تاثیرگذار انقلاب بوده است،‌ چون عناصر اصلی انقلاب رهبرانی بودند که در استان‌های مختلف و در شهرهای مختلف اقدام به بیدارگری می‌کردند و به معنی واقعی کلمه افسران فرهنگی بودند.

مخدومی افزود:‌ در دهه 50 نظام طاغوت و ساواک که تصمیم به بازدارندگی داشت،‌ اقدام به تبعید رهبر انقلاب  به ایرانشهر کرد‌، اقدامی که نتایج عکس برای رژیم داشت،‌ در مجموع در تبعید مبارزان همیشه نتیجه عکس عاید رژیم شده است،‌ چرا که تبعید باعث  اشاعه این بیدارگری‌ها  می‌شد، اگر ابتدا به ساکن این بیدارگران در قم و تهران و برخی شهرهای بزرگ مثل مشهد متمرکز بودند، طاغوت با دست خود این افراد را پخش و گسترش داد. چرا که به این نکته که این مبارزان با مردم سر و کار دارند،‌ بی‌توجه بود. تبعید باعث نمی‌شد که این مبارزان مردم را از دست بدهند‌،بلکه با مردم همراه‌تر مواجه می‌شدند. به ویژه در حواشی که مردم ظلم را بیشتر حس کرده بودند و آمادگی بیشتری برای همراهی داشتند.

مخدومی تصریح کرد:‌ از میان رهبرانی که پخش شدند برخی برجستگی بیشتری داشتند؛ من جمله رهبر انقلاب که از درخشش خاصی برخوردار بودند، خصلت‌هایی چون خونگرمی‌، صمیمیت، مردم‌داری، ساده‌زیستی و ارتباط گرم با توده مردم در گروه‌های سنی مختلف موجب شد، تا رابطه ایشان با مردم ایرانشهر قابل توجه شود. مثلاً وقتی ایشان وارد ایران‌شهر می‌شوند، با دانشجویان تحصیل کرده این شهر ارتباط می‌گیرند، عبدالغنی دامنی تحصیل کرده ادبیات  و از اهل تسنن است، دانشجوی ادبیات است و با یک ادیب شیعه مواجه می‌شود،‌ اشتراکات بین او و رهبر انقلاب به واسطه  فرهنگ و ادبیات رابطه دوستانه و صمیمانه‌ای برقرار می‌کند و این ادامه پیدا می‌کند تا او یک شخصیت انقلابی شود. ساواک رهبری را به جای تبعید می‌کند که ایشان منزوی شوند و منازعات مذهبی پیش آید، چون مردم ایرانشهر غالبا اهل تسنن هستند اما رهبر انقلاب هوشمندانه به سراغ بزرگترین عالم اهل تسنن آن منطقه مولوی قمر‌الدین می‌رود و ارتباطی دوستان شکل می‌گیرد،‌ این ارتباط و صمصمیت و دوستی منجر می‌شود به یک پیشنهاد زیبا.

انتشارات انقلاب اسلامی ,

نویسنده کتاب «آقای ایرانشهر» تصریح کرد: در تاریخ مبعث پیامبر اسلام(ص) بین اهل تسنن و شیعه یک هفته تفاوت وجود دارد. این موضوع می‌توانست بهانه‌ای برای اختلاف باشد، آقا با مولوی قمرالدین این موضوع را مطرح می‌کند که این یک هفته را جشن بگیریم و آن را به اسم هفته وحدت در نظر بگیریم. بعدها این موضوع هم جا می‌افتد و یکی از موضوعات شاخص انقلاب اسلامی می‌شود.همین موضوع موجب می‌شود که جمعی از جوانان اهل تسنن به مسجدی که آقا نماز می‌خواندند، آمده و آنجا نماز می‌خواندند.

وی گفت:‌ اما نقطه عطف حضور رهبر انقلاب به ماجرای سیل ایرانشهر مرتبط است،‌ یک طلبه تبعیدی دست خالی که نه عده و عده دارد و نه سرمایه با تکیه بر همین جوانان ایرانشهری و اراده و ایمان محمکم  مدیریت بحران را به دست می‌گیرد و در نخستین اقدام با هزینه شخصی و خرید بیسکوئیت نخستین اقدام دم دستی یعنی سیر کردن مردم را انجام می‌دهد‌، با افرادی که می‌شناسد در استان‌ها و شهرستان‌های مختلف تماس می‌گیرد و درخواست کمک می‌کند. مدیریت بحرانی که مملو از اخلاص و دلسوزی است، بعد از عبور از بحران باز هم عقب نمی‌کشند‌، برای هر خانواده دام تهیه می‌کنند تا امور خود را بگذرانند.

انتشارات انقلاب اسلامی ,

رهبر انقلاب در کتاب «خون دلی که لعل شد» درباره ماجرای سیل ایرانشهر می‌گویند: «روز عید میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و روز جشن، با هوای خوب و معتدل و قطرات باران همراه شد. مردم گروه گروه بیرون آمدند تا از هوا لذا ببرند و راهی مسجد آل‌الرسول شوند که مملو از نمازگزاران شده بود، شبستان و ایوان هم از جمعیت پر بود. همان‌طور که گفتم، شبستان با قالی‌های گران‌بها فرش شده بود. در محراب به نماز مغرب ایستادم. در رکعت دوم نماز، صدای غریبی مانند صدای یک گاری شاخه‌های نخل که سرشاخه‌ها به زمین کشیده شود، به گوش می‌رسید. صدا قطع نشد. اگر گاری بود، باید می‌گذشت و صدا قطع می‌شد. لحظاتی بعد که صدای تلاطم آب را شنیدم، فهمیدم که سیل به راه افتاده است.

پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی‌امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک‌خواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناکی، ذهن انسان فعال می‌شود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود می‌گردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری می‌توان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد.

پس از آنکه سیل بند آمد کمیته‌ای برای کمک به سیل‌زدگان تشکیل دادیم. آن شب فعالیت مهمی امکان پذیر نبود؛ لذا کار را به صبح فردا موکول کردیم. به خانه رفتم؛ خانه دو باب منزل بود که در بین آن دو، یک در مشترک وجود داشت. من و آقای راشد در یکی از این دو منزل و آقای رحیمی و آقای موسوی شالّی در منزل دیگر ساکن بودند. این دو نفر هم پس از آقای راشد به ایرانشهر تبعید شده بودند. آقای رحیمی پس از انقلاب، زمانی که نماینده‌ی مجلس بود، به شهادت رسید. وقتی به خانه رسیدم، دیدم خانه سالم است و آب فقط تا نزدیکی آن رسیده. در شهر پیچید که خانه‌ تبعیدی‌ها را آب نگرفته و این را کرامتی برای ما تلقی کردند! اما من به مردم توضیح دادم و گفتم: اینکه آب وارد خانه‌ی ما نشده، به این دلیل است که خانه در جای بلند واقع شده و بنابراین معجزه و کرامتی در کار نیست.»

کتاب «آقای ایرانشهر» امروز روز یکشنبه 17 دی ماه در چهاردهمین همایش خورشید ولایت در شهرستان ایرانشهر رونمایی شد.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
triboon
گوشتیران