درباره ترور ترکیبی؛ جنگ جای دیگری است
درست است که جنگ در دهه اخیر پیچیدهتر شده، اما منحصر به این دهه نیست. دشمن در همان سالهای نخست پیروزی انقلاب، ترکیبی از عملیات نفوذ، کودتا، آشوب، تجزیهطلبی، ترور، تحریم را به اجرا گذاشت. جنگ، حتما پیچیدهتر شده اما متقابلا ما هم توانمندتر شدهایم.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، محمد ایمانی در یادداشتی نوشت: 1- اگر باور داریم جنگ جاری در منطقه، جنگ ترکیبی است، بنابراین کنش و واکنش ما هم باید در همین تراز باشد. ترکیب جنگ نرم و سخت، برای افزودن بر دردناکی و تاثیرگذاری روی دستگاه محاسباتی «افکار عمومی» و «سیاستگذاران» است. اگر باور داریم روند جنگ، یک ماراتن نفسگیر برای طرفین است، همواره باید برای جنگی که نه نقطهای و مقطعی، بلکه روند است، قدرت تولید کنیم، بازدارندگی را افزایش دهیم، پیشدستی کنیم. در کنار کنش و واکنشهای موردی، نگاه ما نباید هرگز از کلیت جنگ ترکیبی، منحرف شود.
2- درست است که جنگ، در دهه اخیر پیچیدهتر شده، اما منحصر به این دهه نیست. دشمن در همان سالهای نخست پیروزی انقلاب، ترکیبی از عملیات نفوذ، کودتا، آشوب، تجزیهطلبی، ترور، تحریم، و بمباران افکار عمومی را به اجرا گذاشت. جنگ، حتما پیچیدهتر شده، اما متقابلا، ما هم توانمندتر شدهایم. از انفعال به وضعیت کنشگری مؤثر رسیده و ضرباتی به دشمن زدهایم که در تاریخ چند دهه گذشته بیسابقه است.
3- ترور جنایتکارانه اخیر را نمیتوان خارج از مختصات کلی جنگ ترکیبی و صرفا در حد فلان گروهک مزدور دید. همانگونه که واقعیت میدان، ترکیب جنگ سخت و نرم است، «ترور ترکیبی» هم واقعیت است. جنگ و ترور سخت، اگر یک آسیب میزند و حتی میتواند روحیه سلحشوری عمومی را به حرکت درآورد، «جنگ و ترور نرم» قرار است به ضربه دشمن، هزار برابر ضریب بدهد، بهانه مجادله و دلسردی شود و در بنیان مقاومت شکاف بیندازد. در چنین جنگی باید، پیچیدگیها و اولویتها را تشخیص داد، و همانگونه که به آفند و پدافند در حوزه «سخت» پرداخته میشود، ده برابر بیشتر در مقابل «جنگ و ترور نرم» اهتمام شود. همانگونه که در «جنگ سخت» اقدام میکنیم، به طریق اولی باید در مقابل «جنگ و ترور نرم» که بیصدا قتل عام میکند و کمتر به برافروختگی/ برانگیختگی میانجامد، فعال باشیم.
4- به فرموده امیر مؤمنان(ع)، سنگ را باید به همانجا که از آن پرتاب شده، بازگرداند؛ چرا که شرارت را جز شرّ باز نمیدارد. گروههای مزدور تروریست باید به کیفر جنایت خود برسند. میوه و ساقه درخت ترور را باید زد، اما نباید لحظهای، از کندن ریشه آن غافل ماند؛ چنانکه شهید سلیمانی 25 بهمن 1396 در همایش دهمین سالگرد شهادت همرزمش عنوان کرد. حاج قاسم در توصیف شخصیت عماد مغنیه گفت: «عماد، قبل از تاسیس حزبالله، در بدترین شرایط که دشمن غالب بود، تولید فرصت میکرد. با یک ابتکار عمل، طومار رژیم صهیونیستی را در اوج ناامیدی درهم پیچید. انهدام پایگاه افسران صهیونیستی، بیروت را نجات داد. اسرائیل آمده بود حکومت ایجاد کند، اما او این سیطره را نقش بر آب کرد و دشمن را به فرار واداشت.... همه سرویسهای جاسوسی غرب و صهیونیستی، او را 25 سال تعقیب میکردند. تا نقطه مرکزی دشمن میرفت تا تمام تجهیزات آنها را نابود کند. لقبی که دشمنان به او دادند، دقیق است: مثل شمشیر فرود میآمد و مثل یک شبح ناپدید میشد... شهادت او، عالم اسلام را در اندوه فرو برد و دشمن را خوشحال کرد».
5- سردار سلیمانی سپس، نقشه انتقام را ترسیم کرد: «نکتهای که دشمن میداند و اما باید با جدیت بداند، آن چیزی که قصاص خون عماد است، شلیک یک موشک یا کشتن یک نفر نیست. قصاص خون عماد و همه عمادهایی که در دیگر جاها به شهادت رسیدهاند، برچیدن و بنیان کندن این رژیم کودککش صهیونیستی است. دشمن میداند این امر حتمی است و در کنار همه شهادتها، روزانه دهها کودک با همین مدرسه و همین نشانی متولد میشوند و جای خالی آنها را پر میکنند. ما وعده الهی را صادق میدانیم و در عرصههای گوناگون دیدهایم و در قصاص خون این شهدای ارزشمند خواهیم دید. ما هیچ شبی نمیخوابیم مگر اینکه به دشمنان فکر میکنیم و جلوی چشم ماست. این رژیم، ماندنی نخواهد بود. اعمال این رژیم نشان میدهد که پایدار نیست و هیچ آثار پایداری در آن دیده نمیشود. ما این وحشت و دست و پا زدنهای دیوانه وار را میبینیم».
6- به گروههای تروریستی تراز نزد سیا و موساد نگاه کنید که با چه اهدافی فربه شدند، اما به چه نکبتی افتادند! دربهدری بقایای داعش و سازمان منافقین را با روزگار قدرت آنها مقایسه کنید! داعش، بر بخش بزرگی از عراق و سوریه حکومت کرد و سودای تسخیر لبنان و ایران را داشت. اما تارومار شدگان، حالا کدام گوری هستند؟! سران سازمان مجاهدین خلق (پیشکسوت داعش)، اختیاردار اولین رئیسجمهور ایران و دفتر او بودند و خیال میکردند چند ماه بعد، کار جمهوری اسلامی را تمام میکنند. چه کلاهبرداریها و فاکتورسازیهایی که در قبال سرویسهای جاسوسی انجام دادند! مانند فواحش، هر چند وقت یک بار، یک سرویس جاسوسی را در عراق (رژیم صدام)، فرانسه، آمریکا و اسرائیل تیغ زدند، و حالا در حالی که راس سازمان گم و گور شده، نمیدانند برای ادامه زندگی نکبت، دلالی محبت کدام مافیا و خیانت مطلوب او را بکنند که نکردهاند. این، «وضعیتِ مضمحل» برخی سرمایههای آمریکا و اسرائیل است.
7- از همه بدتر، وضعیت خود اسرائیل است که سه ماه پس از جنگ غزه، نه توانسته اسیری را آزاد، یا شلیک موشکی را متوقف کند. تلفات اسرائیل در جبهه جنوب رو به افزایش گذاشته و در جبهه شمال با کابوس بزرگتری دست و پنجه نرم میکند، چنان که روز شنبه، شلیک بیش از 60 موشک حزبالله و انهدام پایگاه فوقالعاده راهبردی «مرون» را به جان خرید. صهیونیستها اعتراف میکنند که در سربالایی جنگ گیر افتادهاند. روزنامه یدیعوت آحارونوت نوشته: «گردانهای قسام میتوانند تا سه سال، به شلیک گسترده موشکها ادامه دهند... عملیات حماس، 300 هزار بیمار روانی، روی دست اسرائیل گذاشته است» و «اسحاق بریک، ژنرال ذخیره ارتش میگوید: ما در باتلاق غزه، هر روز عمیقتر فرو میرویم و از دستیابی به اهداف جنگ دورتر میشویم». اسرائیل، 5 تیپ را به بهانه «ترمیم اقتصاد» از غزه بیرون کشید، اما تایمز اسرائیل نوشت: «عقبنشینی به خاطر بازگرداندن نیروها به چرخه کار و بازسازی اقتصاد است». به گزارش پایگاه عبری واللا، سه عضو کابینه اعلام کردند در اعتراض به حمله وزیر جنگ به رئیس ستاد ارتش، در نشست کابینه شرکت نمیکنند. اسحاق هرتزوگ، رئیس رژیم صهیونیستی برای چندمین بار گفته: «هیچ راه فراری وجود ندارد. بیایید اختلافات و مشاجرات را به خاطر این جنگ سخت، تمام کنیم». این در حالی است که تامیر پاردو رئیس موساد در دولت قبلی نتانیاهو، 12 خردادماه امسال هشدار داده بود: «اسرائیل در سایه چنددستگی بیسابقه، وارد مرحله خود ویرانگری شده و در لبه پرتگاه قرار دارد. نفرت متقابل، حاکم است. در شرایطی که دشمنان، منتظر ساعت صفر نابودی ما هستند، به کشوری تکهپاره تبدیل شدهایم... بزرگترین تهدید، خودمان هستیم، نه ایران و فلسطینیها. سیستم خود ویرانگری، بزرگترین تهدید است. اسرائیل در حال از هم پاشیدن است».
8- یادداشت نخستوزیر سابق اسرائیل در وال استریت ژورنال، واکنشهای تند، و توضیح دوباره او، وضعیت مستاصل رژیم در مقابل ایران را روشنتر کرد. «نفتالی بنت» 10 روز قبل، مسئولیت ترور شهید صیاد خدایی و حمله به یک مرکز پهپادی در ایران در سال 1400 را برعهده گرفت، اما با اعتراض گسترده مواجه شد، مبنی بر اینکه با زیادهگویی، امنیت اسرائیل را به خطر انداخته است. او مجبور توضیح شد و ضمنا اذعان کرد: «اسرائیل 30 سال است در دام اختاپوس افتاده. استراتژی ایران، هوشمندانه و ساده است: تسلیحاتی را که اسرائیل را از همه طرف محاصره میکند، مستقر کند. ما را خسته میکند، در حالی که تقریبا هیچ بهائی نمیپردازد. مسئله، انتشار اقداماتی نیست که علیه ایران انجام دادهایم، بلکه ایران از طریق حماس و حزبالله و حتی حوثیها، ما را اسیر خود کرده. من در جنگ دوم لبنان با بازوهای ایران، جنگیدم و دوستانم را از دست دادم. دولتهای ما طی چند دهه فقط حرف زده، اما کاری نکردهاند. ایران، در حال جنگ همهجانبه علیه اسرائیل است و از همه جهت ضربه میزند. هم خود میجنگد و هم از هر طرف ضربه میزند. علاوه بر این، چون احساس مصونیت میکند، بدون ترمز در حال پیشرفت است و غنیسازی60 درصد میکند».
9- کسانی در گوشه و کنار اصرار دارند فقط نقش داعش و دیگر گروههای تروریست را برجسته کنند، اما نقش آمریکا و اسرائیل را انکار نمایند. نقش همپوشان سیا و موساد، نه در ترور شهیدان سلیمانی، فخریزاده، صیاد خدایی و سید رضی موسوی قابل انکار است و نه در برخی خرابکاریهای هستهای و سایبری (مثل سامانه پمپ بنزینها).
انجام این اقدامات، غالبا بدون نقشآفرینی عناصر واسطه، تدارکاتچی و یا نفوذی دشوار است. به عنوان نمونه، «یاهو نیوز» شهریور 1398 نوشت: «ویروس استاکس نت، به منظور خرابکاری در برنامه هستهای ایران راهاندازی شد و به طور مؤثر آغازگر جنگ سایبری و دیجیتالی در قرن 21 بود. شخصی که این بدافزار را به تاسیسات نطنز انتقال داد، از سوی سیا و موساد اجیر شده بود. یک مهندس استخدام شده از سوی سرویس جاسوسی هلند، به آمریکاییها گفت که کدهای مورد نظر را از طریق یک فلش USB، به سیستمهای سایت نطنز منتقل کنند. سیا و موساد از طریق این مهندس مکانیک، سلاح دیجیتالی را به داخل سایت منتقل کردند. کار او، شامل نصب سانتریفیوژ نمیشد، اما در موقعیتی مناسب برای جمعآوری اطلاعات قرار داشت و طی چند ماه، چند بار به نطنز بازگشت. اطلاعات او به مهاجمان کمک کرد بدافزار خود را روزآمد کنند و دقت لازم برای حمله را بالا ببرند. آمریکا و اسرائیل در این عملیات از کمک هلند، آلمان، فرانسه و انگلیس برخوردار بودند».
10- تروریستهای رذل، بیش از 90 هموطن مظلوم ما را در کرمان به خاک و خون کشیدند و همه ما را متاثر کردند. جای تاثر هم دارد. آمران و مباشران را هر جا که باشند، باید مجازات کرد. در عین حال از خود بپرسیم هنگامی که تروریستهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و رسانهای، با زندگی دهها میلیون نفر بازی میکنند و خسارتهای سنگین بر جا میگذارند، آیا باز هم دستخوش برافروختگی و برانگیختگی برای پاسخ بازدارنده میشویم؟ برخی محافل که به تبرئه آمریکا و اسرائیل از جنایت اخیر پرداختند، همانهایی هستند که در اغتشاشات سال گذشته، با وجود معرکه گرفتن گروهکهای تجزیهطلب و تروریست، پای آشوبافکنی ایستادند و خط تحریف و تحمیق را طبق نقشه سیا و موساد پیش بردند. یکی از نقاط پیوند سران اغتشاشات، شبکه رسانهای در لندن بود که به اذعان تحلیلگران صهیونیستی مثل باراک راوید و یوسی میلمان، زیر نظر مستقیم موساد عمل میکند. سردبیر این تلویزیون تروریستی کسی است که قبلا در اوایل دهه هشتاد، سردبیر سابق روزنامه زنجیرهای آفتاب و معاون وزیر ارشاد بود! همچنین به یاد بیاوریم وقتی با کمک روزنامه سلام و برخی مدیران دولت خاتمی، آشوب یک هفتهای در تیرماه 1378 ترتیب داده شد، ایهود باراک
نخست وزیر رژیم صهیونیستی گفت: «گزارش جزء به جزء بحران در ایران را از موساد دریافت میکنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد».
11- مسیر جنایت تروریستی را باید آسیبشناسی و مسدود کرد. هیچ اقدامی مؤثرتر از زدن ضربات دردناک به کارفرمایان تروریستها نیست. دشمنان، قدرت نظامی بازدارنده ایران را میشناسند؛ چنانکه «یوزی رابین» (مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل) گفت؛ «به احترام آن، کلاه از سر بر میدارم» و ژنرال مک کنزی فرمانده سابق سنتکام اذعان کرد: «دقت موشکهای ایرانی، نگرانکننده است. استفاده گسترده از پهپادها، بدین معناست که برای اولین بار از زمان جنگ کُره، برتری هوائی ما از بین رفته است». بنابراین، جنگ جای دیگری است؛ هر جا که از تعرض به حریم افکار عمومی، و اقتصاد و سیاست کشور در قالب جنگ نرم غفلت شود.
منبع: کیهان
انتهای پیام/