فرزند خلف طالقانی؛کسی که جانانه از میراث پدر محافظت میکرد
مهدی طالقانی که جانانه از میراث پدر در برابر التقاط منافقین محافظت میکرد، درگذشت.
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، 45 سال پس از آنکه طالقانی پدر، مبارز برجسته انقلابی درگذشت، طالقانی پسر که او نیز از نقشآفرینان در دوران انقلاب اسلامی بوده و طعم زندان چشیده است، دار فانی را وداع گفت.سیدمهدی علایی طالقانی روز یکشنبه یکم بهمن به علت بیماری ریوی - تنفسی در آی.سی.یو بیمارستان خاتمالانبیاء تهران درگذشت. در ادامه به مناسب درگذشت مهدی علاییطالقانی ضمن معرفی مختصر وی، تلاشش در ارائه روایتی واقعی از شخصیت آیتالله طالقانی را بررسی کردهایم. تلاشی که مورد تجلیل رهبر انقلاب نیز قرار گرفت.
برای حفظ نام پدر قید کار سیاسی را زدیم
مهدی طالقانی حاصل ازدواج سیدمحمود با همسر اولش یعنی «بتول علای طالقانی» است. او متولد 1329 و از زندانیان دوران مبارزه با حکومت پهلوی بود که در سه دهه اخیر، به بازنمایی و تبیین افکار و آرای پدر میپرداخت. رهبر انقلاب تیرماه سال 95 در دیدار با دستاندرکاران همایش آیتالله طالقانی، از اهتمام مرحوم مهدی طالقانی در حفظ نام پدر تقدیر کردند و معتقد بودند وی توانسته نام پدرش را آنطوری زنده نگه دارد که در زمان حیاتش بوده است.
رهبر انقلاب در اینباره فرمودند: «از آقازاده مرحوم آقای طالقانی (رحمتاللهعلیه) و دوستان همکارشان تشکر میکنیم که نام طالقانی و بیت طالقانی را همچنان که آن شخصیت زندگی کرد و بود، حفظ کردند. بعضی از بیوت و وابستگان به شخصیتها، بعد از آنکه آن شخصیت پایش از این عالم مادی بریده میشود و بیرون میرود، نام او را حفظ میکنند لکن محتوای او را بهکلی -گاهی اوقات به 180 درجه عکس- تغییر میدهند. اگر چنانچه ایشان (محمود طالقانی) -که خب در بین برادرها به این مساله همت گماشتند- همت نمیکردند و پا جلو نمیگذاشتند، شاید سرنوشت آقای طالقانی هم به همان سرنوشت دچار میشد اما خب الحمدلله شما توانستید چهره آقای طالقانی را حفظ کنید.»
حفظ نام پدر البته هزینههایی نیز برای فرزندان آیتالله طالقانی داشته است. آن طور که مهدی طالقانی میگوید، فرزندان آیتالله طالقانی سالهاست که خودشان را از سیاست کنار کشیدهاند. برای اینکه نمیخواستند اگر کاری میکنند به اسم پدرشان تمام شده و نام او مخدوش شود. از بین همه فرزندان سیدمحمود طالقانی فقط «اعظم» فرزند همسر دومش در عالم سیاست نقش ایفا میکند.
دوران مبارزه
از روزی که آیتالله طالقانی از زندان آزاد میشود فرزندانش را نیز در امور مبارزاتی علیه رژیم شاهنشاهی فعال میکند. مهدی مسئول کمیته پزشکی میشود. او در عین بازرسی کمیتهها، تعدادی پزشک و بیمارستان را برای مجروحانی که در انقلاب درگیر میشدند و تیر میخوردند، تجهیز کرده و مجروحان را به این بیمارستانها منتقل میکند. او همچنین در جهت فراری دادن زندانیان از دست ساواک نیز نقش ایفا میکرده است. سیدمهدی دلیل فعال شدن فرزندان آیتالله طالقانی در مبارزات را اینگونه شرح میدهد: «فکر کنید یکسری آدم مراجعه میکردند و هرکدام درخواستی داشتند. به جز خانه طالقانی هم کسی نبود. خانه طالقانی بود که همه میشناختند. هرکدام از این آدمها خواستهای داشتند. یکی پول نداشت، یکی هم صاحبخانهاش بیرونش کرده بود.»
یک دینار هم از پول آقا به ما نرسید
آیتالله طالقانی یکی از شخصیتهای مبارزی است که خانوادهاش از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی داشتند. مهدی طالقانی نیز این امر را تصدیق کرده و فراز و فرودهای زندگی اقتصادیشان را اینگونه روایت میکند: «همه بچهها قبل از انقلاب کار میکردیم و وضع مالیمان هم خوب بود. برادرم حسین مهندس کارخانه بود و بنده کار آزاد و مغازه توزیع لوازم یدکی داشتم. عشق ماشین هم داشتم و آخرین مدلهای خودرو را همیشه سوار میشدم و آقا را هم میخواستم جایی ببرم، آقا میگفت تو را قرآن برو یک خودرو درستوحسابی بخر که ما بتوانیم در آن جا بگیریم! ولی بعد از انقلاب آنچنان شد که بنده از همان یکسال بعد از فوت آقا دیگر واقعا پول نداشتم که جایی را اجاره کنم و بنشینم. بهشدت وضع مالیمان بد شد و من یکی از بیشترین بدهکاران شدم. تا اینکه الحمدلله الان دستمان به دهنمان میرسد. خدا را صدهزار مرتبه شکر. دیناری پول از آقا به ما نرسید. یک خانه در پیچشمیران داشتیم که فروختیم و به مادرمان دادیم. با آن سن ظهربهظهر و عصربهعصر دم نانوایی میرفت و نان میگرفت. یکبار در نانوایی یکی او را شناخته و گفته بود که این خانم آقای طالقانی است که آمده نان بخرد و در صف ایستاده. نانوا او را شناخته بود و مادرم دیگر برای نان خریدن به آنجا نرفت، چون میگفت اینجا مرا میشناسند و خارج از صف میخواهند به من نان بدهند. بعد از فوت مادر خانه را فروختیم و نفری دوزار گیرمان آمد.»
تلاشی برای روایت صادقانه از پدر
مهدی طالقانی در عین اینکه برای روایت شخصیت پدرش تلاش میکرد، در این روایت جانب صدق را نیز رعایت میکرد به همین دلیل نیز مورد تجلیل رهبر انقلاب قرار گرفت. حضور موثر در ساخت سریال معمای شاه نمونهای از این تلاشهاست. اعظم طالقانی خواهر ناتنی مهدی طالقانی به محتوای این سریال انتقاداتی وارد میداند که وی با استدلال گزارههای خواهرش را رد میکند. وی درباره سکانس سیلی زدن به صورت سرکرده مأموران توسط آیتالله طالقانی در جریان پناه دادن ایشان به شهید نواب صفوی در پاییز 1334 اظهار داشت: «ماجرای این سکانس در برابر چشمان خود بنده اتفاق افتاد و علت آن هم عصبانیت شدید پدرم از شکستن در منزل ما در محله قلعه وزیر و نیز بالا آمدن عدهای از مأموران از دیوار منزل و همچنین زیر و رو کردن اثاث خانه و کمدهای دختران بود. اصلا این ماجرا در منزل ما اتفاق افتاد و خانم اعظم طالقانی، در آنجا نبودند که بخواهند درباره چیزی که ندیدهاند اظهارنظر کنند.» وی همچنین با رد بخش دیگری از اظهارات اعظم طالقانی مبنیبر اینکه «نمیدانم چطور وقتی به قسمتهای زندان رفتن پدرم اشاره میکنند، آیتالله منتظری را نشان نمیدهند؟» گفت: «اصولا مبارزات آیتالله طالقانی از سال 1318 و در اعتراض به کشف حجاب رضاخانی آغاز میشود درحالیکه آیتالله منتظری همراه با امام راحل و از سال 42 به عرصه مبارزات آمد. در بخش زیادی از بازه زمانی مبارزات پدر، آقای منتظری اصلا در این عرصه حضور نداشت! ایشان تنها در دوره دستگیری سال 54 و در دوره کوتاهی، با پدر در زندان اوین بود. تازه در بخشی از این دوره از زندان، پدر به بهداری زندان منتقل شد و در کنار آقای منتظری نبود. بنابراین ادعای اعظم، فاقد منطق و پشتوانه تاریخی است.»
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/