از خوردن دود چراغ تا تماشای باب‌اسفنجی در کلاس!

چندی پیش یک کاربر شبکه اجتماعی ایکس در پاسخ به این پرسش که «در دانشگاه چه کار می‌کنید؟» تصویری از خود را در حالی که سرِ کلاس درس آبنبات چوبی می‌خورد و کارتون باب‌اسفنجی نگاه می‌کرد، منتشر کرده بود.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، کاربری هم زیر آن تصویر پربازدید نوشته بود: «می‌خواهید به من حمله کنید، قضاوتم کنید، باشه، ولی من کاملاً مخالف این رفتارهام. اگر تمایلی به درس خوندن نداری نرو، نه خودت را به زحمت بنداز، نه پول خانواده‌ات را بنداز دور. واسه موقعیتی که توش هستی ارزش قائل باش».

فراتر از تماشای کارتون باب‌اسفنجی در کلاس درس دانشگاه و واکنش‌هایی اینچنینی، شاید بتوان با اندک تأملی، به چرایی رفتاری که از کاهش اشتیاق و میل به تحصیل در میان دانشجویان حکایت می‌کند، پاسخ داد.

حرف‌هایی که انتظار شنیدنش را نداریم!
«انگیزه ندارم، وقت ندارم، علاقه ندارم و...» شنیدن این عبارات و جملاتی شبیه این، از زبان دانشجویانی که حالا با شکستن سد کنکور، ورود به بهترین دانشگاه‌های کشور را تجربه کرده‌اند؛ غافلگیرت می‌کند. برای مثال «ف.ف» دانشجوی تاریخ و تمدن اسلامی، دانشگاه فردوسی می‌گوید: می‌دانم رشته‌ای که در آن تحصیل می‌کنم آینده شغلی ندارد. بنابراین به اجبار و فقط برای گرفتن مدرک، ادامه تحصیل می‌دهم. شاید اگر همین وقتی را که الان باید برای درس خواندن اختصاص می‌دهم، صرف کار کردن می‌کردم، می‌توانستم کلی سرمایه برای آینده‌ام پس‌انداز کنم؛ ولی متأسفانه در جامعه ما برای رسیدن به شغل و جایگاه اجتماعی مهم حتماً باید مدرک داشته باشی.

«جیم.الف» دانشجوی فقه و حقوق هم در خصوص دلایل بی‌انگیزگی‌اش به تحصیل می‌گوید: تازه ازدواج کرده‌ام؛ خیلی از روزها میهمان داریم و مجبورم تا دیر وقت بیدار بمانم و به کارهای منزل رسیدگی کنم. از طرفی سرکار هم می‌روم و دیگر فرصت زیادی برای درس خواندن برایم باقی نمی‌ماند. دانشگاه هم که می‌آیم کلی خسته‌ام، با این‌حال، بودن در دانشگاه برایم مهم است چون به مدرکش نیاز دارم.

در گذشته‌ها چه گذشته؟
استعاره‌هایی همچون «دود چراغ خوردن» و «استخوان سوزاندن» را برای توصیف بزرگان و عالمان رنج‌دیده‌ای به کار می‌برند که مرارت‌ها و سختی‌های بسیاری را در تحصیل علم به جان خریده‌اند. آن‌هایی که در کوره ده خود نه مدرس داشتند و نه کتابخانه مرکزی، آرشیو، بایگانی، میکروفیلم و نه شبکه‌ای جهانی به نام اینترنت. این‌ها که نبود، هیچ؛ حتی گاه نان و قوت اولیه‌ای هم در حجره‌شان یافت نمی‌شد. ناگزیر لقمه نان بیات و خشکه‌ای را پَر شال خود می‌بستند و راهی مکتبخانه می‌شدند.

روایتی از نمونه معاصرش را دکتر صاحبعلی اکبری، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث برایمان این‌گونه ترسیم می‌کند: در مقطعی که ما در آن تحصیل می‌کردیم دانشگاه جذابیت بیشتری در مقایسه با امروز داشت؛ رقابت فشرده و سخت و ظرفیت پذیرش و تعداد دانشگاه‌ها بسیار محدود بود، بنابراین برای ورود به تنها دانشگاه استان، باید تلاش زیادی می‌کردیم. به‌ویژه آنکه در آن برهه، خبری از کلاس کنکور نبود. ما با علاقه وارد دانشگاه شدیم، تعدادی از دانشجویان، دانشجوی دبیری بودند و آینده‌شان تضمین شده بود و به همین دلیل با علاقه تمام درس‌ می‌خواندند.

شیوه تحصیل و درس خواندن، گروهی و مباحثه‌ای بود. این روش به هم‌افزایی دانش به‌ویژه در رشته‌های علوم انسانی منجر  می‌شود. در این شیوه به یک فرد یک موضوع را می‌آموزند. در این سبک، آموختن با آموزش دادن متفاوت است؛ گاهی ممکن است شما موضوعی را بیاموزید اما نتوانید آن را آموزش دهید؛ مباحثه مشکلات اینچنینی را حل می‌کند؛ انگار دارید نقش استاد را ایفا می‌کنید، یعنی ابتدا خودتان به موضوع بحث مسلط می‌شوید و سپس آن را به دیگران آموزش می‌دهید.

وی ادامه می‌دهد: در گذشته، انگیزه دانشجویان زیاد بود؛ دانشجویان مدام دور استاد را می‌گرفتند و سؤالات خود را از او می‌پرسیدند. می‌دانستند کسانی که دبیری می‌خوانند ممکن است در شهرستانی دور افتاده پذیرش شوند و دسترسی کامل به استاد و کتابخانه نداشته باشند، بنابراین سعی می‌کردند از فرصت لازم استفاده کنند.

امیر راستین، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه فردوسی هم برای آنکه تفاوت میان روزهای دانشجویی امروز و دیروز را نشان دهد، از گذشته دانشجویی خود برایمان می‌گوید: در گذشته، دانشجویان درس را صرفاً برای آموختن علم می‌خواندند. درس‌ها برایمان محبوبیت ذاتی داشت، یعنی بخوانیم که بدانیم، بدانیم که دانسته باشیم. هدف شغلی‌مان هم حرفه‌ای علمی بود که در دانشگاه محقق می‌شود.

علم و فهمیدن کار سخت و دشواری است. برای مثال در رشته‌ای همچون فلسفه باید از قدرت انتقاد و تفکر انتقادی برخوردار بود. من برای یادگیری علم، وقت زیادی را برای مطالعه و زمانی را نیز به مباحثه اختصاص می‌دادم. مدت زمان زیادی صبح‌ها پس از اقامه نماز، به اتفاق یکی از دوستانم به حرم امام هشتم(ع) می‌رفتیم و مباحثه می‌کردیم. علاوه بر این، تنها به مباحث کلاس‌ها اکتفا نمی‌کردیم و درس‌های اصلی را پیش از کلاس مطالعه می‌کردیم؛ اگر شرح داشت، آن را می‌خواندیم. گاهی پس از کلاس با استاد مباحثه می‌کردیم. برای کنکور هم به تنهایی درس می‌خواندیم و کلاس کنکور نمی‌رفتیم و پول زیادی برای کلاس و منابع خرج نمی‌کردیم.

تفاوت‌های میان ما و دانشجویانمان، تفاوت‌های نسلی است. به دلیل افزایش امکانات و ساده‌تر شدن شرایط زندگی، آدم‌ها خیال می‌کنند قرار است موضوعات را هم  راحت‌تر درک کنند و بفهمند. حال آنکه با وجود تعدد منابع الکترونیکی و دسترسی آسان‌تر به آن‌ها، فهمیدن حقایق علمی آسان نشده و همچنان کار سختی است. 

درد ماشینی شدن زندگی شهروندی
دکتر صاحبعلی اکبری در خصوص چرایی بی‌رغبتی امروز دانشجویان به تحصیل می‌گوید: دلیل این بی‌رغبتی را باید در نگرانی از آینده شغلی آن‌ها جست‌وجو کرد؛ به‌طوری که می‌گویند پس از سه چهار سال درس خواندن و دود چراغ خوردن، نتوانسته‌ایم از مدرکمان استفاده کنیم و عمرمان هدر رفته است. 

این عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی ادامه می‌دهد: البته شکاف و تفاوت حاضر به یک‌باره ایجاد نشده بلکه به‌تدریج و سال به سال شکل گرفته و عمیق‌تر شده است. در این میان، مؤلفه‌های دیگری مثل خود دانشجو و یا قوانین و تصمیمات وزارت علوم نیز اهمیت زیادی دارد. وزارت علوم تازه در طرح آمایش به این فکر افتاده که وقتی مجوز رشته‌ای را به دانشگاه می‌دهد، ابتدا از بازار کار آن رشته سؤال کند؛ یعنی ابتدا تکلیف کار دانشجو را مشخص کند و سپس به سایر مسائل بپردازد. 

اکبری اضافه می‌کند: زندگی دانشجوی امروز با فناوری گره خورده است؛ با وجود این، سلطه فناوری به معضلی برای نسل امروز تبدیل شده؛ چرا که پیش از آن، فرهنگ استفاده از آن را فرانگرفته و نیاموخته است. به همین دلیل این مسئله به شکل اعتیادآوری جای اولویت‌های اساسی زندگی جوان دانشجوی نسل امروز و حتی گاه در میان برخی از استادان دانشگاه را گرفته است.

خلاصه آنکه بسیاری از مشکلات امروز جامعه دانشجویی، متأثر از ماشینی شدن زندگی شهروندی ماست که به تنبلی و بی‌تحرکی شهروندان دامن زده است. دانشجویان امروز شب امتحانی شده‌اند. غافل از آنکه درس خواندن‌های شب امتحان موجب می‌شود مطالب را به حافظه کوتاه مدت بسپارند و پس از برگزاری امتحان، آن‌ها را فراموش کنند، ضمن آنکه یکی دیگر از آسیب‌های این سبک زندگی، خواب آلوده بودن مدام است؛ با این وضعیت، مغز ما دیگر مجال طبقه‌بندی اطلاعات را پیدا نمی‌کند.

حواستان پرت نشود
راستین برای ایجاد انگیزه در میان دانشجویان به راهکار خود در این خصوص اشاره دارد و می‌گوید: من سعی کرده‌ام تصویری واقعی از دانشگاه را به دانشجویانم نشان دهم و به آن‌ها بگویم شما از آمدن به دانشگاه یک هدف اصلی دارید که متن کار شماست و با یک هدف فرعی سروکار دارید که حواشی کار شما را دربرمی‌گیرد، مراقب باشید این حواشی بر متن کارتان غلبه نکند. شما در محیطی جدید قرار گرفته‌اید که یکسری امکانات و اقتضا‌های تازه دارد و این شرایط ممکن است حواستان را پرت کند، در واقع به آن‌ها یک پیش‌آگاهی می‌دهم که از واقعیت دانشگاه و شرایط جدید آگاه شوند و بتوانند هدف اصلی خود را پیگیری کنند.

توی ذوقتان نخورد
شاهین آخوندزاده، استاد تمام و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران هم ضمن اشاره به دلایل دیگری از بی‌انگیزگی برخی از دانشجویان امروز، به راهکارهای خود برای برون‌رفت از این چالش اشاره می‌کند و می‌گوید: ما سدی به نام کنکور ساخته‌ایم و با ساختن مانعی اینچنینی، این تصور در ذهن بسیاری از دانشجویان شکل گرفته که اگر کنکور را رد کنی دیگر در دانشگاه، آزاد هستی. دانشجویان با چنین تصور غلطی وارد دانشگاه می‌شوند؛ درحالی‌که اصلاً این‌طور نیست. برای مثال در رشته‌های علوم پزشکی فشار درسی چنان زیاد است که اگر دانشجو با چنین تصوری وارد دانشگاه شده باشد به اصطلاح توی ذوقش می‌خورد.

وی در ادامه به ما می‌گوید: مسیر موفقی که دانشگاه‌های مختلف دیگر کشورها که حدود چهار قرن تجربه دارند در مواجهه با این دانشجویان طی کرده‌اند این است که دانشجویان را بین استادان مشاور تقسیم می‌کنند. آن‌ها در ساعت‌های خاص با استادان خود می‌نشینند و استاد به آن‌ها نگرش می‌دهد. اگر استاد بتواند برای آن‌ها الگوسازی کند، می‌تواند نگاه دانشجویان را تغییر دهد.

منبع: قدس

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط