نگاهی به فیلم "صبح اعدام"| یک فرصت طلایی هدر رفته
صبح اعدام فرصتی طلایی برای ساخت روایتی تکاندهنده از ساعات پایانی عمر طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی بوده که به بار ننشسته و در میان مخاطب خاص پسند سینمای ایران نیز چندان مورد توجه قرار نخواهد گرفت.
خبرگزاری تسنیم-محمد جلیلوند
یکی از ویژگیهایی که سینما را از سایر هنرها متمایز کرده و به آن کیفیت ویژهای بخشیده، احضار شخصیتهایی از قلب تاریخ و نمایش آن روی پرده نقره ای است. آدمهایی که تماشاگر نامشان را شنیده و اطلاعاتی کم یا زیاد از آنها در دست دارد. در عین حال دست فیلمساز برای چگونگی روایت باز بوده و همین موضوع نیز به تکثر روایت میانجامد. در حقیقت فیلمساز میتواند به یک واقعه تاریخی و شخصیتهای درگیر در آن از زاویه دید خود نگاه کرده و تنها روی تکهای از آن تمرکز کند. کاری که بهروز افخمی در فیلم سینمایی (صبح اعدام) انجام داده و یک فیلم داکیومنتری (مستندنما) را تولید کرده است.
طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی پس از واقعه 15 خرداد 1342 توسط حکومت شاهنشاهی دستگیر و زندانی شده و به مرگ با جوخه اعدام محکوم میشوند. افخمی براساس فصلی از خاطرات خبرنگار قدیمی روزنامه کیهان که عمده آن اختصاص به سحرگاه روز اعدام این دو دارد، فیلمنامه صبح اعدام را نوشته و نود دقیقه ملتهب پیش از اجرای حکم را به تصویر کشیده است. اما در انجام آن موفق نبوده و با رفتن به سمت بازیهای فرمی از اصل ماجرا دور شده است. در حقیقت در اینجا فرم کاملا از قصه جلو زده و افخمی که اتفاقا از علاقمندان پروپاقرص سینمای قصهگو است را به وادی افراط در فرم کشانده است. او برای آن که خفقان فضای ساعتهای منتهی به اعدام دو نفر را به تماشاگر القا کند، اتاق کوچکی را تدارک دیده و آدمهای مختلف را در آن قرار داده که همگی هم پی در پی سیگاری روشن میکنند! نماهای درشت از شخصیتهای کلیدی فیلم، به نوعی در حکم شخصیت پردازی بوده و افخمی با تکیه بر آن میخواهد خلاهای موجود در این قسمت را پر کند. اما چندان موفق نبوده و حجم نماهای درشت روی پرده سینما شناخت بیشتری نسبت به قهرمانهای فیلم نمیدهد. از طرف دیگر تمرکز فیلمساز بیش از آن که روی طیب باشد روی اسماعیل رضایی بوده و بخش مهمی از فضا را در اختیار او قرار میدهد. برای مثال تنها کافی است به سکانس طولانی وصیت اسماعیل رضایی نگاه کرده و آن را با وصیت کوتاه طیب مقایسه کنید. این موضوع برای فیلمی که درباره طیب حاج رضایی است، عجیب بوده و تماشاگر فیلم را بهت زده و سردرگم میکند.
بهروز افخمی در دهه هشتاد فیلمی به نام گاوخونی ساخت که نریشن نقشی کلیدی در آن داشته و به نمایشهای رادیویی پهلو میزد. صبح اعدام نیز از این جهت ادامه همان تجربه بوده و ساختار بازیگوشانهای دارد. صدا نقش مهمی در شکل گیری صبح اعدام داشته و دیالوگها هم با وسواس زیادی نوشته شده که گاه درخشان به نظر میرسد. به مانند صدای ذهنی خبرنگار هنگامی که درباره طیب حرف میزند و نیز بخشی از دیالوگهای دوپهلو و کنایی اسماعیل رضایی هنگام وصیت برای سید روحانی که خوب از کار درآمدهاند. به ویژه هنگامی که دوربین به چهره سرهنگ دادگاه نظامی نزدیک شده و تماشاگر ری اکشن ظریفی از او را در نمای درشت میبیند. افخمی در انتخاب بازیگرها تعمدا سراغ چهرههای ناشناخته و یا کمتر شناخته شده رفته تا تصویر مستندتری ارائه کند. (مسعود شریف) در نقش طیب با توجه به اینکه دیالوگ اندکی دارد، کار سختی داشته و بیش از هر چیز تلاش کرده تا به لحن آشنای مردانی از این طبقه در ابتدای دهه چهل نزدیک شود. در عین حال روی نگاه خود متمرکز شده و طیب حاج رضایی را بازآفرینی کند. در نقطه مقابل ارسطو خوش رزم از سالها سابقه بازیگریاش در تئاتر سود جسته و شخصیت سمپاتیک و همذات پندار از رضایی خلق کرده است که میتوان آن را یکی اجزو نقاط قوت فیلم به حساب آورد.
صبح اعدام فرصتی طلایی برای ساخت روایتی تکاندهنده از ساعات پایانی عمر طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی بوده که به بار ننشسته و در میان مخاطب خاص پسند سینمای ایران نیز چندان مورد توجه قرار نخواهد گرفت.
انتهای پیام/