مردم اگر انتخاب نکنند تسلیم انتخابات دیگران میشوند!
هیچ چیز جای صندوق رأی را نمیگیرد و هیچ چیز نمیتواند جای انتخاب ما را بگیرد. انتخاب ما هم برای خود ما مسئولیتآفرین است و هم برای انتخابشونده، اما انتخاب دیگران فقط ما را به تماشاچیان منفعل سرنوشت خویش تبدیل میکند!
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مردم دقیقاً آن کسانی هستند که رأی آنها در دموکراسیها که غرب مدعی آن است و مردمسالاریهای دینی که جمهوری اسلامی مدعی آن است، سرنوشت کشور و بلکه سرنوشت خواص را تعیین میکند و خواص دقیقاً کسانی هستند که فکر آنان و تصمیم آنان به تودهها جهت و ماهیت میدهد. تودهها مثل آب عظیم پشت سد هستند و خواص مثل دریچههای سد. اگر آب پشت سد راکد بماند و جریان نیابد، به کاری نمیآید و تبخیر میشود. اما اگر دریچههای سد با یک محاسبه و اندیشه درست باز شود، دنیایی را سبز و شکوفا میکند. بدون آب عظیم پشت سد، دریچهها یا همان خواص هم آهنپارههای بیکارهاند. برای همین «تودهها همهکارهاند». درهمتنیدگی خواص و تودهها یک جامعه را زنده میکند و حیات میبخشد، درست مثل آب پشت سد و کارکرد دریچهها.
انتخابات، یکی از آن جاهایی است که خواص، منتپذیر تودهها میشود. چه در دموکراسیهای غربی و چه در مردم سالاریهای دینی. خواص میدانند که سرنوشت دین و دنیا به عمل و حضور عینی تودههاست. برخی در کتابهای اندیشه سیاسی شیعه، اشارههایی به حدیث منسوب به امام علی دارند که خطاب به کمیل، مردمان را سه دسته عالمان ربانى، آموزندگان بر سبیل نجات، و بقیه که دسته گستردهتر هستند، «همجرعاع» معرفی میکند و این دسته آخر از نظر امام، کسانی هستند که «در پى هر بانگکننده به راه مىافتند و هر بادى آنان را به سویى متمایل مى کند، نه از نور علم کسب روشنى مىکنند، و نه به پناهگاهى مطمئن و ایمن پناه مىبرند.» نویسندگان این کتابها این روایت را دلیلی بر جایگاه نازل مردم و مردمسالاری در اندیشه شیعه فرض میکنند! اما ظاهراً بین یک مسئله معرفتشناسی و یک مسئله هستیشناسی تمایزی قائل نشدهاند. از جهت معرفتی عموم مردم ممکن است در هر زمینهای بدون اتکا به دانایان و عالمان راه را گم کنند و بر خطا بروند. چنانکه عامه مردم درباره بیماری خود یا در مورد هر تخصصی که در جوامع انسانی ظهور میکند، نمیتوانند بدون اتکا به عالمان از تبیین درست و تصمیم صحیح برخوردار شوند. این یک مسئله معرفتی است. عموم مردم به پزشک دانشمند اعتماد میکنند و در تخصصی که به دانش زیاد نیاز ندارد، اما به قدرت و فهم فنی بالایی نیاز دارد مثل تعمیرات لوازم برقی نیز، کار را به کاردان میسپارند، اما در حقیقت و در کلیت ماجرا، مالک کار و عامل و نماینده اصلی در هستی و موجودیت آن، خودشان هستند. این وجه دیگری است. در اندیشه دینی شیعه باید به رفتار سیاسی و حکومتی رهبران دین با مردم نگاه کرد. آنجا که امام تسلیم نظر مردم است یا آنجا که امام دیگر به درخواست و تصمیم مردم، عازم در دست گرفتن حکومت میشود یا در جایی که مردم صحنه را خالی کردهاند و امامان ما در حجره درس و عبادت نشستهاند، این مشی مردمسالاری دینی است که مردم را در چنین بزنگاههایی به تصمیم خود مردم میشناسند و به اراده خودشان ارجاع میدهند.
همچنانکه مولاعلی در نامه به مالک اشتر میفرماید: «به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان مىدهم، پس باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگبینى دل را فاسد، و دین را پژمرده، و موجب زوال نعمت هاست».
اما این گونه مواجهه با مردم نه مغایرتی با دعوت آنان به تعیین سرنوشت خویش دارد و نه تضادی با وظیفهای که برعهده رهبران دینی و خواص بر انجام تکلیف راهبری و شتابدهندگی به اجتماعات گذاشته شده است. برای یک رهبر دینی و یک امیر مؤمنان، بار اصلی جامعه بر دوش مردم است، و همهکاره جامعه، مردم و تودهها هستند، آنچنانکه مولا در همان فرمان به مالک میفرماید: «دوستداشتنىترین چیزها در نزد تو، در حق میانهترین، و در عدل فراگیرترین، و در جلب خشنودى مردم گستردهترین باشد، که همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص را از بین مىبرد، اما خشم خواص را خشنودى همگان بىاثر مى کند. خواص جامعه، همواره بار سنگینى را بر حکومت تحمیل مى کنند، زیرا در روزگار سختى یاریشان کمتر، و در اجراى عدالت از همه ناراضىتر، و در خواسته هایشان پافشارتر، و در عطا و بخششها کمسپاستر، و به هنگام منع خواستهها دیرعذرپذیرتر، و در برابر مشکلات کماستقامتترند. در صورتى که ستونهاى استوار دین، و اجتماعات پرشور مسلمین، و نیروهاى ذخیره دفاعى، عموم مردماند، پس به آنها گرایش داشته باش و اشتیاق تو با آنان باشد.» فلسفه حکومت در نگاه چنین رهبری جز با اعتماد و تکیه به تودهها نمیتواند باشد.
سخنان رهبر انقلاب در تکلیف و هشداری که به خواص دادند و سخنانی که حدود یک ماه پیش درباره تکیه مردمسالاری به تودها داشتند، این مسئله تفکیک خواص از تودهها و وظیفه و مسئولیت هر یک را بهقدر کافی تبیین کرد. اکنون بهترین راهبردی که خواص میتوانند برای تودهها تبیین و تشریح کنند، همان است که شرکتنکردن در انتخابات به هردلیلی، تودهها را گرفتار انتخاب دیگران میکند؛ و کسی که انتخاب نکند، ناخواسته تسلیم انتخاب دیگران میشود. این دیگران میتوانند همان خواص باشند. یک انتخابات 80 درصدی چه در فرانسه و چه در ایران، با یک انتخابات 30 درصدی چه در ایران و چه در فرانسه، تفاوت اصلیاش در کسانی است که انتخاب شدهاند نه در کسانی که انتخاب کردهاند! تفاوت مشارکتها در همه نظامهای مردمی، به تفاوت انتخابشوندگان منتهی میشود و اینطور نیست که همان دسته و گروهی که در یک انتخابات با مشارکت بالا برگزیده میشوند، در انتخابات با مشارکت پایین هم بادرصد کمتر همانها انتخاب شوند. این است که تودهها باید اثرگذاری خود را پاس بدارند و انتخابی را که حق خود آنهاست، به دیگران واگذار نکنند. این دیگران حتی میتوانند دشمنان اکثریت باشند، چه در خارج و چه در داخل! و دشمنی آنان با اکثریت حتی ممکن است به معنی موافقت با اقلیت نباشد و این یعنی باخت کامل.
هیچ چیز جای صندوق رأی را نمیگیرد و هیچ چیز نمیتواند جای انتخاب ما را بگیرد. انتخاب ما هم برای خود ما مسئولیتآفرین است و هم برای انتخابشونده. اما انتخاب دیگران فقط ما را به تماشاچیان منفعل سرنوشت خویش تبدیل میکند!
منبع:جوان
انتهای پیام/